معرفی کتاب؛
پرسش از جهانی شدن
کتاب «پرسش جهانی شدن» مشتمل بر چهار بخش و هر بخش دو گفتگو تشکیل شده است. بخش اول نگاه معرفتی به جهانی شدن، بخش دوم نگاه فرهنگی به جهانی شدن، بخش سوم نگاه سیاسی به جهانی شدن و بخش آخر نگاه اقتصادی به جهانی شدن را در بر دارد.
به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی طلیعه؛ در زبان فارسی، برای Globalization هم معادل «جهانیسازی» به کار رفته و هم معادل «جهانی شدن». هر دوی اینها درست است و مهم این است که ما موقف و محل درست بودن هر یک از این دو مفهوم را درک کنیم و این، طبیعتاً روی نگرش ، برداشت و عملکرد بعدی ما در قبال این پدیده، به شدت تاثیرگذار است.
اگر ما صرفا یک تلقی کاملا طبیعی و «خود به خودی بودن» از مسئله جهانی شدن داشته باشیم، مهمترین رسالت ما همسازی و انطباق و هماهنگی با این روند خواهد بود. در حالی که اگر بپذیریم که پشت این تحولات جاری یک اراده و برنامه هدفمند وجود دارد، آن وقت دیگر ضرورتاً پروژه «همساز و دمساز شدن با این پدیدهها» را در اولویت قرار نمیدهیم، بلکه به گونهای دیگر عمل میکنیم. به عبارتی دیگر، خیلی دقیق، جزئیات این پدیده را میسنجیم، اهداف آن را جستجو میکنیم، آینده آن را مطالعه میکنیم و نسبت اینها را با خودمان به عنوان مثلاً یک فرد مسلمان ایرانی و یا جامعه اسلامی ایرانی مشخص میکنیم. علاوه بر این فرصتها و تهدیدهای موجود در بطن این پدیده را میشناسیم و آن وقت است که میتوانیم نسبت خودمان را خیلی دقیق و شفاف با این پدیده و الزامات و تبعات آن مشخص کنیم.
کتاب «پرسش جهانی شدن» مشتمل بر چهار بخش و هر بخش دو گفتگو تشکیل شده است. بخش اول نگاه معرفتی به جهانی شدن، بخش دوم نگاه فرهنگی به جهانی شدن، بخش سوم نگاه سیاسی به جهانی شدن و بخش آخر نگاه اقتصادی به جهانی شدن را در بر دارد.
در اینجا به توضیح مختصری پیرامون نگاه اقتصادی به جهانی شدن خواهیم پرداخت.
این بخش در بردارنده دو گفتگو با دکتر فرشاد مومنی و دکتر کاظم نجفی با عناوین “جهانی شدن و توسعه ملی”، “جهان شمولی یا جهانخواری؟!” است.
در اقتصاد در تحلیل مسائل اقتصادی از چهار بازار صحبت میشود؛ بازار کالا و خدمات، بازار پول، بازار کار و یک بازار دیگر، مثلاً بازار سهام.
با مطالعه مفهوم Globaliation پی میبریم که ادعا و غایت او در عرصه اقتصاد آزادسازی کامل در همه این چهار بازار است. اما آنچه اکنون و در این چند دهه در جریان بوده است، این نیست. زیرا تحقق آزادسازی در برخی از این بازارها، منفعتی برای کشورهای قدرتمند و توسعه یافته ندارد، مثلاً آزادسازی در بازار نیروی کار. اما آزادسازی در بازارهای کالا و خدمات، نفع سرشاری برای کشورهای توسعه یافته به همراه دارد.
فرشاد مومنی در راستای مبحث جهانی شدن و توسعه ملی میگوید: وقتی که به واقعیتهای جهان نگاه میکنیم، مشاهده میکنیم که آنچه در عمل به عنوان روندهای Globalization مطرح و تعقیب میشود، اساساً معطوف است به آزادسازی در آن بازارهایی که سود سرشاری برای کشورهای غربی دارد و ضمناً توأم با فشارهای خیلی زیاید برای تسریع و تحکیم این آزادسازی است.
