| امروز جمعه, ۷ اردیبهشت , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

مقاله؛


فرآیند تحقق تمدن اسلامی از منظر حضرت آیت‌الله سید‌علی خامنه‌ای

از منظر آیت‌الله سید علی خامنه‌ای به‌مثابه یک متفکر و اندیشمند اسلامی، هدف نهایی انقلاب اسلامی رسیدن به تمدن اسلامی در زنجیره‌ای منطقی و مستمراست که بر چهار رکن دین، عقلانیت، علم و اخلاق بناشده است.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، فرزاد جهان‌بین استادیار دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره) و مسعود معینی پور عضو هیات علمی دانشگاه باقر العلوم (ع)، مقاله‌ای با عنوان «فرآیند تحقق تمدن اسلامی از منظر حضرت آیت‌الله سید علی خامنه‌ای» نوشته هستند که در ادامه می‌آید:

چکیده:

از منظر آیت‌الله سید علی خامنه‌ای به‌مثابه یک متفکر و اندیشمند اسلامی، هدف نهایی انقلاب اسلامی رسیدن به تمدن اسلامی در زنجیره‌ای منطقی و مستمراست که بر چهار رکن دین، عقلانیت، علم و اخلاق بناشده است و برای تحقق آن بایستی پنج مرحله انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی، جامعه اسلامی و تمدن اسلامی را در مسیر تمدن سازی پشت سر گذاشته شوند. پس از وقوع انقلاب اسلامی و تشکیل نظام اسلامی (جمهوری اسلامی) که ارکان، عناصر و ابعاد آن در قانون اساسی متجلی است و البته هنوز به‌طور کامل تحقق پیدا نکرده است، عبور از سه‌گام دیگر در زنجیره تمدن سازی فرآیندی پیچیده است. بررسی بیانات ایشان نشان می‌دهد که برای تحقق این سه مرحله از زنجیره تمدن نوین اسلامی، پیمودن چهار گام لازم است که عبارت‌اند از اول: تولید نظریه توسط حوزه علمیه؛ دوم: تولید علم توسط دانشگاه؛ سوم: کاربست در سطح خرد توسط گروه‌های خودجوش نخبگانی و گفتمان سازی که نهایتاً به تطبیق دولت و چارچوب‌های آن با چارچوب‌های دینی وچهارم: تفوق گفتمانی که منجر به ریل‌گذاری و تعیین مسیر حرکت می‌شود. با شکل‌گیری جامعه اسلامی اسوه، زمینه برای الگو گیری و آغاز تمدن اسلامی که تجلی کامل آن در عصر ظهور خواهد بود فراهم می‌گردد. مسئله اصلی این نوشتار تبیین نظر حضرت آیت‌الله سید علی خامنه‌ای در باب لوازم پیشینی تحقق دولت، جامعه و تمدن اسلامی است.

مقدمه

انقلاب اسلامى بابیان نظریه «نه شرقى نه غربى» توانست ابَر نظمى جمعى مبتنى بر برابرى دولت‌ها و حاکمیت‌ها و تحقق حقوق الهى و انسانى ملت‌ها در نظام بین‏الملل را رقم زند و با احیاى ظرفیت‏ها و امکانات فراموش‌شده ملت‌هاى غیر متعهد و نفى انفعال و مرعوبیت در برابر استکبار، درصدد قطع ریشه‏هاى وابستگى ملت‌ها به قدرت‌های بزرگ و درافکندن طرحی نو برآید. این حقیقت بزرگ انقلاب اسلامی را می‌توان در کلام و دغدغه‌های رهبر و بنیان‌گذار انقلاب اسلامی جستجو کرد و از سویی نیز می‌توان استمرار این نوع نگاه و توجه به تحول مزبور را در سیاست‌ها، راهبردها و روش‌های اجرایی و عملیاتی مبتنی بر اندیشه و سیره ایشان مشاهده نمود. تأکید بر فرهنگی بودن انقلاب اسلامی و اصرار بر استقلال از دیگر قدرت‌ها و بازیابی هویت اصیل اسلامی ایرانی، ازجمله مسائلی است که در آراء امام (ره) به‌صورت جدی در خصوص انقلاب اسلامی مطرح‌شده و از این منظر انقلاب اسلامی پاسخی به بحران هویتِ شکل‌گرفته براثر سیاست‌های عصر پهلوی بوده است. امام راحل (ره) مسئله اساسی را نه تغییر رژیم سلطنتی بلکه نشر توحید در عالم می‌دانند (امام خمینی، ۱۳۷۱، ج‏۸، ص ۴۲) ایشان دراین‌باره می‌گوید: «این انقلاب برای اسلام بوده است، نه برای کشور، نه برای ملت، نه برای به دست آوردن یک حکومت…» (همان، ج ۲۰، ص ۲۰۳٫)

امام راحل در جای دیگری، انقلاب مردم ایران را نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچم‌داری حضرت حجت – ارواحنافداه – دانسته و معتقدند که پشت کردن به فرهنگ دول دنیای امروز و پایه‌ریزی فرهنگی جدید بر مبنای اسلام در جهان و برخورد قاطع اسلامی با امریکا و شوروی، فشار و سختی و شهادت و گرسنگی را به دنبال دارد (همان، جلد ۲۱، ص ۳۲۷)

حضرت آیت‌الله سید علی خامنه‌ای نیز همواره بر این نکته تأکید داشته‌اند که انقلاب اسلامی نه یک حادثه منطقه‌ای بلکه یک واقعه تاریخی و آغاز یک عصر جدید است. از منظر ایشان، انقلاب اسلامی در چارچوب سنت‌های الهی و اراده خداوند بر حاکمیت دین در عصر غربت آن قابل‌تعریف است. این انقلاب به نام اسلام راه جدیدی را پیش پای بشریت نهاد. ایشان بنای یک نظام و تمدّن اسلامی و یک تاریخ جدید را قضیّه‌ای جدی دانسته و از آن به «روز نو» مسلمانان تعبیر می‌کنند. (مقام معظم رهبری: ۱۳۷۳/۰۸/۱۱) مسئله‌ای که همواره به‌عنوان یکی از مهم‌ترین دغدغه‌ها توسط اهل‌بیت (ع) موردتوجه و پیگیری بوده (انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰) و در طرح کلی اندیشه اسلامی جایگاه برجسته‌ای دارد به‌گونه‌ای که ولایت، تضمین تحقق دین است. (طرح کلی اندیشه اسلامی،۱۳۹۲) بر این اساس، معظم له انقلاب اسلامی را آغاز زنجیره‌ای می‌دانند که غایت آن تشکیل امت اسلامی و تمدن نوین اسلامی است. به‌عبارتی‌دیگر، خط کلی، رسیدن به تمدّن اسلامی از رهگذر تشکیل نظام اسلامی است.. (همان: ۱۳۷۹/۰۹/۱۲)

سؤال مهمی که مطرح است اینکه چگونه این مراحل خصوصاً از نظام اسلامی تا دولت اسلامی و از دولت اسلامی تا جامعه اسلامی الگو و سپس تمدن اسلامی شکل می‌گیرد؟ با توجه به اینکه فهم مختصات تمدن اسلامی به‌عنوان چشم‌انداز و افق پیش رو نقش تعیین‌کننده‌ای در فهم فرآیند مذکور دارد لازم است در ابتدا تمدن اسلامی به‌دقت مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گیرد. ازاین‌رو مقاله حاضر بر آن است تا پس از بیان ارکان تمدن اسلامی به‌عنوان چارچوب نظری (با تکیه‌بر اندیشه حضرت امام و مقام معظم رهبری)، فرآیند تحقق تمدن اسلامی را از منظر مقام معظم رهبری موردمطالعه قرار دهد. به همین منظور بیانات و برخی مکتوبات ایشان درباره تمدن اسلامی و مسائل مرتبط پیش از انقلاب و خصوصاً از سال ۶۸ تاکنون مورد تحلیل و بررسی قرارگرفته و با مفصل‌بندی آن‌ها، تلاش می‌شود منظمه ای برآمده از اندیشه‌ایشان ارائه شود. در تعریف مفصل‌بندی که درروش تحلیل گفتمان مورداستفاده قرار می‌گیرد می‌توان آن را هر عملی دانست که میان عناصر پراکنده، در درون یک گفتمان، رابطه برقرار کند به‌گونه‌ای که هویت و معنای عناصر یادشده، اصلاح و تعدیل شود و هرکدام در جایگاه مختص خود قرار گیرند. کلیّت و فرآورده عمل مفصل‌بندی را «گفتمان» می‌گویند.

