به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از شماره ۲۳ فصلنامه صدرا، محمدرضا قائمینیک درباره فصلنامه صدرا یادداشتی را به نگارش درآورده که در ادامه آن را می خوانید.
آنطور که تاریخ مکتوبات اسلامی نشان میدهد، مسلمین از همان سدههای نخستین هجری، با مسائلی که از دیگر تمدنها و فرهنگها به فرهنگ و تمدن شان میرسیده، مواجههای پویا داشتهاند. آنها در سدههای دوم تا دهم هجری، با فرازوفرودهایی، حتی پس از حمله خانمانسوز مغولها نیز بهطور پرشور و فراگیر با دستاوردهای نظری و عملی تمدنهای دیگر، نظیر یونانیان یا هندیها و نظایر آنها، دستوپنجه نرم میکردند.
برای مثال در آغاز دوره غیبت کبری، محمدبنمحمدبننعمان (ره) را به این دلیل شیخ «مفید» نامیدند که در مناظرات علمی، مفید بود و بخش چشمگیری از آثار او و شاگردانش در بغداد، صرفِ مناظراتی با معتزلیان، اشاعره و نظایر آنها شده است. بااینحال مسلمین تقریباً بعد از فروپاشی خلافت عثمانی، و ایرانیان تقریباً از اوایل دوره قاجار، در مواجهه با دستاوردهای تکنیکی یا فرهنگی دنیای مدرن غرب، در موضع ضعف قرار گرفتند.
حیرتزدگیِ آنها از این مواجهه، هم در آثار نویسندگان ترک یا عربِ پس از فروپاشی عثمانی، نظیر علی عبدالرزاق دیده میشود و هم در آرای ایرانیانی نظیر عباس میرزای قاجار. بعد از موج اولیه انفعال و حیرتزدگی ایرانیان و مسلمانان که بیشتر در مواجهه با دستاوردها و علوم تکنیکی و فنی و پزشکی بود، امواج بعدی این انفعال در ارتباط با علوم انسانی شکل گرفت.
افزونبر منفعل بودن مسلمین در ابتدای این مواجهه، یکی از ویژگیهای اصلی این مواجهه، خواه در قالب علوم فنی و خواه در قالب علوم انسانی، درگیر شدنِ بخش اعظم جامعه با این دستاوردها بوده است. این مواجهه که در اولین امواجش، همراه با جنگهای نظامی صورت گرفت، تقریباً اغلب بخشهای جامعه، اعم از کاسب و تاجر و تکنسین و زن و مرد و کودک و بزرگسال و عوام و خواص و رعیت و پادشاه و وکیل و وزیر و درباری و دانشگاهی و حوزوی را درگیر خودش ساخت.
فیالمثل اگر قرار بود شیوه پوشش، به دلیل ترقی و پیشرفت تغییر کند، در کلِ جامعه میبایست اجرا و پذیرفته میشد. ازاینرو در اولین مراحل این مواجهه، علاوهبر توجه به خودِ مسئله علم، پیوسته شاهد تلاش علما برای همراه کردن مردم در این مسیر بودهایم. با نظر به این ویژگی میتوان این پرسش را مطرح کرد که عالمان علوم انسانی مدرن، از چه طریقی با مردم و مسائل عینی جامعه خودشان مواجه میشدند؟
با توجه به اینکه علوم انسانی، ناظر به حیات تاریخی-اجتماعی انسانهای مدرن غربی شکل گرفته، با بررسی این علوم احتمالاً بتوانیم پاسخ پرسش مذکور را دریابیم. بگذارید به سراغ ایمانوئل کانت برویم. مهمترین پرسشی که کانت کوشید درباره علوم انسانی مدرن به آن پاسخ دهد، پرسش از روشنگری بود.
نکته جالب اینجاست که کانت پاسخ این پرسش را در یک مجله به نام برلینیشه مونتاسشریفت داد؛ این مجله برای تبادل نظر میان فیلسوفانی بود که به مسئلۀ اساسی آن سده میاندیشیدند. درواقع از همینجاست که علوم انسانی متولد میشود و این نشان میدهد که علوم انسانی، پیوندی وثیق با تحولات جهان اروپایی داشته و در بدو شکلگیری، معطوف به حل مسائل عینی جامعه بوده است. اما آیا وضعیت علوم انسانی در غرب، فقط چنین مسیری داشته است؟
مسلمین در بدو مواجهه با جهان غرب، به دلیل سیاستهای مفسدهانگیز شاهان یا منازعات قومی و قبیلهای، در وضعیت حضیض قرار داشتند. مرور تاریخ و شیوه حکمرانی شاهان قاجار و پیش از آن، و جنگها و ویرانیهای سلسلههایی نظیر افشاریه، مؤید این دیدگاه است که ایرانیان در وضعیت بهشدت ضعیفی در مواجهه با تمدن غربی بودند. دراینمیان شخصیتهایی نادر و ارزشمند نظیر سیدجمالالدین اسدآبادی که از اوضاع و احوال جهان اسلام در این مواجهه کاملاً آگاه بودند، بهخوبی دریافتند که در کنار نقادی دستاوردهای جهان مدرن، درمان دردهای امت اسلامی و در صدر آنها، درمان خفتگی و خرافهگرایی امت اسلامی نیز ضروری است.
