به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، پایاننامه کارشناسی ارشد «بررسی نقش آموزش در افزایش کارآیی مدیران وزارت جهاد سازندگی» توسط سیدفرامرز قربانی نگاشته شده است.
علی اکبر فرهنگی، استاد راهنما و علی رضاییان، اسفندیار سعادت و عادل آذر، اساتید مشاور این رساله در دانشگاه تهران، دانشکده مدیریت بودند.
چکیده:
این تحقیق که یک نوع ارزشیابی از کارایی آموزش مدیران بود. با یک سری سوالات مصاحبهای و پرسشنامه ای به نتایجی دست یافت که به طور کلی موید تمامی فرضیههای تبیین شده بود، ولی آنچه که می توان گفت، این است که اولا ارزشیابی دقیق کارایی مدیران با معیارهای موجود که تا به حال در تحقیقات گوناگون مورد استفاده قرار می گیرد ممکن نیست و ثانیا اینکه یک سری موانعی (اعم از فنی و روانی) در ارزشیابی کارایی آموزش بوجود می آید که می توانند ارزشیابی را از حالت واقعی بودن آن خارج سازند.
از جمله مواردی که می توانند در این ارزشیابی مانع محسوب شوند، عبارتند از:
۱- ترس افراد از انجام ارزشیابی، ۲- موانع اثرات هالهای.
با در نظر گرفتن موانع فوق سعی بر غالب آمدن بر آنها صورت گرفت و با استفاده از گزینههای مختلف و استفاده از پنج نوع پرسشنامه و مصاحبه با بعضی از مدیران و معاونین آنهاتلاش برای هر چه واقعی تر کردن نتایج صورت پذیرفت.
برای جمع آوری اطلاعات از افرادی به عنوان جامعه تحقیق استفاده شد که اولا آشنایی با اهداف سازمان یا بخشی از آن داشته باشند. ثانیا ارتباط کاری نزدیکی با وی داشته باشند که تمامی این افراد نیز از کارشناسان و تحصیل کردههای عالی در سازمان بودند.
به طور خلاصه، نتایج ذیل حاصل شده است :
– عدم تناسب پست مدیریتی و شرایط احراز آن با وضعیت انتصابی موجود.
– مغایرت پست مدیریتی با نوع تحصیلات مدیران
– عدم تناسب بسیاری از مطالب آموزش داده شده با محیط کاری -عدم توجه به تجزیه و تحلیلهای سازمانی، عملیاتی، شخصی و
تفاوتهای فردی (معلومات ، توانایی، تحصیلات)مدیران و اکتفای صرف به نظر سنجی از مدیران در هنگام برنامه ریزی دورههای آموزشی
-عدم تمایل مدیران برای شرکت در دورههایی که نفعی از جهت مادی در آینده برای آنها نداشته باشد، و تمایل به مدرک گرایی
– در ارزیابی کاربرد آموزشهای ارائه شده در محل کار نیز تنها به نظر سنجی از آموزش بینندگان اکتفا می شود.
مدیران تنهانقش آموزش بینندگی را ایفا کرده و نقش تعلیم دهی خود را فراموش کردهاند.
– آموزشهای ارائه شده در بهبود روابط انسانی مدیران در حد انتظار، ناتوان بوده و بیشتر بر غرور علمی آنها افزوده است .
– آموزشهای ارائه شده در سطح جهاد فراگیر نبوده و حتی برای خود مدیران نیز استمرار ندارد.
– اغلب مدیران به علت مشغله زیاد کاری، در تشخیص نیارها همکاری لازم ندارند، به طوری که یک سری مطالب را تنها به عنوان رفع تکلیف ارائه می دهند.
– کادر علمی مناسب در مرکز آموزش جهاد وجود ندارد.
– شرکت نامنظم و متفرقه در سمینارها و نبود ضمانت اجرایی در وارد کردن کارکنان / مدیران برای اجرای مقررات آموزش جهاد. –
توجه به عرضه نیروی انسانی بدون توجه به تقاضای آن توسط بخشها، گروهها وسازمانهای وابسته جهاد.
متاسفانه پیوند بین نظام آموزشی و نظام خدماتی در ایران و سایر کشورهای جهان سوم تقریبا قطعی شده است در ایران در برنامهریزی آموزشی تقریبا فقط عرضه نیروی انسانی در نظر گرفته می شود و تقاضای نیروی انسانی تقریبا رها شده است، زیرا برآورد چندان دقیق نیست و پیش بینی ها لغزان است . به همین دلیل به جایی می رسیم که سرمایهگذاریهای اجتماعی و خصوصی زیادی در آموزش عالی صرف می شود ولی فرد پس از فارغ التحصیلی چون کار منطبق با تخصص خود را نمی یابد لذا مجبور می شود برای گذراندن زندگی، خارج از تخصص و آموزش خود کارکند و نهایتا تبدیل به یک بیکار پنهان می شود. در چنین شرایطی آموزش نتوانسته است رسالت خود را در جهت ارتقا سطح توسعه اقتصادی، اجتماعی جامعه انجام دهد.
علاقه مندان می توانند متن کامل این پایان نامه را از اینجا ملاحظه کنند.
انتهای پیام/