به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، حجت الاسلام والمسلمین سید حسین حسینی، عضو هیئت علمی گروه فلسفه دین پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در خصوص کتاب «مبادی دینپژوهی» گفت: این اثر به همت انتشارات آوای نور تهران، سال ۱۳۹۰ به چاپ رسیده است.
وی در ادامه سخنانش گفت: این کتاب از ۵ بخش تشکی لشده است که فهرست آن عبارتاند از:
بخش اول: پیشینه دینپژوهی
فصل اول: پیشینه موضوعات دینی و اعتقادی
فصل دوم: بررسی زمینههای تفکر اعتقادی
بخش دوم: چیستی دینپژوهی
فصل اول: دین در بستر دیدگاه
فصل دوم: تقسیمات دین
بخش سوم: چرایی دینپژوهی
فصل اول: عوامل و انگیزههای روانی و نفسانی
فصل دوم: عوامل و انگیزههای فکری و نظری
بخش چهارم: چگونگی دینپژوهی (روشها)
بخش پنجم: جمعبندی و نتیجهگیری
چکیده:
سید حسین حسینی عنوان کرد: چکیده و خلاصه آنچه «مبادی دینپژوهی» بدان میپردازد، از این قرار است:
در مجموعه مباحث فلسفی و کلامی، دینپژوهی یکی از کلیدیترین عناوین آن بهحساب میآید. بدون تردید پیشینه دینپژوهی بهاندازه تاریخ تمدن بشری است و بر همین بنیان، دستخوش تغییر و دگرگونیهای چشمگیر و فراوانی شده است. این تحقیق، تلاشی در جهت تبیین و تحلیل مبادی دینپژوهی است.
در ادامه افزود: «مبادی دینپژوهی»، مجموعه اموری است که پیش از ورود در متن مباحث خاص و معین دینپژوهی، دستاویز هر محققی قرار میگیرد و او را از پاسخ به آنها و اعلام موضع، چارهای نخواهد بود.
عضو هیئت علمی گروه فلسفه دین پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی خاطرنشان کرد: برای حفظ سیر منطقی تحقیق و به جهت رعایت اصول و ضوابط یک اندیشه نظاممند، مجموعه مباحث پس از یک «پیش گفتار» در پنج محور اساسی تنظیم گشته است:
در پیش گفتار با عنوان «بایدها و ضرورتها»، اشارهای فشرده به اهمیت و حساسیت موضوع بحث و ساختار کلی تحقیق میشود. سپس در بخش اول تحت عنوان «پیشینه دینپژوهی»، نظری به سیر تاریخی دین و اعتقادات بشری خواهیم انداخت.
بخش دوم با عنوان «چیستی دینپژوهی» به بررسی اجمالی مفاهیم و واژههای محوری میپردازد و در بخش سوم با عنوان «چرایی دینپژوهی»، عوامل تحقیق در مسائل دینی موردنظر قرار خواهد گرفت.
در بخش چهارم با عنوان «چگونگی دینپژوهی» به طرح و نقد الگوهای دینشناسی میپردازیم و راه برای ارزیابی پرسش محوری پژوهش فراهم میگردد.
در پایان، بخش پنجم به جمعبندی و نتیجهگیری اختصاص یافته است.
وی تبیین کرد: بدینسان در چارچوب یک الگوی منطقی، از پیشینه و تاریخچه دینپژوهی آغاز کرده تا به چیستی (تعاریف)، چرایی انگیزهها و نهایتا چگونگی دینپژوهی (روشها)، دستیابیم.
زمینه نگارش اثر:
سید حسین حسینی با اشاره به اینکه زمینه طرح نخستین این مجموعه به سالهای ۱۳۷۰ برمیگردد، تأکید کرد: این اثربخشی از یک برنامه پژوهشی گسترده است که در آن ایام در صدد آن بودم تمامی مسائل مرتبط با موضوع بحث را گردآوری کرده تا در حد توان، به نقد و تحلیل علمی برسانم و چون تدریس دروس الهیات در دانشگاهها را به عهده داشتم، به دنبال تحریر و تألیف کتابی در این زمینه بودم.
