| امروز جمعه, ۷ اردیبهشت , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

یادداشت؛


چرا فطرت از مبانی اندیشه سیاسی است؟

دین اسلام به طور کلی و کامل و با همه ابعاد و اجزای آن فطری است، خود به خود نتیجه می گیریم که نظام سیاسی و تشکیلات حکومتی و اندیشه و ایدئولوژی سیاسی اسلام هم ناگزیر باید مبتنی بر فطرت و متکی بر سرشت و ساختار خلقتی اولیه انسان باشد.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، یکی از مبانی عمده نظام سیاسی و اندیشه سیاسی اسلام، اندیشه اصالت فردی است. عنوان اصالت فردی دارای اصطلاحات گوناگون فلسفی، حقوقی، اقتصادی و … است ولی در اینجا منظور از اندیشه اصالت فرد به عنوان یکی از مبانی مهم اندیشه سیاسی، آن است که تکالیف سیاسی در اصل متوجه فرد و یک یک اعضای جامعه است و نسبت به جامعه و تشکیلات اجتماعی تقدم و سبقت خواهد داشت، به این معنا که وقتی تکالیف سیاسی را با تشکیلات اجتماعی از جهت تقدم و تاخر می سنجیم، در حقیقت این تکالیف سیاسی است که قبل از تحقق جامعه و قبل از به وجود آمدن تشکیلات اجتماعی و انعقاد نطفه و هسته اصلی جامعه، متوجه فرد می شود و خود در به وجود آمدن جامعه و انعقاد هسته اولیه و تشکیلات بعدی آن نقش اساسی دارد.

گاهی وظیفه فرد کمک و مساعدت و همکاری و حمایت از نظام حاکم بر جامعه است و باید از هیچ تلاش و کوششی در تحکیم بنیاد جامعه کوتاهی نکند، گاهی وظیفه اش تقیه، گاهی مبارزه منفی، گاهی مهاجرت و گاهی دیگر مبارزه مثبت است؛ چنان که گاهی مبارزه او شکل فرهنگی، گاهی شکل سیاسی و حتی گاهی شکل نظامی باید داشته باشد.

فردگرایی متفاوت دینی

آنچه را ما به عنوان فردگرایی مطرح می کنیم، با فردگرایی رایج دنیا متفاوت است چرا که ما درباره نظام سیاسی و مکتب اسلام سخن می گوییم و چون مکتب و نظام سیاسی اسلام از قبل مفروض و معتبر انگاشته شده است، سخن از فردگرایی اسلام است، یعنی سخن درباره افراد اسلام گرا و مسلمان و معتقد به نظام و مکتب اسلام و تکلیفی است که در مقایسه با جوامع و نظام های اجتماعی رنگارنگ موجود در سطح جهان دارند و این به آن معنا است که گرچه خطاب اصلی اسلام به فرد یا افراد است؛ ولی منظور از افراد کسانی هستند که خداگرایی، اسلام گرایی و تسلیم بودن در برابر فرامین خداوند را اساس زندگی خود قرار داده اند، یعنی تسلیم بودن در برابر فرامین الهی و اطاعت از آداب و دستورات و احکام اسلامی برای شان نه تنها یک اصل بلکه مهم ترین اصل است.

برعکس اصالت فردی و فردگرایی که سر از نظام لیبرالیستی و آزادی های لجام گسیخته و هوس بازی های بی قید و شرط و قدرت طلبی ها و ثروت طلبی های بی حد و حصر و استعمار و استثمار و … درمی آورد، اصالت فرد در اندیشه سیاسی اسلام به این معناست که تکالیف سیاسی و مسئولیت های اسلام، از گام نخست متوجه افراد است و هر فردی از گام نخست و قبل از پذیرش عضویت هر جامعه موظف است که به تناسب مقدار قدرت و توانایی خود در ایجاد جامعه و تاسیس نظام اجتماعی و اقامه عدل، قسط و حاکمیت بخشی به نظام اسلامی و خداپرستی نقش خود را ایفا کند. به این معنا که خطاب اصلی و اولی اسلام به افراد است و هر فردی خود مکلف و مسئول سرنوشت و جامعه خویش است.

