| امروز پنج شنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

پرونده ویژه تعلیم و تربیت؛


تأملی بر امکان‌های تربیتی رسانه‌ها؛

نوع نخست و رایج در تعامل تربیت و رسانه این است که رسانه‌ها به عنوان ابزارهای تدریس و ارائۀ محتوا، برای دانش‌آموزان و مربیان مورد استفاده قرار بگیرند. معلم یا مربی، آنچه می‌خواهد به دانش‌آموز خود منتقل کند، از طریق رسانه‌های مدرن و البته در فضای نهادی خود (مدرسه، مسجد، کانون و..) منتقل می‌کند.

رسانه، تیزپایی چموش

نوع نخست و رایج در تعامل تربیت و رسانه این است که رسانه‌ها به عنوان ابزارهای تدریس و ارائۀ محتوا، برای دانش‌آموزان و مربیان مورد استفاده قرار بگیرند. معلم یا مربی، آنچه می‌خواهد به دانش‌آموز خود منتقل کند، از طریق رسانه‌های مدرن و البته در فضای نهادی خود (مدرسه، مسجد، کانون و..) منتقل می‌کند.

 

به گزارش «خبرنگار پایگاه تحلیلی طلیعه» علی خواجه؛ «رسانه در جهان امروز» عبارتی است که می‌تواند مقدمۀ طرح دغدغه‌های بی‌شماری از اصحاب فرهنگ و سیاست و اقتصاد و علم و حتی افسران نظامی قرار بگیرد. در این سیاهه اما، به عنوان یک صحابۀ تعلیم و تربیت می‌خواهم از آن استفاده کنم؛ که بگویم: رسانه در جهان امروز، به مثابه مربی قابل توجه است. مربی‌ای که گاه در قامت رقیب معلم مدرسه و دانشگاه ظاهر می‌شود، گاه استاد اخلاق و مربی زندگی و گاه پدر یا مادر! نه اینکه کارِ آنها را بکند، بلکه به جای آنها کار می‌کند. فرق است میان این دو: فرق است میان اینکه بتوانیم به عنوان بدیلی رضایت بخش برای معلم و استاد و والدین به رسانه بنگریم یا ناگهان بنگریم که رسانه دارد حرف‌هایی به مخاطب می‌زند که باید دیگران می‌زدند. (داخل پرانتز بگویم که وقتی از رسانه در این سطح سخن می‌گوییم، عمدتاً منظورمان رسانه‌های تصویری و چندرسانه‌ای جدید هستند که توانسته‌اند چنین جایگاهی پیدا کنند.)

اما فارغ از اینکه این جایگزینی مطلوب است یا خیر، یا به لحاظ فلسفی و تاریخی می‌توان جلوی آنرا گرفت یا نه، باید اذعان کنیم که چنین جایگزینی‌ای رخ داده است. و نیز باید اذعان کنیم که این جایگزینی روز به روز در حال فراگیر شدن و دامنه یافتن و مهمتر از همه، مقبول افتادن است. لذا علی‌الحساب در چنین سرعتی که این فرایند دارد شاید مهمترین سؤال این باشد که چگونه می‌توان همین فرایند را تحلیل کرد و رسانه‌ را به مثابه یک عنصر تربیتی، هم‌جهت و هم‌آهنگ با عناصر و فاعلین دیگر تربیت مدیریت نمود.

در این نگاشته می‌خواهم معطوف به شرایط حال حاضر ایران در ضمن توصیف انواع موجود ارتباط دو مفهوم تربیت و رسانه، امکان‌های این جهت‌دهی تربیتی را ارائه دهم.

 

یکم: رسانه، ابزار معلم

نوع نخست و رایج در تعامل تربیت و رسانه این است که رسانه‌ها به عنوان ابزارهای تدریس و ارائۀ محتوا، برای دانش‌آموزان و مربیان مورد استفاده قرار بگیرند. معلم یا مربی، آنچه می‌خواهد به دانش‌آموز خود منتقل کند، از طریق رسانه‌های مدرن و البته در فضای نهادی خود (مدرسه، مسجد، کانون و..) منتقل می‌کند. این نوع از ارتباط که در سال‌های اخیر به شکل فراگیری مورد توجه قرار گرفته است. معلمان و مربیان زیادی با ذوق‌زدگی، هر روز رسانه‌های بیشتری را ابزار تربیتی خود می‌کنند و ابزارهایی مثل کتاب و آزمایش تجربی و مشاهدۀ عینی و.. را به حاشیه می‌رانند. این موضوع هرچند می‌تواند امکان قابل استفاده‌ای برای تربیت محسوب شود اما شاید مخاطراتی داشته باشد که لازم باشد پیرامون آن بیندیشیم و سپس در سطح وسیع به گسترش آن دامن بزنیم. شرح این موضوع، در فهوای انواع دیگر بیان خواهد شد.