اینجاست که همان کشورهای غربی که شعار «آزادسازی کامل» را سرمیدهند، در زمینههایی مثل آزادسازی در بازار نیروی کار، که بالاترین سطح منافع را برای کشورهای در حال توسعه در پی دارد، بیشترین کنترلها و ممانعتها را اعمال میکنند. به ویژه بازارهای کار را در کشورهای صنعتی به روی دیگران بسته نگه داشتهاند و فقط به عنوان یک سوپاپ یا حربهای برای استثمار بیشتر از مهاجران استفاده میکنند. الان آزادسازی بازار نیروی کار به سود کشورهایی همچون هند و چین است. اما کشورهای توسعه یافته غربی از این آزادسازی ممانعت میکنند. فقط به این دلیل که با منافع خودشان همخوانی ندارد.
اما در بازار کالا و خدمات یا بازار سرمایه، درست برعکس عمل میکنند. یعنی فشارهای بسیار سنگین و شدیدی به کشورهای در حال توسعه وارد میشود که بازارهایشان را به روی محصولات جهان صنعتی غرب، باز کنند. وقتی که ما با این واقعیت روبهرو میشویم و میبینیم که در زمینه آزادسازی برخوردی گزینشی در جریان است و در این گزینش، سمت و سوی سودهای کلان و منافع، عمدتاً به طرف معادل «جهانی شدن» برای بیان واقعیات جاری در جهان استفاده میکنیم و اگر این کار را بکنیم درواقع بخش مهمی از واقعیت از منظر ما دور مانده است.
همان گونه که در بخش چهارم پرسش جهانی شدن آمده است باید این وجوه مختلف جهانی شدن را که یکی «شدن»ی و دیگری «ساختن»ی است بشناسیم و بتوانیم به خوبی او دو را تفکیک کنیم.
قسمت دوم از نگاه اقتصادی به جهانی شدن را گفتگوی دکتر نجفی با موضوع جهانشمولی یا جهانخواری تشکیل میدهد.
شاید بتوان مؤلفههای جهانیسازی اقتصادی را در چهار مورد، ذکر کرد. مولفه اول، رشد تجارت جهانی است که خود، زاییده میل و نیاز سرمایهداری به گسترش مرزهای قلمرو سلطهاش است.
مولفه دوم از نظر دکتر نجفی، رشد سرمایهگذاری مستقیم خارجی است. به این معنا که سرمایهها به حرکت درآمدند، از مرزهای ملی و جغرافیای فرتر رفتند و از کشوری به کشور دیگر منتقل شدند. این انتقال سرمایه، دلایل مختلفی دارد. گاهی به علت اشباع بازار سرمایه در یک منطقه است، گاهی برای استفاده از کارگر و مواد اولیه ارزان است و گاهی نیز به دلیل فرار سرمایههای نامشروع (سرمایههای ناشی از قاچاق، تجارت اسلحه، فحشا، فساد و …) است که اصطلاحاً «پول شویی» گفته میشود. نقش شرکتهای چندملیتی را نیز نباید در رشد سرمایهگذاریهای مستقیم خارجی نادیده گرفت.
مولفه سوم ابن استاد دانشگاه در جهانی سازی، افزایش تملکها و ادغامها است. به این معنی که سرمایهگذارها و شرکتهای چند ملیتی شروع کردند به تملک داراییها در سایر کشورها و نیز شروع کردند به ادغام موسسات کوچک در موسسات بزرگ.این روند، ادامه یافت و در سال ۱۹۹۹، سیصد شرکت چندملیتی، به تنهایی هفتاد درصد سرمایهگذاریهای خارجی و بیست و پنج درصد کل سرمایههای جهان را در اختیار گرفتند.
چهارمین مولفه در روند جهانی سازی، تدوین و تنظیم قوانین جهانی بوده است. این روند، مشخصاً پس از پایان جنگ جهانی دوم نمود پیدا کرد. شکلگیری نهادهای بین المللی نیز به این امر کمک کرد.
تأسیس سازمان ملل متحد، بانک جهانی و سازمان بین المللی تجارت جهانی (ITO) همه در این دوره بود که البته چند بعد GAT جایگزین ITO شد، زیرا آمریکاییها که خود را مسلط بر اوضاع پس از جنگ میدیدند، نمیخواستند یک سازمان بین المللی با شرایطی مثل ITO را در فرادست خود داشته باشد.