چرا فطرت از مبانی اندیشه سیاسی است؟

اندیشه سیاسی اسلام که مشتمل بر نظام سیاسی و حکومتی آن است در حقیقت جزئی از دین اسلام و بعدی از ابعاد عمده آن است و از آنجا که دین اسلام به طور کلی و کامل و با همه ابعاد و اجزای آن فطری است، خود به خود نتیجه می گیریم که نظام سیاسی و تشکیلات حکومتی و اندیشه و ایدئولوژی سیاسی اسلام هم ناگزیر باید مبتنی بر فطرت و متکی بر سرشت و ساختار خلقتی اولیه انسان باشد و همه ابعاد فطری او را مورد توجه قرار دهد.

اینکه می گوییم دین فطری است حاصل آیه شریفه است که می فرماید: «پس بدان دین خدا که مستقیم و معتدل است روی بیاور، دینی هماهنگ با فطرت الهی که مردمان را بدان گونه بیافرید.»

تاثیر مبنای فطرت بر سیاست

در اشاره به فطرت انسان به عنوان یک مبنای عمده نظام، ایدئولوژی و اندیشه سیاسی اسلام بر دو حقیقت تاکید می کنیم؛ به این معنا که فطرت انسان هم مبنای قانون گذاری و راهنمای عملی در ارتباط با وظایف عمده حکومتی؛ یعنی وظایف تقنینی و اجرایی و قضایی دارد و هم در عین حال می تواند الگوی مناسبی برای یک جامعه و حکومت دینی باشد؛ چرا که هر یک از نهادهای اجتماعی در یکی از ابعاد فطری انسان ریشه دارد و در ارتباط با تامین یکی از نیازهای فطری انسان وظیفه مند می شود و ما به خوبی قادریم از تناسب میان آن نیازهای فطری و گرایش های تکوینی و مرتبه اهمیت و گسترش آنها و حاکم بودن یا محکوم بودن هر یک نسبت به دیگری و حد و مرزی تکوینی و نقش واقعی هر یک از آنها به میزان اهمیت نهاد برخواسته از آن در بین نهادهای مختلف اجتماعی و حد و مرز هر یک و میزان دخالت آن در نهادهای دیگر پی ببریم.

نسبت فطرت با همه ابعاد جامعه دینی

دین خدا فطری است ولی از آنجا که هم دین از سوی خداوند به انبیا و توسط آنها بر جامعه و مردم نازل شده و هم فطرت انسان با همه ابعاد و گرایشات و زوایای خود، آفریده خداوند متعال است؛ خداوندی که هم رب تشریعی و هدایت کننده انسان و هم رب تکوینی و آفریننده او است و هم در عین حال سرچشمه و منبع اصلی احکام دینی، فطرت انسانی است و ربوبیت تشریعی الهی برخواسته و مبتنی بر ربوبیت تکوینی او است، نتیجه می گیریم که همه ابعاد و زوایای فطرت آدمی و همه ابعاد تکوینی و تشریعی نظام فطری سیاسی و حکومتی در یک جامعه اسلامی بر اساس توحید و خداپرستی ایجاد و هدایت می شود و تداوم پیدا می کند.

طبیعی است شرک منشا عقلانی ندارد بلکه منشا شرک، باندبازی و گروه گرایی و حزب بازی، هوای نفس خودخواهی و خودمحوری، استکبار و خودبزرگ بینی است و هر گروهی بر اساس خواسته های نفسانی به روشی که برای خود انتخاب کرده است، خوشحال خواهد بود.

بنابراین مشکل عمده تشکل احزاب در یک جامعه این است که مظهر شرک و منافی توحید و باعث شکاف و اختلاف و چند دستگی می شود. از این بیان می توان نتیجه گرفت که وجود احزاب در درون جامعه دینی و نظام سیاسی اسلام، در صورتی عملی و قابل قبول است که در چارچوب قانون فطری شرع و پایبندی به اصول توحیدی و پذیرش نظام اسلامی باشد و در عین حال، بر محور خواسته های مشروع صنفی، سیاسی و اقتصادی خود و جلوگیری از تعدی و تجاوزی که ممکن است در جامعه به حقوق افراد و گروه ها و اصناف بشود، فعالیت حزبی و گروهی داشته باشند.*

*برگرفته از کتاب «مبانی اندیشه سیاسی در اسلام، مبانی انسان شناختی» نوشته محمدحسین اسکندری، انتشارات پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، سال ۱۳۹۳

انتهای پیام/

کد خبر : 77249
تاريخ ثبت خبر : 17 مهر 1397
ساعت بارگزاری خبر : 10:46
برچسب‌ها:, ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)