| امروز جمعه, ۷ اردیبهشت , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

نسبت ملاصدرا و علوم انسانی اسلامی؛


توسعه شاخه‌های فلسفه اسلامی به علوم انسانی اسلامی منجر می‌شود

در فرهنگ اسلامی علوم مبتنی بر معرفت ربوبی است و مبتنی بر الهیاتی خاص است. این ممیزه اصلی علوم انسانی اسلامی از علوم انسانی غربی است. در مبنای معرفت ربوبی علمی انسانی اسلامی و بومی ایجاد خواهد شد که فصل ممیزه‌اش با علوم انسانی غربی که مبتنی بر تفکر بشری و سکولار است و همین مبنای الهیات ربوبی است.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، علی الله‌ بداشتی استاد دانشگاه قم معتقد است که می‌توان بر اساس فلسفه ملاصدرا علوم انسانی اسلامی را ایجاد کرد. الله بداشتی‌ بر آن است که ملاصدرا نگاه خاصی به وجود دارد و بر این مبنا می‌توان علوم انسانی اسلامی را ایجاد کرد. در پی مشروح گفت‌وگوی الله بداشتی را در خصوص نسبت فلسفه ملاصدرا و علوم انسانی اسلامی می‌خوانید:

*آیا فلسفه صدرایی امکان آن را دارد که بتوان بر مبنای آن علوم انسانی اسلامی را بنیان گذاشت؟ اگر این امکان وجود داشته باشد چطور می‌توان به چنین وضعیتی رسید و علوم انسانی اسلامی را بر مبنای حکمت متعالیه تشکیل داد؟

حکمت متعالیه به‌ عنوان حکمتی که ثمره تحقیقات و مطالعات ملاصدرا از میراث فلسفی اسلامی و عرفانی مسلمانان و کلام اسلامی است و در فوق همه آن‌ها بر مبنای میراث فرهنگی محصول قرآن و حدیث شکل‌ گرفته و با اشراف بر همه این‌ها توانسته است حکمتی بنیان نهد بنام حکمت متعالیه که حکمت مشهور در میان شاگردان فلسفه است. در کنار این حکمت، حکمت مشاء و حکمت اشراق نیز تدریس، تحقیق و بررسی می‌شود و تطبیق با فلسفه صدرایی می‌گردد که مجموعه این‌ها نظام فلسفی مسلمانان را به‌ ویژه در حوزه فرهنگ شیعی تشکیل می‌دهد.

ما بر مبنای این حکمت که زیرساخت‌ همه علوم از نظر علوم حکمت و فلسفه است، می‌توانیم علوم انسانی اسلامی را داشته باشیم. از آنجایی‌ که در اصطلاح عالمان فلسفه مادر علوم است و موضوعات همه علوم حقیقی در فلسفه بررسی می‌شود،‌ این کار می‌تواند صورت بگیرد. با توجه به اینکه ما بر اساس حکمت متعالیه، نظام فلسفی متمایز به دست می‌آوریم و حکمت عملی که شاخه‌های همین حکمت است می‌تواند به علوم انسانی اسلامی منجر شود.

در علم سیاست که از شاخه‌های حکمت عملی است، علم تدبیر خانواده را داریم. علوم اجتماعی امروز توسعه این علم است. حکمت علمی در فلسفه اسلامی ما تقسیم می‌شد به سیاست مدن، علم تدبیر منزل و اخلاق. امروزه اگر علم تدبیر خانواده را توسعه دهیم از آنجا که اجتماع توسعه خانواده است، به علوم اجتماعی خواهیم رسید و علم سیاست مدن و حکومت‌داری و … شاخه‌ای از سیاست مدن است که در فلسفه ما مطرح بوده است. اگر ما همین شاخه‌های فلسفه اسلامی را در حکمت عملی توسعه دهیم به علوم انسانی اسلامی خواهیم رسید.

*علوم انسانی در جهان جدید ظرافت‌های خاصی یافته و به‌نوعی با فلسفه کانت و مباحث جدیدی مانند هرمنوتیک پیوند خورده است، نسبت فلسفه اسلامی با این علوم انسانی جدید چیست؟

علوم انسانی در جهان امروز با دو روش استقرائی و عقلی مطرح است. روش استقرا نوعی روش تجربی است و روش عقلی نسبت با فلسفه کانت و مبانی عقلی دارد، اما علوم انسانی بر مبنای تجربه‌گرایی و استقرا نیز شاخه دیگری است که در علوم اجتماعی امروز بر اساس مطالعات میدانی پیش می‌رود.

