| امروز جمعه, ۷ اردیبهشت , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

یادداشتی از بخشعلی قنبری؛


عاشورا، تربیت و روابط انسانی

امام حسین(ع) خودیابی را فقط برای خود نمی‌خواست بلکه هر جا که می‌رسید بر استقلال نظر افرادش نیز تاکید داشت. پرورش روحیه شجاعت و جوانمردی در سخنانش موج می زند به گونه ای اگر بخواهیم از این سخنان نظامی در حوزه تربیت و اخلاق بسازیم به یقین شجاعت یکی از اساسی ترن مولفه می شود.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، دکتر بخشعلی قنبری، دین پژوه، مولف و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی در ابتدای این یادداشتی تبیین کرد:هیچ حادثه ای در عالم بشریت خارج از روابط چهارگانه انسان با خدا، خود، دیگران و طبیعت و عوالم مختلف رخ نمی دهد. قیام امام حسین(ع) هم از این قاعده مستثنا نیست.
قنبری تاکید کرد: در صددم در سلسله یادداشت هایی این چهار رابطه را از نظر تربیت مورد بررسی قرار دهم تا معلوم شود که در این حوزه ها چه درس های تربیتی می توان از این قیام آموخت. البته در طول تاریخ همیشه توجه به جنبه های روانی ( اعم از احساس و عاطفه و هیجان) قیام عاشورا به مراتب بشتر از توجه به جنبه های عقلانی و تربیتی بوده است و از این جهت عاشورا با اشک و آه ملازم شده اما شگفت اینجاست که اگر اندکی عمیق تر بنگریم در ژرفای این اشک و آه خوشی و خوشحالی بسیار لطیفی نهفته است و خود همان هم می تواند برای ما هم مایه درس و پایه ی عبرت باشد و راهی برای تربیت ما. اما در عین حال باید به چنبه های عقلانی و تربیتی این جریان هم توجه عمیقی داشته باشیم تا بتوانیم در مسیر این انسان بزرگ قرار بگیریم تا بتوانیم فرد و جامعه ای باشیم که این بزرگ و دیگران به دنبال آن بوده اند.

وی افزود: در این سلسله مباحث، تربیت آموزی امام(ع) و قیام عاشورا را مورد بررسی قرارمی دهیم منت ها از چشم انداز کاملا عقلانی و به این سؤال پاسخ بدهیم که این قیام چه نسبتی با روابط چهرگانه یادشده در موضوع مهم تربیت داشته است؟ این سوال به ترتیب در روابط چهارگانه یادشده مورد بررسی قرار می دهم
، یادداشت«عاشورا، تربیت و روابط انسانی» که توسط بخشعلی قنبری نگاشته است در ادامه می آید:.

امام حسین(ع)، عاشورا و رابطه انسان و خدا:

پیش از هر چیزی باید بگویم که مرادم از تربیت در این جمله آمده است: تربیت زمینه سازی برای به فعلیت درآوردن و شکوفا شدن همه استعدادهای روحانی و جسمانی است. لذا تربیت هم شامل بالندگی جسمی است و هم روحی. پس شخص تربیت شده کامل و تام کسی است که هم جسم سالم دارد و هیچ نقصی در آن وجود ندارد و هم از نظر روحی فردی کمال یافته است. تربیت جسمی یک بعد دارد ولی تربیت روحی شامل سه قسم دهنی که با تعلیم حاصل می شود؛ روانی که با تمرین و ممارست ذوقی تحقق می یابد و عملی که از طریق دانش اخلاق، دینداری و عرفان عینیت می یابند.

در واقع در این مجال به دنبال بررسی این سؤال هستیم که بررسی رابطه با خدا در قیام عاشورا در تربیت انسان امروزی چه آثاری را به جا می گذارد؟ در جواب باید بگوییم که امام حسین(ع) قیام خود را با نام خدا آغاز کرد و با عمل آموزه های مربوط به این حوزه ادامه داد و به پایان برد. سَرَیان این رابطه در همه عرصه های زندگی این امکان را به فرد می دهد که در این دنیا جز نیکی و خوبی چیزی نبیند و هیچ وقت شکست را پایان کار تلقی نکند و پیروزی را محدود و منحصر به زمان حیات خودش نداند. این دیدگاه در کل جریان عشورا حضوری پررنگ دارد به گونه ای که امام حسین حرکتش را با توجه به این رابطه آغاز می کند و با این رابطه نیز به پایان می رساند به این صورت که وقتی از مکه به کربلا حرکت می کند خطاب به برادرش امام محمد حنفیه این رابطه را تذکار می داهد: «إنَّ الْحُسَینَ بْنَ عَلِی یشْهَدُ أَنْ لاَ إلَهَ إلاَّ اللَهُ، وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ … إنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلاَبَطِرًا وَلاَمُفْسِدًا وَلاَظَالِمًا وَإنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاْءصْلاَحِ فِی أُمَّه جَدِّی مُحَمَّدٍ؛ حقّاً حسین بن علی گواهی می دهد که هیچ معبودی جز خداوند نیست ؛ اوست یگانه که انباز و شریک ندارد.من از روی سرمستی، گردنکشی، تبهکاری و ستمگری قیام نکردهام. بلکه به پا خواستهام تا کار امت جدّ خویش به صلاح آرم، میخواهم که امر به معروف و نهی از منکر کنم و روش جدم و پدرم علی بن ابیطالب (ع) را در پیش گیرم (محدّث قمّی در «نفس المهموم» صفحه ۴۵).