 

دوم: رسانه، موضوع درس معلم

نوع دوم و باز رایج این تعامل این است که رسانه‌ و مسائل پیرامون آن، به عنوان موضوع و محتوای مباحث تربیتی قرار بگیرد. یعنی در ادامۀ فراگیر شدن رسانه‌های جمعی مدرن، محتوای جدیدی برای آموختن به متربیان و حتی مربیان متولد می‌شود. سواد بصری،  فهم تصویر، سواد رسانه‌ای، نشانه‌شناسی و موضوعاتی از این دست، در راستای فهم بهتر محتوای رسانه‌ها و تشخیص مخاطرات و فواید آنها، نیازی است که با دغدغه‌ها و اهداف مختلف در سال‌های پس از رشد رسانه‌های مدرن شکل گرفته است. حال ممکن است این احساس نیاز بر سر مقابله با خطرات این رسانه‌ها و یا استفاده از محتوای مفید آنها و یا نظارت بر این محتوا باشد.

آموزش‌هایی که در راستای مهار و یا کم کردن آسیب‌ها و خطرات رسانه‌های جمعی و تصویری مدرن در مدارس و خانواده‌ها و دیگر مراکز تربیتی مورد توجه است از مصادیق همین گونه هستند.

مهمترین امکانی که این نوع از تعامل برای اهداف تربیتی فراهم می‌آورد، همان علتی است که سواد رسانه‌ای به خاطر آن خلق شده است. یعنی مواجهۀ فعال امر تربیتی با رسانه. شرح این علت در سه نوع پیش‌رو روشن‌تر خواهد شد.

 

سوم: معلم در قاب رسانه

اما گونۀ سوم: می‌توان رسانه‌ را به عنوان ابزاری در نظر گرفت که محتوای تربیتی از طریق آنها ارائه می‌شود. به این معنا که همان محتوایی که در نهادی تربیتی مورد توجه و استفاده قرار می‌گیرد -با همان قالب یا نزدیک به آن- در رسانه‌ مورد استفاده قرار بگیرد. یعنی شکل و صورتی تقریباً منطبق با قواعد نهاد تربیت و نه نهاد رسانه. این مراوده می‌تواند به اشکال مختلفی صورت بگیرد و دغدغه‌های مختلفی مطرح شود. چه در قامت آموزش و چه در قالب پرورش. این نوع، در حال حاضر در رسانه‌های ما شایع است:

آموزش‌های درسی که از طریق تلویزیون یا رسانه‌های دیگر عرضه می‌شوند؛

سخنرانی‌ها و خطابه‌های مذهبی، روانشناختی، مشاوره و..؛

میزگردهایی که با موضوع خاص تربیت (چه در سطح کلان و نهادی و چه غیرآن) و..امکانی که این نوع از ارتباط تربیت و رسانه برای اهداف تربیتی فراهم می‌آورد، بیش از همه استفاده از ظرفیت فراگیری و جمعی بودن رسانه‌های جدید است. گاه ما در سطح خرد دارای امکاناتی و ظرفیت‌های مثبتی هستیم که منتشر و تکثیر کردن آنها، به سختی قابل انجام است. یعنی یک محتوای مهم و قابل استفاده، از طریق فرد نادری در نقطه‌ای محدود وجود دارد. مانند اساتید برجسته‌ای که در زمینه‌های مختلف آموزشی و پرورشی وجود دارند و امکان استفاده از آنها در همه‌جا وجود ندارد. فراگیری و جمعی بودن رسانه، امکان تکثیر و انتشار این ظرفیت را در اختیار ما می‌گذارد. البته می‌دانم که به محض تبدیل چنین ظرفیت‌هایی به قالب‌های رسانه‌ای بخش زیادی از اقتضائات غیرقابل اجتناب دامن آنها را می‌گیرد که عمدتاً کیفیت و گاه بخشی از ماهیت آنها را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. از جمله «جمعی» بودن، «حضور» نداشتن، «تصویر»ی بودن، «یک‌طرفه» بودن، لزوم «جذاب» بودن و به طور کلی «رسانه‌ای» بودن[۱]. اما با وجود همۀ این محدودیت‌ها شاید بتوان ادعا کرد در مجموع، این نوع – به این شرط که باعث اضمحلال گونه‌های زنده و اصیل خودش نشود یا چنانچه در پاورقی اشاره شد به «واریته» نینجامد- یک امکان مهم برای تربیت در فضای رسانه‌ای محسوب می‌شود.

درحال حاضر این امکان در رسانه‌های ما به طور فراگیر مورد توجه است و شاید بتوان گفت تبدیل به گونۀ غالب استفاده از رسانه، تحت اهداف تربیتی شده است.

