| امروز پنج شنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

نجمه کیخا:


امام(ره)؛ پرچمدار تحول در اخلاق سیاسی/ مدینه فاضله مدنظر امام

استادیار دانشگاه شهید بهشتی با بیان اینکه در دوره معاصر، تحولاتی در اخلاق سیاسی ایجاد شد که می توان امام(ره) را پرچمدار آن دانست، گفت: مهمترین تحولات مبارزه با استبداد و دفاع از مردم است.

به گزارش پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از مهر، برخی از کارشناسان این خرده را بر عرفان و اخلاق اسلامی می گیرند که عرفا و علمای علم اخلاق از سیاست کناره گیری می کنند و این نشانه عزلت عرفا و دوری از سیاست و از طرفی نشانه جدایی دین از سیاست است. اما در طول تاریخ اسلام علمایی هم بودند که وارد سیاست شدند و تأثیرات بسزایی در تاریخ و فرهنگ و تمدن اسلامی گذاشتند. مهمترین این اشخاص حضرت امام خمینی(ره) است که در عصری که داعیه جدایی دین از سیاست بلند بود، وارد سیاست شد و نظام شاهنشاهی را ساقط و جمهوری اسلامی را در ایران بنیاد نهاد. در گفتگو با دکتر نجمه کیخا استادیار دانشگاه شهید بهشتی پرداختیم که اکنون از نظر شما می گذرد.

*چه رابطه ای میان سیاست و اخلاق وجود دارد؟ دیدگاه اندیشمندان و فیلسوفان مسلمان در این مورد چیست؟

اخلاق، جایگاهی در میانه علم و عمل دارد. اخلاق، از مقوله علم نیست بلکه حالتی نفسانی است. از مقوله عمل نیز نمی باشد و با کنش و رفتار متفاوت است. می توان گفت اخلاق حاصل تعامل و بر هم کنش علم و عمل است. ما علم را امری مجرد می دانیم. از سویی عمل را امری عینی و مادی و ملموس می شناسیم. اخلاق نه همچون علم و باور، تجرد محض است و نه همچون عمل و کنش ظاهری و ملموس، مادی و تهی از تجرد است. اخلاق، نیمه مادی و نیمه مجرد است؛ همچون وجود خود انسان که هم روحانی و هم جسمانی است.

اساساً چون انسان موجودی دو ساحتی است، نیازها و اساساً زندگی او نیز دو بعدی است و به نحو دیگری امکان پذیر نیست. آن ساحتی که ما انسانها در آن زیست می کنیم و با هم انواع تعاملات سیاسی و اقتصادی و فرهنگی را برقرار می سازیم، همین ساحت اخلاق است؛ از همین رو تمامی بخش های زندگی انسان در لایه اخلاق که تعامل علم و عمل است، رخ می دهد. شما نمی توانید هیچ نقطه ای از زندگی بشر را نشان دهید که در آن ساحت مادی از ساحت معنوی جدا باشد. از این رو اخلاق در تمامی ساحات سیاست، اقتصاد و فرهنگ وجود دارد و نه تنها رابطه ای میان آنها برقرار است بلکه تمامی این ساحات اخلاقی است.

*چرا اغلب عرفا و اندیشمندان و فلاسفه اسلامی تا حدی از سیاست دوری می کردند یا حداقل سعی می کردند شخصا وارد مسائل سیاسی نشوند؟ امام خمینی(ره) با وجود اینکه عارف و فیلسوف بزرگی بودند، چگونه وارد سیاست شدند؟

اخلاق از هر دو ساحت علم و عمل تأثیر می پذیرد و متقابلاً بر هر دو تأثیر می نهد. هر نوع تغییری که اندیشه و دانش بشر در عرصه عمل ایجاد می کند، از گذرگاه اخلاق می گذرد و هر نوع تأثیری که وقایع محیطی بر فکر و اندیشه بشر می نهد، به مدد اخلاق است و جز این امکان پذیر نیست. تمامی صفات و ویژگی هایی که به عنوان اخلاق شناخته می شود همزمان مربوط به اندیشه و معطوف به عمل اند. اساساً فعل اخلاقی فعلی است که در ارتباط فرد با افراد و محیط پیرامون مطرح است. اخلاق همان تصمیمی است که فرد پس از زندگی در جامعه و برخورداری از دانش محیط خود می گیرد تا به نحو خاصی زندگی کند و عمل نماید. اساساً فرد باید به تصمیمی برسد. این تصمیم همان خودآگاهی و فهم جایگاه خود در جامعه و هستی است. هر چه این تعامل محیطی متکامل تر باشد و فرد با افزودن بر دانش و تجارب خود به تصمیمات و خودآگاهی های بیشتری دست یابد، اخلاقی تر خواهد زیست.