وی افزود: بر اساس الگوی موردنظر، به تعیین اهداف خرد و کلان پرداخته و آنگاه فهرست تفصیلی موضوعات و منابع، مشخص گردید و سپس در همان سالها، نگارش متون اولیه آغاز شد و آنچه در اینجا آمده، پارهای از کلیات آن فهرست بلند است که در حوزه «مبادی دینپژوهی» قرار دارد.
این عضو هیئت علمی تشریح کرد: البته در سالهای بعد، نوشتار اولیه بخش اول و دوم (کتاب فعلی) در قالب دو مقاله جداگانه در مجلات پژوهشی به چاپ رسید و سپس با تغییراتی در این دو بخش و نیز افزودن بخشهای سهگانه پایانی، به صورت کنونی درآمد و تنظیم نهایی آن (یکدست کردن قلم نوشتاری و همخوانی بخشها)، در سال ۱۳۸۰ به انجام رسید.
وی تأکید کرد: این کتاب ۴ روش را تبیین میکند که در فصل اول از روش تجربی، در فصل دوم از روش عقلی، در فصل سوم از روش عرفانی و در فصل سوم از روش تعبدی و درنهایت در بخش پنجم به جمعبندی و نتیجهگیری اختصاص پیداکرده است. مسئله اصلی این کتاب پاسخ به این سؤال بوده که در تحلیل مسائل اعتقادی و کلامی از چه روشهایی میتوان بهره گرفت و کارآمدترین آنها کدام اند؟. در جمعبندی این کتاب به ۶ راهکار و یا رویکرد در پاسخ به پرسش کتاب اشاره شده است.
سید حسین حسینی بیان کرد: رویکرد اول تحت عنوان عدم تعین در روش است که عدهای معتقد هستند از هر روشی در حل هر مسئله علمی میتوان مدد گرفت و اصولا الگوهای معرفتی تفاوت اصولی با یکدیگر ندارند. راهکار دوم با عنوان تناسب روش با موضوع در برابر رویکرد اول قرار میگیرد اینها معتقد به اختلاف روشها هستند ولی حکم به اصالت دادن مسئله در جهت گزینش روش خاص حل آن مسئله دارند و درواقع این گروه بر آنند که موضوع هرمسئله علمی تعیینکننده روش خاص حل آن مسئله است.
وی افزود: رویکرد سوم روشهای انحصاری است که این گروه در برابر رویکرد اول و دوم قرار دارند؛ اگر رویکرد دوم، ابهام داشت و رویکرد اول به افراط کشیده میشد اما این گروه معتقد هستند که بههرحال باید با گزینش یک روش از میان الگوهای دیگر مبادرت کرد و ازآنجایی که بهگونهای انحصاری است، روشهای انحصاری نامیده شده است.
عضو هیئت علمی گروه فلسفه دین پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: رویکرد چهارم با عنوان اصالت مخاطب است که ظاهراً شبیه راهحل دوم است با این تفاوت که این گروه معتقد به اصل قراردادن مخاطب، روحیات و حالات اوست و بر این هستند که شرایط فکری و روحی مخاطب باید در نظر گرفته و متناسب با عادتهای ذهنی و اخلاقی آنها یکی از الگوهای چهارگانه(عقلی، تجربی، عرفانی، تعبدی) را انتخاب کرد.
حسینی در ادامه اشاره کرد: رویکرد پنجم با عنوان تلفیق روشهاست که این رویکرد در برابر ۴ رویکرد قبل قرار میگیرد؛ بدین معنی که نه به سمت انحصار، نه به سمت ادغام و نه به سمت اصالت موضوع مخاطب میرود بلکه به دنبال نوعی تلفیق برآمده و به نحوی از تمامی روشها استفاده میکند. این نوع راهحلها مشخصاً در برابر دیدگاههایی است که به دنبال انتخاب یک روش و راهحل هستند و هیچکدام از راهحلها را به دیگری ترجیح نمیدهند.
