به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانات خود در دیدار عیدانه جمعی از مسئولان کشور در فروردین ۹۵ فرمودند: اقتصاد مقاومتی اثباتی دارد و نفیای. اثباتش همین است که ما یاد بگیریم که به سمت تولید داخلی رو بیاوریم. عمده تولید است. نبایدهایش مهمتر است. نبایدهای اقتصاد مقاومتی مهمتر است. یک کارهایی را نباید کرد. شناسایی این نبایدها خیلی مهم است. بعد جرأت اقدام این نبایدها خیلی مهم است. در زمینه بازرگانی نمونههای مهمش هست، در زمینههای صنعتی و فنّی همینجور، در زمینهی آموزش دانشگاهها همینجور. اقتصاد مقاومتی معنایش این است که انقلاب نشان بدهد که هویّت درونی این کشور و این ملت قادر است خود را اداره کند و رشد بدهد و تعالی بدهد. این معنای اقتصاد مقاومتی [است]. این باید تحقق پیدا کند.
* نقش فرهنگ در تحقق اقتصاد مقاومتی چیست؟ آسیب های احتمالی به اقتصاد مقاومتی در مواجهه با سبک زندگی جامعه چیست؟
اگر بخواهیم راجع به نقش فرهنگ در تحقق اقتصاد مقاومتی صحبت کنیم، ابتدا باید ماهیت اقتصاد مقاومتی را مشخص کنیم. اگر رویکرد اقتصاد مقاومتی را همان محقق کردن اصول اسلامی با توجه به مولفههای مورد تأیید مقام معظّم رهبری در نظر بگیریم مبنابی اصلی تحقق آن، فرهنگ است. یعنی تا وقتی کار فرهنگی نشود؛ یعنی به کمک تدابیر، مشوق ها، قانونگذاری ها و سایر روش های دیگر اصول و ضوابط اسلام در اقتصاد و جامعه به صورت فرهنگی فراگیر در نیاید، مطمئناً تحقق اقتصاد مقاومتی دور از چشم خواهد بود. در این صورت هر اندازه از اجرای قوانین الهی که همان اجرا احکام شرع مقدس اسلام است فاصله بگیریم، مسایل و مشکلات ما نیز بیشتر می شود. به عنوان مثال اصلاح الگوی مصرف را در نظر بگیرید، مصرف در جامعه از مباحث فرهنگی هم تاثیر می پذیرد و هم بر فرهنگ تاثیرگذار است. اصلاح الگوی مصرف چگونه اتفاق می افتد؟ این موضوع چند رویکرد دارد. به عنوان نمونه یکی از مهمترین آنها مقوله اسراف است. ما باید منابع و کالاهای مورد نیاز را به اندازه و به کفاف مصرف کنیم و اسراف نکنیم. اسراف و پرهیز از مقولاتی است که در اسلام مکرر مطرح شده است. مساله اسراف اگر حل شود بسیاری از مشکلات ما حل خواهد شد. در این رابطه، یکی از اهداف مهم هدفمندی یارانهها هم جلوگیری از اسراف بوده و هست. یکی از اهداف هدفمندی یارانهها جلوگیری از اسراف در مصرف سوخت، آب، برق و گاز و بسیاری از مواردی که برخی مردم در رعایت آن اهتمام نمی کردند، بود. چنانچه رعایت مصرف در مواردی که اشاره شد اتفاق بیافتد، اصلاح الگوی مصرف هم خود به خود رخ خواهد داد.
یا موارد دیگری که به اصلاح الگوی مصرف کمک کند. در بسیاری از این زمینهها اسلام اصول مشخصی دارد که اینها در جامعه نهادینه نمی شود مگر از طریق فرهنگ سازی. به طور دقیق محقق شدن اقتصاد مقاومتی که خود برگرفته شده از اقتصاد اسلامی است از کانال فرهنگ اتفاق میافتد. به همین دلیل است که مباحث فرهنگی و اصلاح امور فرهنگی بر مباحث اقتصادی اولویت دارد. چون تمام مسائل اقتصادی در جامعه تابعی از فرهنگ است و با جا افتادن فرهنگ صحیح، بسیاری از مشکلات اقتصادی مردم حل خواهد شد.