البته هر دو این روش‌ها پسندیده است. روش استقرائی در علوم انسانی با منطق و روش‌شناسی ما در علوم انسانی جدا نیست و ریشه در منطق و روش‌شناسی ما دارد. یکی از روش‌ها در فلسفه ارسطوئی روش تجربی و مبتنی بر استقرا است. میزان اعتبار استقرا و روش انجام آن بحث شده است.

از نظر مواد علوم انسانی محدوده‌ای از علوم است که از یک‌ طرف متوجه انسان بوده و برای کمال انسان است و از طرف دیگر مبانی‌اش عقلی است، اما گاهی مراد از عقل، عقل نظری و استدلالی و برهانی است که در نهایت بر می‌گردد به مبانی تجربی و گاهی مراد از عقل عقلی است که با مبانی الهی ارتباط برقرار می‌کند.

*ما می‌دانیم فلسفه ملاصدرا پیشرفت‌هایی نسبت به فلسفه شیخ اشراق و ملاصدرا دارد و مباحث دیگر، به نظر شما مهم‌ترین دستاورد ملاصدرا در فلسفه اصالت وجود می‌تواند افق‌های جدیدی را پیش روی علوم انسانی جدید قرار دهد؟

مهم‌ترین دستاورد فلسفه صدرا که حرکت جوهری یکی از آن‌هاست، نگاه جدید به هستی است و این نگاه است که فلسفه صدرا را از فیلسوفان و فلسفه‌های پیش از صدرا متمایز می‌کند و آن بحث اصالت وجود و تشکیک وجود است که در همه عالم از نظر صدرا جاری است و حرکت جوهری در همین مبنای تبیین شده و باعث تحول در بسیاری از مباحث فلسفی شده است.

ما وقتی وجود را اصیل دانسته و دایره آن را گسترده دانستیم، بقیه بحث‌ها به بحث‌های معرف شناسی و اعتباریات بازمی‌گردد که درروش رئالیسم توسعه داده است که به‌عنوان مبانی علوم مطرح است. در بحث تجربه بشری گسترش‌های بعدی است که بر این مبانی می‌تواند در علوم صورت گیرد. فلسفه اسلامی می‌تواند بر اساس این مبانی معرفت‌شناختی و آن نگاه جدید در هستی به علوم انسانی خدمات متمایزی را انجام داده و آن را به جهت دیگری راهنمایی کند.

آیا انتزاعی بودن فلسفه ملاصدرا باعث نمی‌شود که امکان ابتنا علوم انسانی بر این فلسفه وجود نداشته باشد. فلسفه ملاصدرا نوعی متافیزیک است در حالی‌ که علوم انسانی امروز با قطع‌ نظر از متافیزیک پیش می‌روند.

انتزاعی بودن به این معنا که عقلی و برهانی است درست، اما در فلسفه صدرایی همه این‌ها بر محور تفکر انسانی و انسان است و از شاهکارهای فلسفه صدرایی این است که بحث‌هایی را که در عرفان ابن‌عربی مطرح بوده است را  می‌آورد و برهانی می‌کند و از این‌ جهت چون محور و سعادت انسان است و بالاترین ارزش در فلسفه صدرا معرفت است و همه این‌ها مقدمه معرفت انسان و ربوبی است و این معرفت است که انسان را در فرهنگ اسلامی از آنچه در فرهنگ غربی که بر مبنای سکولار است، جدا می‌کند. انسان در فلسفه اسلامی پیوند با آسمان دارد و چنین نیست که انسان بدون ارتباط با خداوند در نظر گرفته شود. از این‌ رو انسانی که در فلسفه اسلامی مدنظر است موجودی الهی است و نه صرفاً موجودی زمینی.

در فرهنگ اسلامی علوم مبتنی بر معرفت ربوبی است و مبتنی بر الهیاتی خاص است. این ممیزه اصلی علوم انسانی اسلامی از علوم انسانی غربی است. در مبنای معرفت ربوبی علمی انسانی اسلامی و بومی ایجاد خواهد شد که فصل ممیزه‌اش با علوم انسانی غربی که مبتنی بر تفکر بشری و سکولار است و همین مبنای الهیات ربوبی است.

علوم انسانی غربی بر الهیات قوی ای نیست و اشکالی که در علوم انسانی غربی به وجود آمده است به این خاطر است که علم را از الهیات بریدند، اما در فرهنگ اسلامی، ‌الهیات و دیگر علوم انسانی، مجموعه به‌ هم‌ پیوسته است و این مجموعه به‌ هم‌ پیوسته است که رنگ و بوی علوم انسانی را در فرهنگ اسلامی با علوم انسانی در فرهنگ غربی را از هم متمایز می‌کند.

انتهای پیام/

کد خبر : 47501
تاريخ ثبت خبر : 21 خرداد 1396
ساعت بارگزاری خبر : 13:25
برچسب‌ها:, , ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)