دقت در این جملات مشخص می کند که حرکت امام براساس اصلاح در دین خدا صورت گرفته نه برای چیز دیگری. لذا این حرکت با نام و یاد خدا آغاز می شود و در مکه هم به زیارت خانه خدا می رود و از آنجا مسیرش را باز به سوی خدا ادامه می دهد.

در همه این مسیر حضور خدا چنان اثرگذار است که امام به رغم علمی که به مرگش دارد هرگز از مردن و ناامیدی و درماندگی سخن نمی گوید در حالی ما امروزه وقتی از این بزرگ را یاد می کنیم خود را بدبخت و فلک زده می خوانیم که قرار است با ریختن اشکمان لختی از این بدبختی نجات یابیم. در حالی که در قاموس حرکت امام حسین(ع) چیزی به نام درماندگی و بدبختی وجود ندارد؛ زیرا بدخت کسی است که خدا؛ منبع و منشأ همه وچود را ندارد و از دید امام(ع) کسی که خدا را چه ندارد و کسی که خدا را ندارد چه چیزی دارد؟ این جمله عیناً در دعای عرفه امام آمده است: «مَاذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَکَ وَ مَاالَّذِی فَقَدَ مَنْ‌وَجَدَک؛ آن‌کس که تو را ندارد، چه‌دارد؟ و آن‌کس که تو را یافته، چه‌ندارد»؟ در جای دیگر از راز این نگرش پرده بر می دارد: «یا مَنْ أَذَاقَ أَحِبَّاءَهُ حَلَاوَهَ الْمُؤَانَسَه؛ ای آن‌که شیرینی انس خود را به دوستان چشاندی (بحارالأنوار،ج ۹۵،ص ۲۲۶).

 آنگاه که به شهادت نزدیک تر می شود نه تنها از این امید و طراوت کاسته نمی شود بلکه طراوت درونی به بیرون و به جسم او نیز سرایت می کند و در چهره اش نمایان می شود به گونه ای هر ساعتی که به شهادت نزدیک تر می شود چهره اش براق تر و پر نورتر می گردد گویی که به محفل جشن وارد می شود و رضایت باطن خود را در گفتارش نیز نمایان می سازد: «الهی رِضاً بِرِضِاکَ، صَبراً عَلی قَضائِک یا رَبَ لا الهَ سِواکَ…؛ خدایا! راضی به رضای تو هستم و در برابر قضای تو صبر می کنم (قمقام زخار:۳۶۴ ؛ مقتل الحسین مقرم: ۷۵۳».

خلاصه اینکه حضور خدا در زندگی باعث می شود انسان در همه عرصه های زندگی استعداد عزت نفسش را شکوفا کند و مواجهه اش با حوادث گوناگون او را از این خصیصه بارز انسانی محروم نسازد و این یکی از درس های تربیتی قیام عاشوراست.

حرکت امام حسین(ع) برای اصلاح دین امت بود اما در این میان او هرگز از توجه به خود هم غافل نبود و یک حرکت اجتماعی را مانع از آن نمی‌داند که آدمی به تقویت رابطه با خود نیز بپردازد. از این جهت در کنار توجه بسیار عمیق به دین و جنبه‌های اجتماعی و ناهنجاری‌های موجود در جامعه و زندگی دینی هر جا که فرصت پیش می‌آید به تقویت روحیه خود می پردازد و از خداوند نجات خود را طلب می کند و همواره این دعا را زمزمه می کرد: «رب نجنی من القوم الظالمین». این توجه نشان دهنده آن است که اهمیت هیچ کاری نمی‌تواند مجوزی برای عدم توجه به خود و نجات خود شود و انسان ها باید به یاد داشته باشند که حتا اگر توجه به خدا هم باعث شود انسان به خودبیگانگی دچار شود امری نکوهیده خواهدشد. آنگاه می توانیم به فنای الاهی برسیم که مراحل تکاملی را با تکیه بر قوای خود و آنگاه با استمداد از الطاف الهی طی کرده باشیم. حسین قهرمانی نیست که به عشق قهرمانی خود را به وادی فراموشی بسپارد بلکه در کنار توجه به جامعه این خود اوست که همه این مسئولیت‌ها را بر دوش کشیده و سردمدار اصلاح در معرفت دینی و جامعه دینی خودشده است.

