به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، حجت الاسلام والمسلمین دکتر داوود مهدوی زادگان عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در یادداشتی به این سؤال پاسخ داده است که چرا نام امام علی در قرآن کریم نیامده است؟
ابوبکر رازی در کتاب احکام القرآن بنا به حکایتی که مغربی از او نموده است و نیز مجاهد و سدّی و طبری و رمّانی گویند این آیه در شأن علی بن ابیطالب علیه السلام نازل گردیده هنگامی که در حالت رکوع انگشتری خود را به عنوان صدقه به فقیری داده بود. چنانکه امامین باقر و صادق علیهما السلام و نیز جمیع علماء اهلالبیت روایت نمودهاند.
طبرانی از علمای عامّه در کتاب اوسط از عمّار یاسر نقل نموده که فقیری نزد علی بن ابیطالب در حالتی که به نماز مشغول بود توقف کرد و چیزی از او خواست. علی علیه السلام انگشتری خود را بیرون آورد و به فقیر داد سپس این آیه نازل گردید. موفق بن احمد از بزرگان علمای عامّه در کتاب المناقب بعد از هفت واسطه از عیسی بن عبدالله بن عمر بن علی بن ابیطالب علیه السلام نقل نماید که گفت این آیه وقتی که به رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد از منزل بیرون آمد و رهسپار مسجد شد در حالتی که مردم نماز میخواندند. در این موقع سائلی از مسجد بیرون آمد. پیامبر از او پرسید آیا کسی به تو چیزی بخشیده است؟ سائل در جواب گفت کسی به من چیزی نبخشیده جز این مرد که در حال رکوع است و اشاره به علی علیه السلام نمود و گفت به من انگشتری بخشیده است. ( محقق محمدباقر، شأن نزول آیات قرآن ،۱۳۶۱:۲۹۳ )
امام خمینی در اثبات امامت و اینکه امامت از اصول اسلام است، به آیات زیادی استناد کرده است و از جمله آنها همین آیه شریفه است و درباره آن گوید: «بیست و چهار حدیث از اهل سنت نقل شده که این آیه درباره علی بن ابیطالب نازل شده است» و بعد به یک مورد از این احادیث اشاره کرده است، و نیز گوید: «ابن شهر آشوب گوید باجماع امت این آیه درباره امیرالمؤمنین نازل شده و قوشچی که از بزرگان سنّیان است در شرح تجرید گوید با جماع مفسرین این آیه درباره علی است».) امام خمینی، کشف اسرار ، ۱۳۶۳ق : ۱۷۵ ) . به عقیده ایشان آیات امامت گواه بر اهمیت موضوع امامت است. برخلاف پندار گروهی که امامت را ساده و غیرسیاسی میدانند؛ قرآن کریم تأکید بر مهم بودن اصل امامت و نیز سیاسی بودن آن دارد. (همان : ۱۷۲ )
پاسخ شبهه عدم ذکر نام امام علی در قرآن کریم
امام خمینی ره ذیل بیان آیات امامت، شبههای را که تفرقهافکنان طرح کردهاند، پاسخ داده است. آنان میگویند «چرا خدا اسم امام را با نمره شناسنامه ذکر نکرده تا خلاف برداشته شود و این همه خونریزی نشود». ایشان چند جواب نقضی و حلّی به این شبهه داده است. از جمله آن که اگر امامت در اسلام اصل نیست بلکه دروغ بزرگی است که به قرآن کریم نسبت داده میشود؛ چرا خدا برای جلوگیری از خونریزی به خاطر این اصل دروغین؛ آن را تکذیب نکرده است. «خدا یک سوره نازل میکرد که علی بن ابیطالب و اولاد او در اسلام امامت پس از پیغمبر ندارند در این صورت یقیناً خلاف برداشته میشد». اما پاسخ حلّی ارزشمند امام خمینی ره این است که ذکر نام علی بن ابیطالب علیه السلام در قیاس با بیان اصل امامت، موضوع فرعی است. خداوند بیان فرعیات را به پیغمبر صلی الله علیه و آله واگذار کرده است. چنان که بیان جزئیات، اختصاص به همین مورد ندارد و موارد زیادی وجود دارد که در قرآن کریم از آنها ذکری به میان نیآورده است. (همان: ۱۴۲ )
سخن امام خمینی ره در پاسخ به شبهه یاد شده را به گونهای دیگر میتوان صورت بندی کرد و اینطور گفت که با توجه به اصل بودن امامت و فرع بودن ذکر نام امام ، سه فرض محتمل است : ( ۱ ) ذکر فرع بدون ذکر اصل ، ( ۲ ) ذکر اصل و فرع مجموعاً ، ( ۳ ) ذکر اصل بدون ذکر فرع . از میان آنها ، فرض سوم مستند به دلایلی که خواهد آمد ، مقرون به صحت است . و مستند فرض سوم ، پاسخ این شبهه است .
