| امروز شنبه, ۸ اردیبهشت , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

علم دینی از دیدگاه سعید زیباکلام؛


توانایی دین در وضع نظریه‌های علم/ارزیابی نظریه‌ها براساس روش علمی

سعید زیباکلام معتقد است دین می‌تواند در عرصه‌ وضع نظریه‌های علم حضور داشته باشد، ولی نقد و ارزیابی نظریه‌ها تنها براساس روش علمی انجام می‌گیرد. اگر چنین ارزش‌هایی در علوم وارد شود، آفاقیت علم از بین می‌رود. اما چه‌کسی گفته است که علوم تجربی آفاقی‌اند یا حتی باید آفاقی باشند؟

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از روابط عمومی مدرسه ازاد فکری، دیدگاه سعید زیباکلام عضو هیئت علمی دانشگاه تهران درباره علم دینی در ادامه می آید:

آغاز جدال/ روش کسب معرفت و عوامل موثر بر فهم از علم

هیچ وجود خالی از تعلقات و عاری از تلقیات نمی‌تواند بیندیشد و حدس و گمان بزند. همواره چنین است که عقاید فرهنگی در حوزه‌های بکر و بی‌سابقه و یا در آغاز پیدایش هر یک از شعبات علوم، در تشخیص عوامل دخیل موثرند. مشکل اول ما با کارنپ این است که او نقش عقاید فرهنگی در «بعضی موارد» را موثر می‌داند درحالی که از نظر ما همواره این‌ گونه است.‌

مشکل دوم ما این است که عقاید فرهنگی، افزون بر این‌ که در تشخیص عوامل دخیل موثرند، در طرد و غفلت نسبت به عوامل دیگر نیز حضور و نقشی جدی دارند.

جایگاه تعلقات و تمنیات در آزمون نظریه ها

در آزمون نظریه‌ها، همچون در جمیع فعالیت‌های بشری، تعلقات و تمنّیات انسان نقش تقویمی و سرنوشت ساز ایفا می‌کنند. آزمایش و تجربه، در هر حوزه‌ای از علوم، تنها به سوالاتی که می‌پرسیم پاسخ می‌دهند، نه به سوالاتی که مطرح نکرده‌ایم.

ما همواره در آزمایش‌ها محدودیت‌هایی داریم. یکی از محدودیت‌های آزمایش‌ها این است که از حیث زمانی و مالی و امکانات نمی‌توانیم همه‌ی عوامل ممکن در یک پدیدار را مورد تجربه و آزمون قرار دهیم.

در یک وضعیت ابطالی (یعنی در شرایطی که می‌خواهیم یک نظریه را ابطال کنیم)، نه منطق و نه تجربه هیچ‌کدام نمی‌گویند کدام‌یک از طرفین تعارض، کاذب یا خطا، و یا نامقبول و ناصواب است.

همه‌ هنر و توانایی منطق و تجربه این است که دو دسته‌ از گزاره‌های مشاهده‌شده و مشاهده‌پذیر را در اختیار ما قرار دهد. از این‌جا به بعد، منطق و تجربه ساکت و خاموش می‌شوند و لاجرم عوامل دیگری عاملیت می‌یابند.

همه‌ هنر و توانایی منطق و تجربه این است که دو دسته‌ از گزاره‌های مشاهده‌شده و مشاهده‌پذیر را در اختیار ما قرار دهد. از این‌جا به بعد، منطق و تجربه ساکت و خاموش می‌شوند و لاجرم عوامل دیگری عاملیت می‌یابند.

آن‌چه ملاحظات نفع‌انگارانه (ملاحظات نفع‌انگارانه را پوپر در منطق اکتشاف علمی مطرح می‌کند) راتقویم و تقدیر می‌کند، تعلقات و تمنیات ما است و از آن جهت که تعلقات و تمنیات را نمی‌توان احصا کرد آن ملاحظات را هم نمی‌توان تعیین و تحدید کرد.

نه تنها تلقی یا تصور از هر میزانی از قبیل ثمربخشی، دقت، زیبایی، تبیین‌پذیری، کفایت تجربی و غیره، الزاماً یکسان نمی‌شود، بلکه حتی اطلاق و به‌کارگیری آن میزان، هم می‌تواند توسط افراد مختلف و به نحو متفاوت صورت گیرد، و هم می‌تواند توسط یک فرد، در زمان‌ها و شرایط مختلف متفاوت باشد.