* آسیب های اقتصاد مقاومتی در مواجهه با مدیریت دولت ها چیست؟
دولت ها به عنوان متولی و قوه مجریه نقش اساسی در تحقق اقتصاد مقاومتی ایفا می کنند. به همین دلیل نگاه آنها به مقوله اقتصاد، سیاست، فرهنگ و … در راهبری این مهم اهمیت به سزایی دارد. به عنوان مثال یکی از ویژگی های مهم جامعه مسلمانان، بحث عزت و استقلال در برابر بیگانگان و دشمنان است. به طوریکه از دید اسلام جوامع مسلمانان باید مستقل و قدرتمند باشند تا بتوانند در برابر بیگانگان مقاومت کنند. از آسیب های کنونی می توان به وابستگی فعلی ما به دنیای غرب اشاره کرد. اکنون متاسفانه نگاه ما به خارج و وابستگی به آن طوری است که گویی می خواهیم آن را به یک فرهنگ تبدیل کنیم. اینگونه القاء می شود که تا با دنیای خارج ارتباط برقرار نکنیم، پیشرفت نخواهیم کرد. البته نمی توان منکر ارتباط با دنیای خارج شد، باید ارتباطات و تجارت با دنیای خارج وجود داشته باشد ولی با احتساب و حفظ خطوط قرمزی که در جوامع اسلامی وجود دارد، که یکی از مهمترین آنها حفظ استقلال و عزت است.
بحث آسیب ها و اقتصاد مقاومتی موضوعی بسیار مفصل است. یکی از آسیب هایی که هم اکنون در زمینه اقتصاد مقاومتی وجود دارد، البته از بعد خانوارها، عدم رعایت اصول فرهنگی اسلام است. بعضاً خانوارها آنچه که شرع مقدس بیان نموده، انجام نمی دهند. اقتصاد سالم در گرو سبک زندگی طبق اصول شرع مقدس اسلام است. رعایت نکردن این اصول یک اشکال بزرگ برای جمعه ما است. البته این اشکال ریشه در جاهای گوناگونی دارد که یکی از آن ها دولت است. دولت هیچ وقت یک سبک زندگی به شیوه اسلامی را برای مردم تبیین نکرده و آن را از مسیر فرهنگ در جامعه گسترش و نهادینه نکرده است. در واقع ساختار دولت ها در ایران به گونه ای نیست که بتواند در این مسیر حرکت کند و ریشه آن در دانشگاه ها نهفته است.
اکنون دانشگاهها در رشته علوم انسانی به دانشجوهایشان چه تدریس می کنند و کسانی که در رأس امور هستند بر چه مبنایی تصمیم می گیرند؟ آیا مبنای تصمیم گیری آنها اصول مسلم و مشخص اسلام است یا آنچیزی که اکنون در دانشگاه ها تدریس می شود، مثلاً در بحث اقتصاد،(البته این مشکل در سایر رشتهها علوم انسانی نیز وجود دارد)، در رشته اقتصاد آنچه که می خوانیم و گسترش می دهیم همان چیزی است که در نظام سرمایه داری مطرح است. یک دانشجو از وقتی که وارد دانشگاه می شود، همه مباحث اقتصاد سرمایه داری را مثل اقتصاد خرد و کلان فرا می گیرد و بعد از اتمام تحصیلات و تحصیلات تکمیلی و دکتری، همان آموخته هایش را دوباره به نسل بعدی دانشجوهای اقتصاد منتقل می کند.
آنچه که ما در اقتصاد می خوانیم، وقایع و عملکردی است که در غرب و در نظام سرمایه داری اتفاق افتاده است و در حقیقت یک انسان غربی را آسیب شناسی و رفتار شناسی می کند و سپس به تحلیل رفتار او می پردازد. در نهایت در توصیه سیاستی خود در اصلاح رفتار فرد، به گونه ای سعی می کند که موجب ایجاد اشتغال، از بین رفتن تورم و از بین رفتن بیکاری و رشد اقتصادی و توسعه در جامعه غربی شود.