چارچوب نظری:

تمدن ازجمله مفاهیمی است که به خاطر غامض بودن، تعاریف متعددی از آن ارائه‌شده است؛ برخی تمدن را با علم و تکنولوژی یکی انگاشته‌اند، برخی آن را محدود به قدرت سیاسی کرده‌اند. برخی مانند تایلور تمدن را به عناصر و مؤلفه‌های تمدنی مثل هنر، اخلاق، آداب‌ورسوم تعریف کردند و برخی مانند آلفرد وبر به ویژگی‌های تمدنی توجه داشتند و کسانی مانند هومبولت د تعریفشان از تمدن به قلمرو آن اشاره‌کرده‌اند بنابراین در تعریف تمدن اختلاف رویکرد وجود دارد دیدگاه‌های ماهیت نگر، تمایزگر جامع‌ومانع و رویکرد بیانگر علل شیء و رویکرد تحلیل مفهومی و شرح الاسمی. در قرن نوزدهم برداشت از تمدن به معنای مترقی کردن (اروپایی کردن) بود تا اینکه در سال ۱۹۲۰ آلفرد وبر در واکنش به اشپنگلر، تمدن را با سازوکارهای عینی، فنی و اطلاعاتیِ جامعه و فرهنگ را با امور ذهنی مانند دین و فلسفه و هنر یکی دانست. تمدن در نظر او انباشت پذیر و برگشت‌ناپذیر است. مک ایور تمدن را به معنای تشکل جامعه و نظام و کنترل شرایط اجتماعی می‌داند و کسی مثل کروبر تمدن را به واقعیت‌های اجتماعی مرتبط و کسی دیگر تمدن را در جلوه‌های فرهنگ مادی و تجسم آن را در شهرنشینی خلاصه می‌کند. (روح‌الامینی، محمود، زمینه فرهنگ شناسی،۴۹-۵۰) دکتر شریعتی نیز تمدن را در یک معنای کلی به مجموعه ساخته‌ها و اندوخته‌های معنوی و مادی جامعه انسانی تعریف می‌کند (شریعتی، علی، تاریخ تمدن، ج ۱،۹ و ۵) و دکتر داوری اردکانی تمدن را سیر و بسط یک نحو تفکر و ظهور آثار تفکر در مناسبات افراد و اقوام و در رفتار و کردار و علوم و فنون به‌هم‌پیوسته، لاینفک و برخوردار از یک اصل و ریشه می‌داند (داوری، رضا، اتوپی و عصر تجدد،۷۲) ازنظر ویل دورانت تمدن عبارت است از خلاقیت فرهنگی که خود درنتیجه وجود نظم اجتماعی و حکومت قانون و رفاه نسبی امکان وجود می‌یابد. (ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج ۱، ص ۳٫) توین بی‌تمدن را حاصل نبوغ اقلیت نوآور، یعنی طبقه ممتازی در جامعه که از هوش، ابتکار و نوآورى برخوردارند و در سایه تحولات و سیر تکامل جامعه شکل می‌گیرد می‌داند. (آرنولد توین بی، خلاصه‌ی دوره‌ی دوازده‌جلدی بررسی تاریخ تمدن، ص ۴۸) ابن خلدون نیز در تعریف تمدن آن را حاصل اجتماعى شدن انسان بیان می‌کند و حضارت به معنی مجموعه شهرها و قریه‌ها و منازل مسکونی و سازه‌ها و مظاهر پیشرفت علمی و ادبی است که در مقابل بدایت یا بادیه‌نشینی قرار دارد. (عبدالرحمن ابن خلدون، مقدمه، ج ۱، ص ۲۹۴).[۱]

در جمع‌بندی حبیب‌الله بابایی سه عنصر را به‌عنوان هسته مرکزی تمدن بیان کرده است: اول اینکه هر تمدن، جامعه است ولی هر جامعه‌ای تمدن نیست و هر قدرت سیاسی نیز تمدن به‌حساب نمی‌آید. دوم اینکه هر تمدن دارای خاستگاه عقلانی است و بالاخره هر تمدن دارای مجموعه نظام‌های اجتماعی است (بابایی، حبیب‌الله، کاوش‌های نظری در الهیات تمدنی،۳۸-۳۹) در جمع‌بندی تعریف تمدن می‌توان آن را حاصل امتداد فرهنگ و پذیرش نظم اجتماعی دانست که در آن از مرحله بادیه‌نشینی خارج و در شاهراه نهادینه شدن امور اجتماعی و مدنیت گام گذاشته می‌شود. بر این اساس تمدن، حاصل عینیت یافتگی و امتداد مبانی شناختی هنجاری است که در آن به سؤالات بنیادین هستی شناختی، انسان‌شناختی و معرفت‌شناختی پاسخ داده می‌شود و بر آن اساس ارزش‌ها و نیز هنجارها که نسبت به ارزش‌ها انضمامی‌تر است تعیین می‌گردد. در گام بعدی مبتنی بر مبانی هنجارهای شناختی، نظام‌های نظری- عملی تولید می‌گردد و بر آن اساس، نهادها شکل می‌گیرند و نهادها متکفل بازتولید نظام‌های نظری عملی‌اند. تفاوت تمدن‌ها از همین‌جا نشأت می‌گیرد و به عبارتی مدل‌های نظری عملی گونه‌گون، تمدن‌های مختلف را شکل می‌دهند. به عبارت ملموس‌تر تمدن‌ها اشکال انضمامی شده مدل‌های نظری‌اند که انتزاعی‌اند.

آیت‌الله سید علی خامنه‌ای با رویکردی ایجابی و سلبی‌تمدن را تعریف می‌کند و برای تعریف تمدن توجه ویژه‌ای به ارکان و مبانی آن دارد. ضمن اینکه ایشان تمدن را بماهو هو تعریف نمی‌کند بلکه مستقیماً به‌سوی تعریف تمدن با رویکردی اسلامی می‌پردازد. ایشان در تعریف تمدن اسلامی آن را تمدنی می‌دانند که «با شاخصه‌‌های ایمان و علم و اخلاق و مجاهدت مداوم، اندیشه‌‌ی پیشرفته و اخلاق والا همراه» بوده و نقطه‌‌ی رهایی از جهان‌‌بینی مادی و ظالمانه و اخلاقِ به لجن کشیده‌‌ای «است که ارکان تمدن امروزیِ غرب‌اند.» (همان: ۱۳۹۲/۰۲/۰۹) ایشان تمدن اسلامی جدید را بر پایه‌ی چهار رکن دین، عقلانیت، علم و اخلاق، می‌دانند (همان: ۱۳۹۰/۰۶/۲۶) که «در آن، علم همراه بااخلاق، مادّیات، همراه با معنویت و دین و قدرت سیاسی، همراه با عدالت است»(همان: ۱۳۷۹/۰۷/۱۴) این ارکان را که راهنمای تولید مدل خواهند بود می‌توان به‌صورت زیر بیان کرد:

  • دین جامع

اولین و بنیادی‏ترین اصل در شکل‌گیری تمدن‏ نوین اسلامی، «دین» است. با توجه به گستره مفهوم دین به‌طور عمومی نمی‏توان تعریفی مورد اتفاق از دین ارائه داد. علی‌رغم گستردگی این تعاریف که ناظر به گستره و منشأ آن تعاریف متعددی می‌یابد می‌توان در یک تعریف جامع، دین را مجموعه عقاید، قوانین و مقرراتی دانست که هم به اصول بینشی بشر نظر دارد و هم درباره اصول‌گرایشی وی سخن می‏گوید و هم اخلاق و شئون زندگی او را زیرپوشش دارد. به دیگر سخن، دین مجموعه عقاید، اخلاق و قوانین و مقرراتی است که برای اداره فرد و جامعه انسانی و پرورش انسان‌ها از طریق وحی و عقل در اختیار آنان قرار دارد (جوادی آملی،۲۷:۱۳۸۰). بر این اساس، اسلام دینی خردگرا، جامع و جامعه نگر است که آموزه‌ها و تعالیم آن افزون بر روابط فردی و آن‏جهانی، بر مناسبات اجتماعی وزندگی این جهانی مردم نیز حاکم بوده و تمهیدات نظری مناسب برای شکل‏گیری و ظهور نظام‏های مردم‏گرا و دموکراتیک را فراهم آورده است. در اینجا رابطه اسلام به‌مثابه یک دین باسیاست آن‌قدر بدیهی است که حتی مخالفین چنین رابطه‏ای نیز صریحاً بدان اذعان و اعتراف کرده‏اند (Hrmetetal,1994:138-139).

از منظر امام خمینی (ره) نیز ازآنجاکه انسان دارای سه لایه عقلی، قلبی و ظاهری است و بعد عقلی نیازمند کمال، بعد اخلاقی نیازمند تربیت و بعد ظاهری او نیازمند عمل است، دستورات انبیا نیز می‌باید ناظر بر هر سه بعد باشد. (امام خمینی،۳۸۷:۱۳۷۷). نگاه ایشان به دین، کاملاً جامع و منطبق بر لایه‏های ساختاری وجود انسان و نیازهای بشر است، ازاین‌رو ایشان هم به فلسفه و عرفان که مربوط به بعد عقلی و روحی انسان است اهمیت می‏دهند، هم به اخلاق و تربیت که مربوط به بعد میانی وجود انسان است و هم به فقه و ظواهر شرع و از هیچ‌کدام به نفع دیگری عقب نمی‏نشینند.

مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در عبارتی بیان می‌کنند:

«بعثت نبی مکرم اسلام صلوات‌الله‌علیه و آله درواقع دعوت مردم به تربیت عقلانی و تربیت اخلاقی و تربیت قانونی بود. این‌ها چیزهایی است که زندگىِ آسوده و رو به تکامل انسان به آن‌ها نیازمند است» (۲۹/ ۰۴/ ۱۳۸۸).

بر این اساس و با توجه به چنین دین‏شناسی منظومه‏ای و سیستمی، سیاست جایگاه برجسته‌ای در تحقق دین می‌یابد. به عبارتی می‏توان گفت، سیاست، مهندسی بعد ظاهری زندگی انسان، یعنی لایه ظاهری وجود بشر را بر عهده دارد. ازاین‌رو نفی سیاست به معنای نفی اسلام است. (امام خمینی،۱۳۸۵:۳،۳۳۹)

امام خمینی دراین‌باره می‏فرمایند: «متأسفانه اسلامى که الآن دست ماست به‌کلی از سیاست جدایش کردند؛ سرش را بریدند. آن چیزى که اصل مطلب است از آن بریدند و جدا کردند و مابقی‌اش را دست ما دادند. همان ما را به این روز نشانده است که ما سَرِ اسلام را نمى‏شناسیم. ما تا پیدا نکنیم اسلام را تا همه مسلمین پیدا نکنند اسلام را، نمى‏توانند به مَجْد خودشان برسند. مَجدِ اسلام آن بود که در صدر اسلام بود» (همان: ۱۰،۴۴۹). در دین‌شناسی امام، سیاست در رأس آن قرار دارد «و کسی که مى‏گوید دین از سیاست جداست، تکذیب خدا را کرده است، تکذیب رسول خدا را کرده است، تکذیب ائمه هدى‏ را کرده است»(همان:۲۰، ۱۱۴).

آیت‌الله خامنه‌ای نیز معتقدند: «از بزرگ‌ترین مظاهر شرک‏ در عصر حاضر، تفکیک دنیا از آخرت، وزندگی مادّى از عبادت و دین از سیاست‏ است» (۲۹/ ۰۴/ ۱۳۸۸). این سخن شاهدی بر قابل‌تفکیک نبودن امر زمینی از آسمانی و امر سیاسی از دینی و امر مادی از معنوی است.

  • عقلانیت:

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به اهمیت عقلانیت، تحقق آن را مهم‌ترین هدف رسالت نبی مکرم اسلام ویکی از ارکان چهارگانه تحقق تمدن نوین اسلامی می‌دانند:

«عقلانیت، اولین و مهم‏ترین مسئله است و در درجه‏ى اول در بعثت پیغمبر، مسئله‏ عقل مطرح‌شده است. اولین کار پیامبر مکرم به فعلیت رساندن عقل، برشوراندن قدرت تفکر و تقویت کردن آن در جامعه است. (۲۹/ ۰۴/ ۱۳۸۸).

ایشان با توجه دادن به ویژگی‌های خرد انسانی که هادی به دین، توحید و مانع از ارتکاب اعمال سفیهانه و جاهلانه است (همان)، عقل را معیار و ملاک تشکیل مدینه فاضله و امت واحده اسلامی و تمدن بزرگ اسلامی می‌دانند. (همان).

از همین روی ایشان مسئولیت اول نظام اسلامی را نیز تربیت عقلانی و برشوراندن قوه تفکر می‌داند (همان)

بی‌شک این عقل هم در جایگاه معرفتی باید متکفل پاسخ به سؤالات بنیادین باشد (امام خمینی ۱۳۷۷: ۱۲۲ ـ ۱۲۷) و هم در حوزه عقلانیت اخلاقی، عمل انسان را در مسیر رسیدن به‌غایت قصوای الهی، مطابق اخلاق حسنه و ملکات فاضله تنظیم نموده و پایه مجاهده با نفس و کسب خلقیات حسنه قرار می‌گیرد (همان: ۶) و هم در سطح ابزاری متکفل آبادانی دنیاست. (مقام معظم رهبری: ۲۹/ ۰۴/ ۱۳۸۸).

  • علم:

آیت‌الله سید علی خامنه‌ای علم را یکی دیگر از ارکان تمدن اسلامی می‌دانند و با تأکید بر کشف قوانین دنیا و مدیریت بر آن و نقش بی‌بدیل علم در این فرآیند معتقدند:

«شما باید روح علمی و علم‌گرایی را و این‌که این کَون عظیم قاعده‌ای دارد و بر تمام اجزایش قانونی حکم‌فرماست و ما از طرف دین مأموریم که این قانون را کشف کنیم تا بتوانیم این کَون را اداره کنیم، در جامعه گسترش دهید. بشر برای اداره‌ی این کَون آمده است. بشر آمده که بر سنگ و چوب و درخت و روی زمین و زیرزمین حکومت کند؛ نیامده که محکوم این‌ها باشد. این حاکمیتِ بر روی زمین – که فلسفه‌ی وجودی و وظیفه‌ی اصلی بشر است – محقق نمی‌شود، مگر آن‌وقتی که شما قوانین زمین – یعنی قوانین آب و باد و هوا – را بشناسید. تا این قوانین را نشناسید، نمی‌شود. پس این قوانین را با علم می‌شود شناخت؛ بنابراین، روح علمی یک هدف مهم است.»(مقام معظم رهبری:۱۵/۱۱/۱۳۷۰)

