به گزارش پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از ایکنا، دو بخش از گفتوگو با مهدی گلشنی، استاد ممتاز دانشگاه، با تیترهای «در دانشگاه شریف چه میگذرد؟/ مهدی گلشنی از تبعیضها و رفاقتبازیها میگوید» و «فلسفه در غرب برخلاف ایران با علوم در تعامل است/ بازخوانی فلسفه اسلامی؛ سرآغاز بهبود زندگی این جهانی»، منتشر شده است و اکنون بخش پایانی این گفتوگو که در بردارنده نکاتی در زمینه شکاف به وجود آمده بین نهادهای حاکمیتی و نخبگان و غربزدگی و … است از نظر میگذرد؛
* شکافی بین نخبگان و نهادهای حاکمیتی کشورمان وجود دارد. چطور میتوان این شکاف را از بین برد؟
ببینید فرهنگ در کشورمان فراموش شده است. خیلی از مسئولان فرهنگ ساده و غیرعمیقی دارند و لذا خیلی چیزها برای آنها مهم نیست. مثلاً آنچه در علم اهمیت دارد نوری است که علم به انسان میدهد. البته علم بُعدی هم دارد که انسان به خاطر آن به شغل و درآمدی هم دست مییابد. اما اصل مطلب آن نور است که البته این مسئله در کشور مطرح نیست. نگاه به علم در مسئولان عمدتاً مادی است و بیشتر ابعاد مادیاش برای آنها مطرح است. نکته دیگر این است که غرب بعضی فرمولها را به ما تزریق میکند که خودش نیز از آنها استفاده نمیکند. مثلاً ما را به وادی مقالهنویسی میاندازد، و در مورد مقالهنویسی نیز میگویند مقاله حتماً باید در فلان مجله چاپ شود.
اگر این کارها در جهت رفع نیازهای ما باشد که در غرب تازگی ندارد و در مجلۀ آنها چاپ نمیشود و اگر نوآوری باشد که نوآوری در علم به زمان احتیاج دارد. این است که تلاشی در جهت نوآوری وجود ندارد، مگر تعدادی اندک که البته «النادر کالمعدودم».
به طور کلی نه تلاشی در جهت نوآوری وجود دارد و نه در جهت رفع نیازها. این است که هر چقدر جلو آمدهایم نیازهایمان به واردات بیشتر شده است. ما از اینکه در فکر خودکفایی باشیم، که مهمترین عامل برای عزت اسلام و استقلالمان است، غافل هستیم و علت اصلی آن نیز ضعف فرهنگی است.
در مسئولان، که پرورده آموزش و پروش و دانشگاه هستند، بُعد فرهنگی مطرح نیست. دانشجو بعضی محفوظات را میآموزد و دانشآموز نیز به همین صورت. اما اینکه عرق ملی آنها را برانگیزانند و دیدی وسیع و علاقه به کشور را در مدرسه و دانشگاه مطرح کنند، از این خبرها نیست. دائماً تشویق به تحصیلات در خارج از کشور مطرح است و رسماً میگویند برای ادامه دکتری به خارج بروید. لذا جز این انتظاری از وضع موجود نداشته باشید.
باید تفکر آدمی به طور دقیق و حساب شده تغییر کند و آن هم مستلزم این است که در انتخاب وزرا و رؤسای دانشگاهها و … سراغ افرادی با فرهنگ عمیق بروند. صرف داشتن درجه مهندسی دکتری کافی نیست. من فرد دیپلمهای میشناسم که درک فرهنگی و اجتماعیاش از دهها دکتر بالاتر است. گاهی اوقات میبینم او تجزیه و تحلیلی از قضایای محیط میکند که بسیار دقیق است و اگر نمیدانستم که این فرد دیپلمه است میگفتم دکتری دارد اما غالباً به ظاهر افراد بسنده کردهاند و از عمیق شدن در مسائل غافل ماندهاند .این در حالی است که قبلاً فهم علم مطرح بود.
