| امروز جمعه, ۷ اردیبهشت , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

یادداشت؛


توجه به زندگی اجتماعی و روح جامعه از بنیانی‌ترین مباحث قرآن

توجه به زندگی اجتماعی و روح جامعه یکی از اساسی ترین و بنیانی ترین مباحث قرآن است و قرآن به کرات چشم انداز جامعه انسانی و اسلامی را در قرآن برای بشر تشریح می نماید که در چارچوب نگاه و نگرش شمول گرایانه و بنیادی قرآن نسبت به انسان است.

به گزارش پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، محمدهادی فلاح زاده در یادداشتی به بحث خانواده در قرآن پرداخته است که در ادامه از نظر می گذرد:

مقدمه

قرآن کریم، اقیانوس بیکران، عمیق، مواج و سرشار از مفاهیم عمیق دست یافتنی است، که هر کسی به فراخور پتانسیل علمی و معنوی می تواند، از آن بهره مندشود و سعادت دنیا، آخرت خود و جامعه بشری را تضمین نماید. اما شواهد و مدارک موجود در حوزه های اجتماعی و انسانی نشان می دهد که جز در تفسیر و شمه ای در فقه و کلام، تلاش روز آمد و بهینه ای در حوزه تبیین مفاهیم اجتماعی قرآن در زندگی اجتماعی و در سطح کلان آن، جامعه صورت نگرفته است، در حالی که قرآن به سبب برخورداری از جامعیت کلامش، وزانت و دقت استدلال‌های آن، اولین و اصلی ترین منبع فهم موضوعات و مفاهیم اجتماعی است.
حال سؤالی که مطرح می شود این است، چرا با وجود آسانی فهم و برخورداری از استدلال‌های محکم و غیر قابل خدشه قرآن، تلاش های مختصر، اجمالی و محدودی در این راستا صورت گرفته است و در طول این سالیان متمادی که بشر درگیر مصیبت‌های زیادی به دلیل کژفهمی مفاهیم قرآنی بوده، اقدام به پایه ریزی چارچوب مدونی برای تبیین و تسری مفاهیم قرآنی در عرصه‌های اجتماعی ننموده است.

از طرف دیگر، توجه به زندگی اجتماعی و روح جامعه یکی از اساسی ترین و بنیانی ترین مباحث قرآن است و قرآن به کرات چشم انداز جامعه انسانی و اسلامی را در قرآن برای بشر تشریح می نماید که در چارچوب نگاه و نگرش شمول گرایانه و بنیادی قرآن نسبت به انسان است.
لذا با عنایت به پیچیدگی های گسترده جوامع امروزی، نیاز به تخصص، هم گرایی، هم افزایی و توجه به حوزه های میان رشته ای از جمله عواملی است که می تواند در کشف، درک و فهم محتوای گران سنگ قرآن بکار آید.
وجود ضعف اساسی در این حوزه ها و عدم پیوستگی مطالعات صورت گرفته، امکان بهره گیری و کاربردی سازی مفاهیم و معارف قرآن در عرصه های اجتماعی را با دشواری مواجه ساخته است.

لذا باید داشته های موجود را به مثابه قطره از دریا گرامی داشته و به جدیت به سمت تبیین مباحث قرآنی در زندگی اجتماعی و سیاسی گام برداشت زیرا شرایط حال حاضر جهان اسلام و بازتاب اسلام در کشورهای غیر اسلامی، نشان دهنده ضعف مفرط مسلمانان در این حوزه هاست که اکثرا از روی ناآگاهی و در مواردی از روی بد فهمی، اقدام به برداشت و تفسیر های نادرست از قرآن در عرصه های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اعتقادی جوامع نموده و تسری این فهم نادرست به کشور های اسلامی و جهان اسلام – افراط گرایی گروه های اسلامی یا منتسب به اسلام و کشور های اسلامی – مصیبت های غیر قابل جبرانی بدین واسطه به جهان اسلام و الگوی زندگی اسلامی وارد ساخته اند، لذا هم توجه به این موضوع و هم وجود الگوی مدون اسلامی در عرصه های سیاسی و اجتماعی توجه به این حوزه را بسیار ضروری و یکی از راه حل های مشکلات جهان اسلام نموده است.  

امید است توجه همراه با طهارت روح و جسم به معارف قرآنی در تمامی حوزه ها مادی و معنوی زندگی انسان، جدی گرفته شده و چارچوب‌های تئوریک و عملیاتی این مفاهیم و حوزه‌ها منبع برنامه ریزی های مدیران، نخبگان دینی و علمی جوامع اسلامی قرار گیرد، که در این صورت پتانسیل تقریب در جوامع اسلامی بر پایه قرآن و معارف ناب آن افزون شده و جهان از تشتت و پراکندگی به هم‌گرایی و هم‌افزائی بر محور قرآن استوار خواهد گردید.