بنابراین اصلاح رفتار در نظام سرمایه داری همراه است با یک سری سیاستهایی که خاص آن نظام و جوامع است. حال ما همین عملکرد و سیاست ها را در جامعه خود پیاده می کنیم و به این موضوع مهم توجه نداریم که انسان جامعه ما با انسان غربی و سرمایه داری متفاوت است. انسان جامعه ما معتقد به اسلام است، ولی بعضا به دلیل عدم آگاهی و شناخت کامل از مبانی اسلامی و یا عدم اجرای آن به دلایل مختلف اصول و احکام آن را به درستی اجراء نمیکند. طبیعی است که رفتار این انسان با انسان غربی متفاوت است، حال آن که ما در عمل با این پیشفرض که آنچه که در الگوی غربی و در غرب اتفاق میافتد قرار است در جامعه ما هم اتفاق بیافتد، سیاستهای اقتصادیمان را با آن الگو تبیین و تدوین میکنیم. با این پیش فرض دست به هدفمندی یارانه ها میزنیم، قیمتها را افزایش میدهیم و سیاستهای دیگری اجرا مینمایم و میخواهیم مشکلات اقتصاد خودمان را تجزیه تحلیل کنیم و راهکار ارائه دهیم. درحالیکه الگوی غربی، با انسان و جامعه ای که تحلیل می کند، هماهنگی دارد. انسان غربی با ایده غربی و نظام سرمایه داری هماهنگی دارد و اقتصاد هم با تحلیل رفتار او، راهکارهای رسیدن به شرایط مطوب اقتصادی را ارائه میدهد. حال ما با آن تحلیل میخواهیم راهکاری برای انسانِ جامعه اسلامی(هرچند ناقص) ایران ارائه دهیم.
یکی از آسیبهایی اقتصاد مقاومتی که از ناحیه مدیریت دولتی ایجاد می شود، استفاده از همین تفکر غربی و تداوم آن است. دولت با این تفکر میخواهد مشکلات اقتصادی را تحلیل و برطرف نماید. در واقع میخواهد اقتصاد مقاومتی را از دریچه اقتصاد سرمایه داری محقق کند. این امر چگونه اتفاق خواهد افتاد. یکی از آسیبهای اقتصاد مقاومتی این روش و تفکر است.
ما هنوز در حال ترویج و تبلیغ نظام سرمایه داری در دانشگاههایمان هستیم و این نظام را در ذهن دانشجوهایمان نهادینه میکنیم و او نیز با پایان تحصیلاتش و رفتن به سمت تدریس، همان آموزهها را منتقل می کند و این سیکل معیوب همینطور تداوم می یابد. یعنی از یک طرف بر آمریکا و نظام سلطه مرگ میفرستیم و از طرفی دیگر با دستان خودمان نظام سرمایه داری را نهادینه میکنیم.
مقام معظّم رهبری از۱۶ شهریور ۸۹ تا اوایل سال ۹۵ بیش از صد بار، یعنی ۱۱۲ بار، کلمه اقتصاد مقاومتی را مطرح میکنند. دولت تا پایان سال ۹۴ حدود ۹۲۰ برنامه اجرایی ـ عملیاتی(۶۸۷ برنامه در سال ۹۳ و ۲۳۳ برنامه در سال ۹۴ که البته برنامه های سال قبل تکرار و یا حذف و بعضا اضافه شده است) اقتصاد مقاومتی را بر روی کاغذ مینویسد اما دریغ از اجرای حتی یکی از این برنامهها. چون دولت نه آسیب شناسیای از وضعیت اقتصاد ایران دارد، و نه به اتفاقاتی که در اقتصاد ایران میافتد آگاه است و نه در این زمینه برنامه صحیح و مدونی دارد. به همین دلیل به یکباره ۹۲۰ برنامه طرح میکند و هیچ کدام را اجرا نمیکند. آسیب اصلی به اقتصاد مقاومتی در عدم آگاهی از اقتصاد، در دانشگاه ها نهفته است. رسانهها و متولیان علوم انسانی اسلامی باید روی تحول علوم انسانی در دانشگاهها بیشتر متمرکز شوند.
در حال حاضر یکی از معضلات جامعه امروز دانشگاهی ما که نیروی انسانی تربیت می کند و قرار است آنها تصمیم گیران اقتصادی کشور شوند، همین دانشگاه های ما هستند که هنوز علوم سکولار غربی را ترویج میکنند.
