| امروز جمعه, ۷ اردیبهشت , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

حجت الاسلام مهدی همازاده:


محتوا علیه روش؛ نقص در نحوه آموزش فلسفه غرب در ایران

بخش قابل توجّهی از متون فلسفه قارّه‏ ای، بیشتر به عنوان نثر ادبی، شایسته دانشکده‏ های ادبیات هستند تا به عنوان متنی فلسفی در خور دانشکده‏ های فلسفه.

به گزارش طلیعه؛تدریس و توسعه فلسفه غرب در ایران، بیشتر ناظر به محتوا بوده تا فُرم، بدین معنی که محتوای موجود در یک رویکرد از فلسفه غرب، تعیین‏ کننده بسط یا منع توسعه و آموزش آن رویکرد فلسفی در دانشگاه‏های پس از پیروزی انقلاب بوده است. اگر رویکرد فلسفه قارّه‏ ای – دست‏ کم در مقایسه با رویکرد رقیبش – به محتوای شاعرانه و عرفان‏گرا نزدیک‏تر بوده، همان رویکرد در طرح دروس و سرفصل‏ها و گزینش اساتید، حرف اوّل را می‏زده است. بر این اساس، دانشکده‏ های مهم فلسفی در کشور ما، رشته فلسفه غرب را عمدتاً ناظر به مباحث فلسفه قارّه‏ ای ارائه می‏ دهند و رویکرد رقیب را در حدّ دو یا چهار واحد آشنایی کلّی و مقدّماتی، سربسته می‏ گذارند.

این نحوه برخورد با فلسفه غرب در سیاست‏گذاری آموزشی، طبیعتاً با توجّه به اهداف شورای عالی انقلاب فرهنگی و مأموریتی که وزارت علوم جمهوری اسلامی برای خویش قائل بوده، موجّه و قابل دفاع جلوه می‏ نموده است. فلسفه تحلیلی غرب با پارادایم غالب فیزیکالیستی که میراث تجربه‏ گرایی منطقی و حلقه وین تلقّی می‏شود، همواره به مثابه تهدیدی اعتقادی و حتّی اخلاقی برای بخش عظیمی از جوانان و دانشجویان به نظر می‏ رسیده که پناه بردن به رویکرد رقیب و البته سازگار با محتواهای فرافیزیکی را به‏ عنوان جایگزینی مقبول، جا انداخته است. جایگزینی که هم دانشکده‏ های فلسفه را از رشته فلسفه غرب خالی نمی‏ گذارد و هم تهدید مادّی‏گراییِ محض را از سر مخاطبینش دور می‏ کند.

اما تجربه سالیان گذشته نشان داده که تقویت و ترویج فلسفه قارّه‏ ای، از جهت متدولوژی غیر برهانی‏ اش، دانشجویان و حتّی اساتید فلسفه را از حقیقت «تفلسف» دور نگاه داشته است. روش‏ های پدیدارشناسانه و درون‏ نگرانه به هرج و مرج در اندیشه انجامیده و هر دریافت و پرداختی را به عنوان محصولی فلسفی، ارائه داده است. هرج و مرجی که هیچ سنجه و معیاری برای ارزیابی و داوری اندیشه‏ ها باقی نمی‏ گذارد و به نوعی نسبی‏ گرایی در ساحت تفکّر می‏ انجامد. به هرحال آن‏جا که خطورات سلیقگی ذهن / نفس، جایگزین استدلال و برهان باشد، هر گزاره و محتوایی را می‏ توان در قامت فلسفه، عرضه داشت.

نگارنده بارها به این نتیجه رسیده است که بخش قابل توجّهی از متون فلسفه قارّه‏ ای، بیشتر ـ به عنوان نثر ادبی ـ شایسته دانشکده‏ های ادبیات هستند تا ـ به عنوان متنی فلسفی ـ در خور دانشکده‏ های فلسفه. واقعاً چنین متونی حتّی اگر واجد جنبه‏ های زیبایی‏ شناختی و محتواهای جذّاب و دوست‏داشتنی باشند، به‏ دلیل فقدان متدولوژی برهانی (به همان معنای قیاس در فلسفه و منطق سنّتی)، نمی‏ توانند جایگاهی در محافل آکادمیک فلسفه داشته باشند.

جالب آن‏که فلسفه اسلامی و منطق سنّتی که در حوزه‏ های علمیه تدریس می‏ شود، عمیقاً بر «برهان» به عنوان یگانه شیوه و قالب ارائه استدلال در فلسفه و منطق تأکید دارند و سایر شیوه‏ ها و قالب‏ ها (مانند خطابه و جدل و شعر و …) را عمیقاً نفی می‏ نماید. ولی در عرصه فلسفه غرب، به‏ دلیل قرابت‏ های محتواییِ فلسفه قارّه‏ ای با فلسفه اسلامی، از غرابت روشی این دو، چشم‏ پوشی شده تا محتوای حاصل از فلسفه اسلامی، لطمه نبیند.

اما نویسنده عمیقاً اعتقاد دارد که این یکی از بزرگ‏ترین اشتباهات سیاست‏گذاری علمی و آموزشی در کشور ما بوده است. اغماض از روش به سود محتوا، در واقع محتوا را نیز ـ به عنوان محتوایی فلسفی ـ با چالش و مخاطره جدّی مواجه می‏ سازد و از این بالاتر، شیوه تفلسف و استدلال را به محاق می‏ برد و تکیه بر خطابه و درون‏یابی و احساسات و … را جایگزین آن می‏ گرداند. ضایعه‏ ای که امروزه در فرهنگ اجتماع ما بروز و ظهوری قوی پیدا کرده و نوعی خطابه‏ زدگی و شاعرانگی را بر مسند برهان و تحلیل منطقی نشانده و لایه ‏های مبتذل‏تر این آسیب در حوزه‏ های طرفداری سیاسی، سرریز کرده است.

امروزه یکی از مهم‏ترین راهکارها برای درمان فضای خاله‏ زنکی سیاسی و فرهنگی، بازگشت به شیوه برهانی و تقویت تفلسف تحلیلی می‏ باشد؛ همان‏ گونه که در فضای سنّتی علوم عقلی، مورد تأکید وافر بوده است. به نظر می‏ رسد جامعه علمی و دانشگاهی ما در وهله اوّل، و سپس جامعه مخاطب و متأثّر از ایشان، به شدّت نیازمند تحکیم و تقویت متدولوژی فلسفی ـ به معنای اصیل و سنّتی خویش ـ هستند. و این اقدام مهم نیز در گرو توسعه و تعمیق این متدولوژی در محافل خاص فلسفه دانشگاهی است؛ محافلی که باید منشأ نشر و موتور ترویج «تفلسف» در سایر محافل علمی و دانشگاهی باشند.

ترس از محتوای موجود در فلسفه تحلیلی را نیز باید با «فیلسوفانِ» متبحّر، برطرف ساخت و نه با «ادیبانِ» متعدّد. و فیلسوف را جز در سایه متد فلسفی نمی‏ توان تربیت کرد. اگر فلسفه را پیش از هر چیز، روش آن تعیین می‏ کند ـ کما این‏که در تعریف سنّتی و حوزوی ما نیز این‏ گونه است – اکنون زمان پایان‏ دادن به محتوازدگی و فُرم‏ گریزی در ساحت فلسفه است.

کد خبر : 998
تاريخ ثبت خبر : 18 شهریور 1393
ساعت بارگزاری خبر : 21:45

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)