زیست اجتماعی

زیست اجتماعی بر این مساله تاکید دارد که، بهتر است انسان، برون گرا، پر جوش و خروش با دیگران و سازگار با محیط اجتماعی باشد تا درون گرا، مردم گریز و انزواجو؟ حالت نخست، با طبیعت انسان سازگارتر است و امروزه وضعیت دوم به عنوان بیماری روانی به شمار می آید. برخی این پاسخ را قاعده کلی می دانند و معتقدند انسان سالم، روحیه قوی اجتماعی دارد و مردم گریز نیست، عرصه فعالیت هایش نیز گستره طبیعت و میدان پر جنب و جوش اجتماعی است؛ زیرا انسان در زندگی اجتماعی خود از تجربه دیگران بهره می گیرد، از اعضای جامعه سود می برد و به آنان نیز سود می رساند و بسیاری از عوامل رشد شخصیتی او در پیوند اجتماعی شکوفا می شود. پس به طور کلی، با زیست اجتماعی می تواند به کمال انسانی برسد . البته زیست اجتماعی در برخی موارد بسترساز بسیاری از انحراف ها و گناهان آدمی است و او را از مرتبه انسانی اش دور و به خوی حیوانی نزدیک می سازد.

مولفه های قرآنی زیست اجتماعی:

الف – غالب احکام اسلام بر پایه اجتماع و به نوعی اجتماع محور است: احکام اسلامی یا تاییدی هستند یا تاسیسی. احکام تاییدی به آن دسته از احکام اطلاق می شود که پیش از ظهور دین اسلام وجود داشته و اسلام آن ها را یا به همان شکل و یا با تغییرات اندکی تائید کرده است. مثل ممنوعیت جنگ در ماههای حرام، اعتبار نکاح و مالکیت خصوصی و…. در مقابل، احکام تاسیسی، توسط شارع اسلام وضع شده و پیش از آن سابقه نداشته است. مانند تعیین کعبه به عنوان قبله ی مسلمانان (بقره: ۱۴۴) یا ممنوعیت ربا و ازدواج همزمان یک مرد با دو خواهر (نساء: ۲۳) و…..

با نگاهی دقیق به این موضوعات و بررسی جایگاه انسان در قرآن، متوجه می شویم غالب احکام اسلامی، اجتماع محور و انسان را موجودی وابسته به اجتماع معرفی نموده است.

ب- قرآن برای جامعه ارزش قائل است: اگرچه واژه ی «جامعه» به طور مستقیم در قرآن نیامده اما واژگانی مانند ناس، شعوب، قوم، قبایل، قرون، شیع، مترف، ملاء، ملوک، طاغوت، جبار، ولی، اولیاء، مصلح و امام در جایگاه مفاهیم سیاسی و اجتماعی به کار رفته است. مثلا در قرآن ۳۸۳ بار کلمه ی قوم، ۲۴۰ بار کلمه ى الناس (در معنای عموم مردم یا گروه خاصی از آنان)، ۶۳ بار کلمه ی امت ( به معنای گروهی که عاملی مثل دین، قومیت، مکان و … آنان را گرد هم آورده است) و ۵۶ بار کلمه قریه (در معنای جامعه یا مدینه) آورده شده است.

به عنوان نمونه: «ناس»، اسم جمع است و به معنای مردم یا جماعت مردم می آید. این کلمه از ریشه ی «اناس» و «انس» می باشد. همان طور که در بالا ذکر شد این واژه در قرآن به دو معنا آمده است.

الف. معنای عموم: «رَبَّنَا إِنَّکَ جَامِعُ النَّاسِ لِیَوْمٍ لا رَیْبَ فِیهِ إِنَّ اللَّهَ لا یُخْلِفُ الْمِیعَادَ»

پروردگارا! تو مردم را، برای روزی که تردیدی در آن نیست، جمع خواهی کرد؛ زیرا خداوند از وعده خود، تخلف نمی کند.

ب. اراده گروه خاصی از مردم، مانند:

«قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ»

بگو: پناه می برم به پروردگار مردم!

کلمه أناس به معنی انسانها، بشرها استفاده شده است

« یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ (الإسراء/۷۱)

(به یاد آورید) روزی را که هر گروهی را با پیشوایشان می خوانیم؟

سایر لغات:

قریه: مترادف واژه مدینه یا جامعه است «وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا أَصْحابَ الْقَرْیَهِ إِذْ جاءَهَا الْمُرْسَلُونَ»

برای آنها اصحاب قریه را مثال بزن که فرستادگان خدا به سوی آنها آمدند. (یس، آیه ۱۳)

امت: گروهی است که عاملی مانند دین، قومیت، مکان و … آنها را گرد هم آورده است

عامل دین: مسیحیت ( منتسب به حضرت مسیح).