فرض نخست آن است که قرآن کریم بیان اصل امامت را کنار گذارد و فقط نام امیرالمؤمنین علیه السلام را به عنوان امام مسلمین بعد رسول الله صلی الله علیه و آله ذکر کند. این احتمال از نظر عقلی مردود است. زیرا پسندیده نیست که فرع بدون ذکر اصل، بیان شود. اگر قبح عقلی این احتمال را پذیرا نباشیم؛ لاجرم باید ضرورت بیان اصل امامت در قرآن کریم را انکار کنیم. و در این صورت خلاف فرض مرتکب شدهایم. زیرا مفروض این است که امامت از اصول اسلام است و ممکن نیست قرآن کریم به آن نپردازد. پس برای خروج از این خُلف فرض ، یا باید اصل بودن امامت در اسلام انکار شود. در این صورت هیچ مانعی ندارد که فقط نام شخص امیرالمؤمنین علیه السلام در قرآن کریم تصریح شود ؛ یعنی ضمن پذیرش ایده جدایی دین از سیاست ، بگوئیم آنچه که در اسلام مشروعیت دارد امامت علی بن ابیطالب علیه السلام است و خداوند مسأله امامت را به مردم واگذار کرده است. لیکن انکار آیات امامت نا ممکن است و ایده جدایی دین از سیاست با آموزههای قرآن کریم سازگار نیست بلکه در تضاد است. بنابراین، احتمال تصریح نام امیرالمؤمنین علیه السلام بدون بیان اصل امامت در قرآن کریم، باطل است.
فرض دوم، آن است که اصل و فرع جمعاً در قرآن کریم تصریح شود. هم اصل امامت تصریح شود و هم نام علی بن ابیطالب علیه السلام در قرآن کریم آورده شود. ممکن است پاسخهای امام خمینی ره ناظر به همین احتمال دوم باشد. در ابتدا، دو مورد از پاسخهای ایشان را ذکر کردیم. اما پاسخ دیگر امام خمینی به این احتمال، دو مسأله تحریف قرآن کریم و جعل حدیث است. یعنی هیچ بعید نمیآید که در صورت ذکر نام امام علی در کنار بیان اصل امامت در قرآن کریم ، آنهایی که جز برای دنیا و ریاست دنیوی با اسلام و قرآن سر و کار نداشتند و قرآن را وسیله اجرای نیات فاسده خود کرده بودند آن آیات را از قرآن بردارند و کتاب آسمانی را تحریف کنند و برای همیشه قرآن را از نظر جهانیان بیندازند». (. امام خمینی;، ۱۳۶۳ق: ۱۴۲ ) پاسخ دیگر ایشان، مسأله جعل حدیث است. به عقیده ایشان فرضاً که احتمال تحریف درست نباشد ولی این طور نیست که ثبت نام علی بن ابیطالب در قرآن کریم موجب دفع اختلاف میان مسلمانان شود. زیرا ممکن بود آن حزب ریاستخواه که از کار خود ممکن نبود دست بردارند فوراً یک حدیث به پیغمبر اسلام نسبت دهند که نزدیک رحلت گفت امر شما با شوری باشد علی بن ابیطالب را خدا از این منصب خلع کرد». (همان: ۱۴۴ ) بنابراین، ذکر نام امیرالمؤمنین در قرآن کریم نه تنها موجب رفع اختلاف میان مسلمانان نمیشود بلکه اسباب تحریف قرآن کریم یا جعل حدیث نبوی از سوی دنیا طلبان میشود. به همین خاطر، رسول الله صلی الله علیه و آله در روز هجدهم ذیالحجه سال دهم هجرت مأمور به اعلام ولایت و جانشینی علی بن ابیطالب علیه السلام شد. بدین ترتیب ، فرض سوم ، مقرون به صواب است .