دانشگاه ها شخصی را تربیت می کنند و او میرود و FATF را امضا میکند. یکی از دلایل اصلی این موضوع، تدریس علومی است که هیچ تناسبی با ساختار جامعه اسلامی ما ندارد. با این روند ما هزینهها و منابع کشور را از بین برده و خواهیم برد. البته با توجه به موضوع بحث که اقتصادی است روی سخن با اقتصاد است ولی سایر رشتههای علوم انسانی هم از این قضیه مستثنی نیستند و وضعیت مشابهی دارند. با این تفاسیر میگوییم چرا اقتصاد مقاومتی محقق نمیشود؟ چون همه کسانی که بحث سیاست های اقتصاد مقاومتی را دنبال میکنند، اکثر قریب به اتفاق آنها همین علوم را خواندهاند و بیشتر از آن چیز دیگری بلد نیستند.
حال اگرقرار باشد دولت سبک زندگی اسلامی ایرانی را ترویج کند،اولین سوالش این خواهد بود، سبک زندگی اسلامی ایرانی اصلاً چگونه است؟ آیا دولت می تواند با توجه به شرایطی که دارد چه از حیث نیروی انسانی و چه از حیث کارشناس و مدیر، این سبک را ترویج کند.
با توجه به این مشکلات ما باید، سریعا انقلاب فرهنگی دیگری را رقم بزنیم. در مسیر تحول علوم انسانی اگر لازم باشد باید تعداد دانشجویان ورودی در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکتری را به شدت کم کنیم یا حتی در مقاطعی پذیرش آنها را متوقف کنیم تا رشتههای علوم انسانی تعیین تکلیف شوند. تا از هدر دادن منابع در اقتصاد جلوگیری کنیم. در غیر اینصورت نیرویی که قرار است نیروی عاقله و تصمیم گیرنده اقتصاد این کشور باشد با تربیت نادرست و آموزههای غلط در راستای منافع نظام سرمایه داری حرکت میکند. تربیت این نیروها برای ما هزینه دارد. در حقیقت ما با منابع خودمان نیروهایی در راستای تحقق منافع و اهداف نظام سلطه و سرمایه داری تربیت نمودهایم. این برنامه ریزیای است که غربی ها انجام داده اند و در راستای کسب منافع خودشان بسیار دقیق و هوشمندانه است. متاسفانه ما هم در مسیر آنها حرکت میکنیم. به جرات و قاطعیت می توان گفت که رشته اقتصاد در دانشگاههای امروز ایران به عنوان گرایشی از علوم انسانی به بن بست رسیده است.
متاسفانه هنوز در دانشگاهها هستند کسانی که به این نوع علوم انسانی و تدریس و اشاعه آنها اعتقاد دارند و معتقدند به عنوان نمونه علم اقتصاد جهانشمول همین است و لاغیر. در حالی که واقعیت این است این علوم و پیروی از آن سهم زیادی در حل مشکلات جامعه امروز ما نداشته و نخواهد داشت. و هرچقدر هم که مقام معظم رهبری اصرار مینمایند متاسفانه با کوتاهی و یا عدم توانایی مسئولان مواجه میشود. چون نمیتواند آنها را اجرا کند در واقع توان اجرایی، تخصص و دانش و نیروی متخصص را ندارد. چون اصلاً ما چنین انسانهایی را تربیت نکردیم. دانشگاه های ما برای تحقق اقتصاد مقاومتی و تربیت نیروی انسانی که بتوانند در این مسیر حرکت کنند مناسب نیستند. این موضوع بزرگترین ضعف و آسیب برای اقتصاد مقاومتی است.
یکی از اقداماتی که برای تحقق اقتصاد مقاومتی فوریت دارد، تحول علوم انسانی است. همان امری که رهبر معظّم انقلاب اسلامی چندین بار فرمودند. شروع این تحول باید بلاخره از یک جایی شروع شود. یکی از کارهایی که هم اکنون میتوان انجام داد این است که ما جلوی هزینهها را بگیریم. هزینه زیادی برای تربیت دانشجو میشود ولی چون آموخته های آنها با آموزه ها و اهداف اسلامی مغایرت دارد و به کار ما نمیآیند به غرب میروند. البته این موضوع به نوعی به خود بنده و اکثر اساتید علوم انسانی هم برمیگردد. چون بنده به عنوان یک استاد آن چیزی را به دانشجو درس میدهم که به نفع اقتصاد غرب است و برای رفع مشکلات غرب طرح ریزی شده است.