امام خمینی(ره) چنین نگاهی به اخلاق دارد. ایشان اخلاق را نوعی شدن و تحول می داند. ایشان اخلاق مبتنی بر علم محض را نمی پذیرد و معتقد است آن چیزی اخلاق است که سبب ایجاد تحول یا همان خودآگاهی فرد شود. ایشان تحول فرد از ظالم بودن به سمت عادل بودن را نوعی تحول اخلاقی می داند. امام خمینی(ره) پدیده های اخلاقی و سیاسی را بر هم منطبق می داند و نمی تواند میان آنها تمایز ایجاد کند. برای نمونه می گوید برادری هم سیاسی و هم اخلاقی است. مهار قوه غضب هم در اخلاق مطرح است و هم در سیاست. با این نگاه سیاست هم اخلاقی است. اگر سیاست با اخلاق پیوندی نداشت هیچ گاه نیازی نبود تا عدالت یکی از ویژگی های حاکم جامعه باشد.

*در اندیشه حضرت امام(ره) اخلاق بر سیاست مقدم است یا سیاست بر اخلاق؟

از آنجا که تمامی امور سیاسی و اجتماعی، اخلاقی است و چنان که گفتیم سیاست نیز از گذرگاه اخلاق عبور می کند. بنابراین بحث از تقدم اخلاق یا سیاست در اندیشه امام(ره) جایی ندارد، اما چون اخلاق نوعی خودآگاهی و تعامل میان اندیشه و محیط است و تصمیمات و انتخابهای فردی همان جهت گیری های سیاسی و اجتماعی او را تعیین می کند، اصلاح فرد مقدم بر اصلاح جامعه است. در واقع این افراد هستند که با شناخت صحیح جایگاه خود و به کار بردن اراده و خواست خود تصمیماتی در باب جامعه و سیاست خود می گیرند. به عبارتی از سویی خودشناسی در گرو تعامل ما با محیط است و از سویی همین تصمیمات محیط را می سازد.

*اگرچه کتابهایی در مورد اخلاق و سیاست به صورت کلی، چه به نام اندرزنامه ها و … چه به نام اخلاق نوشته شده است. چرا مباحث اخلاق به صورت کلی و خصوصا اخلاق سیاسی لاغر و نحیف هستند؟

مباحثی که اندیشمندان بر اساس تعامل اندیشه خود و محیط نوشته اند، اندیشه هایی از سنخ اخلاق است. اساساً نمی توان اندیشه و فلسفه سیاسی را از اخلاق جدا ساخت. هر فلسفه سیاسی در جستجوی نظم مطلوب و درست است و نمی تواند از اخلاق فارغ باشد.

اندیشمندانی که علاوه بر اندیشه ورزی دستی نیز در سیاست داشته اند مباحث اخلاقی بیشتری دارند. از همین رو اندرزنامه ها که اغلب توسط وزرا و بزرگان حکومتی نوشته شده است، بیشترین حجم از مطالب اخلاق سیاسی را به خود اختصاص داده اند. سیاستنامه خواجه نظام الملک از این قسم است. فلاسفه ای مانند خواجه نصیرالدین طوسی که با ایلخانان همکاری داشت و یا محمد باقر سبزواری که شیخ الاسلام صفویان بود و به درخواست حاکم کتاب نوشته اند، آثار اخلاق سیاسی زیادی دارند.

بنابراین بحث اخلاق سیاسی در مباحث همه فلاسفه سیاسی مسلمان وجود دارد اما درجه و نسبت آن بستگی به جایگاه سیاسی فیلسوف و میزان آزادی عمل او دارد. غالب اندیشمندان گذشته، حاکم را توصیه به عدالت نموده اند و عدالت مهم ترین بحث اخلاق سیاسی آنان محسوب می شود. بحث دیگری که در کنار عدالت مطرح شده است، محبت است. اداره جامعه با محبت آسانتر است و وقتی محبت وجود داشته باشد، نیازی به عدالت نیست.

 در دوره معاصر، تحولاتی در اخلاق سیاسی ایجاد شد که می توان امام خمینی(ره) را پرچمدار این جریان دانست. به تبع تحولات سیاسی و اجتماعی و اندیشه ها و باورهای جدید، اخلاق سیاسی نیز دچار تحول شد. از مهمترین این تحولات مبارزه با استبداد سیاسی و دفاع از نقش مردم در جامعه بود. به دنبال این تحولات، عدالت و محبت که تاکنون در قالب توصیه هایی به سلطان در اداره بهتر جامعه و شفقت بر مردم معنا می شد و حالتی وعظ و نصیحت گونه داشت، به عنوان وظیفه ای برای حکومت و جلب رضایت مردم مطرح شد.