قومیت: یهود و بنی اسرائیل

سرزمین و مکان: صهیونیسم. ( منتسب به کوه صهیون) کوه صهیون، تپه ای در جنوب غرب اورشلیم است که در خارج دیوارهای شهر قدیمی قرار دارد. پرستش گاه اورشلیم و بعدها مسجد الاقصی بر روی این تپه ساخته شده اند. داود پیامبر در کوه صهیون دفن شده است. لذا برای یهودیان مکانی مقدس است. جنبش ملی گرای صهیونیسم نام خود را از این مکان به وام گرفته است.

قرآن به امت اشاره دارد، « إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّهً وَاحِدَهً» ( انبیاء /۹۲) این امت شماست که امتی یگانه است.

از دیدگاه قرآن، مسلمانان هم، امت خطاب شده اند. مثل آیه ی ۵۲ سوره ی مومنون: «ربنا وجعلنا مسلمین لک دین ذریتنا امه مسلمه لک». پروردگارا ما را برای اوامر خود تسلیم فرما و از نسل ما امتی پیرو پدید آور. ؟؟؟؟؟؟؟؟ آیه اشتباه است

ج- توصیه مستقیم قرآن به تقویت و برقراری روابط اجتماعی

در آیه ۱۳ سوره حجرات: « یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَىٰ وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ ۚ »

ترجمه ی آیه: ای مردم! شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را ملت‌ها و قبیله ها قرار دادیم تا به این وسیله یکدیگر را بازشناسید (نه اینکه به این وسیله بر یکدیگر تفاخر کنید) همانا گرامی ترین شما نزد خداوند متقی ترین شماست.

آنچه از این آیه می توان برداشت کرد: مخاطب آن جمع و جامعه هستند، به بردباری، سازش، پیوند و تعاون توصیه دارد، به برابری و عدالت اجتماعی که یک مفهوم جمع گرایانه است، اشاره دارد و تقوا را عامل رستگاری می داند که نشان دهنده ی توجه به ارزش های اجتماعی است.

د- قرآن منشاء دوام و برقراری زندگی اجتماعی را در رعایت برخی مسائل می داند.

از دیدگاه قرآن مباحثی مانند ایمان به خدا، حاکمیت نظامات قانونی و سنت های حسنه مورد احترام جامعه و وحدت دین (که ضامن وحدت اجتماعی می شود) را زمینه ساز برقراری رابطه اجتماعی، شکل گیری جامعه و دوام آن می داند. علاوه بر این موارد به جزئیاتی در حوزه ی روابط اجتماعی نیز از جمله محورهای زیر اشاره دارد:

  • التزام به آداب در مجالس عمومی
  • تعاون و همکاری بر نیکی و تقوا
  • کنترل چشم ها در روابط اجتماعی و پرهیز از زمینه سازی برای گناه
  • تلاش برای وحدت، پرهیز از تفرقه
  • امر به معروف و نهی از منکر
  • پرهیز از ناهماهنگی گفتار و رفتار
  • پرهیز از آسیب پذیر کردن روابط سالم اجتماعی
  • پرهیز از دوستی ها و روابط ایمان سوز
  • پای بندی به آداب در روابط اجتماعی
  • مسئولیت در برابر خود و خانواده

ح- اصل مدنی الطبع: به عقیده ی مرحوم علامه طباطبایی، انسان به طور ذاتی اجتماعی نیست اگر چه «اجتماعی بودن» جزئی از فطریات هر فرد انسانی است. انسان به طور فطری دریافته که نیازهایش در زندگی متعدد یا جمعی قابل رفع است. در واقع او ناگزیر است که اجتماعی زندگی کند (ر.ک: ترجمه تفسیر المیزان، ج ۷، ص ۱۵۵)

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (آل عمران/۲۰۰)

ای کسانی که ایمان آورده اید بردباری کنید و با هم سازش و پیوند و تعاون و همکاری داشته باشید، و پروای خدا پیشه کنید، باشد که رستگار شوید

خ- اصل استخدام: انسان بنا به طبع اولیه ی خود در صدد بهره مندی از دیگران برای رسیدن به خواسته های خود است این امر او را نیازمند زندگی، سازش. تعاون اجتماعی می کند. این غریزه یا استخدام دیگران است که انسان را وادار به تشکیل اجتماع می نماید.