خودی که حسین (ع) در صدد به تکامل رساندن آن است خودِ خداجوی اوست از همین جهت از همان ابتدا حرکت او با سلک عرفانی همراه است و در بیانات آن حضرت اصطلاحات عرفانی موج می زند. آنگاه که از قلاده مرگی که بر گردن انسان افکنده اند سخن می‌کند از اشتیاقی می‌گوید که به اسلاف شهیدش دارد و از سوز دل دلتنگی اش را بیان می دارد: وَ ما أَوْلَهَنی إِلى أَسْلافی اِشْتِیاقُ یَعْقُوبَ إِلى یُوسُفَ، وَ خُیِّرَلِی مَصْرَعٌ اَنَا لاقیهِ اشتیاق من به دیدار گذشتگانم (پدر و مادرم و جدّ و برادرم) همانند اشتیاق یعقوب به دیدار یوسف است! براى من شهادتگاهى برگزیده شده که به یقین به آن خواهم رسید»(لهوف: ۱۵۳؛ مثیرالاحزان:۲۱).

امام حسین (ع) خودیابی را فقط برای خود نمی‌خواست بلکه هر جا که می‌رسید بر استقلال نظر افرادش نیز تاکید داشت. زمانی که خبر شهادت مسلم و هانی را به او رساندند بیعت خود را از همه برداشت و به آنان فرمود که اختیار با شماست اگر خواستید با من بیایید وگرنه می‌توانید مسیر خود را عوض کرده به محل زندگی خود بروید:« قَدْ خَذَلَنَا شِیعَتُنَا فَمَنْ أَحَبَّ مِنْکمُ الِانْصِرَافَ فَلْینْصَرِفْ غَیرَ حَرِجٍ لَیسَ عَلَیهِ ذِمَام؛ پیروانمان ما را خوار کردند هر که می‌خواهد بازگردد باکی بر او نیست، بازگردد، و ذمه و عهدی از ما بر او نیست» (طبری، ج۷: ۲۹۴؛ مفید، ارشاد: ۱۲۳). اما با این کار خود خواست مسئولیت کار افراد را به گردن خودشان  بگذارند تا بدانند که زندگی همواره با انتخاب های آسان مواجه نیست بلکه در مواردی هم انتخاب سخت دشوار بود و یک گزینش نادرست ممکن است دنیا و آخرت افراد را زیر سؤال ببرد.

پرورش روحیه شجاعت و جوانمردی در سخنان حسین(ع) موج می زند به گونه ای اگر بخواهیم از این سخنان نظامی در حوزه تربیت و اخلاق بسازیم به یقین شجاعت یکی از اساسی ترن مولفه خواهدشد. این درست برخلاف برخی روضه خوانی هاست که از این انسان آزاد چهره ناتوانی به تصویر می کشند که به لحاظ تربیتی یا خنثاست و یا بدآموز. حسین(ع) در پاسخ حر جمله ای بیان کرده و به اشعاری استناد نموده که درس شجاعت را موضوع اصلی خود قرارداده است:« آیا مرا از مرگ می ترسانی؟ تیرت به خطا رفته است و گمانت تباه است! من کسی نیستم که از مرگ بهراسم. آنگاه ابیاتی خواند که یکی از آنها چنین است: سأمضى و ما بالموت عار على الفتى  اذا ما نوى حقا و جاهد مسلما (انساب الاشراف، ج۳: ۱۷۱). من به سوی مرگ خواهم رفت و مرگ برای جوانمرد عار نیست آنگاه که او حق را نیت کند و در راه آن مسلمان بمیرد. این درس شجاعت آموزی و جوانمردی در مکتب تربیتی امام حسین(ع).
انتهای پیام/

کد خبر : 53937
تاريخ ثبت خبر : 11 مهر 1396
ساعت بارگزاری خبر : 09:43
برچسب‌ها:, , ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)