من همواره این مثال را میزنم که در دوران خلفای عباسی شیخی را به یک الاغی بسته بودند و برای تنبیه او را دور شهر میگرداندند. این شیخ حواسش به این شکنجهها نبود، بلکه همه حواسش این بود که لغات و عباراتی را که آنها میگویند تلفظش اشتباه است. علم در محیط ما چنین حالتی ندارد و هر چقدر هم میگوییم فایدهای ندارد. چون علم با فرهنگی مناسب تعلیم داده نشده است. در حالی که در دینمان گفتهاند: «العلم نور»، ملاصدرا نیز همین را میگوید. بنابراین، بینش موجود باید اصلاح شود. دولت باید برای آموزش و پرورش و دانشگاهها شأنی بیش از شأن کنونی قائل باشد.
دبیران و اساتید باید از نظر معیشتی تأمین باشند تا به سراغ چند شغل نروند و حواسشان به کارشان باشد، همان طور که دبیران دوران دبیرستان ما دغدغه معیشت نداشتند و استادان ما نیز این طور بودند و حواسشان به کار شان بود. اما الان این طور نیست. باید دولت به این مسائل رسیدگی کند و باید مسئولان دانشگاهی ما رصد شوند که آیا میتوانند مشکلات را حل کنند یا حواسشان فقط مشغول به مسائل حقوقی و شغلی است. توجه به این مسائل مهم کشور مطرح نیست و به خانهتکانی اساسی نیاز داریم.
*عبارت «العلم نور» در روایات آمده و دولت ما نیز اسلامی است و چهار دهه از عمر آن میگذرد. پس چطور هنوز در این زمینه مشکل داریم؟
بیشتر در الفاظ ماندهایم. ببینید قرآن میگوید که «وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ». اگر مؤمن واقعی باشیم این قدر ذلت نمیپذیریم که هر کسی از غرب میآید این قدر بزرگش کنیم واستادان خودمان را کوچک کنیم. در مجلس شورای اسلامی دیدید که آن خانم غربی که آمد، چطور همه خودشان را باخته بودند و یک مقام رسمی کشوری هم ایستاده بود و از آنها عکس گرفت. اینها حاکی از احساس حقارت و ذلت است. تا تغییر نکنیم، به جایی نمیرسیم. به نحوی که در کشور عمل میشود کاملاً مخالف تعلیمات قرآنی است. اگر قرآن حاکم بود، کارهای متضاد انجام نمیدادیم که عکاس فرانسوی به ایران بیاید و عکس بگیرد و بگوید که اینها در رفتارشان تضاد وجود دارد. اینها عکس اوباما را با شمر کنار هم قرار میدهند، اما غذا خوردن و رفتارشان آمریکایی است و حاکی از این است که اسلام در درون جامعۀ ما عمق ندارد. بلی، عزاداری عاشورا را برگزار میکنیم، اما آن کاری را که حضرت امام حسین(ع) کردند نمیکنیم. امام حسین(ع) میفرماید اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید. آیا به این فرمایش در محیط زندگیمان عمل میشود؟ خیر، چرا به کلام ائمه(ع) عمل نمیکنیم، چرا به حرفهای امام علی(ع) عمل نمیکنیم. اگر به آنها را عمل میکردیم جامعه ما برتر بود .چراکه «کَلِمَهُ اللّهِ هِیَ الْعُلْیَا را فراموش کردهایم.
*با این توضیحات میتوانیم بگوییم که غربزده شدهایم؟
از نظر بنده کاملاً همین طور است. بیش از ۴۰ سال است که در دانشگاه و جامعه هستم و اکثر مجلات و سایتها را نگاه میکنم. جامعۀ ما غربزده است. اگر فرهنگ اسلامی حاکم بود، تحریمها کوچکترین اثری بر ما نمیگذاشت. این اقتصاد مقاومتی که این قدر روی آن تأکید میشود در کجا پیاده شده است. به وجود آمدن فضای فعلی به خاطر این است که به فرهنگ اسلامی اعتقاد عملی وجود ندارد.