وی عنوان کرد: روش ترکیبی رویکرد ششم است که رویکرد منتخب کتاب نیز محسوب میشود و معتقد است روشهای فوق را باید به نحوی باهم ترکیب نماییم که نه به سمت ابهامات رویکردهای قبل پیش برویم و اشکالات آنها را تکرار ننماییم و درعینحال از امتیازات راهحلهای چهارگانه استفاده کنیم. بنابراین رویکرد ششم بین واژه تلفیق و واژه ترکیب، تفاوت قائل شده است بدین معنی که تلفیق را نوعی گردآوردن و کنار هم قراردادن مجموعه عوامل تعریف کرده؛ و این در حالی است که در تعریف ترکیب، این مفهوم را صرف قرارگیری در کنار هم نشمرده بلکه از این مفهوم، نوعی نظاممندی و ساختارمند کردن بین عوامل، تعبیر کرده است.
دکتر حسینی تأکید کرد: بنابراین در سیستمی نظاممند و برای تأمین جهتی خاص، بایستی این رویکردها را در کنار هم قرارداد تا بتوان پاسخ درستی به روشهای دینپژوهی بدهیم و درنهایت، پاسخ این راهحل به پرسش محوری تحقیق این است که استفاده از تمامی روشها در حل و تفهیم مسئله ضروری است ولی با توجه به طبقهبندی خاص و ویژهای که ریشه آن را باید در مبانی انسانشناختی جستجو کرد.
وی خاطرنشان کرد: این رویکرد معتقد است هر تفسیری که در مبانی انسانشناختی از نحوه قرارگیری قوای انسانی ارائه دهیم، بر مبنای آن میتوان به روش ترکیبی روی آورد.
وی در ادامه سخنانش افزود: در پاسخ به این سؤال که چگونه میتوان به تحقیق مسائل اعتقادی مبادرت ورزید و کدامیک از این روشها کارآمدترین آنهاست؟ اگر ناچار به تعیین اولویت در تأثیرگذاری باشیم، بایستی بر نقطه قوت و منحصربهفرد روشهای عرفانی تأکید کرد ولی این امتیاز عادتا جز با مقدم قراردادن راههای ارتباطی دیگر، حاصل نمیشود یعنی باید از سادهترین روشها (روش تجربی) در ارتباط با مخاطب آغاز کرد تا در قدمهای بعد به یاری استدلال (روش تعقلی) و یا استناد (روش تعبدی) در قوای ذهن مخاطب، ایجاد آمادگی کرده و زمینه اعتمادی در وجود انسان سر بزند تا نهایتا بتوان به الگوهای خاص عرفانی دست پیداکنیم.
عضو هیئت علمی گروه فلسفه دین پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تشریح کرد: پس اگر ارکان حسی وجود انسان، لایههای آغازین ارتباط او با هر آنچه بیرون از وجود اوست و از طرف دیگرابعاد پیچیده روانی انسان آخرین عناصر دستیافتنی وی محسوب میشود، پس عقل انسان، واسطهای میان این ظاهر و آن باطن است.
سید حسین حسینی در خاتمه تأکید کرد: شاید بتوان گفت کارآمدترین روشها در قدم اول همان روش تجربی است چرا که برای شروع، سادهترین روشها است؛ اما بهعنوان قدمهای واسطهای باید از روشهای عقلی و نقلی بهره گرفت و در قدم نهایی به سراغ روشهای عرفانی رفت و این امربدین معنی است که باید از تجربه آغاز و باعقل و نقل بهعنوان واسطه همراه شد، تا درنهایت به عرفان ناب دست پیدا کنیم.
انتهای پیام/