غرب در این زمینه، خصوصاً در رشته علوم انسانی، چنان طرحی ریخته است که ما خودمان در مسیری که آنها میخواهند حرکت می کنیم و تبدیل به یک جریان رایج شده است و لذا نیازی ندارند که بخواهند در امر فرهنگی هزینه دیگری بکنند. این روال جز هزینههای گزاف دستاوردی برای کشور ما نخواهد داشت.
*مواجهه اقتصاد مقاومتی با اقتصاد دولتی و خصوصی چگونه است؟
یکی از مؤلفههای اصلی اقتصاد مقاومتی مردمی بودن آن است. همانطور که گفتم اقتصاد مقاومتی جدای از اقتصاد اسلامی نیست. در اقتصاد اسلامی اصل بر فعالیت مردمی و ورود مردم به عرصه اقتصاد است. دولت باید شرایط و زمینه را برای فعالیت و حضور مردم در جامعه فراهم نماید.
به عنوان مثال در سیستم بانکی دولت باید شرایط را به گونهای تنظیم کند که امکان دسترسی تمامی مردمی که نیازهای مشروع دارند و دریافت تسهیلات برای این نیازها تعریف شده و مثلا می خواهند با سرمایه گذاری به افزایش تولید و اشتغال کمک کنند، را فراهم کند. نه اینکه یک نفر به راحتی چندصد میلیارد وام بگیرد و دیگری حتی نتواند وام ۴ یا ۱۰ میلیونی ازدواجش را از بانک بگیرد. برقراری عدالت در اقتصاد خود یکی از مؤلفه های اقتصاد مقاومتی است. برای حضور مردم در جامعه و فعالیت اقتصادی باید عدالت رعایت شود. جامعهای که درگیر رانت و تبعیض است اقتصادش مردمی نخواهد شد. دولت باید سعی کند نقش مردم در اقتصاد را با از بین بردن رفتارهای ناعادلانه در اقتصاد افزایش دهد.
*الزامات اولیه تحقق اقتصاد مقاومتی چیست؟
به نظر حقیر در بحث تحقق اقتصاد مقاومتی و زمینهها و الزاماتش، سه نکته مهم وجود دارد که تا این سه نکته حل نشود مباحث بعدی به سرانجام نخواهد رسید. اول نظام بانکی، بر اساس آمار بانک مرکزی و مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۴، رشد نقدینگی ۳۰ دررصد است و رشد تولید یک درصد است. با این حساب این نقدینگی کجا می رود؟ در اختیار چه کسانی است و چه کارهایی با آن انجام می دهند؟
طبق آمار انتشار یافته توسط ستاد فرماندهی ستاد اقتصاد مقاومتی، نسبت واحدهای موفق به اخذ تسهیلات به کل واحدهای معرفی شده از سوی ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی به نظام بانکی تنها ۱۳٫۳ درصد است و از مجموع ۲۲۲ هزار میلیارد تومان مورد نیاز برای تعداد ۲۳۱۸۱ واحد معرفی شده به نظام بانکی تنها تعداد ۳۲۰۶واحد تولیدی موفق به اخذ تسهیلات شده اند که رقم کل تسهیلات اعطایی تنها ۲۵۰۰ میلیارد تومان بوده است. یعنی تنها ۱٫۱۴ درصد از تسهیلات مورد تقاضای ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی توسط نظام بانکی پرداخت شده است. از مجموع ۹۳ هزار میلیارد تومان تسهیلات پرداختی در سه ماهه اول امسال(و با فرض دو برابر شدن آن در ۶ ماهه نخست سال جاری)ستاد فرماندهی توانسته تنها ۲۵۰۰ میلیارد تومان به واحدی هایی هدایت نماید که از سوی این ستاد معرفی شده اند.یعنی تنها ۱٫۴ درصد. سوال اساسی این است که مابقی این تسهیلات به چه کسانی اختصاص داده شده است؟ تا وقتی نتوانیم این نقدینگی را به سمت تولید هدایت کنیم اقتصاد مقاومتی محقق نخواهد شد. بر اساس اقتصاد اسلامی باید ربا و رانت را از سیستم بانکی حذف کنیم و در این زمینه هم فرهنگ سازی و نهاد سازی نماییم. البته در این زمینه ما راهکارهایی ارائه دادهایم.