اهمیت زندگی اجتماعی از نگاه قرآن

طبق آیات قرآن کریم، این پیامبران الهی بودند که اولین بار انسان ها را به «اجتماع» آگاه کردند. دعوت به زندگی اجتماعی، صراحتا توسط انبیاء و در ذیل دین داری آغاز شده است. احکام اسلام نیز دارای روح اجتماعی هستند و در واقع اسلام احکام خود را در چهار چوب اجتماع تعریف می کند.

تعریف و معنای جامعه

لفظ «جامعه» یک اسم فاعل مونث است که مصدر آن «جمع» می باشد و به معنای گردآوردن، فراهم کردن، در بر گرفتن تعریف شده است. یعنی جامعه به معنای در بر گیرنده، گردآورنده و … می باشد.

تعریف اصطلاحی جامعه

تعریف اصطلاحی واحدی در میان جامعه شناسان و اندیشمندان علوم اجتماعی در مورد جامعه وجود ندارد و بنا به دیدگاه های مختلف، تعاریف متعددی ارائه شده است. برخی متفکران عواملی مانند نژاد یا زبان، برخی سرزمین و تمایز جغرافیایی و برخی عامل تقسیم کار و توزیع فرآورده ی آن را در تعریف جامعه مدنظر قرار میدهند.

* جامعه می شود که برای تامین نیازهای مادی و معنوی خود جمع شده اند و روابط و مناسباتی اجتماعی میان آنها برقرار است. (عامل تمایز، نیازمندیها)

* جامعه به مجموعه ای از انسان ها می گویند که تحت انقیاد سلسله ای از نیازها، عقاید و آرمان ها در یکدیگر ادغام شده و در یک زندگی مشترک غوطه ورند. (عوامل تمایز، نیازمندیها و عقاید و آرمان)

* جامعه، مجموعه ای از روابط انسانی است که میان آنها برقرار می شود. (عامل تمایز، عنصر روابط انسانی)

* جامعه به گروهی از مردم می گویند که به صورت اشتراکی زندگی می کنند و در تلاش برای تامین وسایل زندگی خود و استمرار نسل شان از طریق همکاری و تعامل با یکدیگر هستند. (عامل تمایز، اشتراک)

* جامعه از نگاه تالکوت پارسونز، یک نظام اجتماعی از مجموعه ی کنشگران فردی است که در موقعیتی محیطی و فیزیکی با یکدیگر کنش متقابل دارند. آنها برای تامین کامل خواسته هایشان تلاش می کنند و روابطشان بر حسب موقعیت شان و یک نظام ساختار بندی شده ی فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و نهادهای مشترک (از جمله دین) مشخص می شود.

* جامعه، گروهی از افراد است که در یک واحد جغرافیایی و زمینی مشترک از طریق ساختارها، ارزش ها و نظام های هنجاری متمایز به یکدیگر پیوند خورده اند و آن ها یک کلیت هماهنگ را تشکیل می دهند که از دیگر واحدهای اجتماعی جدا و قابل تشخیص است.

جامعه از نگاه اندیشمندان مسلمان و شیعه

این دسته از متفکران خود به دو گروه تقسیم میشوند:

۱٫ گروه اول شامل افرادی نظیر آیت الله مصباح یزدی معتقدند جامعه یک امر اعتباری است و انسان دارای وجود حقیقی می باشد.

۲. گروه دوم که متفکرانی از جمله آیت الله مطهری و علامه طباطبایی هستند، برای جامعه و فرد، وجود حقیقی قائل شده اند.

اصالت فرد و جامعه

جامعه از افرادی با هویت و عینیت خارجی ترکیب یافته است. اگر افراد نباشند، جامعه وجود ندارد. با این وجود در خصوص ترکیب از افراد جامعه، دیدگاه واحدی نداریم؛

۱٫ برخی ترکیب جامعه را از افراد، ترکیب اعتباری دانسته اند؛ بر اساس این دیدگاه، واقعا بین افراد جامعه ترکیب و تاثیر و تاثر، واقعی صورت نگرفته است. در واقع به عقیده ی آنها بحث اصالت فرد و جامعه موضوعیت ندارد.

۲. برخی، جامعه را مرکب حقیقی از نوع صناعی آن همانند ترکیب یک ماشین از اجزای خود دانسته اند که اجزاء، هویت خود را از دست نمی دهند، ولی در ترکیب، استقلال اثر خود را از دست می دهند. در چنین دیدگاهی افراد به خودی خود دارای نقش و اثر مستقل نیستند.

٣. در دیدگاه سوم؛ جامعه مرکب حقیقی طبیعی است. این دیدگاه نیز ؟؟؟ های متفاوتی یافته است . به بیان این دیدگاه: جامعه مرکب حقیقى طبیعی است که از روح ها، اندیشه ها، عاطفه ها، خواستها و اراده ها ترکیب یافته است، نه از تن‌ها و اندامها.