ازمنظرایشان، فردای بدون علم تاریک است و چراغ راه تحقق تمدن اسلامی مجاهده علمی است. علم از دیدگاه ایشان و با استناد به روایات سلطه آور است و جامعه صاحب علم را قدرتمند می‏سازد و کسانی که دنیای معاصر را از حیث علمی و عملی در چنبره خود دارند، دلیل اصلی آن این است که صاحب علم‌اند. از این رهگذر است که تأکید فراوان می‌کنند که باید علم را فراگرفت و بلکه بایسته است تولیدکننده و صادرکننده آن شد و به مصرف آن نباید بسنده و دل‌خوش کرد. (مقام معظم رهبری: ۰۹/ ۱۲/ ۱۳۷۹)؛ اما نکته مهم در این خصوص ابتناء محتوا و جهت این علم به مبانی دینی است. ازنظر ایشان علم و دانش باید با معنویت گره بخورد والا خسارات غیرقابل جبرانی به بار خواهد آورد. (همان:۳۱/۱/۱۳۷۲) ایشان در این زمینه می‌فرمایند:

«ما در تمدّن اسلامی و در نظام مقدّس جمهوری اسلامی که به سمت آن تمدّن حرکت می‏کند، این را هدف گرفته‏ایم که دانش را همراه با معنویت پیش ببریم. ما می‏خواهیم علم بااخلاق پیش برود. دانشگاه همچنان که مرکز علم است، مرکز دین و معنویت هم باشد. متخرّجِ دانشگاه‌های کشور، مثل متخرّجِ حوزه‏های علمیه، دین‏دار بیرون بیاید.» (همان: ۱۳۷۶/۰۶/۱۹)

بر این اساس، رکن چهارم تمدن اسلامی یعنی اخلاق، جایگاه برجسته‌ای می‌یابد.

  • اخلاق:

اخلاق از منظر آیت‌الله سید علی خامنه‌ای هواى لطیفى است که اگر در جامعه‏ى بشرى وجود داشت، انسان‌ها مى‏توانند با تنفس او زندگی سالمى داشته باشند (همان: ۲۹/ ۰۴/ ۱۳۸۸) در این عبارت، اخلاق عبارت است از هوای لطیف، یعنی انسان‌ها به همان مقدار به اخلاق نیاز دارند که به هوا نه به آب و نه به غذا. انسان ممکن است بدون آب و غذا چند روزی دوام بیاورد اما بدون هوا چند دقیقه هم نمی‏تواند سر کند؛ بنابراین اخلاق در زندگی آدمی و به‌عنوان یکی از پایه‏های تشکیل‌دهنده امت واحده اسلامی نه‌فقط نقشی کلیدی و مهم که نقشی حیاتی دارد. بر این اساس ایشان با فاجعه‌آمیز خواندن نبود اخلاق و حاکمیت «حرص‌ها، هواى نفس‌ها، جهالت‌ها، دنیاطلبى‏ها، بغض‏هاى شخصى، حسادت‏ها، بخل‏ها، سوءظن به یکدیگر منجر به زندگى سخت و تنگی فضا می‌دانند. (همان).

بر اساس آنچه در چارچوب نظری بیان شد ابتناء مبانی شناختی هنجاری و نظام‌های نظری عملی برآمده از آن در عرصه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و … بر دین اسلام و معنویت و آثار و لوازم ناشی از آن، مهم‌ترین فصل ممیز تمدن اسلامی از سایر تمدن‌ها و از آن جمله تمدن غربی است.

فرآیند تحقق تمدن اسلامی

برای تحقق تمدن اسلامی با مختصات مذکور چنانچه مطرح شد مراحل ۵ گانه انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی، جامعه اسلامی و تمدن اسلامی در سطح امت اسلامی و پس‌ازآن در عرصه جهانی ضروری می‌نماید (همان: ۱۳۷۹/۰۹/۱۲). در مرحله اول یعنی وقوع انقلاب اسلامی می‌توان مهم‌ترین مسئله را تلاش برای براندازی رژیم طاغوتی پهلوی (همان:۲۱/۰۹/۸۰) و کسب اختیارات برای تحقق بسته دین بیان کرد چراکه «در فضای نظام غیردینی، انسان اگر خیلی هنر کند، فقط می‌تواند به وظایف فردی خود عمل کند که آن وظایف فردی دینی هم در آن شرایط تأثیر لازم را نمی‌گذارد؛ یعنی آن تعالی و نورانیت لازم را به وجود نمی‌آورد؛ بخش مهمی از آن هدر می‌رود – طبیعی است که فضای محیط بر انسان، با محتویات ذهن انسان اصطکاکی دارد – و بخشی از آن اثر می‌کند. این حداکثر چیزی است که در نظامی که دین حاکمیت ندارد و مجاری امور در دست دین خدا و قانون الهی نیست، گیر انسان می‌آید»(همان:۲۱/۰۹/۱۳۸۰) مرحله دوم یعنی تأسیس نظام اسلامی را می‌توان از ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ تا ۱۲ آذر همان سال که به همه‌پرسی قانون اساسی منجر شد نامید که طی آن «هندسه‌ی عمومی جامعه»(همان) شکل گرفت. به عبارتی ما در این مرحله شاهد شکل‌گیری نظام اسلامی به‌طور اجمالی هستیم. این مرحله و تثبیت آن و البته تتمیم نظام سازی تا پایان جنگ تحمیلی ادامه می‌یابد. مرحله سوم دولت اسلامی است. در مرحله دولت اسلامی آنچه اهمیت دارد اسلامی شدن روش و منش دولتمردان است. (همان:۱۲/۰۹/۷۹) به عبارتی در این بخش که به‌تدریج رخ می‌دهد به دنبال نظام سازی تفصیلی و تحقق آن هستیم. در اصل چهارم قانون اساسی درباره اسلامیت نظام جمهوری اسلامی چنین آمده است:

«کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزائی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر این‌ها باید بر اساس موازین اسلامی باشد. این اصل بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است و تشخیص این امربر عهده فقهای شورای نگهبان است.»

این ماده به‌عنوان یک قاعده آمره دلالت بر این دارد کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزائی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر این‌ها باید بر اساس موازین اسلامی باشد. در اصل ۹۶ قانون اساسی از شورای نگهبان خواسته‌شده که عدم مغایرت مصوبات مجلس شورای اسلامی را با احکام اسلامی و قانون اساسی تشخیص دهد. بلاشک عدم مغایرت سطح نازل و هرچند مهم از افق بلند انقلاب اسلامی است که می‌باید در آن کلیه قوانین برگرفته از موازین اسلامی باشد. این همان مطلبی است که از آن با عنوان نظام سازی تفصیلی یاد شد.