 

چهارم: معلم، تحت تأثیر رسانه

در نوع چهارم ارتباط تربیت و رسانه به این واقعیت مهم توجه می‌کنم که رسانه‌ها با محتوای خود فضایی را باعث می‌شوند و جامعه را به سمت و سویی می‌کشانند و ذائقۀ مردم و کودکان را چنان تحت تأثیر قرار می‌دهند که نهاد تربیت (خانواده، مدرسه و..) -بارضایت یا بی‌رضایت- «مجبور» می‌شود خود را منطبق با آن فضا و ذائقه تنظیم نمایند. فرض این گفته این است که رسانه، یکی از مهمترین عناصر در ایجاد، ترویج یا هدایت «فضا» یا «گفتمان» هستند. گفتمانی که از طریق رسانه‌ها غلبه پیدا می‌کند، ترتّباتی دارد که همۀ ارکان اجتماعی و از جمله ارکان تربیتی جامعه (خانواده، مدرسه، کانونهای فرهنگی و تربیتی و..) «ملزم» به پیروی و هم‌آهنگی با آن هستند. این الزام نه به صورتی سیاسی یا اداری بلکه تحت یک اجبار و تغییر ذائقۀ روانی،اجتماعی و زیبایی‌شناختی رخ می‌دهد. به‌طوری‌که اگر چنین نشود بقا و اعتبار این نهادها به خطر خواهد افتاد.

آنگاه که تحت تأثیر جذابیت تصویری و سرگرم‌کنندۀ رسانه‌ها، مدرسه نیز سعی می‌کند تا انواع جاذبیت‌ها را در خود ایجاد کند و به مقوله‌ای به نام تکنولوژی آموزشی روی می‌آورد و هرچه بیشتر به سمت تصویری شدن سوق می‌یابد؛ همین اتفاق در حال رخ دادن است. یا در تأثیر فراتر، تحت تأثیر رسانه‌های جمعی تصویری مدرن، با کم‌حوصله شدن دانش‌آموزان، مدرسه نیز محتوای خود را ساده می‌سازد و زمان کمتری را برای آموزش‌هایی که نیازمند تمرکز بیشتر است اختصاص می‌دهد.

بروز برخی از محتواهای آموزشی که در گذشته ضرورت چندانی نداشته، برخی روش‌های تدریس که بر محور جذب و گسترش تربیت مدرسه‌ای شکل می‌گیرد و به طور کلی تمام انواع تغییراتی که در ساختار محتوایی و روشی آموزش و پرورش رسمی و غیررسمی رخ می‌دهد تا در رقابت با رسانه‌های مدرن نوعی توازن قوا ایجاد کند، مصداق همین توصیف است.

همچنین تحت تأثیر تبلیغات و فضاسازی رسانه‌ای، نوعی خاص (مارک و..) از کالاهای آموزشی، فرهنگی و حتی نیازهای اساسی همچون پوشش، طرف‌دار و خریدار بیشتری پیدا می‌کند و به این شکل، بازار مصرف از طریق رسانه‌ها جهت‌دهی می‌شود،که این خود سرمنشأ بسیاری از اتفاقات تربیتی در افراد خواهد بود و از این قبیل.

نیاز به تأمل و بررسی چندانی ندارد که این نوع از ارتباط غیرمستقیم نهاد رسانه و تربیت بریکدیگر، در حال حاضر کاملاً به تأثیر یکطرفۀ نهاد رسانه بر تربیت مبدل شده است. همین موضوع، این امر را بیش از یک امکان، به یک تهدید مبدل ساخته است. درست است که بخش عمده‌ای از رسانه‌های موجود مؤثر در کشور ما، تحت مدیریت داخلی نیستند؛ اما این توصیف، متأسفانه در ارتباط با رسانه‌های تحت کنترل داخلی نیز صادق است. یکی از دلایلی که این گونه از ارتباط، به جای امکان، تبدیل به تهدیدی تربیتی شده این است که اولاً نهاد رسانه برای تأثیرات و تغییراتی که در سطح جامعه و به طور خاص نهاد تربیت برجای می‌گذارد، «فکر» قابل دفاعی ندارد. یعنی رسانه، معطوف به اینکه چنین کارکرد مهمی دارد برنامه‌ریزی و عمل نمی‌کند. لذا ما عمدتاً شاهد تأثیرات و تغییرات ناخواسته و برنامه‌ریزی نشده در فرایند تربیت هستیم. و ثانیاً اینکه نهاد تربیت نیز خود را در برابر چنین تأثیرات و تغییراتی منفعل و بی‌برنامه رها کرده است و بدون توجه به سابقه و لاحقۀ تغییرات، خود را با فضایی که رسانه پدید می‌آورد هم‌آهنگ می‌سازد. یعنی به جای اینکه از امکان‌های منحصر به خود برای رشد و ارتقا استفاده کند، مدام به سمت رسانه‌ای شدن در حرکت است.