دکتر نجفی خاطر نشان شده است: از وجوه اصلی جهانی شدن اقتصادی، توسعه تجارت جهانی است. تجارت جهانی به معنای تقسیم کار بین المللی است. این تقسیم کار کشورها را به دو قسمت مسلط و زیرسلطه یا غنی و فقیر تقسیم کرده است. به طوری که در سال ۱۸۰۰ میلادی، نسبت درآمد سرانه کشورهای غنی به کشورهای فقیر، نسبت دو به یک بود و این نسبت در سال ۱۹۴۵ نسبت بیست به یک و در سال ۱۹۷۵ نسبت چهل به یک و در سال ۱۹۹۹ نسبت شصت به یک بوده است. ثروت چهارصد نفر از ثروتمندان بزرگ دنیا، مساوی ثروت بقیه دنیاست. شکاف عمیق بین فقیر و غنی بسیار جدی است.
هشتاد درصد مردم جهان در کشورهای در حال توسعه و به اصطلاح «جنوب» به سر میبرند. رابطه مبادلاتی بین این هشتاد درصد با بیست درصد «شمال» در سال۱۹۶۰ به نسبت یک به یازده بود و در سال ۱۹۹۰ نسبت یک به هفده برقرار شد. رشد تولید سرانه کشورهای در حال توسعه در دهه ۸۰ الی ۹۰، یک سوم دهههای قبل بوده است. این رشد در برخی کشورهای آمریکای لاتین، آسیای جنوبی و برخی کشورهای آفریقایی، منفی بوده است.
روندهای جهانی شدن اقتصاد، اثرات بسیار منفی در کشورهای فقیر و کشورهای در حال توسعه داشته و موجب توسعه شکاف بین غنی و فقیر شده است. به وضوح میتوان دید که آزادسازی حوزههای مختلف اقتصادی کاملاً هدفدار و به سوی منافع کشورهای شمال است. مثلا به رغم وارد آوردن فشارهای شدید برای آزادسازی بازار کالا و سرمایه، محدودیتهای شدیدی در مقابل مهاجرت از جانب کشورهای مهاجرپذیر صورت گرفته است. فقط به این خاطر به آزادسازی بازار کار، به نفع کشورهای شمال نیست.
تجارت جهانی و این گونه کارها، استراتژی آمریکاست برای تحمیل یک الگوی واحد بر همه جهان. این فراگردی که از آن به عنوان جهانی شدن داد و ستد در عرصه اقتصاد و فرهنگ یاد میشود، در حال شکل دادن به ماست و برخلاف وعده رفاه و فراوانی، در آن هرج و مرج، فقر اقتصادی، غارت منابع طبیعی و نابودی دولتها محتملتر است.
در جریان فعلی جهانی شدن، توسعه شرکتهای داخلی در قالب توسعه شرکتهای چندملیتی، مرزها و «دولت ملت»ها را به حاشیه میراند، زیرا اربابان سلطه جهانی نمیخواهند در مقابل تخریب محیط زیست و خروج ثروت ملتها، مانع یا ناظری موثر وجود داشته باشد. جهانگرایی فعلی، به گسترش نابرابریهای بین المللی موجود و هر چه حاشیهایتر شدن کشورهای در حال توسعه میانجامد.
هنوز وعدههای اقتصاد بازار درباره پیامدهای مثبت جهانی سازی، وجود عینی پیدا نکردهاند و به نظر میرسد که هیچ گاه چنین امری محقق نشود.جهانی شدن در اصل یعنی آمریکایی ساختن فرهنگ جهانی و این به معنی تبدیل انسانهای سراسر گیتی به انسان مصرفی است و این مهمترین راهکار جذب تولیدات مازاد کشورهای ثروتمند است.
کتاب پرسش جهانی شدن، مجموعه گفتگو با صاحبنظران و استادیدی چون دکتر رضا داوری اردکانی، حجه الاسلام و المسلمین صادقی رشاد، دکتر اصغر افتخاری، دکتر محمدرضا تاجیک، دکتر شاه حسینی، دکتر محمدرضا دهشیری، دکتر کاظم معتمدنژاد و… به همت مجتمع شهید بهشتی بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف و با مقدمه عماد افروغ در ۲۰۲ صفحه به سال ۱۳۸۸ توسط انتشارات سوره مهر روانه بازار نشر شده است.
انتهای پیام/
کد خبر : 8768
تاريخ ثبت خبر : 7 مرداد 1394
ساعت بارگزاری خبر : 10:42
http://talienovin.ir/?p=8768