در این مرحله بر اساس آنچه گفته شد وقوع دو مسئله ضروری است. الف- اسلامی سازی نظام‌ها و روش‌ها ب- تربیت و شکل‌گیری دولتمرد در تراز و تطبیق مسئولین با ضوابط و شرایط دولتمرد اسلامی (همان). نکته بسیار مهم آنکه تحقق جامعه اسلامی که در مرحله بعدی رخ می‌دهد منوط به تحقق دولت اسلامی است و جز از رهگذر تشکیل دولت اسلامی، جامعه اسلامی شکل نخواهد گرفت. (همان). به نظر می‌رسد شکل‌گیری دولت اسلامی و اسلامی سازی تفصیلی آن نیازمند تحقق چند بخش است. اولین بخش، طراحی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت به‌عنوان هندسه جامع و تفصیلی است. مقام معظم رهبری طراحی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت را دستور کار قطعی نظام جمهوری اسلامی می‌دانند (همان:۱۵/۰۵/۹۲) و در اهمیت آن می‌فرمایند:

«وقتی می گوییم الگوی ایرانی – اسلامی، یعنی یک نقشه‌ی جامع. بدون نقشه‌ی جامع، دچار سردرگمی خواهیم شد؛ همچنان که در طول این سی سال، به حرکت‌های هفت و هشتی، بی‌هدف و زیگزاگ مبتلا بودیم و به این در و آن در زدیم. گاهی یک حرکتی را انجام دادیم، بعد گاهی ضد آن حرکت و متناقض با آن را – هم درزمینه‌ی فرهنگ، هم درزمینه‌ی اقتصاد و درزمینهٔ‌های گوناگون – انجام دادیم!»(همان:۱۰/۰۹/۸۹)

با چنین جایگاهی، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت نسبت به همه اسناد جایگاه بالادستی خواهد داشت. (همان)

در دومین بخش و در گام بعدی باید زیر بخش‌های این نقشه جامع، مبتنی بر مبانی اسلامی طراحی و تکمیل گردد. در این بخش می‌باید با دوری از تقلید محوری و نیز رویکرد تطبیق اسلام با نظریات غربی که در بطن خود همان رویکرد تقلید را می‌پرورد تلاش گردد تا علم دینی طراحی گردد. در همین بخش، طراحی مستحکم پایه‌های علوم انسانی، شناخت موضوعات و صدور حکم که با موضوع فقاهت نیز گره می‌خورد بسیار حیاتی است.

در گام سوم چنانچه بیان شد باید تلاش گردد تا این دستاوردها در مصدر تصمیم‌گیری دولت قرار گیرد و ویژگی‌ها و استانداردهای دولتمردان نیز با این ویژگی‌ها تطبیق گردد.

بر اساس آنچه به‌اختصار بیان شد می‌توان تحقق دولت اسلامی و انتقال از این مرحله‌به‌مرحله جامعه اسلامی را نیازمند تحقق گام‌های زیر دانست که درواقع تفصیلی از گام‌های بیان‌شده در همین بخش است.

  • تولید فکر و نظریه

بر اساس آنچه در مقدمه و تعریف مختصات تمدن اسلامی مطرح شد اساساً انقلاب اسلامی به دنبال درافکندن طرحی نو و پی‌ریزی تمدنی جدید در مقابل مکاتب لیبرال دمکراسی و کمونیستی غرب و شرق بود و ازاین‌رو بیش از آنکه انقلابی سیاسی و اقتصادی باشد انقلابی تحول‌خواه و فرهنگی است. از همین روی موفقیت انقلاب اسلامی و دستیابی آن به اهداف منوط به تکمیل طرح اندیشه‌ای است که انقلاب اسلامی منادی آن است. لذا بدون شک بدون نظریه‌پردازی و تولید فکر اساساً امکان سیر نظام اسلامی به سمت تحقق جامعه اسلامی و شکل‌گیری تمدن اسلامی وجود ندارد. ازاین‌رو مقام معظم رهبری، تولید فکر را در درجه اول تمدن سازی دانسته و برای آن نقشی حیاتی و تاریخ‌ساز قائل‌اند. (همان: ۱۳۸۵/۰۳/۲۵) با توجه به ماهیت انقلاب اسلامی، در طراحی الگوی حرکت بیش از هر چیزی علاوه بر استفاده از دستاوردهای دیگران نیاز به تولید فکر و نوآوری برآمده از منابع اسلامی وجود دارد. به‌عنوان نمونه مقام معظم رهبری با اشاره به‌جایگاه عدالت در کنار رفاه و معنویت در کنار علم دراین‌باره می‌فرمایند:

«ما می‌خواهیم کشورمان از همه‌ی جهات ـ ازلحاظ علمی، ازلحاظ اقتصادی، ازلحاظ فناوری، ازلحاظ سیاسی ـ به پیشرفت برسد، مردم به رفاه دست پیدا کنند؛ اما در کنار پیشرفت، می‌خواهیم کشور عادلانه و با عدالت اداره بشود؛ این مهم است. …. ممکن است بعضی از صاحب‌نظران و به‌اصطلاح تئوریسین‌های اقتصادی بگویند: آقا نمی‌شود؛ اگر بخواهید به پیشرفت اقتصادی دست پیدا کنید، ناچار باید فاصله‌ی طبقاتی را قبول کنید و بپذیرید! اینجاست که ما عرض می‌کنیم «نوآوری». نباید خیال کنیم که نسخه‌های اقتصادی غرب، آخرین حد دستاورد بشری است؛ نه، این هم یک نسخه‌ای است، دوره‌ای دارد؛ آن دوره طی می‌شود و فکر تازه و فکر نویی به میدان وارد می‌شود؛ بگردید آن فکر نو را پیدا کنید؛ شاخص باید این باشد.» (همان: ۰۱/ ۰۱/ ۱۳۸۷)

مقام معظم رهبری تمدن سازی بدون تولید فکر و تدوین مبانی معرفتی را ناممکن دانسته و با توجه به همین ضرورت بیان می‌دارند که می‌باید با یک کار پرحجم و کیفی، مدل‌های موردنیاز در زندگی هم در ساحت نرم‌افزاری که حوزه سبک زندگی است و هم در ساحت سخت‌افزاری استخراج گردد. (همان: ۱۳۹۱/۰۷/۲۳)

ایشان برای تحقق هر تمدنی دو شرط اساسی مطرح می‌کنند که در رأس آن تولید فکر قرار دارد دیگری پرورش و تربیت نیروی انسانی لازم است. ازنظرگاه آیت‌الله خامنه‌ای حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌ها در فرآیند تولید فکر و تربیت منابع انسانی نقش اول را دارا هستند و در فرآیند ایجاد تمدن نوین اسلامی باید این نقش را ایفا کنند.

مقام معظم رهبری با توجه به همین عامل «نگاه اجتهادی و عالمانه به عرصه‌‌های گوناگون، از علوم انسانی تا نظام تعلیم و تربیت رسمی و از اقتصاد و بانکداری تا تولید فنی و فناوری و از رسانه‌‌های مدرن تا هنر و سینما و تا روابط بین‌‌الملل و غیره و غیره، از لوازم مهم تمدن سازی می‌دانند»(همان: ۱۳۹۲/۰۲/۰۹) ایشان در تشبیه مسیر برآمده از انقلاب اسلامی به جدول بیان می‌دارند که این جدول خانه‌های خالی دارد و موانعی پیش روی آن وجود دارد و می‌باید با خردورزی و تولید فکر کامل گردد. (همان: ۱۴/۰۳/۱۳۹۳) مقام معظم رهبری تولید نظریه مبتنی بر مبانی اسلامی را وظیفه اصلی حوزه علمیه دانسته و در این زمینه می‌فرمایند:

«نظریه‌پردازى سیاسى و نظریه‌پردازى در همه‌ى جریان‌های اداره‌ى یک ملت و یک کشور در نظام اسلامى به عهده‌ى علماى دین است. آن‌کسانی می‌توانند در باب نظام اقتصادى، در باب مدیریت، در باب مسائل جنگ و صلح، در باب مسائل تربیتى و مسائل فراوان دیگر نظر اسلام را ارائه بدهند که متخصص دینى باشند و دین را بشناسند. اگر جاى این نظریه‌پردازى پر نشد، اگر علماى دین این کار را نکردند، نظریه‌هاى غربى، نظریه‌هاى غیردینى، نظریه‌هاى مادى جاى آن‌ها را پر خواهد کرد. هیچ نظامى، هیچ مجموعه‌اى در خلأ نمی‌تواند مدیریت کند؛ یک نظام مدیریتى دیگرى، یک نظام اقتصادى دیگرى، یک نظام سیاسى دیگرى که ساخته‌وپرداخته‌ی اذهان مادى است، مى‌آید جایگزین می‌شود؛ همچنان که در آن مواردى که این خلأها محسوس شد و وجود داشت، این اتفاق افتاد… وقتى این‌ها رایج شد، مدیران بر اساس آن‌ها تربیت می‌شوند؛ همین مدیران مى‌آیند در رأس دانشگاه، در رأس اقتصاد کشور، در رأس مسائل سیاسى داخلى، خارجى، امنیت، غیره و غیره قرار می‌گیرند. حوزه‌هاى علمیه و علماى دین پشتوانه‌هایی هستند که موظف‌اند نظریات اسلامى را در این زمینه از متون الهى بیرون بکشند، مشخص کنند، آن‌ها را در اختیار بگذارند، براى برنامه‌ریزى، براى زمینه‌سازى‌هاى گوناگون… در زمینه‌هاى گوناگون، امروز نیاز وجود دارد؛ هم براى نظام اسلامى، هم در سطح کشور، هم در سطح جهان. تبیین معرفت‌شناسى اسلام، تفکر اقتصادى و سیاسى اسلام، مفاهیم فقهى و حقوقى‌اى که پایه‌هاى آن تفکر اقتصادى و سیاسى را تشکیل می‌دهد، نظام تعلیم و تربیت، مفاهیم اخلاقى و معنوى، غیره، غیره، همه‌ى این‌ها باید دقیق، علمى، قانع‌کننده و ناظر به اندیشه‌هاى رایج جهان آماده و فراهم شود؛ این کار حوزه‌هاست. با اجتهاد، این کار عملى است. (همان: ۲۹/۰۷/۱۳۸۹)

مقام معظم رهبری در سال ۷۹ ۱۳ نیز در جمع روحانیون و فضلای حوزه علمیه قم در فیضیه در پاسخ به این سؤال نقش‌آفرینان تمدن اسلامی چه کسانی هستند ناظر به همین حقیقت، علمای دین را دارای محوری‌ترین نقش دانسته و فرمودند: «بدون شک مدیران جامعه جزو نقش‌آفرینان هستند؛ سیاستمداران جزو نقش‌آفرینان هستند؛ متفکّران و روشنفکران جزو نقش‌آفرینان هستند؛ آحاد مردم هرکدام به نحوى مى‌توانند درخور استعداد خود نقش‌آفرینى کنند؛ اما نقش علماى دین … یک نقش یگانه است؛ نقش منحصربه‌فرد است. مدیران جامعه هم براى این‌که بتوانند درست نقش‌آفرینى کنند، به علماى دین احتیاج دارند. سیاستمداران و فعّالان سیاسى در جامعه نیز همین‌طور. محیط‌های گوناگون علمى و روشنفکرى نیز همین‌طور… نقش‌آفرینى را به علماى دین منحصر نمى‌کنیم؛ اما جایگاه نقش‌آفرینى علماى دین را از همه‌ى جایگاه‌های دیگر برجسته‌تر مى‌بینیم؛ به این دلیل روشن که در این راه، اندیشه‌ى دینى و ایمان دینى براى انسان‌ها لازم است؛ تولید فکر اسلامى براى این راه ضرورى و لازم است و اگر علماى دین سر صحنه نباشند، دیگرى نمى‌تواند این کار را انجام دهد.»

  • تولید علم:

از دیدگاه مقام معظم رهبری، علم کلید اصلی تمدن سازی و رسیدن به نقطه‌ی مطلوب و همچنین لازمه‌ی پیشرفت همه‌جانبه کشور است. مقام معظم رهبری لازمه تأثیر گزاری را اقتدار علمی می‌داند و معتقد است «یک ملت، بااقتدار علمى است که مى‏تواند سخن خود را به گوش همه‏ى افراد دنیا برساند؛ بااقتدار علمى است که مى‏تواند سیاست برتر و دست والا را در دنیاى سیاسى حائز شود.»(۲۳/۰۵/۱۳۶۹)

تولید علم انحصار در علوم پایه و فنی و مهندسی و تجربی ندارد بلکه از مهم‌ترین حوزه‌ها و شاید مهم‌ترین حوزه، علوم انسانی است. مقام معظم رهبری دراین‌باره می‌فرمایند:«مسئله تولید علم فقط مربوط به علوم پایه، تجربى و … نیست، بلکه شامل همه علوم و ازجمله علوم انسانى است.» نکته مهم رابطه بین تولید فکر و نظریه با تولید علم است. این رابطه در علوم انسانی رابطه‌ای مستقیم و تنگاتنگ است و نظریه‌های حاکم تأثیر تام بر علوم انسانی دارند (همان: ۱۴/۰۶/۱۳۸۹)

ایشان در همین رابطه با اشاره به رابطه نظریه و علوم مدون در حوزه اقتصاد و مدیریت و … می‌فرمایند: «ما نمی‌گوییم علوم انسانی غیرمفید است؛ ما میگوییم علوم انسانی به شکل کنونی مضر است؛ بحث سر این است… بحث سر این نیست که ما جامعه‌شناسی یا روان‌شناسی یا علم مدیریت یا تعلیم و تربیت نمی‌خواهیم یا چیز خوبی نیست یا فایده‌ای ندارد. چرا؛ قطعاً خوب است؛ قطعاً لازم است. من یکی از حرف‌هایی که دارم، همین رشته‌ی تعلیم و تربیت در حوزه است. بحث در این نیست که این علوم مفید نیست؛ بحث در این است که اینی که امروز در اختیار ما قراردادند، مبتنی بر یک جهان‌بینی است غیر از جهان‌بینی ما. علوم انسانی مثل پزشکی نیست، مثل مهندسی نیست، مثل فیزیک نیست که جهان‌بینی و نگرش نسبت به انسان و جهان در آن تأثیر نداشته باشد؛ چرا، تأثیر دارد. شما مادی باشید، یک‌جور علوم انسانی تنظیم می‌کنید. علوم انسانی ما برخاسته‌ی از تفکرات پوزیتیویستی قرن پانزده و شانزده اروپاست. قبلاً که علوم انسانی‌ای وجود نداشته است؛ آن‌ها آمده‌اند همین اقتصاد را، همین جامعه‌شناسی را در قرن هجدهم و نوزدهم و یک‌خرده قبل، یک‌خرده بعد تدوین کردند و ارائه دادند؛ خب، این به درد ما نمی‌خورد. این علوم انسانی، تربیت‌شده و دانش‌آموخته‌ی خود را آن‌چنان بار می‌آورد که نگاهش به مسائل مبتلابه آن علم و موردتوجه آن علم- چه حالا اقتصاد باشد، چه مدیریت باشد، چه تعلیم و تربیت باشد – نگاه غیر اسلامی است. می‌بینیم همان شخص متدین در داخل دانشگاه که فرض کنید مدیریت یا اقتصاد خوانده، هرچه با او درباره‌ی مبانی دینی این مسائل حرف می‌زنیم، به خرجش نمی‌رود. نه اینکه رد می‌کند، نه؛ اما آنچه شما در باب اقتصاد اسلامی با او حرف می‌زنید، با یافته‌های علمی او، با آن دودو تا چهار تاهایی که او در این علم تحصیل‌کرده، جور درنمی‌آید.» (همان: ۲/۰۸/۱۳۸۹)

در حوزه علم و فناوری نیز تأثیر این نظریات می‌تواند حداقل در جهت‌گیری علم موثرباشد. بی‌شک چنانچه مطرح شد علم بدون اخلاق و معنویت به ابزاری برای هوس‌های نفسانی و استضعاف دیگران تبدیل خواهد شد. (همان:۲۴/۸/۱۳۷۲)

بر این اساس رابطه دو نهاد حوزه علمیه و دانشگاه رابطه‌ای اساسی و خطیر بوده و یکى ازاساسى‌ترین و پیچیده‌ترین و عمیق‌ترین مسائل انقلاب است. در این رابطه، علاوه بر اینکه جهت‌گیری زندگی فردی و اجتماعی تصحیح می‌گردد و احکام متناسب با مسائل روز و حادث شونده به‌طور عمیق استخراج می‌گردد، زندگی نیز در اثر نوآوری‌های علمی تسهیل می‌گردد. (همان: ۲۴/۰۹/۱۳۷۷)