این دو نکته، خود گویای امکان خفته‌ای است که در این نوع ارتباط وجود دارد.

 

پنجم: تربیت رسانه‌ای

و بالأخره مهمترین نوع هم‌نشینی دو مفهوم تربیت و رسانه را می‌توان در ترکیب نسبی و در واقع یکی نمودن رسانه و تربیت توصیف نمود. در اینجا رسانه، خود در قامت مربی و عنصری تربیتی قرار می‌گیرد و در مخاطب خود آثاری تربیتی بر جای می‌گذارد. خواه آثاری مثبت و یا منفی. در اینجا محتوای تربیتی با قواعد رسانه ارائه می‌شود و این دقیقاً فرق مهم این توصیف، با گونۀ سوم است. در اینجا، رسانه محتوا را متناسب با قواعد و ساختار خود شکل می‌دهد. محدودیت‌ها و قابلیت‌ها و قواعد حرفه‌ای رسانه مبنای انتخاب محتوا و همچنین نحوۀ ارائۀ آن قرار می‌گیرد. به همین دلیل در اینجا آثار ناخواستۀ رسانه می‌توانند و باید تربیتی قلم‌داد شوند. از این جمله است آثار مترتب بر تصویر، داستان، موسیقی و دیگر جذابیت‌های سمعی و بصری.

رسانه لاجرم دارای اثر و محتوای تربیتی است. البته لازم است تأکید کنم که منظور من در اینجا از تربیت، معنایی خنثی (صرف نظر از هدف) از آن است که می‌توان آنرا با اغماض معادل با مفاهیمی چون تأثیر، رشد و شبیه آن دانست. یعنی هر فرایندی که منجر به شکل‌گیری عقیده، نگرش و یا عملی نسبتاً بلندمدت در فرد می‌شود. با این توضیح، محتوای رسانه مثبت باشد یا منفی عمدتاً تربیتی خواهد بود. پس تربیت رسانه‌ای تربیتی است که در نتیجۀ استفادۀ مخاطب از محصولات رسانه‌ها واقع شود.

تربیت رسانه‌ای در حال حاضر اوضاع بدی دارد. از چند جهت: اول اینکه نسبت به آن خودآگاهی کافی وجود ندارد. یعنی نه اصحاب رسانه و نه اصحاب تربیت، نه در سطح نظری و نه در لایۀ اجرایی و عملی به طور فراگیر و دقیق به این مفهوم نیندیشیده و به آن توجه نکرده‌اند. دوم اینکه به هر حال، رسانه‌ها دارند آثار تربیتی خود را می‌گذارند. چه آنها که تحت مدیریتی ما هستند و چه آنها که نیستند. الگو می‌سازند، سبک‌های رفتار ایجاد می‌کنند. فکرهایی را منتشر می‌کنند و فکرهایی را به حاشیه می‌رانند؛ و در این میان، آنچه مطلوب و هم‌آهنگ با اهداف متعالی دینی و انقلابی نظام جمهوری اسلامی است، بازنمود کمتری در نظام تربیتی رسانه‌ها دارد.

چنین است که ما در حال حاضر مهمترین امکان‌ تربیتی رسانه‌های مدرن را آنگونه که شایسته است به خدمت نگرفته‌ایم. حال آنکه راه این استفاده باز است؛ استفاده از رسانه‌ها به عنوان عنصری دوشادوش، کمک‌‌کننده، جهت‌دهنده و تکمیل‌کننده در تعلیم و تربیت کشور و دربردارندۀ ویژگی‌های منحصر به فرد و ویژه.

بدین ترتیب، می‌توانیم رسانه‌های جدید را برای اهداف تربیتی خود به مرکبی مثال کنیم، که هرچند دارای امکان‌های بسیار ویژه‌ای است و از سرعت قابل توجهی برخوردار است، اما در عین حال، استفاده از آن دارای پیچیدگی‌هایی فراتر از قواعد تربیتی و رسانه‌ای به صورت مجزاست. هر آن ممکن است این مرکب تیزپا چموشی کند و سوار خود را به زمین بزند.

 __________________________________________
[۱] نیل پستمن در اینجا توجه مهمی را ابراز می‎دارد. و آن اینکه مهمترین خطر چنین برنامه‌هایی در رسانه‌ای مانند تلویزیون، تبدیل شدن محتواهای جدی و مهم به «واریته» یا شو تلویزیونی است که عمدتاً هم رخ می‌دهد. منظور او از واریته، نمایش‌های پوچ و خالی از محتواست که هرچند ظاهری قابل استفاده و مفید دارند، اما در واقع صرفاً به کار سرگرم‌ کردن مخاطب می‌آیند. همین.

کد خبر : 5978
تاريخ ثبت خبر : 3 خرداد 1394
ساعت بارگزاری خبر : 18:38

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)