| امروز جمعه, ۷ اردیبهشت , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

گزارشی از همایش بازخوانی رویکرد پارادایمی در تولید علم دینی؛


بررسی جایگاه تفکر در تعلیم و تربیت/تبیین ابعاد چیستی علم اسلامی

استاد دانشگاه تهران ابراز کرد: رئوس اصلی در مسألۀ تفکر و جایگاه آن در تعلیم و تربیت در سه محور است: 1. دانشگاه ـ دانشجو و رابطۀ وی با دین و فرهنگ دینی 2. دانشگاه ـ دانشجو و رابطۀ وی با تربیت 3. تربیت و رابطۀ آن دین و فرهنگ دینی.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، نشست علمی جایگاه تفکر در تعلیم و تربیت با ارائۀ دکتر خسرو باقری در دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه فردوسی مشهد با همکاری مجمع عالی حکمت اسلامی مشهد،  برگزار گردید.
در این نشست خسرو باقری به تبیین چیستی تفکر و اهمیت و جایگاه آن در نظام آموزشی موجود و اضلاع سه گانۀ آن، اختلالات و راههای برون رفت از آنها پرداخت که چکیدۀ آن به شرح ذیل است.
به گفتۀ باقری رئوس اصلی در مسألۀ تفکر و جایگاه آن در تعلیم و تربیت در سه محور است: ۱٫ دانشگاه ـ دانشجو و رابطۀ وی با  دین  و فرهنگ دینی، ۲٫ دانشگاه ـ دانشجو و رابطۀ وی با تربیت ۳٫ تربیت و رابطۀ آن دین و فرهنگ دینی
وی ادامه داد: در ضلع نخست رابطۀ دانشگاه ـ دانشجو با دین و فرهنگ دینی باید اینگونه باشد که ابتدا باید رابطه میان آن دو در موضوع ارزش های دانشی (ارزش های مناسکی) بررسی شود که می‌توان رابطه را اینگونه ترسیم کرد:
۱٫       باز بودن به اندیشه ها: فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه
۲٫       اصطکاک اندیشه ها: اضربوا بعض الرای ببعض یتولد منه الصواب
۳٫       سخن محوری: انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال
۴٫       برهان محوری: قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین
۵٫       حکمت محوری: خذ الحکمه و لو من اهل النفاق
۶٫       علم محوری: لاتقف ما لیس لک به من علم
۷٫       اخلاق محوری: انصف الناس من نفسک
۸٫       امانت ورزی علمی: و ان تودا الامانات الی اهلها
باقری ادامه داد  ضلع نخست دارای اختلالاتی است که عبارتند از: فقدان ارزش های دانشی (غلبه ارزش های مناسکی) و خود دارای چند محور است: ۱٫ بسته بودن و خودبسندگی ، ۲٫ تک گویی ، ۳٫ سخنگو محوری ، ۴٫ تعصب ورزی ، ۵٫ تحزّب (کل حزب بمالدیهم فرحون) ، ۶٫ خرافه گرایی ، ۷٫ بی انصافی علمی ، ۸٫ سرقت ادبی
برای برون رفت از اختلال ضلع نخست باید به نقد فرهنگ «دینداران»، یعنی تفکیک دین از دیندار پرداخت. البته این تفکیک کار دشواری  است و باید از هزینه نقد و نقادی کاست.
استاد دانشگاه تهران ضلع دوم را اینگونه تشریح کرد: تربیت، تعاملی رشد دهنده میان استاد و دانشجوست که خود چندین محور دارد: ۱٫ باور کردن دانشجو به عنوان انسان عامل، ۲٫ تعامل مستلزم به رسمیت شناختن بعد شناختی و سوال است و این یعنی ضرورت گفتگو باید حاکم باشد، ۳٫ تعامل مستلزم احترام به گرایش های دانشجوست، ۴٫ تعامل مستلزم احترام به تصمیم (هر چند نادرست) دانشجوست، ۵٫ نقد و انتقاد دو جانبه در تعامل، اجتناب ناپذیر است. همین رابطه تعاملی در تربیت اسلامی تأکید شده است زیرا بر اساس معیارهای دینی انسانها همه عامل اند (اعملوا علی مکانتکم انی عامل)، حتی پیامبر (ص) رابطه یکجانبه تعیین کننده ندارد (لست علیهم بمصیطر)، و از همه مهمتر اینکه تزکیه جریانی دوسویه است: تزکیه؛ منسوب به پیامبر (ص) (یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه) و تزکیه؛ منسوب به شاگرد (قد افلح من زکیها). اما ضلع دوم هم دارای اختلالاتی است که عبارتند از: تلقین و تحمیل یعنی اعمال فشار، ساکت کردن، درهم شکستن مقاومت و شکل دادن یعنی مهندسی رفتار. برای برون رفت از اختلال ضلع دوم چندین عامل نیاز است: ۱٫ بازاندیشی جدی در مفهوم تربیت، ۲٫ باید معتقد باشیم مربی تعیین کنندگی قطعی در تربیت ندارد، ۳٫ باید قبول کنیم که تربیت مستلزم انتقال فرهنگ (حتی خوب) نیست، ۴٫ باید نقش تعاملی خود را خوب بازی کرد و منتظر و امیدوار بود، ۵٫ باید قبول کرد که خطا کردن آدمی، بخشی از تربیت اوست و بدون خطا کردن، نمی توان توانایی غلبه بر آن را یافت.


عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در پایان به ضلع سوم و اختلالات و راههای برون رفت آن پرداخت و اظهار داشت: دین و فرهنگ دینی با تربیت رابطۀ تنگاتنگی دارد که مهم ترین عنصر آن ایمان است وایمان در امر تربیت، آوردنی است نه ارث بردنی (و لمّا یدخل الایمان فی قلوبکم). همچنین ایمان مستلزم فهم عقلانی است (لا اکراه فی الدین قد تبیّن الرشد من الغی). از سویی ایمان گرایشی امیدوارانه است. (و ترجون من الله لا یرجون) و در آخر باید گفت ایمان تحرکی درونی و ارادی است. (لمن شاء منکم ان یتخذ الی ربه سبیلا)، لذا در بحث تربیت رابطۀ ایندو باید به طور دقیق لحاظ گردد که دچار مشکلاتی در تربیت دینی نگردیم. اگر ایمان در راستای تربیت امری تحمیلی باشد آنگاه دچار تصلب اسلامی می‌شویم و سبب می‌شود اسلام قالبی، تهی از فهم عقلی  و سرشار از گرایش ابزاری و امری قلابی و منافقانه گردد. برای برون رفت از این معضل باید چند چیز توجه کرد: ۱٫ کرامت قائل شدن برای انسانها (و لقد کرمنا بنی آدم)، ۲٫ نیکو سخن گفتن با دیگران (و قولوا للناس حسنا)، ۳٫ انصاف ورزیدن با دیگران (انصف الناس من نفسک).
در پایان اساتید و دانشجویان با باقری به بحث و گفتگو نشستند.

بنا به همین گزارش نشست گروه فلسفه علوم انسانی مجمع عالی حکمت اسلامی شعبۀ مشهد نیز با عنوان «رئالیزم مفهومی خلاقانه» که مدلی روش شناختی از علم است، با ارائۀ دکتر محمدتقی ایمان، عضو هیئت علمی دانشگاه شیراز، در اتاق جلسات دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی با همکاری این مرکز برگزار شد.
در این نشست که با حضور پژوهشگران و اساتید حوزه و دانشگاه برگزار گردید، ایمان به تبیین ابعاد چیستی علم اسلامی، روشها و مدل آن پرداخت که چکیدۀ بحث به شرح ذیل است:
ایمان در ابتدا با تشریح مفهومی عنوان مورد بحث عنوان کرد: منظور ما در اینجا از رئالیزم مفهومی خلاقانه آن است که می خواهیم بگوییم در روش علمی  دو عنصر عقلانیت و خلاقیت در کنار یکدیگر منجر به تولید علمی می‌شوند. علم همیشه با دو بال عقلانیت و خلاقیت حرکت می کند و روش آن هردوی این عناصر است. به طور دقیق تر در این نگاه ما هم از پارادایم و هم از خلاقیت بهره می بریم. بر همین اساس نگاه ما به علم اسلامی و روش شناسی آن پارادایمی است البته با این ملاحظات که نسبی انگاری پارادایمی در اسلام مورد پذیرش نیست، ضمن این که اصالت مسأله (دیدگاه پراگماتیستی) با تأکید بر پارادایم جامع اسلامی مردود است.  از نظر ما موضوع علم اسلامی ارزیابی آگاهی و عمل انسانی است لذا: پارادایم جامع اسلامی، نظامی فکری و چارچوبی نظام‌مند از ارتباط میان سطوح انتزاعی جهان‌بینی اسلامی و واقعیت اجتماعی انسان است. در درون این پارادایم، مفاهیم بنیادین جهان‌بینی اسلامی فعال هستند.