سیدجمالالدین اسدآبادی علاوهبر آثار علمی محضش در نقد داروینیسم و پیروان مذهب نیچری، مجله عروهالوثقی را نیز منتشر کرد تا دغدغهاش برای احیای جهان اسلام را پوشش دهد. انتشار این مجله در پاریس آغاز شد و البته کارش پس از انتشار هجده شماره به توقیف کشید. همچنین مناظرات بعدی سید جمال با شخصیتهایی نظیر ارنست رنان بهخوبی نشان داد که اصلاح امت اسلامی و روند تولید علم، بدون احیای امت اسلامی و آگاهی دادن به آنها، ممکن نیست.
تقریباً تمام کسانی که پس از سید جمال در مسیر او گام برداشتهاند، نوشتن در مجلات علمی را سرلوحه خود قرار دادهاند. اساساً بهرهگیری از مجلهها برای توضیح تحقیقات علمی، مخصوصاً علوم انسانی، در این دو سده اخیر در دستور کار اغلب متفکران مسلمان قرار گرفته و آنها در کنار کار علمی محض، قائل به احیای امت اسلامی و آگاهی دادن به آنها هستند.
روشن است که اقدام نویسندگان مسلمان معاصر به انتشار مطالبی در مجلاتی نظیر مکتب اسلام، مکتب تشیع و نظایر آنها، به این دلیل بوده که تحقیقات محض علمی را مکفی نمیدانستند. ازاینرو تعامل در عرصه مجلاتی را هم که مخاطب عام یا خاص داشت، سرلوحه کار خود قرار میدادند.
در یکی دو دهه اخیر بهموازات گسترش و افزایش دستاوردهای تکنیکی و فنی جهان غرب در میان مسلمین، علوم انسانی نیز در میان آنان گسترش یافته و مسائل خاص این علوم، محل تأمل بسیاری از نویسندگان قرار گرفته است. با گسترش این وضعیت، ما شاهد برونرفت مسلمانان از حالت انفعالی و رسیدن آنها به رویکرد فعالانه در مواجهه با تمدن غربی هستیم.
بااینحال همچون بسیاری از دستاوردهای دیگر تمدنهای بیگانه با تمدن و فرهنگ اسلامی، علوم انسانی نیز نیازمند بازخوانی و تحولی مطابق با آموزههای اسلامی و شیعی است. همانطور که سید جمال در مجله عروهالوثقی با مهمترین تفکرات غربی و با مهمترین نظریهپردازان غربی مناظره میکرد، اکنون نیز ضرورت مجلات و عرصههایی برای این نقدها و مناظرات احساس میشود. این مجلات، عرصهای برای طرح مهمترین مسائلی است که در جهان اسلام و در میان مسلمین شکل گرفته و عالمان موظف به پاسخگویی به آنها هستند.
درواقع ایندست مجلات، علاوهبرآنکه جامعه را پیوسته درگیر تحولات علمی میکنند و جرقههای اولیه علمی را برای نسلهای آینده روشن میسازند، عرصهای برای تعامل با جامعه و درک مسائل عینی آنها هستند.
ظهور مجلاتی نظیر علوم انسانی اسلامی صدرا در این مسیر، ظاهراً ضرورتی تاریخی در دوره مواجهه فعالانه جهان اسلام با علوم انسانی غربی است. به این معنا ظهور این مجله و تلاش دستکم پنجسالهاش برای ایجاد عرصه گفتوگو و نقد علوم انسانی مدرن و طرح ایدههای بنیادین درباره علوم انسانی اسلامی، برخاسته از ضرورتی تاریخی است که ایجاب میکند علاوهبر ایجاد بستری برای گفتوگو میان عالمان رشتههای مختلف علوم انسانی، به حل مسائل عینی جامعه اسلامی و ایجاد جرقههایی برای نسلهای آینده بیندیشد.
انتهای پیام/