| امروز شنبه, ۸ اردیبهشت , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

یادداشت/ مارتین کرک؛


سرمایه‌داری در بن‌بست بحران مقبولیت

۵۱ درصد از آمریکایی‌های ۱۸ تا ۲۹ ساله دیگر از سرمایه داری حمایت نمی‌کنند؛ ۶۴ درصد از بریتانیایی‌ها معتقدند سرمایه داری ناعادلانه است، و نابرابری را در جامعه تشدید می‌کند و در ایالات متحده تا ۵۵ درصد مردم و در آلمان ۷۷ درصد به سرمایه داری شکاک هستند.

به گزارش پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از فارس، علی رغم آن که بسیاری از سیاست مداران راه حلی به جز کاپیتالیسم پیش روی خود نمی بینند و کاپیتالیسم را راه حل نهایی بشریت می دانند طی سالهای اخیر بسیاری از جنبش های اجتماعی و حتی مردم عادی در مورد سرمایه داری، صحت ادعاهایش و ادامه حیات آن مشکوک هستند.

از نظر این دسته از افراد، کاپیتالیسم به عنوان سیستمی سودمحور به پایان حیات خود نزدیک می شود و بشریت با قوه ی تفکر خلاقانه ی خود، باید سیستم جایگزینی تعبیه کند. البته به اعتقاد مارتین کرک، مقاله نویس روزنامه گاردین نباید برای فرار از کاپیتالیسم به عقب بازگردیم و به سوسیالیسم و کمونیسم پناه ببریم. وی در مقاله ای با عنوان Capitalism's excesses belong in the dustbin of history. What's next is up to us  ظرفیت نامحدود ذهن بشری تضمینی می داند که به وسیله آن می توان از شر سرمایه داری و مصائب آن برای انسان و طبیعت خلاصی یافت.

آنچه در ادامه می‌آید ترجمه این مقاله توسط ساجده مقدمی است:

فروپاشی «مقبولیت» سرمایه‌داری در کشورهای سرمایه‌دار

مارتین کرک مقاله ی خود را با این مطلب آغاز می کند که امروزه دیگر کاپیتالیسم به عنوان امری ضروری و اجتناب ناپذیر در نظرگرفته نمی شود. البته بسیاری از سیاست مداران هم چنان با کاپیتالیسم مشکلی ندارد. چنین افرادی از ابراز اینکه سرمایه دار هستند و راهی جز سرمایه داری در دنیای کنونی نیست؛ ابایی ندارند. اما واقعیت مطلب چیز دیگری است به نقل از یک مطالعه دانشگاه هاروارد ۵۱ درصد از آمریکایی های ۱۸ تا ۲۹ ساله دیگر از سرمایه داری حمایت نمی کنند. نه تنها رای دهندگان جوان اینطور احساس می کنند. نظرسنجی YouGov در سال ۲۰۱۵ نشان داد که ۶۴ درصد از بریتانیایی ها معتقدند سرمایه داری ناعادلانه است، و نابرابری را در جامعه تشدید می کند. در ایالات متحده تا ۵۵ درصد مردم و در آلمان ۷۷ درصد به سرمایه داری شکاک هستند. این در حالی است که سه چهارم مردم در اقتصادهای بزرگ سرمایه داری معتقدند که بنگاه های بزرگ سرمایه داری اساسا فاسدند.

دوگانه پوچ سرمایه‌داری و کمونیسم

وی در ادامه به این سوال پاسخ می دهد که چرا مردم چنین حسی به سرمایه داری دارند؟ احتمالا به این خاطر نیست که می خواهند در زمان سفر کنند و به عقب برگردند یا در اتحاد جماهیر شوروی زندگی کنند. به ویژه برای نسل ما، دوگانه های سرمایه داری و سوسیالیسم، یا سرمایه داری و کمونیسم، توخالی و قدیمی هستند. احتمالا بیشتر به این دلیل است که مردم به صورت آگاهانه یا نااگاهانه متوجه شده اند که یک جای سیستمی که تنها هدفش تبدیل منابع طبیعی و انسانی به سرمایه است؛ می لنگد. سیستمی که هر ساله صرف نظر از هزینه هایی چنین هدفی برای سلامتی انسان و محیط زیست،بیشتر و بیشتر در پی تحقق اهدافش است.