ترکیب مذکور از آن جهت که اجزا در یکدیگر تاثیر و تاثر عینی دارند و موجب تغییر عینی یکدیگر می گردند و هویت جدیدی می‌یابند، ترکیب طبیعی و عینی است؛ اما از آن جهت که کل و مرکب به عنوان یک واحد واقعی که کثرتها در آن حل شده باشد وجود ندارد با سایر مرکبات طبیعی فرق می کند.

بر اساس این دیدگاه در عین آن که برای جامعه نوعی اتحاد قائل است ولی استقلال و آزادی افراد در آن را محفوظ می شمارد.

تبیین این ترکیب: جامعه از افراد، نوع سومی از ترکیب است نه همانند ترکیب عناصر است و نه از نوع ترکیب های صد در صد اعتباری؛ بلکه اصالت فرد در عین اصالت جامعه و اصالت جامعه در عین اصالت فرد موضوعیت دارد.

۴. دیدگاه چهارم؛ جامعه مرکب، حقیقی است بالاتر از مرکبات طبیعی. در این دیدگاه اصالت از آن جامعه است و فرد هیچ اصالت ماورای جامعه خود ندارد.

دیدگاه علامه طباطبائی: وی معتقد است: قرآن کریم برای امت ها و جوامع، سرنوشت مشترک، نامه عمل مشترک، فهم و شعور و طاعت و عصیان قائل است. در صورتی که جامعه وجود واقعی و حقیقی نداشته باشد، استعمال چنین تعابیری برای آن لغو و عبث خواهد بود.

خداوند برای جامعه نوعی حیات قائل است و قول به این زندگی نه از باب تشبیه و تمثیل، بلکه واقعیتی است که ذات حق از آن پرده برداشته است. رابطه حقیقی که بین فرد و اجتماع برقرار است، موجب می شود خواص و آثار فرد در اجتماع نیز به وجود آید و به همان نسبت که افراد جامعه را از نیرو و خواص و آثار وجودی خود بهره مند می سازند این حالات موجودیت اجتماعی نیز پیدا می کند.

بسیاری از آیات قرآن در مورد اجتماع، مبین نکته ی یادشده است. از جمله آیه ی ۳۴ سوره ی اعراف:

«وَلِکُلِّ أُمَّهٍ أَجَلٌ ۖ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَهً ۖ وَلَا یَسْتَقْدِمُونَ» (اعراف: ۳۴)؛ برای هر ملتی، اجل و دوره ای است که نه لحظه ای به تأخیر افتد و نه لحظه ای پیشی گیرد.

همان گونه که افراد جامعه دارای کتاب و نامه اعمال شخصی هستند، امت و جامعه نیز چنین است: «کُلُّ أُمَّهٍ تُدْعَى إِلَى کِتَابِهَا» (جاثیه: ۲۸)؛ هر امتی به سوی کتاب خود خوانده می شود.

همان سان که افراد به سه دسته تقسیم شده و گروهی از آنها میانه رو هستند، جامعه نیز چنین است: « مِنْهُمْ أُمَّهٌ مُقْتَصِدَهٌ ۖ» (مائده: ۶۶)؛ دسته ای از آنها امتی میانه رو هستند .

وی معتقد است: فرد و جامعه هر دو دارای قوا، خواص و ویژگی هایی هستند. در صورتی که امیال آن دو متعارض شود، فرد مغلوب و مقهور جامعه خواهد شد. این را تجربه هم ثابت می کند.

برای مثال، در انقلاب ها و شورش های اجتماعی، هیچ گاه اراده یک فرد، قدرت مقابله با اراده عمومی اجتماع را نداشته و برای فرد، که جزئی از اجتماع است، چاره ای جز پیروی کامل از کل، که جامعه باشد، نیست.

فرد همیشه تابع سیر اجتماع است و اصولا جامعه قدرت هر گونه فکر و شعوری را از افراد خود سلب می کند و به همین صورت است ترس و وحشت های اجتماعی، آداب و رسوم قومی و مانند آن. به همین دلیل، اسلام به مسائل اجتماعی اهمیت زیادی داده است

بنابراین، علامه طباطبائی معتقد است که علاوه بر وجود و اصالت فرد، جامعه نیز دارای وجود مستقل و اصالت میباشد.

دیدگاه شهید مطهری: قرآن مسائل را در شکل یک کتاب علمی یا فلسفه بشری مطرح نمی کند، قرآن مسائل مربوط به جامعه و فرد را به گونه ای مطرح می کند که نظریه سوم تأیید می شود.