دومین مساله، شفاف سازی است. اقتصاد باید شفاف باشد. باید معلوم شود که در این کشور چه می گذرد. نمی شود که یک فردی با ثروت هزار میلیارد تومانی در جمهوری اسلامی پست وزارت را بگیرد و سپس ابزارهای شفاف سازی و سیاست گذاری اقتصاد را از بین ببرد و از پی آن فسادهای اقتصادی افزایش یابد. فساد اقتصادی ریشه نظام را خشک و متزلزل می کند و آثار زیانبار و مهلکی برای جامعه دارد. در این زمینه هم طرح و برنامه وجود دارد و قابل پیشگیری و رفع است. تا زمانی که شفاف سازی صورت نگیرد نقش و کارکرد دولت در اقتصاد مشخص نمی شود.
در حال حاضر یکی از معضلات این است که افراد با درآمدهای بالا مالیات پرداخت نمیکنند ولی افرادی که حقوق ثابت و کمتری دارند مالیات زیادی پرداخت میکنند. با این وضع چگونه میشود عدالت را در جامعه بر قرار کرد، چگونه میشود اقتصاد مردمی داشت؟ گروهی با درآمدهای کلان از مالیات می گریزند و گروهی که میخواهند فعالیت تولیدی انجام دهند زیر تیغ مالیات و دولت قرار میگیرند. با این وضع چه کسی حاضر به فعالیت تولیدی میشود. بسیاری از کسانی که به شفاف سازی تن نمیدهند در واقع به منفعت خود می اندیشند.
مساله سوم تفکر است. تا تفکر را در جامعه اصلاح نکنیم، تحقق اقتصاد مقاومتی مشکل خواهد بود. در کنار همه این مسائل باید تفکر تحقق اقتصاد مقاومتی ایجاد شود و این تفکر چیزی نیست جز تحول در علوم انسانی. ما تا فکری برای تحول در علوم انسانی نکنیم همین روال وجود خواهد داشت و دوباره نیروهایی وارد میشوند که با آموزههای سکولار، تصمیماتی می گیرند که منجر به همین اتفاقات خواهد شد. این موضوع باید در یک جایی متوقف شود، البته در دو مساله اول و دوم راهکارها مشخص است ولی برای مساله سوم باید کار جدی تری صورت پذیرد.
*با تعویض دولتها سرعت بسیاری از طرح ها و اصلاحاتی که قرار است به تحقق اقتصاد مقاومتی بیانجامد کم می شود، این مساله را چگونه تبیین می کنید؟
دولت چون قوه مجریه را در اختیار دارد میتواند روی سیاست های خاصی متمرکز شود و آن را اجرا نماید و جلو ببرد. چنانچه به سیاستهای اقتصاد مقاومتی باور نداشته باشد قطعاً اقتصاد مقاومتی پیشرفتی نخواهد داشت. دولتی که به اقتصاد مقاومتی باور نداشته باشد عکس آن را نقاشی میکند و این نقاشی را عوض میکند و مدعی میشود که اقتصاد مقاومتی را اجرا میکند.
هم دولت دهم و هم دولت یازدهم به اقتصاد مقاومتی اعتقادی نداشتند. زمانی که رهبر معظم اقتصاد مقاومتی را مطرح کرد رئیس دولت دهم در قهر به سر می بُرد. دولت یازدهم هم مشخص است، نگاهش به خارج است و معتقد است تا ما با خارج ارتباط برقرار نکنیم، مشکلات اقتصادی ایران حل نخواهد شد، البته این هم یک نوع تفکر است که از بخش مهمی از آن به نقص علوم انسانی کنونی نشأت می گیرد، البته بعضاً انسان های متدینی هستند و به صرف این تفکر نمی شود آنها را خود فروخته نامید. ولی این مطلب در آنها نهادینه شده است و این هم از نقص های علوم انسانی کنونی است و ضرورت را برای تحول علوم انسانی ایجاب می کند. لذا دولت ها در تحقق اهداف اقتصاد مقاومتی خیلی موثرند. اگر قرار به تحول در علوم انسانی، شفاف سازی و اصلاح در سیستم بانکی و اقتصادی کشور باشد، ابتدا باید دولت خود به این قضیه باور داشته باشد.
انتهای پیام/