از نظر او سرمایه داری را می توان در چنین اهدافی خلاصه کرد؛ چراکه سرمایه داری تماما در این اهداف معنا می یابد. تجسم سرمایه داری را می توان در افزایش ضروری نرخ GDP یا افزایش تولید ناخالص داخلی در همه جای جهان دید. هرچند که همه ما می دانیم این نرخ نمایشی، به تنهایی، منجر به کاهش فقر و افزایش نشاط و سلامت مردم نمی شود. از سال ۱۹۸۰، تولید ناخالص داخلی جهانی ۶۳۰ درصد افزایش یافته است و در همان زمان نابرابری، فقر و گرسنگی نیز افزایش یافته است.

سود به عنوان دارایی طبیعی طبقه سرمایه دار دیده می شود

کرک تمرکز تک بعدی بر رشد منابع سرمایه را نیز به همین دلیل می داند. به عنوان مثال، شرکت ها قبل از هر دغدغه ای موظف به افزایش ارزش سهام خود هستند. چنین دغدغه ای مانع از آن می شود که حتی مدیران اجرایی خوب دست به انجام کارهای داوطلبانه خوبی مانند افزایش دستمزد و کاهش آلودگی بزنند، چراکه این کارها ممکن است سود نهایی را به خطر بیندازد. در واقع سود به عنوان دارایی طبیعی طبقه سرمایه دار دیده می شود. به همین دلیل است که جی پی مورگان از افزایش حقوق به عنوان «انتقال ثروت تقریبا ۱ میلیارد دلار» به کارگران انتقاد کرد.

انسان با ظرفیت فکری نامحدودش باید جایگزین هایی برای سرمایه داری بیابد

در دیدگاه نویسنده بازگشت به سوسیالیسم بی معناست چراکه نیازی نیست تا با بازگشت به عقب به دنبال سوسیالیسم یا هر نظام تاریخی دیگری به عنوان جایگزین سرمایه داری باشیم. در عوض، ما باید به تکامل برسیم. ظرفیت انسان برای نوآوری و افکار نو بی حد و حصر است؛ چرا کسی می خواهد این ظرفیت را با اعتقاد به این که "سرمایه داری نظام نهایی و غایی است که بشریت می تواند بوجود آورد"، بدنام کند و چرا ما دنباله روی چنین افرادی هستیم؟

در همین راستا مارتین لوتر کینگ از "سنتز بالاتری" سخن می گوید، که از بهترین سیستم های تاریخی اتخاذ و براساس ظرفیت نامحدود بشری طراحی شده و چیزهای جدیدی را آفریده است. در این معنا کمبود ایده وجود ندارد. در نتیجه ما هم همواره باید به دنبال سنتزهای بالاتر باشیم چراکه محدودیت خلاقیت و نوآوری در انسان بی معنی است. ما می توانیم با تغییر نحوه درک و اندازه گیری پیشرفت شروع کنیم. همانطور که بری کندی میگوید، تولید ناخالص داخلی "همه چیز، به جز آنچه که زندگی را ارزشمند می کند، اندازه گیری می کند". می توانیم این دیدگاه را تغییر دهیم. می توانیم راه حل هایی برای احیای کشاورزی اتخاذ کنیم تا زندگی متعادل تری را با طبیعتی که بقای همه ی ما وابسته به آن است؛ پیش گیریم. می توانیم واحدهای سنجشی با قدرت تحول پذیری و تغییر بالقوه معرفی کنیم

اقداماتی این چنین می تواند دستورالعمل های تک بعدی سرمایه داری و خود سرمایه داری را به مرور خلع ید کند و آن را با یک منطق متعادل تر جایگزین کند. چنین اقداماتی اگر به اندازه کافی سیستماتیک انجام شوند، می توانند سرمایه داری یک بعدی را به زباله دان تاریخ تحویل دهند.

پایان اسطوره حل همه مشکلات با نرخ رشد اقتصادی

وی در نهایت به این نتیجه می رسد که ما به رهبران سیاسی و تجاری نیاز داریم تا به اسطوره ای که رشد اقتصادی همه مشکلات ما را حل می کند؛ نچسبند و به گفتگو با جنبش های اجتماعی، نیروهای مترقی و جوانان مانند ترور هیل در مورد چگونگی پایه گذاری جهانی پسا سرمایه داری بهتر، ایمن تر و متعادل تر بپردازند.

انتهای پیام/

 

کد خبر : 55651
تاريخ ثبت خبر : 9 آبان 1396
ساعت بارگزاری خبر : 11:52
برچسب‌ها:,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)