۳- کاربست الگو در عرصه زندگی

گام بعدی در زنجیره اقدام را می‌توان کاربست و عینیت‌بخشی به الگوهای به‌دست‌آمده دانست. بی‌شک این الگوها می‌باید در بخش‌های مختلف دولت اسلامی به معنای عام آن مورد بهره‌برداری قرار گیرد و بر این اساس برنامه‌ریزها و اقدامات صورت بگیرد. چراکه شکل‌دهی جامعه اسلامی در مرحله پس از نظام اسلامی بر عهده دولت اسلامی است. مقام معظم رهبری معتقدند که دولت به معنای عام آن باید در تمام شئون خود را با قواعد و قالب‌های اسلامی منطبق کند. ایشان دراین‌باره می‌فرمایند:

«قوای مقننه و قضائیه و مجرّیه و مسئولان گوناگون ما باید بتوانند تا حدّ قابل قبولی خود را با این قالب‌ها و معیارهای دینی و اخلاقیِ اسلامی تطبیق دهند. این مرحله‌ی سوم است؛ ما الآن در این مرحله قرارگرفته‌ایم و باید دائم تلاش ما این باشد» (همان: ۲۱/۰۹/۱۳۸۰)

بر این اساس از منظر ایشان با صرف وجود وزرا و نمایندگان و مسئولین خوب در بخش‌های مختلف، دولت اسلامی محقق نمی‌گردد بلکه لازمه تحقق دولت اسلامی، انطباق دولت با قواعد و چارچوب‌های دینی است. (همان: ۱۳۸۴/۰۵/۲۸)

اما در کنار این فرآیند که مدل‌های مستخرج از دو حلقه تولید فکر و نظریه در حوزه و علم در دانشگاه هم می‌تواند و هم بایستی در ارکان مختلف حاکمیت موردتوجه قرارگرفته و بر آن اساس اقدام صورت گیرد، معظم له همواره به فعالیت‌های مردمی خودجوش در سطوح خرد و تأثیر آن در جریان سازی کلان تأکیددارند. به‌عنوان نمونه‌ایشان، حرکت خودجوش جوانان دانشجو و دانش‌آموز در خدمت‌رسانی به محرومان را، مبدأ صدور فرمان امام خمینی (ره) در تشکیل جهاد سازندگی برشمرده و می‌فرمایند:

«این کار، اول از خود جوان‌ها شروع شد؛ خود جوان‌های دانشجو و دانش‌آموز در بخش‌های مختلف، این حرکت را شروع کردند؛ در سال ۷۹ گزارش این حرکت زیبا و پرشکوه به ما رسید و منجر شد به اینکه پیام بسیج سازندگی به قاطبه‌ی جوانان کشور داده شود؛ یعنی این‌یک حرکت خودجوش مردمی است؛ درست مثل جهاد سازندگی در آغاز انقلاب. جهاد سازندگی هم همین‌جور بود؛ اول، خود جوان‌ها شروع کردند، خودشان رفتند توی روستاها مشغول خدمتگزاری شدند در آن اوضاع بسیار دشوار و پیچیده. این حرکت، امام بزرگوار را به‌فرمان جهاد سازندگی تشویق کرد. کار مردم، الهام‌بخشِ اقدام مدیران و مسئولان است.» (همان: ۳۱/۰۶/۱۳۸۹)

ایشان در نمونه‌ای دیگر با اشاره به فعالیت‌های فرهنگی خودجوش، آن را دارای نقشی برجسته در پیشرفت کشور و ایستادگی در مقابل دشمنان ارزیابی می‌نمایند. (همان: ۰۱/۰۱/۱۳۹۳)

  • گفتمان سازی و تفوق گفتمانی

در این مقطع بی‌شک با برنامه‌ریزی‌هایی که در ارکان حاکمیت صورت می‌گیرد و نیز گفتمان سازی ناشی از اقدام نخبگان بر اساس مدل‌ها و الگوهای مستخرج که به الهام بخشی به دولت نیز می‌انجامد، می‌توان انتظار داشت که هم‌افزایی‌ها و تلاش‌های صورت گرفته در سطوح خرد و کلان در وهله اول به‌عنوان به گفتمان رقیب در مقابل گفتمان‌های حاکم و در وهله بعد به گفتمان غالب تبدیل گردد. در این صورت ریل‌های حرکت در حوزه‌های مختلف مبتنی بر همان گفتمان غالب خواهد بود. به‌عنوان نمونه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در خصوص تفوق گفتمانی در موضوع تولید علم در جامعه می‌فرمایند: «یک روزی یک‌چیزهایی گفته می‌شد که به گوش‌ها سنگین می‌آمد. من یک روزی مسئله‌ی «تولید علم» را مطرح کردم، بعد دیدم بعضی جاها نشسته‌اند روی کلمه‌ی «تولید علم» دارند خدشه می‌کنند – حالا یک مناقشه‌ی لفظی – که علم قابل‌تولید نیست! امروز این به‌صورت یک گفتمان قطعی درآمده؛ شماها گله‌مندید از این‌که این کار در مقطع خاص خودش پیش نمی‌رود. این خیلی پیشرفت است؛ بنابراین بایستی کارکرد؛ و کارکنید، فکر کنید؛ حتماً تأثیر دارد». (همان: ۱۳/۰۷/۱۳۹۰)

«مقام معظم رهبری با توجه به مسئله تفوق گفتمانی ابراز امیدواری می‌نمایند که روزی بسیاری از مسائلی که اینک جسته‌وگریخته و غریبانه مطرح می‌شوند همچون مسئله تولید علم به گفتمان مسلط تبدیل گردند.»(همان: ۰۲/۰۶/۱۳۹۰) ایشان، استمرار و تکرار و پای فشاری را موجب گفتمان سازی دانسته (همان: ۲۷/۰۲/۱۳۸۸) و با اشاره به تأثیر اقدامات درست در تفوق گفتمانی می‌فرمایند:

«این کارهایی که جوانان می‌کنند، کوچک نیست. همین درس خواندنی که من می‌گویم، همین کار تحقیق، همین کار هنری، همین کارورزشی، این‌ها کارهای کوچک نیست. من خواهش می‌کنم کسی که این کارها را انجام می‌دهد، تصوّر نکند که کارش کوچک است؛ نه. همین کار در مجموعه کلان کشور، به یک عنصر تعیین‌کننده تبدیل می‌شود. فرضاً هنرمندی به‌تنهایی تصمیم می‌گیرد که یک کار هنری برجسته ارائه دهد. او نمی‌تواند بگوید که من یک کار فردی انجام می‌دهم؛ خودم تنها هستم و این کار کوچکی است؛ نه. شما کارتان را که خوب انجام دادید، اگر صد نفر دیگر مثل شما فکر کنند، همان اعتلای عظیم و همان کار بزرگ اتّفاق خواهد افتاد. … من می‌خواهم تأکید و تکرار کنم که کار تک‌تک این جوانان – هر جا و در هر زمینه‌ای که کار می‌کنند؛ درزمینهٔ قرآن، درزمینهٔ معلومات، درزمینهٔ معارف، در حوزه، در دانشگاه و در کتاب نویسی – کاری مهم است؛ همان کاری است که ان‌شاءالله کشور را به اعتلا خواهد رساند.»(همان:۰۷/۰۲/۱۳۷۷)

نتیجه‌گیری:

شکل‌گیری تمدن اسلامی درگرو طی مراحل ۴ گانه انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی و جامعه اسلامی است. دو مرحله انقلاب اسلامی و نظام اسلامی پشت سر گذاشته‌شده است و اینک در مرحله دولت اسلامی قرار داریم. لازمه اسلامی شدن دولت، اسلامی شدن روش و منش دولتمردان است. به عبارتی هم نظام‌ها و سیستمهای نظری عملی برآمده از مبانی شناختی هنجاری دین اسلام باشند و هم الگوی رفتاری دولتمردان از آموزه‌های دین اسلام تبعیت نماید. ازاین‌رو مهم‌ترین مسئله در شکل‌گیری دولت اسلامی و پس‌ازآن جامعه اسلامی و درنتیجه تکثیر این الگو و شکل‌گیری تمدن اسلامی، امتداد عملی دین و یا به تعبیر دیگری امتداد سیاسی اجتماعی فلسفه است. تحقق این مسئله نیازمند تولید فکر و نظریه توسط حوزه علمیه و علم توسط دانشگاه است. از همین رو وحدت حوزه و دانشگاه به‌منظور تولید نظام نظری عملی امری حیاتی و پیچیده است. با توجه به وجود تمدن غربی و سیطره آن، بی‌شک این مدل نظری عملی باید در سطح خرد عینیت یافته و در درون کنش اجتماعی واقعی شکل پخته به خود گیرد تا بتواند از طریق ارائه نمونه، امکان مقایسه ایجاد کرده و آرام‌آرام با الهام بخشی به دولت به کاربست کلان درآید و بتواند در یک فرآیند طبیعی و منطقی به گفتمان غالب تبدیل گردد.

البته باید توجه داشت که در مرحله دولت سازی اسلامی، به هر میزان که دولت، اسلامی می‌گردد جامعه نیز اسلامی می‌گردد و ما همزمان با دولت سازی بخشی، جامعه سازی بخشی نیز داریم. به عبارتی نسبت تحقق گام‌های پیشین با مرحله چهارم که شکل‌گیری جامعه اسلامی است همانند نسبت شکل‌گیری شخصیت ملکوتی انسان با اعمال و نیات اوست. هر کاری که انسان انجام می‌دهد همچنان چه از خود اثری در عالم مادی به‌جا می‌گذارد. مقام معظم رهبری در این خصوص می‌فرمایند: «ما منشأ اثریم و یک کلمه حرف و یک امضاء و یک تصمیم‌گیری من و شما در جامعه تأثیر می‌گذارد. ما اگر خود را اصلاح کردیم، جامعه را اصلاح‌کرده‌ایم. اگر ما خود را اصلاح کنیم، جامعه اصلاح‌شده است.»(همان:۲۱/۰۹/۱۳۸۰)

مرحله جامعه اسلامی مرحله برنامه‌ریزی برای تحقق همه‌جانبه جامعه اسلامی است. بی‌شک آنگاه‌که جامعه اسلامی شکل گرفت این جامعه همچون الگویی پیش روی جهانیان و بالأخص جهان اسلام قرار می‌گیرد و از همین نقطه است که تمدن اسلامی شکل می‌گیرد. مقام معظم رهبری دراین‌باره می‌فرمایند: «بعدازاین مرحله، مرحله‌ی تلألؤ و تشعشع نظام اسلامی است؛ یعنی مرحله‌ی ایجاد کشور اسلامی. اگر این مرحله به وجود آمد، آن‌وقت برای مسلمان‌های عالم، الگو و اسوه می‌شویم: «لتکونوا شهداء علی النّاس». اگر توانستیم این مرحله را به‌سلامت طی کنیم – که از همت مردان وزنان مؤمن، این چیزها اصلاً بعید نیست – آن‌وقت مرحله‌ی بعدی، ایجاد دنیای اسلام است.»(همان)

ایشان در جای دیگری می‌فرمایند: «وقتی کشور اسلامی پدید آمد، تمدن اسلامی به وجود خواهد آمد؛ آن‌وقت فرهنگ اسلامی فضای عمومی بشریت را فرا خواهد گرفت. این‌ها همه‌اش با مراقبت و باتقوا عملی است؛ تقوای فردی و تقوای جماعت و امت (همان:۲۸/۰۵/۱۳۸۴)

منابع:

  • قرآن کریم
  • ابن خلدون، عبدالرحمن، مقدمه، ترجمه‌ی محمد پروین گنابادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹٫
  • امام خمینی (ره)، کوثر، مجموعه سخنرانی‌های حضرت امام همراه با شرح وقایع انقلاب اسلامی تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،۱۳۷۱
  • ــــــــــــــ. ش‍رح‌ چ‍ه‍ل‌ ح‍دی‍ث‌‏، ت‍ه‍ران، مؤس‍س‍ه‌ ت‍ن‍ظی‍م‌ و ن‍ش‍ر آثار ام‍ام‌ خ‍م‍ی‍ن‍ی،‏۱۳۷۷.
  • ــــــــــــــ. شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ و نشر عروج، ۱۳۷۷٫
  • ــــــــــــــ، صحیفه نور، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۵
  • بابایی، حبیب‌الله؛ کاوش‌های نظری در الهیات و تمدن؛ قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
  • توین بی، آرنولد، خلاصه‌ی دوره‌ی دوازده‌جلدی بررسی تاریخ تمدن، ترجمه‌ی محمدحسین آریا، امیرکبیر، ۱۳۷۶٫
  • جوادی آملی عبدالله، دین‌شناسی، قم، مرکز نشر اسراء،۱۳۸۰٫
  • روح‌الامینی، محمود؛ زمینه فرهنگ شناسی، چ ۵، تهران، عطار،۱۳۷۹٫
  • دورانت، ویل تاریخ تمدن، ترجمه‌ی احمد آرام، ع. پاشایی و امیر حسین آریان پور، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۶۵
  • داوروی اردکانی، رضا؛ اوتوپی و عصر تجدد؛ تهارن، ساقی،۱۳۸۰
  • شریعتی، علی، تاریخ تمدن، ج ۱، تهران: قلم،۱۳۵۹
  • کلینی، ابوجعفر محمد بن یعقوب. (بی‌تا). اصول کافی. ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی. تهران: دفتر نشر فرهنگ اهل‌بیت (ع)
  • مطهری، استاد مرتضی، خاتمیت، چ ۱۸؛ تهران،۱۳۸۴
  • صدرا مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء، بیروت، ۱۴۰۳ ه.ق، چاپ دوم
  • معینی پور مسعود و لکزایی رضا، ارکان امت واحده و تمدن اسلامی از منظر امام خمینی و مقام معظم رهبری، فصلنامه علمی پژوهشی مطالعات انقلاب اسلامی، سال نهم، ش ۲۸، بهار ۱۳۹۱٫
  • مشیرزاده حمیرا، «نگاهی به رهیافت‌های مختلف در مطالعه انقلاب اسلامی ایران»، فصلنامه راهبرد، ش ۹، بهار ۱۳۷۵٫
  • نرم‌افزار حدیث ولایت (مجموعه رهنمودهای مقام معظم رهبری)، قم، تهیه‌شده در مرکز تحقیقات کامپیوترى علوم اسلامى و دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای (مدظله‌العالی)، بی‌تا.
  • نرم‌افزار مجموعه آثار امام خمینی، قم، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی و مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، بی‌تا.
  • Hrmet,Guy,Badie,Bertrand,Birnbaum,Pierre,Braud,Philippe(1994).dictionnaire de la sience politique et des institutions politiuea.dalloz,paris.

[۱] برای مطالعه بیشتر در بخش مفهوم شناسی ر.ک. بابایی، حبیب الله، کاوش‌های نظری در الهیات تمدنی، قم ۱۳۹۳، نشر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.

 

انتهای پیام/

کد خبر : 30958
تاريخ ثبت خبر : 8 مهر 1395
ساعت بارگزاری خبر : 12:52
برچسب‌ها:, , , ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)