جامعۀ ما یک جامعه تجملی است. کشوری که این قدر فقیر در آن هست که حتی برخی از آنها نمیتوانند گوشت بخورند، اما ببینید چقدر در آن تجمل وجود دارد. در این چند سال اخیر چقدر ماشینهای لوکس وارد شده است. آیا این واقعاً توجیهی دارد؟ به هیچ وجه این کارها با فرهنگ اسلامی قابل توجیه نیست.
* اگر میخواستیم این مسیر را طی نکنیم و غربزده نشویم چه مسیری را باید طی میکردیم؟ آیا باید دانشگاه دست به کار میشد؟
بلی، دانشگاه باید وارد عمل و رصد میشد و همه میدیدند محصول این دانشگاهها چیست و چطور است که این دانشگاهها نگاهشان به غرب است. چرا بهترینها به غرب میروند؟ درست است که اینجا جاذبه کم است و امکانات را به اندازۀ لازم برای تحصیلکردهها فراهم نکردهاند، ولی یک مقدار هم به خاطر فرهنگ حاکم است و در آن عِرق و احساس تعلقی که باید نسبت به کشور باید وجود داشته باشد، نیست.
حدود ۲۰ سال قبل به چین سفر کردم و از یک مؤسسه فیزیک بازدید کردم . وقتی که داشتم بیرون میآمدم، یکی از مسئولان آنجا گفت که این دفتر را امضا کنید. آن دفتر را امضا کردم و یک خاطره نوشتم، اما وقتی این دفتر را ورق زدم دیدم بعضی از دانشمندان مهم چینی که مقیم آمریکا هستند و جایزه نوبل بردهاند نیز آن را امضا کردهاند. به آن مسئول گفتم اینها چطور اینجا را امضا کردهاند. در پاسخ به من گفت که این دانشمندان سالی چند بار به چین میآیند و در کارهای تحقیقاتی کمک میکنند. اما ببینید که چند نفر ایرانی مقیم خارج میآید و این کار را انجام میدهد، یعنی کمک علمی میکند؟ این به خاطر آن است که عِرق ملی و دینی لازم در دوران تحصیل در دل دانشجو کاشته نشده است. متأسفانه دولتهای بعد از انقلاب فرهنگ را فراموش کردند. وقتی که فرهنگ را فراموش کنید، آن وقت در اولویتهایی که برای اقتصاد و سیاست و غیره قائل میشوید تأثیر دارد.
*نکته جالب توجه این است که با وجود آمار بالای مهاجرت باز هم اقدام عملی صورت نمیگیرد.
بلی، هیچ اقدامی انجام نمیشود. واقعاً تبلیغات غرب در محیطمان و وجود عواملشان را بسیار تأثیرگذاراست و متأسفانه در داخل به اندازه کافی به این قضیه توجه نمیشود و وجود عوامل غرب را در محیطهای آموزشی مؤثر میبینم.
*شما عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی هستید. آیا این دغدغهها را به مسئولان ردهبالای حاکمیت نیز منتقل کردهاید؟
بلی، بنده پروندهای دارم از مواردی که در شوای عالی انقلاب فرهنگی مطرح کردهام. خوشبختانه همیشه صورت جلسات قبلی را میفرستند و مینویسند که قبل از دستور چه کسانی چه مطالبی را مطرح کردهاند. بنده میتوانم به شما نشان دهم که ببینید چند دفعه این مطالب و دغدغهها را مطرح کردهام. شورای عالی انقلاب فرهنگی باید مرتب رصدی از وضعیت فرهنگی جامعه و دانشگاهها داشته باشد، اما متأسفانه این کار در حد لازم انجام نشده است. حاضرم صورت جلسات گذشته را به شما نشان دهم تا ببینید چقدر در این باره صحبت شده است.