اینک با توجه به این ژرف‌کاوی، بازمی‌گردیم به بحث اصلی خود و سوال می‌کنیم:

آیا مجموعه‌ی ذوابعاد و پیچیده‌ی تعلقات و تمنیات جامعه عالمان، نمی‌توانداز چشمه‌های ژرف و جوشان کلام الهی و آموزش‌های انبیا و اوصیا آبیاری و تغدیه شوند؟ و آیا بدین ترتیب، آموزه‌های الهی نقش بسیار مهمی در ساختن علوم طبیعی و اجتماعی ایفا نخواهند کرد؟

جایگاه ارزش های دینی در معیار تمیز معارف

پوپر، ابطال پذیری را به منزله‌‌ قراردادی برای تمییز علم از غیر علم یا شبه علم پیشنهاد می‌کند. معیار تمییز پوپر، به اعتراف خود وی، یک امر قراردادی است؛ قراردادی که، همچون همه‌ی قرارداد‌هایی که انسان‌ها وضع و جعل می‌کنند، خادم و معطوف به هدف یا اهدافی است. و این خود محصول تعلقات و تمنیات ما است. انتخاب و اخذ اهداف منوط به تصمیم افراد است. و تصمیمات مولود مجموعه متکثر و ذوابعادی از تعلقات و تمنیات ما است.

حال یکسری سوال: آیا آموزش‌های انبیا و اولیای الهی نمی‌تواند از طریق تقویم تعلقات و تمنیات ما، اهداف ما را تعیین و تقدیر کند؟

ارزش ها و بینش های دینی به عنوان ارکان علوم انسانی و اجتماعی

به عقیده من تمامی نظریه‌پردازی‌های خرد و کلان در علوم انسانی و اجتماعی، در تحلیل نهایی، بر دو رکن اساسی استوارند: یکی کیستی انسان و دیگری چیستی سعادت و کمال انسان سخن من با کسانی است که سازنده‌ی علوم انسانی و اجتماعی‌اند. این‌ها در قرن هجدهم و نوزدهم رابطه‌ خود را با وحی قطع کردند و پس از آن مجبور شدند در نظریه‌پردازی خودارزش‌های جدید ابداع کنند مانند هیوم.

تمامی نظریه‌پردازی‌های خرد و کلان در علوم انسانی و اجتماعی، در تحلیل نهایی، بر دو رکن اساسی استوارند: یکی کیستی انسان و دیگری چیستی سعادت و کمال انسان سخن من با کسانی است که سازنده‌ علوم انسانی و اجتماعی‌اند. این‌ها در قرن هجدهم و نوزدهم رابطه‌ی خود را با وحی قطع کردند و پس از آن مجبور شدند در نظریه‌پردازی خودارزش‌های جدید ابداع کنند مانند هیوم

پاسخ به برخی موانع ارائه شده برای نقش تقویمی دین در ساختار علم

دین می‌تواند در عرصه‌ وضع نظریه‌های علم حضور داشته باشد، ولی نقد وارزیابی نظریه‌ها تنها براساس روش علمی انجام می‌گیرد. اگر چنین ارزش‌هایی در علوم وارد شود، آفاقیت علم از بین می‌رود، اما چه‌ کسی گفته است که علوم تجربی آفاقی‌اند یا حتی باید آفاقی باشند؟

اگر کسی از نزدیک با هر یک از علوم اجتماعی، و به ویژه با تاریخ علوم اجتماعی آشنا باشد و چگونگی ساختن و پرداختن و ارائه کردن نظریه‌ها را در علوم بررسی کند، با شفافیت شگفت‌انگیزی درخواهد یافت که تعلقات و تمنیات بنیانی فردی و اجتماعی چگونه علوم مختلف را تقویم و تاسیس کرده‌اند.

انتهای پیام/

کد خبر : 38031
تاريخ ثبت خبر : 14 دی 1395
ساعت بارگزاری خبر : 10:43
برچسب‌ها:, ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)