*امام خمینی(ره) چگونه عرفان و اخلاق را با سیاست جمع کردند؟

امام خمینی به عنوان حکیمی متأثر از فلسفه متعالیه، معتقد بود ایجاد جامعه ای سیاسی که زیستی معنوی داشته باشد، بایستی از دل خود جامعه در آید و به حکومت و حاکمیت نیز برسد. به عبارتی اخلاق سیاسی متناسب با درجه رشد و نیاز جامعه و برآمده از آن است. این بحث ریشه در مبنای فلسفی امام دارد که معتقد به جسمانی الحدوث بودن و روحانی البقا بودن نفس و در نتیجه سیاست است. یعنی امور معنوی و اخلاقی از دل سیاست و بعد جسمانی و مادی بر می آید و باید قابلیت پذیرش امور معنوی فراهم شود تا شریعت بتواند در جامعه نمود یابد.

ایشان در کتاب کشف اسرار بیان می کند که قوه روحانی و معنوی باید با هم باشند تا امور مملکت به درستی اداره شود و از این منظر به رضا شاه می تازد که سبب تضعیف قوه معنوی و کم کردن نقش و نفوذ روحانیت در جامعه شده است. ایشان معتقد است اگر روحانیت با حکومت باشد، مردم نیز با حکومت خواهند بود و با دولت همکاری خواهند کرد. نکته با اهمیت دیگر در این کتاب این است که امام(ره) معتقد است حتی اگر حکومتی دین را دارای ارزش نمی‌داند، از حیث فایده ای که برای اداره جامعه دارد می تواند از آن بهره جوید؛ به عبارتی از دین استفاده روشی نماید. دین و معنویت با اخلاق نسبتی مستقیم دارد و روح وظیفه شناسی را در شهروندان جامعه زنده می کند و سبب توسعه جامعه می گردد. ایشان مکرر بیان می کند، مردمی که مطابق قوانین دینی زندگی می کنند و در اصطلاح مؤمن نامیده می شوند اخلاق بهتری دارند و به سمت خیانت و فحشا و فساد نمی روند، در زندان ها دیده نمی شوند و اهل فداکاری و تلاش و کوششند. در واقع به علت فایده دین در اخلاق جامعه و اداره بهتر امور، دین و سیاست باید با هم باشند.

*روش امام(ره) برای آماده سازی جامعه چه بود؟

 آگاهی‌بخشی گام به گام و تدریجی و نفی روشهای مسلحانه و شتاب بخش از روشهای امام خمینی (ره) برای آماده سازی جامعه سیاسی بود که با لفظ انسان سازی و نهضت ایجاد تحول در انسان در بیانات ایشان وجود دارد. ایشان حتی معتقد است اگر تحول در انسانها و آماده سازی آنها صورت نگیرد، به سوی دیکتاتوری و استبداد بازخواهیم گشت. این دیدگاه نقطه عطفی در اخلاق سیاسی است، زیرا بیش از توجه به حاکم، به تحول در مردم سوق می یابد. در واقع حاکم را نیز باید مردم تغییر دهند و برگزینند و تأیید کنند. نوعی تحول از پایین به بالا اتفاق می افتد. امام خمینی(ره) تصریح می کند که مردم تعیین کننده اند، آنها ولی نعمت اند؛ یعنی حاکم هم تابع نظر آنها است و تا زمانی حکومت می کند که مردم بخواهند، حتی به استانداران می گوید زمانی خداوند از شما راضی است که مردم از شما راضی باشند. ایشان به جای واژه فرماندار و سلطان و حاکم … ترجیح می دهد از خادم و خدمتگزار استفاده کند.

بی تردید توجه به نقش مردم و جامعه از پدیده های دوران جدید است. در گذشته حاکمان تعیین کننده بودند و حکومت ها غالباً مبتنی بر شمشیر و غلبه سلطان بود و نه رضایت مردم. از این رو مباحث اخلاق سیاسی در باب توصیه هایی به سلطان بود تا رفتار عادلانه تر و محبت آمیزتری با مردم که رعیت خوانده می شدند، داشته باشند. این بحث مبنایی نیز در فلسفه سیاسی داشت که مطابق دیدگاه هرمی به هستی، خداوند در رأس تمامی موجودات هستی قرار می گیرد، بر این مبنا در جامعه سیاسی حاکم در رأس است و سایر مردم در طبقات بعدی قرار می گیرند. فرض بر این بود که اگر حاکم درست عمل نماید، تمامی امور اصلاح می گردد. از این رو مباحث اخلاق سیاسی به اصلاح حاکم یا حاکم شدن فرد صالح معطوف بود و توجهی به اصلاح نهادهای جامعه و یا نقش مردم در بهبود شرایط ندارد و موضوعات اخلاق سیاسی نحیف و اندک است؛ به جزییات کمتر پرداخته شده است و به ویژه در باب روش های اداره حکومت به کلیات بسنده شده است.