وی ادامه داد: در نگاه رئالیزم، هستی شناسی اصالت دارد و در آن نوعی درک، فهم و منطق حاکمیت دارد. از طرفی در معرفت شناسی چون منبع معرفتی عقل حاضر است لذا استدلال عقلانی حاکم می شود و منطق مورد نظر را ساخته و در خدمت کسب معرفت از هستی بر می آید، اما در دیدگاه ما باید منطق هستی را در هستی جستجو کرد ودر معرفت شناسی با ماهیت منطق هستی به کسب معرفت پرداخت لذا ، درک و فهم هستی متکی بر معرفت مرجع انجام می شود. معرفت مرجع می تواند انسانی یا الهی باشد و خصیصه عقلی، شهودی،حسی و یا منطقی، بصیرتی و ادراکی یابد.
استاد دانشگاه شیراز افزود: در نگاه دیالوگی ما عقلانیت فرایند آگاهانه و بازاندیشانه هستی انسانی است که دانش انسانی (معرفت‌شناسی) را در سطح خطی، تعادلی، و اطمینانی پایدار می‌سازد. عقلانیت، جنبه تعیین‌شده و محدودشده در طبیعت انسان دارد.  از طرفی خلاقیت: فرایند فعالیت خودآگاهانه و خودبازاندیشانه هستی انسانی است که دانش انسانی (معرفت‌شناسی) را به سطحی بالاتر از تفکر تقلیل‌گرایانه و خطی می‌رساند. خلاقیت، جنبه تعیین‌نشده و نامشخص طبیعت بشری دارد. (Action-Oriented Thinking-Oriented)
محمد تقی ایمان پس از تبیین چیستی عقلانیت و خلاقیت در علم اظهار داشت: با توجه به مطالب گفته شده می توان خصیصه های روش شناختی علم اسلامی را اینگونه بیان کرد:
۱- در اسلام اصالت با نتایج حاصل ازفرایند زیسته است.
۲-       اصالت با صدق است.
۳-       اصالت با عمل محقق است نه ابزار تحقیق
۴-       در رابطه با اصالت محقق و مورد مطالعه، در اسلام هر دو عنصر اصالت دارد.
۵-       در مورد تحلیل و تفسیر نیز اصالت با تحلیل و تفسیراست.
۶-       اصالت با کنش است.
۷-       اصالت با باز خورد متکی بر بازتاب است.
۸-       فرایند تحقیقاتی در اسلام، غیرخطی است.
۹-       مشاهده در اسلام نظام یافته فعال است.
۱۰-   در علم اسلامی، آزمون نظریه و نظریه‌پردازی بر اساس ماهیت مساله توامان انجام می‌شود.
۱۱-   ظهور یافتگی علم اسلامی متکی بر مراحل از قبل تعیین شده است.

وی در پایان تأکید کرد: اگر بخواهیم سخن از روش شناسی پارادایمی اسلامی به میان آوریم باید پارادایم را با نگاه ما در کنار خلاقیت، توأمان، حفظ کرد تا بتوان در باب علم اسلامی قائل به نوعی پارادایم نوین شد.

در پایان اساتید و پژوهشگران با ایمان وارد بحث و گفتگو شدند.

انتهای پیام/

کد خبر : 46616
تاريخ ثبت خبر : 25 اردیبهشت 1396
ساعت بارگزاری خبر : 09:51
برچسب‌ها:, , , ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)