پاسخ دیگر
هر یک از این دو پاسخ ( تحریف قرآن یا جعل حدیث ) در مقام رد فرض دوم ، در جای خود متین و مقبول است. لیکن گمان میرود برای فرض دوم که به طور مشخص احتمال تصریح نام امام علی علیه السلام در قرآن کریم است، پاسخ دیگری هم وجود دارد، تا اهل نظر چگونه داوری کنند. زیرا احتمال تحریف قرآن کریم، به موجب برخی آیات قرآنی که دلالت بر مصون بودن کتاب خدا دارد؛ نادرست است . در قرآن کریم آمده است که ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴾ (حجر: ۹ ) یعنی حتماً که ما این ذکر (قرآن) را فرو فرستادیم و به یقین ما خود آن را نگهداریم. بنابراین، به حکم قرآن کریم، تحریف قرآن ممکن نیست. اما احتمال جعل حدیث نبوی به قوّت خود باقی است . لیکن بعید است که به خاطر عدم وقوع جعل حدیث نبوی صلی الله علیه و آله ، نام امیرالمؤمنین در قرآن کریم تصریح نشده است. زیرا پدیده جعل حدیث، امر قطعی است. خداوند تبارک و تعالی حفظ قرآن کریم از تحریف را تصریح کرده است و نه عدم وقوع جعل حدیث نبوی. بلکه قرآن کریم، امری بالاتر از وقوع جعل حدیث نبوی را محتمل دانسته است و آن احتمال ارتداد و بازگشت به دوره جاهلیت است و به دلیل همین احتمال است که نام رسول الله صلی الله علیه و آله تصریح شده است: ﴿وَ مَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ﴾ (آلعمران: ۱۴۴ ) «و محمد فرستادهای بیش نیست که پیش از او فرستادگانی گذاشتهاند، پس آیا اگر او بمیرد یا کشته شود شما به پشت سر خود برمیگردید». بسیاری از احادیث جعلی وجود دارد که به اسرائیلیات معروف گشته است. اساساً تأسیس دو دانش رجال و علم الدرایه به دلیل پدیده احادیث جعلی بوده است . بنابراین، وقتی جعل حدیث نبوی امری قطعی است؛ آیا بهتر نبود که نام امام علی در قرآن کریم تصریح میشد؟! به این خاطر، پاسخ جعل حدیث نبوی به شبهه چرایی عدم تصریح نام امیرالمؤمنین علیه السلام را در کمال وزانت، بعید میدانیم بلکه پاسخ دیگری برای دفع این شبهه میتوان طرح کرد.
پاسخ نگارنده این است که حفظ جان امیرالمؤمنین، علی علیه السلام مهمترین دلیل برای عدم تصریح نام مبارک ایشان در قرآن کریم بوده است. وجود مقدس علی بن ابیطالب علیه السلام بعد از رسول الله صلی الله علیه و آله ودیعه الهی و حجت خدا بر روی زمین است و باید تا وقت معلوم از گزند دشمنان خدا محفوظ بماند. اگر نام ایشان در قرآن کریم تصریح شده بود؛ به طور قطع جان مبارکشان به خطر میافتاد. ای بسا پیش از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله توسط دشمنان و بدخواهان اسلام به شهادت میرسیدند. بدین ترتیب، رسالت پیامبر خدا که قرار است تا قیامت استمرار پیدا کند، متوقف میگشت و در همان دوره بعثت خاموش میگردید . پس، مصلحت الهی در این بود که هیچ نامی از امام علی علیه السلام در قرآن کریم به میان نیآید تا ایشان از کین دشمن در امان باشند. در توضیح این پاسخ، نکاتی را بیان میداریم.
