| امروز پنج شنبه, ۳۰ فروردین , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

یادداشت؛


مأمون حیات و بقای حکومت خود را در نزدیکی به امام رضا(ع) می‌دید

مأمون به ناچار حیات و بقای حکومت خود را تنها در حمایت از علویان دید. از این رو برخلاف میل عباسیان ناگهان تغییر رویه داد و به شدت به علویان متمایل شد.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، در سالروز ولادت با برکت سلطان سریر ارتضا حضرت علی ابن موسی الرضا(ع)، معصومه حسن‌خانی یادداشتی در تبیین نقش تاثیرگذار این امام(ع) در اشاعه اسلام نگاشته است که در ادامه از نظر می گذرد:

هارون الرشید در زمان خلافت خود نتوانست معترض امام رضا (ع) شود و امام(ع) توانست در سایه این امنیت نسبی کلاس‌های درسی خود را گسترش دهد و تعالیم شیعی را در میان هواداران تشیع راستین بسط و گسترش دهد. شرایط سیاسی در اواخر خلافت هارون بحرانی بوده و ناآرامی های متعدد در منطقه خراسان رخ داده بود. پس از مرگ هارون الرشید و خلافت امین وقوع چندین حادثه باعث گردید تا امام رضا(ع) همچنان از تعرض خاندان عباسی دور باشد.

ابتدا اوضاع بحرانی خلافت امین وقوع شورش های متعدد در دوران خلافتش و از سویی دیگر بحران جانشینی هارون الرشید و اختلاف با برادرش مامون که در نهایت به شکست امین از مامون انجامید و خلافت به مامون رسید. بعد از اینکه مأمون به خلافت رسید و در مرو مستقر شد دریافت در برابر شورش‌های علویان چاره‌ ای ندارد و به فکر افتاد تا به نوعی از سوی علویان اطمینان خاطر پیدا کند. به همین سبب در اقدامی حضرت علی بن موسی(ع) را از مدینه فراخواند.

با توجه به ضرورت و نیاز مأمون به دعوت سعی شده است این اقدام تحت عنوان تعهد و نذر گذشته او قلمداد شود تا هویت واقعی او کمتر آشکار شود. اوضاع و شرایط بحرانی خلافت به همراه اتکای مأمون به سیاست های فضل بن سهل برای فرونشاندن این شورش ها بیش از هر چیز در دعوت امام(ع) موثر بوده است.

خروج ابن طباطبا و حمایت ابو السرایا از او تأثیر بیشتری در مأمون در این اقدام باقی گذاشت. چرا که دامنه این فعالیت ها به قدری بالا گرفت که سایر علویان نیز بنای تعرض نهادند. سرانجام در شهرهای بصره و اهواز زید بن موسی بن جعفر، در یمن ابراهیم بن موسی بن جعفر، در فارس اسماعیل بن موسی بن جعفر، در مکه حسن افطس و در مداین محمد بن سلیمان به قدرت رسیدند.

به دنبال این قیام‌ها شهرهای دیگر نیز سر به شورش برداشتند چنان که حجاز به دست محمد بن جعفر افتاد و احمد بن عمر بن خطاب ربعی بر نصیبین و توابع آن چیره شد. در موصل سید بن انس، در مصر افارقین موسی بن مبارک یشکری، در ارمنستان عبد المالک بن حجاف سلمى و در عراق عجم ابو دلف عجلی به قدرت رسیدند.

در چنین شرایطی بود که مأمون به ناچار حیات و بقای حکومت خود را تنها در حمایت از علویان دید. از این رو برخلاف میل عباسیان ناگهان تغییر رویه داد و به شدت به علویان متمایل شد. نزدیکی به امام رضا(ع) یگانه روزنه امیدی بود که مأمون را از این گرفتاری ها رهایی می بخشید.

حضرت در زمان ورود به نیشابور، مورد استقبال شدید شیعیان قرار گرفت. زمانی که امام(ع) قصد داشت از نیشابور خارج شود، محدثان این شهر که از بزرگان اهل حدیث بودند، پیرامون مرکب امام(ع) جمع شده از او درخواست کردند تا برای آنها حدیثی بخواند. امام نیز حدیث معروف سلسله الذهب را برای مردم خواند.

یکی از مهمترین دلایل طرح ولایتعهدی امام رضا(ع) توسط مامون انتقال صحنه درگیری های سیاسی از حوزه عباسیان به خاندان حسنیان و حسینیان بود. همچنین آن دسته از شیعیان را که خواهان انتقال خلافت به خاندان پیامبر(ص) بودند با خود هم رأی می کرد.

مأمون باید به شکلی مشکلات سیاسی خود را حل می کرد و چاره ای جز واگذاری ولایت عهدی به امام رضا(ع) نداشت. عناصر ایرانی و خراسانی به مأمون و عناصر تازی به امین پیوستند. مأمون احساس کرد دلجویی از این عناصر تازی که در برابر او موضع دشمنانه اختیار کرده اند بی فایده است، چون این دشمنی در پیکار وی با برادرش امین و در قیام نصر بن شیث که از کشتن امین به خشم آمد و خشم خود را نسبت به مأمون به سبب تکیه او بر ایرانیان و کنار نهادن تازیان آشکار ساخت، به روشنی عیان گشت.