دیدگاه سوم، جامعه مرکب حقیقى طبیعی است. این دیدگاه نیز تبیین های متفاوت یافته است. به بیان این دیدگاه: جامعه مرکب حقیقی طبیعی است که از روح‌ها، اندیشه‌ها، عاطفه‌ها، خواست‌ها و اراده‌ها ترکیب یافته است، نه از تن‌ها و اندام ها

ترکیب مذکور از آن جهت که اجزا در یکدیگر تاثیر و تاثر عینی دارند و موجب تغییر عینی یکدیگر می گردند و هویت جدیدی می یابند، ترکیب طبیعی و عینی است؛ اما از آن جهت که کل و مرکب به عنوان یک واحد واقعی که کثرت‌ها در آن حل شده باشد وجود ندارد با سایر مرکبات طبیعی فرق دارد.

قرآن برای امت ها (جامعه ها) سرنوشت مشترک، نامه عمل مشترک، فهم و شعور، عمل، طاعت و عصیان قایل است . بدیهی است اگر «امت» وجود عینی نداشته باشد، سرنوشت و فهم و شعور و طاعت و عصیان معنی ندارد.

وی می گوید: در قرآن، احیانا کار یک نسل را به نسل های بعدی نسبت می دهد؛ آنچنان که اعمال گذشته قوم بنی اسرائیل را به مردم زمان پیغمبر نسبت می دهد.

می گوید: این ها به موجب اینکه پیامبران را به ناحق می کشتند، استحقاق ذلت و مسکنت دارند. این از آن جهت است که این ها از نظر قرآن، ادامه و امتداد همان ها، بلکه از نظر روح جمعی عین آنها هستند که هنوز هم ادامه دارند

آقای مطهری، با پذیرش این دیدگاه (اصالت فرد و جامعه) سه موضوع را مطرح می کند:

جامعه خود از نوعی حیات مستقل از حیات فردی برخوردار است. هرچند این حیات وجود جداگانه ای ندارد و در میان افراد پراکنده شده و در آنها حلول کرده است، اما قوانین و سننی مستقل از افراد و اجزای خود دارد که باید شناخته شود.

اجزای جامعه، که همان افراد انسان هستند – بر خلاف نظریه ماشینی که افراد استقلال خود را هر چند به طور نسبی از دست می دهند به حالت اندام وار پیدا می کنند، ولی استقلال نسبی افراد محفوظ است.

  1. انسان و انسان شناسی دینی

انسان از دید مکاتب، ایدئولوژی ها، نظامات گفتمانی و اعتقادی به اشکال مختلفی تعریف شده است. چون انسان با حوزه ی هستی شناختی ارتباط دارد پس، هر کدام از تعاریف ارائه شده از چیستی انسان با توجه به هستی شناسی آن، متفاوت است.

تعاریفی گوناگونی از انسان وجود دارد که البته در هر کدام از آن ها نوعی تقلیل گرایی به سطحی از انسان دیده می شود. برخی از این تعاریف عبارتند از: «انسان، حیوان ناطق»، «انسان، به کار برنده ی نماد»، «انسان، گرگ انسان»، «انسان، حیوان ابزارساز»، «انسان، تحقق بخش ایده ها و استعدادهای خود»، «انسان، حیوان تکامل یافته»، «انسان، موجودی تمدن ساز»، «انسان، حیوان اجتماعی» و …

به طور کلی چهار نوع انسان شناسی وجود دارد:

  1. انسان شناسی تجربی یا علمی که در رشته های علوم انسانی، جامعه شناسی، روانشناسی … ارائه می شود.
  2. انسان شناسی شهودی یا عرفانی؛ (ادراک های متعددی و کمال جویانه از انسان و سلوک وی به سوی غایت معرفتی و هستی شناختی)
  3. انسان شناسی فلسفی، تعریف انسان بر مبنای عقلانی و استدلال های منطقی و معرفت شناختی (تنوع گوناگون در مکاتب موجب تنوع در تعریف از انسان شده است انسان شناسی لیبرالیستی – انسان شناسی پست مدرنیستی – انسان شناسی مارکسیستی – انسان شناسی فمینیستی
  4. انسان شناسی دینی؛ تعریف انسان بر مبنای رویکردهای اعتقادی اعم از ادیان ابراهیمی و الهی و ادیان غیر الهی (گرایشات نو دینی). البته در میان ادیان هم تعریف و ادراک واحدی از انسان وجود ندارد. نگاه ادیان در پاسخ به سوالات مربوط به انسان بسیار موثر و کارآمد است. واژه ی انسان، ۶۵ بار در قرآن ذکر شده که البته در مقام صورت نیست و به ارزش های وجودی او اشاره دارد. در نگاه قرآن، انسان می تواند نشانه و نماد خداوند بر روی زمین و مظهر جمیع اسماء باشد. انسان شناسی دینی ساحت های مختلف انسان را در یک کلیت جامع تعریف می کند (مادی/ معنوی، جسمانی روحانی، دنیوی /اخروی، فردی اجتماعی) و مبداء و مقصد نهایی انسان و فرایندهای هستی شناختی انسان را مشخص می سازد. (از کجا آمده ام؟ آمدنم بهر چه بود؟ به کجا می روم…) در نگاه دینی انسان در متن هستی قرار دارد و جرئی از حقیقت آن به شمار می آید که با مجموعه ی هستی در تعامل است. به این ترتیب پیوند میان هستی شناسی و انسان شناسی برقرار می شود ارتباط بین انسان با خالق هستی، با سایر انسانها، با هستی و با نظام اجتماعی روشن می گردد.