هیچ منعی در ذکر نام اشخاص در قرآن کریم وجود ندارد . هر آنچه در آسمانها و زمین است از آن خداوند است و او بر هر چیزی قادر است: ﴿وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ﴾. ( آلعمران: ۱۸۹ ).پس، هیچ قدرتی نمیتواند مانع ذکر نام اشخاص در قرآن کریم شود. چنان که پارهای از نامها در قرآن کریم آمده است. این ذکر، گاه به نحو اشاره کالصریح است؛ مانند ﴿یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفَاحِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ یُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَیْنِ﴾ .( احزاب: ۳۰ (. خطاب آیه شریفه به زنان پیامبر است و نامهای زنان پیامبر هم مضبوط است. گاه پارهای از نامها صراحتاً ذکر شده است. از رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره شخص ذوالقرنین سؤال میشود. قرآن کریم هیچ پروایی از ذکر نام ذوالقرنین ندارد: ﴿وَ یَسْأَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَیْکُمْ مِنْهُ ذِکْراً﴾ (. کهف: ۸۳ ) و در ادامه ذکری از ذوالقرنین به میان میآید. ( کهف: آیات ۸۴ تا ۹۹ ) ولی در همین سوره کهف، نام اصحاب کهف به میان نیامده است و صرفاً به عنوان «اصحاب کهف» اکتفاء شده است و حتی قرآن کریم تعداد آنان را در ابهام گذاشته است. هر کس از ظن خود عددی را ذکر میکردند. قرآن کریم میفرماید ای پیامبر، پروردگار از تعداد اصحاب کهف آگاه است و غیر از گروهی اندک، کس دیگری از آن باخبر نیست: ﴿قُلْ رَبِّی أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ مَا یَعْلَمُهُمْ إِلاَّ قَلِیلٌ﴾ (کهف: ۲۲). قرآن کریم درباره فرزند دار شدن حضرت ذکریا اینطور خبر داده است که ما تو را به تولد پسری بشارت میدهیم که نامش «یحیی» است؛ نامی که پیش از این بکار نرفته است: ﴿یَا زَکَرِیَّا إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلاَمٍ اسْمُهُ یَحْیَى لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیّاً﴾ (مریم: ۷ ) . قرآن کریم نام بسیاری از انبیاء و اولیاء الهی را ذکر کرده است: وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ کُلاًّ هَدَیْنَا وَ نُوحاً هَدَیْنَا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ دَاوُدَ وَ سُلَیْمَانَ وَ أَیُّوبَ وَ یُوسُفَ وَ مُوسَى وَ هَارُونَ وَ کَذٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ * وَ زَکَرِیَّا وَ یَحْیَى وَ عِیسَى وَ إِلْیَاسَ کُلٌّ مِنَ الصَّالِحِینَ * وَ إِسْمَاعِیلَ وَ الْیَسَعَ وَ یُونُسَ وَ لُوطاً وَ کلاًّ فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِینَ﴾ (انعام: ۸۶-۸۴)
قرآن کریم تنها نام پاکان را یادآور نشده است بلکه ذکری از انسانهای بدسرشت هم کرده است. نام فرعون در قرآن کریم بسیار آمده است. او کسی است که در روی زمین برابر خداوند سبحان طغیان کرد و نافرمان شده بود و به همین خاطر، حضرت موسی و برادرش هارون به رفتن سوی فرعون و انذار او مأمور میشوند. ﴿اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى﴾ (. طه: ۴۳ ) . مشرکان زیادی در مکه بودند و با رسول خدا صلی الله علیه و آله مخالفت میکردند. اما از میان آنها تنها نام ابولهب در قرآن کریم آمده است. زیرا او علاوه بر شرکی که میورزید بیشرمی و جسارتهای بیحدّ و حصری بر پیغمبر خدا وارد آورده بود: ﴿تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَ تَبَ﴾ «بریده باد هر دو دست ابولهب و زیانکار باد او و مرگ بر خود او» (مَسَد: ۱) . حتی نام بتهای معروف اهل مکه و سرزمین حجاز در قرآن کریم آمده است تا مردم حجاز هیچگاه نعمت بزرگ اسلام را فراموش نکنند و به یاد داشته باشند که روزگاری در جهالت و بتپرستی به سر میبردند: ﴿أَ فَرَأَیْتُمُ اللاَّتَ وَ الْعُزَّى * وَ مَنَاهَ الثَّالِثَهَ الْأُخْرَى﴾ (نجم: ۲۰-۱۹ ) . بلاغت قرآن کریم در یادکرد نامها آنچنان شگفتانگیز است که آدمی برابر آن سر به تعظیم و فروتنی میآورد. قرآن کریم وقتی نام ابولهب را میآورد و از گرفتاری او در آتش جهنم خبر میدهد؛ بلافاصله از همسر او (امّجمیل) نیز یاد میکند تا مبادا ذکر همسر ابولهب از قلم نیافتد. زیرا همسر ابولهب در بیشرمی و جسارت بر پیامبر خدا دست کمی از شوی خود نداشت . اما خطاب « یا نساء النبی» مادامی که حضرت خدیجه زنده بود، بر پیامبر نازل نگشت. زیرا قرآن کریم برابر آن بانوی پاک و مطهر،رسم ادب را به جای آورد. پس باید در این سخن تأمل زیاد کرد.