*چه زمانی میتوانیم شاهد باشیم که به صورت عملیاتی این دغدغهها پیگیری شوند و به نتیجه برسند؟
به نظر من کسانی که دغدغۀ ملی و دینی دارند و اکنون منفعلانه عمل میکنند باید فعالانه وارد عمل شوند و آن قدر تذکر دهند که مسئولان مجبور شوند رویۀ فعلیشان را تغییر دهند. جامعۀ دینی ما خیلی منفعلانه عمل کرده و کسانی هم که اعتقاد دینی آنچنانی ندارند، اما به ایران مستقل اعتقاد دارند، آنها نیز منفعل بودهاند. راه حل این بحران انتقاد عقلانی است، یعنی انتقادی که همراه با استدلال باشد. البته یک مشکل مهم در محیطمان این است که مسئولان بین انتقاد دلسوزانه و خصمانه فرقی نمیگذارند. بارها این مورد را دیدهام و بسیار مایه تأسف است، اما روشنگری ضروری است.
انتقادی که همراه با بدوبیراه باشد صحیح نیست، بلکه منتقد باید استدلال کنند که چرا این طرح غلط است. اگر کار به این صورت انجام شود آن وقت مسئولان مجبور میشوند این رویه را اصلاح کنند. به خاطر دارم که شبی در شبکه افق بودم و جوان دندانپزشکی که در آلمان به خاطر اختراعی جایزه برده بود و به ایران دعوت شده بودند، مورد بی مهری قرار گرفته بود و از وضعیت موجود شکایت داشت. جناب طالبزاده نصیحت خوبی به ایشان کردند و گفتند باید آن قدر انتقادات را مطرح کنید تا مسئولان مجبور شوند خود را اصلاح کنند.
*در مورد آسیبهای پژوهش در کشور توضیح دهید.
در ۳۰ سال گذشته چند مسئله را مکرراً گفتهام که البته همواره مورد تأکید مقام معظم رهبری هم بوده است. این دو مورد مهمی که به آنها توجه نکردهایم و البته مانع آن نیز برخی از معیارهای نادرست وارد شده از غرب است شامل نوآوری و مرزشکنی در علم و رفع نیازهای کشوراست. اینها باید همواره مطرح شوند. ملاکهای مصنوعی اکنون در دانشگاهها حاکم است که فرد باید حتماً مقاله داشته باشد تا ترفیع یا ارتقاء یابد، باید کنار گذاشته شود.
البته اگر یک استاد کار علمی جدی کرده است، باید مقاله بنویسد، ولی ممکن است اختراعی کند که نیاز مهمی را رفع کند. این هم گاهی اهمیتش برای کشور کمتر از مقاله نیست و حتی ممکن است بسیار حیاتی باشد. در دانشگاه شاهد بودم کسی که دو اختراع خیلی ارزنده داشت، به دلیل نداشتن مقاله ترفیع سالیانه نگرفت و اعتراض هم فایدهای نداشته است. هر چیزی باید شأن خود را پیدا کند.
اگر کسی کتابی نوشت که نیاز قشر بزرگی از جامعه را برطرف کرد، کمتر از مقاله ارزش ندارد. اگر هم اختراعی کرد که نیاز مهمی از جامعه را رفع کرد همین طور است. اکنون معیارها کاملاً نادرست است. مشکل دیگر این است که برخی اوقات ارزیابیها از سوی افراد عامی در یک حوزه انجام میشود، افرادی که اصلاً تشخیص نمیدهند فلان مجله چه شأنی دارد. دبیر جذب دانشگاه من که تخصصی در فیزیک ندارد به بنده که سالهای مدیدی است که در این زمینه فعالیت میکنم میگوید که فلان مجله فیزیک واجد شرایط نیست. اصلاً آدم میماند که به چه کسی شکایت کند؟
اصلاً مگر این شخص حق دارد با معلومات کمش در فیزیک این گونه سخن گوید. بدین ترتیب هم معیارها نادرست است و هم آنها که معیارها را به کار میبرند. متأسفانه در بعضی موارد این روند حاکم است و مرجعی هم برای شکایات نیست. بارها گفتهام که وزارت علوم باید برای شکایات اساتید و دانشجویان مرجعی داشته باشد. اگر رسیدگی و رصد امور دانشگاهها وجود داشته باشد و اگر تولیدات و آثار دانشگاهها ارزیابی شوند، قضیه تغییر میکند.
انتهای پیام/