| امروز پنج شنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

پرونده ویژه تعلیم و تربیت


معرفی کتاب “نظریه اسلامی تعلیم و تربیت”، دکتر علم‌الهدی

برای اثبات کارایی فلسفه اسلامی یا به نحو کلی تعالیم اسلامی بجای جدال‌های فلسفی و کلامی مرسوم در باب کارا بودن یا نه بودن این میراث، باید به نحو مطلوبی این کارایی را نشان داد و در عرصه تحقق آن را محک زد، به چالش کشید و ارتقا بخشید؛ اگر اینگونه بنگریم کتاب نظریه تربیت اسلامی، به حق یکی از نمونه‌های ناب برای نشان دادن کارایی تعالیم اسلامی برای نظریه پردازی و حل مسائل نظری در حوزه علوم تربیتی است.

به گزارش «خبرنگار پایگاه تحلیلی طلیعه»داوود حسین پور؛در حوزه‌ی فلسفه‌ی اسلامی آنچه تا کنون بیشتر محل بحث و تامل قرار گرفته است، پرسش از امکان، ماهیت و اصالت فلسفه اسلامی است، اما سوال اساسی تر و در عین حال مغفول تر این است که فلسفه‌ی اسلامی به چه کار می‌آید؟ به واقع آنچه امروز می‌تواند در مناسبات فکری تمدن اسلامی تعین بخش باشد، نشان دادن کارایی فلسفه اسلامی است.

اینجا قرار است کتاب نظریه اسلامی تعلیم و تربیت دکتر علم‌الهدی را معرفی کنیم، اما بدون تامل در مسئله‌ی فوق، فهم ضرورت و اهمیت پروژه ای که دکتر علم‌الهدی در کتاب خود، طرح می‌کند، دشوار است.

 به نظر من برای اثبات کارایی فلسفه اسلامی یا به نحو کلی تعالیم اسلامی بجای جدال‌های فلسفی و کلامی مرسوم در باب کارا بودن یا نه بودن این میراث، باید به نحو مطلوبی این کارایی را نشان داد و در عرصه تحقق آن را محک زد، به چالش کشید و ارتقا بخشید؛ اگر اینگونه بنگریم کتاب نظریه تربیت اسلامی، به حق یکی از نمونه‌های ناب برای نشان دادن کارایی تعالیم اسلامی برای نظریه پردازی و حل مسائل نظری در حوزه علوم تربیتی است.

مسئله‌ی اساسی علم‌الهدی همانطور که در مطلع مقدمه کتاب آورده است، این است که «اساس اسلامی شدن تعلیم و تربیت چیست؟ و چگونه تعلیم تربیت اسلامی می‌شود؟ چرا و چگونه باید آموزه‌های اسلامی به زوایای زندگی ما راه یابد»(علم‌الهدی)

 وی در راستای پروژه اسلامی شدن، زیربنایی­ترین نقطه مشترک روایت‌های معنویت که اسلام نیز نحوه ای از آن و بلکه متکامل ترین نحوه آن است، را باور به وجود متافزیک و استدلال برای آن می‌داند. از این رو یک «انقلاب فلسفی» برای هدایت تحولات تمدنی ضرورت دارد(علم‌الهدی)

علم‌الهدی هوشمندانه استفاده از تعبیر «نظریه اسلامی تربیت» را بر تعبیر مرسوم «تربیت اسلامی» برای عنوان کار خود مرجح نموده است. یکی از دلایل این ترجیح، به بیان خود وی، تلقی‌های رایجی است که از تعبیر تربیت اسلامی به ذهن متبادر می‌شود.

 از جمله اینکه به نظر «مفهوم تربیت اسلامی متضمن معنایی از تربیت فرقه­ای است و ظرفیت آن را برای ایجاد تحولات فراگیر تمدنی آشکار نمی‌کند. همچنین این مفهوم به مقدمات ضروری و چالش‌های احتمالی تربیت متکی بر مبانی اسلامی، اشاره ای ندارد و موجب غفلت از تعارضات اساسی آن با مبانی تربیت جدید می‌شود»(علم‌الهدی)

 همچنین «مفهوم تربیت اسلامی به طور ضمنی به تربیت غیر اسلامی اشاره دارد و ظرفیت پذیرش انواع تربیت سکولار را در کنار خود حفظ می‌کند؛ در حالی که دعوت پیامبران یک دعوت عمومی است و قرآن بر یکتایی راه هدایت تاکیدارد»(علم‌الهدی)

و بلاخره اینکه «در تلقی عمومی تربیت اسلامی شامل یک سری فعالیت‌های یادگیری است که فرزندان مومنان برای تحصیل نگرشی نسبت به اصول دیانت، تثبیت ارزش‌های اخلاقی و پایبندی به احکام شرعی، آنها را فرا می‌گیرند؛ ولی چنانچه در این اثر تبیین خواهد شد، تربیت اسلامی عبارت از یک نظریه تربیتی است که بر مبنای اصول عقاید و بنیادهای ارزش اسلامی استوار شده است»(علم‌الهدی)

علم‌الهدی به حکمت متعالیه به عنوان مکتبی که هم از جهت محتوا و هم از جهت روش شناسی، ظرفیت‌های بسیار مناسبی را برای تولید نظریه‌ی تربیت اسلامی دارد، می‌نگرد. وی بر آن است که حکمت متعالیه از هر دو حیث ظرفیت رویارویی با مسایل زندگی اجتماعی و پیچیده‌ی ما را دارد.