از همین رو مأمون به جریانی پیوست که خواهان فراهم آوردن رضایت مردم خراسان و ایران بود. عداوتی که مأمون از جانب خاندان عباسی نسبت به خود احساس می‌کرد یکی دیگر از عواملی بود که وی را به دودمان علوی و هواداران شان نزدیک ساخت. واگذاری ولایت عهدی، امری مهم در تهدید علویان و جلب آنها به سوی مأمون بود؛ زیرا تنها به این طریق بود که اختلافات بین علویان و عباسیان از بین می رفت برخی مورخین معتقدند که پیشنهاد ولایتعهدی امام رضا(ع) توسط فضل بن سهل به مامون داده شد تا مرکز خلافت را از بغداد به مرو منتقل کند و خراسان را به دوران اوج خود بازگرداند و تمایلات ضدعربی خود را آشکار سازد اما به هر صورت پیشنهاد ولایتعهدی دارای انگیزه های سیاسی متعدد بود.

گرچه مناظرات امام رضا(ع) همه اهمیت دارد ولی مناظره معروف ایشان با رهبران ادیان الهی از جهات مختلفی دارای اهمیت بیشتری است یکی از آن جهت این است که مأمون رهبران تمام مکاتب و مذاهب را جمع آوری کرده بود که شاید امام رضا(ع) را در یک مناظره حذف علمی کند ولی در همان جلسه خلاف مقصود حاصل شد.

جهت دیگر این که این مناظره در واقع چندجانبه بوده است به این معنا که رهبران چهار مکتب و مذهب معروف را مأمون جمع آوری کرده بود که می توانستند از دین خود دفاع کنند از این جهت می بینیم این مناظره از طلوع آفتاب تا بعد از نماز مغرب طول کشیده است.
در این مناظره بود که وقتی رهبران مکاتب شکست خوردند، حضرت با صدای بلند فریاد زد: هرکس حرفی خلاف اسلام دارد بگوید تا پاسخ بشنود.

هرچند که پیامبر گرامی اسلام(ص) در روزهای آخر حیات خود تأکید فراوانی به پیروی از قرآن و اهل بیت(ع) داشتند، ولی مسلمانان با نادیده گرفتن این توصیه، در حوزه‌های مختلف مذهبی و معرفتی، به بیراهه رفتند و ائمه اهل بیت(ع) همواره به نقد عقاید و گرایش های انحرافی می پرداختند.

از آغاز سده دوم هجری، گرایش های مهم کلامی و فقهی رو به رشد و در پی نهضت ترجمه، انبوهی از علوم، آرا و افکار جدید وارد جامعه اسلامی گردید که در مواردی به سبب ناسازگاری با آموزه های اسلام، منازعات و مجادلات فراوانی را به وجود آورد. در چنین نابسامانی های فکری و فرهنگی، امام رضا(ع) با شیوه جدال احسن، درباره بسیاری از مسائل به مناظره پرداختند. در این میان، مناظرات کلامى آن حضرت(ع)، از جمله در حوزه خداشناسی، برجستگی خاصی دارند.

حضرت(ع) در این مناظرات، پیرامون وجود خدا و ادله آن و یگانگی خدا (توحید) و صفات خدا و همچنین مقولاتی که مربوط به خداشناسی، چون قضا و قدر، بداء و جبر و تفویض سخن گفته اند و این مقولات را مورد بررسی قرار داده اند. مناظره ها و احتجاج هایی که ائمه معصوم(ع) در طول تاریخ انجام داده اند، به منظور تبیین معارف دینی بوده است و هدفی که امام رضا(ع) در مناظرات خود به طور کلی دنبال می کردند، استواری مبانی اسلام و سستی مبانی خصم بوده است. حضرت امام رضا(ع) کوشیده اند تا به مردم مبانی اصیل اسلام را تعلیم دهند و شبهات عقیدتی را رفع نمایند؛ اقرار پیاپی مناظره کنندگان به اعتقادات امام و برتری و تفوق او در بحث، نشان از پیروزی قاطع آن حضرت در این مناظره دارد.

جاثلیق در جایی اعتراف می کند که جز (الله) خدای دیگری نیست و از اعتقاد به تثلیث دست برمی دارد. او که در ابتدا چنان وارد بحث می شود که گویی ذره ای در پیروزی خود شک ندارد، در انتهای کار می گوید: «به مسیح سوگند که در میان دانشمندان مسلمان، مانند تو نیست» و سرافکنده از بحث خارج می‌شود یا رأس الجالوت و بزرگ زرتشتیان با سکوت معنی دار خود از ادامه بحث خودداری می کند و در نهایت عمران صائبی که با اقرار به وحدانیت خداوند و نبوت پیامبر اسلام(ص) مسلمان شده و از طرف امام به ناحیه بلخ فرستاده می شود؛ همه گواه بر قاطعانه بودن پیروزی امام(ع) در این مناظره و برتری کامل و بلاشک امام بر همه بزرگان کلامی عصر خویش است.

ولی این پیروزی آن چیزی نبود که مأمون به دنبالش می گشت؛ او امیدوار بود تا با شکست امام(ع) بتواند تا حدودی از محبوبیت روزافزون آن حضرت(ع) کم کرده و توجهات را به سوی خود جلب نماید.

وجود برخی مناظرات مأمون در کاخ خود، نشان از این دارد که او بسیار مایل بوده تا خود را شخصیتی علمی معرفی نماید؛ ولی پیروزی قاطع امام(ع) ضربه سختی به جایگاه و شخصیت او وارد کرد. این مهم از کلمات محمد بن جعفر عموی امام(ع) پس از مناظره و حیرت او از چگونگی مناظره امام کاملا مشخص است.

انتهای پیام/

کد خبر : 72830
تاريخ ثبت خبر : 3 مرداد 1397
ساعت بارگزاری خبر : 09:45
برچسب‌ها:, , ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)