نتیجه کلی از شواهد قرآنی ذکر شده آن است که ذکر یا عدم ذکر نام اشخاص در قرآن کریم به دلیل مصلحت واقع است و نه به دلیل ناتوانی خدا . اگر نام افرادی در قرآن کریم آمده است؛ مصلحت در بیان آن بوده است. و اگر علیرغم عنایت تامّه الله تعالی نسبت فردی ، نام او در قرآن ذکر نشده است ؛ به دلیل مصلحت ملزمه در خود آن فرد است .
بر این اساس ، رسول الله صلی الله علیه و آله محتوای دستور و ابلاغیه خداوند در آیه شریفه ﴿یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ﴾ ( مائده: ۶۷ ) را پس از انجام مناسک حج در روز هیجدهم ذی الحجه سال دهم هجری در کنار برکه آبی به نام غدیر خم بر جمیع مسلمانان ابلاغ کردند . اگر محتوای این ابلاغ الهی در قرآن ذکر میشد؛ یعنی آن ﴿مَا أُنْزِلَ﴾ که عبارت از ابلاغ خبر امامت و جانشینی علی بن ابیطالب علیه السلام بر مردم است، در خود این آیه شریفه یا ادامه آن ذکر میگردید؛ در آن صورت، دشمنان و بدخواهان اسلام – آنان که برای بعد از رحلت رسول خدا، توطئههای بیشماری در آستین آماده کردهاند – راهی جز کشتن و ترور امیرالمؤمنین در زمان حیات رسول الله نمی دیدند . زیرا آنان با ذکر نام علی بن ابیطالب در قرآن کریم، تمام توطئههایشان را بر باد رفته میدیدند. وقتی قرآن کریم صریحاً نام علی علیه السلام را به عنوان امامت و جانشینی رسول الله ذکر کرده باشد؛ بعد از رحلت رسول خدا، هیچکس قادر به مخالفت با نصّ قرآن کریم نخواهد بود. بنابراین، برای دشمنان دین خدا راه حلی جز این باقی نمیماند که امیرالمؤمنین علی علیه السلام به شکلی مرموز در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله ترور شود. اما اگر نام علی علیه السلام در قرآن کریم ذکر نشود؛ گرچه راه برای اجرای توطئه دشمنان خدا هموار نیست، ولی آنان هرگز به فکر ترور امیرالمؤمنین هم نمیافتند. بلکه تصور می کردند که همین عدم ذکر نام علی در قرآن کریم فرصتی برای کنار زدن آن حضرت به آنان می دهد . بیآن که مجبور به ریختن خون آن حضرت شوند و برای خود بیآبرویی بار آورند. لذا چون باید امیرالمؤمنین علیه السلام زنده میماند تا قرآن کریم و شریعت محمدی صلی الله علیه و آله حفظ شوند و نسل امامت استمرار پیدا کند؛ مصلحت ملزمه در عدم ذکر نام علی علیه السلام در قرآن کریم برقرار گردید. گمان میرود، نگرانی رسول الله از اعلام ولایت و جانشینی علی بن ابیطالب در همین حفظ جان حضرت وصی بوده است. یعنی رسول خدا تصور میکردند با ابلاغ امر الهی بر مردم، جان امیرالمؤمنین به خطر خواهد افتاد. در حالی که خطر در وقتی است که نام حضرت وصی به عنوان امام و جانشین رسول خدا در قرآن کریم آورده شود. از این رو، قرآن کریم به رسول خدا اطمینان خاطر داده از کید مردم هیچ نگرانی به دل راه ندهد:﴿وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ﴾ (مائده: ۶۷ ) بدین ترتیب، با تدبیر الهی، قرآن و عترت از گزند جدایی مصون ماندند. این دو، آنچنان که رسول خدا وعده داده است، تا روز قیامت از هم جدا نخواهند گشت تا کنار حوض کوثر بر آن حضرت وارد شوند. بنابر این ، فرض سوم با تقریر مختار درست است و به این طریق شبهه مورد بحث ، پاسخ داده می شود . و الله اعلم.
انتهای پیام/