*از اندیشه امام(ره) برای جامعه امروز چه بهره هایی می توان گرفت؟

از آنچه در اندیشه امام(ره) بیان شد، نوعی رابطه تعاملی میان اخلاق سیاسی (که در منش، شخصیت و روش های حکومتی سیاستمداران و مجریان سیاست وجود دارد) و جامعه، فهمیده می شود. نوع جامعه و تحول آن چگونگی اخلاق سیاسی را مشخص می کند و از آن سو، اخلاق سیاسی در شکل دهی به جامعه سیاسی مؤثراست. از همین رو امام خمینی(ره) روشهای گام به گام و تدریجی در کنار افزایش معرفت و نیز ایجاد زمینه های عمل و کاربست اندیشه ها را برمی گزیند. شناخت معارف اسلامی و تبلیغ آنها به تنهایی کافی نیست، شهروندان بایستی نتیجه معارف دینی در جامعه را نیز ببینند. امام خمینی(ره) در برخی کتب خود اشاره می کند که وقتی مردم ببینند حاکمان جامعه به وظایف خود عمل می کنند، دزدی و خیانت و رشوه گرفتن در کار آنها وجود ندارد و منابع مالی کشور را در مسیر درست به کار می برند، از دل و جان با حکومت همکاری می کنند، مالیات می دهند، در ادارات درست کار می کنند و از وظایف خود شانه خالی نمی کنند. در واقع هر اندازه هم مردم شعارهای متنوع و فراوان از قوانین اخلاقی اسلام بشنوند اما کاربست آنها را در عمل مسئولان جامعه نبینند، عامل به آن قوانین نخواهند شد. شعار زدگی ویژگی غالب چنین جوامعی است.

از سوی دیگر، زمانی که زمامداران از اصلاح اخلاق خود غافل شدند، شهروندان جامعه بایستی آنها را اصلاح کنند، کاری که خود امام خمینی(ره) نیز تجربه آن را دارد. ایشان بیان می کند که تمامی علمای شیعه در طول تاریخ اسلام، حتی اگر حکومت موجود را قبول نداشته و حتی جائر دانسته اند، باز با همان نیمه تشکیلات همکاری کرده‌اند. ایشان سیره ائمه و علمای بزرگی مانند خواجه نصیرالدین طوسی، علامه حلی، محقق ثانی، شیخ بهایی و محقق داماد را مثال می زند و بیان می کند حتی امام سجاد(ع) که در سخت ترین دورانهایی که شیعه تحت فشار (یعنی زمان امویان) زندگی می کرد، در دعاهای خود برای حفظ حکومت دعا می کند. این امر نه از باب تأیید حاکمان و حکومت موجود (که هیچ گاه چنین کاری نکرده اند) بلکه از باب کمک به بهبود شرایط برای ایجاد تغییر در جهت مطلوب بوده است.

امام خمینی(ره) بارها در آثار خود از مدینه فاضله سخن می گوید؛ مدینه فاضله همان حکومت مورد قبول اسلام است که با حاکمیت قوانین الهی در جامعه محقق می شود. به نظر امام خمینی(ره) ویژگی های این حکومت در قرآن و روایات بیان شده است اما آگاهی از حکومت مطلوب به معنای مخالفت و عدم همکاری با سایر حکومتها نیست، بلکه اگر علما تا قبل از تشکیل حکومت اسلامی مخالفت سیاسی داشته اند، مخالفت آنها غالباً با شخص شاه یا حاکمی بوده که خلاف مصالح کشور و مردم عمل کرده نه با اساس حکومت. به عبارتی از نظر امام خمینی(ره) باید همیشه به فکر اصلاح حکومت بود؛ قاعده حفظ نظام اسلامی که از قواعد مهم فقه سیاسی است با اصلاح اخلاق سیاسی صورت می گیرد.

انتهای پیام/

کد خبر : 69183
تاريخ ثبت خبر : 14 خرداد 1397
ساعت بارگزاری خبر : 15:39
برچسب‌ها:, ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)