انسان شناسی دینی برای انسان چند ویژگی و بعد در نظر گرفته است که ارزشهای انسان محسوب می شود:

۱٫ اندیشه ورزی: پیروزی در دور اندیشی و دور اندیشی در به کار گیری صحیح اندیشه است. ( نهج البلاغه/حکمت ۴۸)

۲. عقلانیت: سرمایه ای سودمندتر از عقل نیست، … عقلی چون دوراندیشی و دانشی چون اندیشیدن و شرافتی چون دانش وجود ندارد (نهج البلاغه / حکمت ۱۱۳)

همانا ارزشمندترین بی نیازی عقل است و بزرگترین فقر بی خردی است. (نهج البلاغه /حکمت ۳۸)

عقل تو را کفایت کند که راه گمراهی را از رستگاری نشانت دهد (نهج البلاغه/حکمت ۴۲۱)

٣. شناخت:

– معرفت یابی: اول الدین معرفته (نهج البلاغه/خطبه ۱) آغاز و بنیادین دین معرفت یافتن است به خداوند.

– خویشتن شناسی: نابود می شود کسی که نسبت به ارزش تعریف خود، آگاهی نیابد.

– دانش اندوزی: حکمت گمشده مومن است، حکمت را فرگیر هر چند از منافقان باشد (نهج البلاغه/حکمت ۸۰)

۴٫ علم اندیشی: علم و عمل پیوند نزدیک دارند و کسی که دانست باید به آن عمل کند چرا که علم، عمل را فرا میخواند، اگر کسی پاسخش را داد می ماند و اگرنه کوچ می کند (و چیز دیگری جایگزین آن می شود (نهج البلاغه/حکمت ۶۶)

ارزش والای علم و دانش: دانش ارزشمندتر از ثروت است، زیرا علم نگهبان توست ولی تو باید از ثروت نگهبانی کنی در حالی که علم نگهبان توست، ثروت با بخشش کاهش می یابد، اما علم با بخشش فزونی می یابد، دانش فرمانروا و ثروت فرمانبر است (نهج البلاغه/حکمت ۱۴۷)

کار کردهای علم: دانش میراثی گران بها، زیور های همیشه تازه و اندیشه آیینه شفاف است (که حقیقت در آن متجلی و متبلور می گردد) (نهج البلاغه/حکمت ۵)

انسان مومن بردباری را با علم و سخن را با عمل در می آمیزد (نهج البلاغه /خطبه ۱۹۳)

۵. ارزش کار و تلاش: وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ برای انسان جز حاصل تلاش او نیست (سوره نجم ۳۹) هر چیز فقط در پرتو تلاش و کوشش به انسان تعلق می گیرد

بر شما باد به تلاش و کوشش، آمادگی و آماده شدن و جمع آوری زاد و توشه (نهج البلاغه /خطبه ۲۳۰)

«لا یدرک الحق الا بالجد» حق جز به تلاش و کوشش به دست نمی آید (نهج البلاغه /خطبه ۲۹)

«فاسع فی کدحک» نهایت کوشش را در زندگی داشته باش (نهج البلاغه /نامه ۳۱) آن کسی که در عمل و تلاش کوتاهی می کند، دچار اندوه گردد.

«الکاد من عیاله کالمجاهد فى سبیل الله» هر کس برای معاش خانواده اش تلاش کند همانند مجاهد فی سبیل الله است . (امام صادق کافی ج ۵ ص ۵۵)

۶. آزادی و اختیار ( عدم تبعیت از دیگران): «لا تکن عبد غیرک قد جعلک الله حرا» بنده، عبد و در بند کسی مباش که خداوند تو را آزاد آفریده است (نهج البلاغه/نامه ۲۱)

«ان الله سبحانه أمر عباده تخییرا» خداوند سبحان بندگان خود را فرمان داد در حالی که اختیار دارند (نهج البلاغه/حکمت ۷۸)

إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا (ما راه را به او نشان دادیم خواه شاکر باشد و از آن تبعیت کند و خواه کفران ورزد و از آن عدول کند ( سوره انسان، آیه ۳)

با آزادی و اختیار است که انسان مسئولیت پیدا می کند و باید پاسخگو باشد انسان مجبور مسئولیتی ندارد. ادیان الهی مثل اسلام از آن جا که برای انسان حیات پس از مرگ قائلند، برای او در این دنیا وظایف و مسئولیت هایی نیز در نظر گرفته اند. البته نگاه های غیردینی هم انسان را موظف و مسئول می دانند اما آنها محدود به این دنیا هستند.

لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ ۖ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ ۚ (سوره بقره، آیه ۲۵۶)

إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ ۗ (خداوند سر نوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر آن که خودشان آن را تغییر دهند)، قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا (سوره شمس، آیه ۹ و ۱۰)، هر کس تزکیه ورزید (از روی اختیار و عمل) به رستگاری رسید و هر کس خود را با گناه آلوده سازد زیان کرده است

اصلاح گری و بهبود امور

اصلاح گری را مایه رهایی از عذاب های محض برای جوامع گنه کار و فاسد دانسته است (سوره هود، آیه ۱۱۶)

بین انسانها (۹ حجرات)، اصلاح جامعه (بنی اسرائیل) (اعراف ۱۴۲)، اصلاح امور اعتقادی و اقتصادی و سعادتمندی جامعه (اعراف (۸۵ هود ۸۴)؟؟؟؟، اصلاح رذایل اخلاقی که منشاء اصلاح روابط، اصلاح رفتار و اصلاح اجتماعی می شود، غرور ( بقره ۲۰۶ ) طغیان و سرکشی (مائده ۶۴ اسراف ۱۵۱ شعرا ۱۵۳)، گناه و آلودگی اخلاقی و رفتاری (فصلت ۳۰)، اصلاح رفتاری و توبه رهبران (انعام ۵۴)، مسئولیت داشتن برای اصلاح (بقره ۱۶۰)

صلاح و فساد دو واژه متقابل هم هستند،

المومن مرآت المومن انسان ایمانی آینه برادرش و انسان های دیگر است تا اشکالات و اختلالات رفتاری، گفتمانی، ارتباطیث ؟؟؟؟ او را تذکر داده و اصلاح نماید

نقاد بودن: بیش از هر نکته ای باید به این امر توجه داشت که نقد بایستی به کارکردها، ساختارها و باورها باشد و نه ویژگی های شخصی یک فرد.

نقد مناسبات و ساختار

نقد اجتماعی و سیاسی (بی عدالتی، فقر …)

از این نوع نقدها در قالب امر به معروف و نهی از منکر یاد شده است یعنی نقد معطوف به اصلاح یا نقد برای اصلاح

خداوند به فرشتگان اجازه استفاده از خود می دهد ( آیات ۳۰ تا ۳۷ بقره)

در مساله حقیقت انسان؛ فرشتگان به خداوند می گویند موجودی را خلق می کنی که فساد می کند و خون می ریزد، خداوند به آنها می گوید سخنان گرچه ظاهرا درست است اما من خیری یا حقیقی را در باره انسان می دانم که شما از آن بی اطلاعید.

«احب اخوانی ایی من اهدائی الی عیوبی» بهترین دوستان من کسی است که عیب هایم را به من هدیه داد. (امام صادق (ع))

امام حسین: «من دلایل العالم انقاده لحدیثه و علمه به حقایق» (بحار ج ۷۸ ص۱۱۹) نشانه های عالم انتقادش از سخنان خود و آگاهی اش به حقایق هنر نظریه پردازی است

از نظر قرآن یکی از آفات و آسیب های علم آن است که انسان پیش از نقد و سنجش اندیشه براساس معیارهای مستقل و استوار آن را بر زبان جاری سازد (کهف ۶۵ تا ۷۸)

خودآگاهی و آگاهی بخشی

من عرف نفسه فقد عرف ربه پیامبر (ص)

هر که خود را بشناسد خدای خویش را می شناسد (خودشناسی و انسان شناسی مقدمه خداشناسی است)

«و فی انفسکم أفلا تبصرون» (سوره ذاریات، آیه ۲) چرا در خود نمی اندیشید، «اندیشیدن یعنی انتخاب کردن، آزاد بودن، تدبیر و برگزیدن است.»

«لامعرفته کمعرفتک بنفسک» هیچ معرفتی از معرفت تو نسبت به خودت نیست.

انتهای پیام/

کد خبر : 67310
تاريخ ثبت خبر : 22 اردیبهشت 1397
ساعت بارگزاری خبر : 11:06
برچسب‌ها:, , , ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)