به گزارش طلیعه؛نکتۀ مهمی که در ساحت فرهنگی- هنری غرب وجود دارد، اصالت تصویر است. غربی ها به دلیل ساختار تمدنی و آیینی خود، به شدت تصویرمحورند و تصورات خود را تصویری می پسندند؛ به عنوان مثال هنرهایی مانند نقاشی، پیکرتراشی و مجسمه سازی در غرب به میزان زیادی پیشرفت کرده است. این نکته را میتوان با مقایسۀ تعداد، نوع و مدل نقاشی نقاشهای زبردست و چیزهای که در تاریخ هنر اروپا و دایرهالمعارفهای سینمایی هستند درک کرد.
نقاشان شرقی و نقاشی های آنها عمدتاً به سمت انتزاع، تمثیل و نماد گرایش پیدا می کند، اما اصالت ظاهر را در مکاتب نقاشی غربی ها به خوبی می توان دید. البته گروهی هم مانند سورئالیستها و سمبولیستها هستند که سراغ باطن می روند، اما اصالت ظاهر را انکار نمی کنند. این نگاه ظاهری غرب را حتی در ادوار قدیم مثل ادیان پیش از اسلام که بسیاری از معجزات آنها تصویری است می توان مشاهده کرد. به عنوان مثال حضرت عیسیعلیهالسلام باید مرده زنده کند، حضرت موسیعلیهالسلام باید عصا را به اژدها تبدیل کند، ید بیضا داشته باشد و حضرت صالحعلیهالسلام باید از دل کوه شتر بیرون بیاورد.
بشر دنیای غرب در دوران کودکی ذهنی به سر می برد و میزان درک، شعور و فهمش در این حد است که باید معجرات تصویری ببیند تا ایمان بیاورد. تنها پیامبر آخرالزمان است که معجزۀ اصلی او کتاب قرآن است که یک معجزۀ شفاهی و غیرتصویری است. مفاهیم قرآن برای ما شأن اعجاز دارد و به دلیل همین غیرتصویریبودن است که معجزۀ پیامبر خاتمصلیاللهعلیهوآلهوسلم ماندگار شده است و همچنان در دسترس ما است و برکاتش تا آخرالزمان جاری و ساری است.
با این توضیحات مشخص می شود که چرا غربیها در تصویر پیشرفت کردند و میل و گرایش آنها به سمت هنرهای تصویری از ما بیشتر است. سینما در غرب نیز به همین دلیل ابداع می شود. شهید آوینی نیز علت اختراع سینما را در غرب، وجود یک جهان بینی تصویری میداند که چنین نیازی را در مخاطب ایجاد کرده است. در غرب، تئاتر، عکاسی، سینما، نقاشی و… شکل گرفت، اما در شرق، هنرهایی به مراتب انتزاعی تر مثل شعر، ادبیات، موسیقی و… که خیلی تصویری نیستند.
در ملل غربی به دلیل برخی از تفاوتهای قومی، استثنائاتی هم وجود دارد که مدل دیگری از هنر را طلب می کند. به عنوان مثال، آلمانیها به فلسفه که علم انتزاعی است بیشتر بها می دهند. شهید آوینی میگوید وقتی اساس رسانهای، تصویر و ترسیم است، بیشتر در خدمت تفکر و جهان بینی تصویری می تواند باشد و بیان مفاهیم انتزاعی با این رسانه دشوارتر می شود.
سینما ابزار خوبی برای نشان دادن خشونت، التذاذهای جسمانی و مادی و هر چیزی که ریشۀ ظاهری و مادی دارد می باشد که در پوزیتیویسم امروز غرب نیز تعریف می شود، اما اگر بخواهیم به سینما بگوییم توکل، توسل، استعاذه، خوف و رجا را نشان بده، کار سختی می شود و ناگزیر می شویم به سمت چندلایهصحبت کردن، نماد، استعاره، ایهام و اشاره برویم و به همان میزان پیاممان را دشوارتر منتقل خواهیم کرد. انسان غربی عین باور خودش را با این رسانه نشان می دهد، اما ما باید اجتهاد بیشتری به خرج دهیم تا بتوانیم این اسب سرکش را رام کنیم.