کتاب در نه فصل تنظیم شده است که فصل اول تا چهارم به مبانی وجودشناسی، انسان شناسی، معرفت شناسی و ارزش شناسی اختصاص دارد. هر یک از این چهار فصل خود به دو بخش تقسیم می‌شوند که بخش نخست تاملات فلسفی و بخش دوم تاملات قرآنی را در بر گرفته است. از این رو یکی از امتیازات کتاب این است که در کنار طرح مسائل فلسفی در مبانی چهارگانه مذکور، مویدات و شواهد قرآنی معطوف به آن مبانی را نیز مورد بحث و بررسی قرار داده است.

فصل پنجم کتاب، «ضرورت و ماهیت تعلیم و تربیت» نام گرفته است. علم‌الهدی در این فصل و فصول آتی می‌کوشد پیامد‌های اتخاذ مبانی پیش گفته را در تعلیم و تربیت نشان دهد.

 وی بر آن است که «تربیت صرفا یکی از جلوه‌های تعقلی در زندگی ما نیست، بلکه شرط ضروری بودن ماست»(علم‌الهدی) و ضرورت تربیت را با درخواست اصیل نفس انسانی نسبت به «توسعه هستی متعال و پایدار» ربط می‌دهد. بر این اساس هر کس در درون خود «فرار از نیستی» و «تمایل به هستی و منابع هستی بخش» را به درک شهودی می‌یابد اما این نیاز  به صورت‌های مختلفی بروز می‌کند و عوامل رفع آن نیز بسیار متنوع اند؛ از این رو شیوه‌ها و الگوهای مختلفی پدید می‌آید که شناخت آن مستلزم آموزش است (علم‌الهدی)

 به عقیده‌ی وی توحید مبدا و مقصد تعلیم و تربیت است اما با ظهور انسان به عنوان موجودی آزاد، و مختار، توحید از قلمرو ثبوت به قلمرو اثبات گسترش می‌یابد.

بدین ترتیب توحید در مقام ثبوت مستقل از اراده انسان و به نحوه توصیفی در عالم محقق است، و توحید در مقام اثبات وابسته به اراده انسان و مربوط به تجویزها و شیوه‌های موحد شدن است. از این رو علم‌الهدی معتقد است که «می توان تعلیم و تربیت را جریانی از توحید توصیفی به سوی توحید تجویزی تقلی کرد»(علم‌الهدی). وی در ادامه این فصل برای تبیین ماهیت تعلیم و تربیت بر دو مفهوم «تقوا» و «ذکر» تاکید می‌نماید.

علم‌الهدی در فصل ششم به چالش‌های فلسفی تعلیم و تربیت پرداخته است. وی در این فصل مشخصا در پی آن است که مواجه نظریه اسلامی تعلیم تربیت را با نظام‌های آموزشی جدید که به لحاظ تاریخی و فرهنگی متاثر از تمدن جدید اند و ریشه در فلسفه‌ی جدید دارند مورد مداقه قرار دهد.

 به عنوان نمونه وی معتقد است که ملاحظه انسان به مثابه نیرو، و طبیعت به مثابه‌ی خزانه انرژی، و نیک بختی به مثابه توسعه و رفاه، که در تمدن جدید شکل گرفته، ناشی از تبیینی است که فلسفه جدید درباره انسان و جهان عرضه کرده است. همچنین رویکرد تکنیک گرایی تمدن جدید که متضمن تکثرگرایی، قراردادگرایی، رویکرد پلیسی و .. است و با توحید مداری در نظریه اسلامی تعارض دارد، به استیلای نگاه تجزیه ای در فلسفه جدید مربوط می‌شود. اعتماد به خودکفایی عقل نیز در تولید دانش، فن آوری، مدنیت و راهبری تمام امور مربوط به انسان و حتی طبیعت در تبیین ویژه­ای ریشه دارد که از عقلانیت در فلسفه جدید آغاز شده است. (علم‌الهدی)

 از این رو وی براین است که نظریه اسلامی تعلیم و تربیت به رغم ریشه هایی که در ادیان ابراهیمی دارد، متضمن موضع­گیری در برابر تعلیم و تربیت جدید است و نمی‌تواند فارق از عناصر فرهنگی و بی توجه به لوازم تمدنی فلسفه جدید مطرح شود (علم‌الهدی). بر این اساس علم‌الهدی در ادامه‌ی این فصل به واکاوی مهمترین عناصر تمدن جدید به عنوان موانع برپایی تعلیم و تربیت بر اساس اندیشه اسلامی می‌پردازد. این چهار عنصر عبارت اند از: «تجزیه گرایی»، «عینیت گرایی»، «خودبنیادی» و «اومانیسم».

فصل هفتم کتاب «رویکرد تعلیم و تربیت» نام گرفته است. همانطور که گذشت به عقیده علم‌الهدی تعلیم و تربیت از توحید آغاز می‌شود و به توحید منتهی می‌گردد. از این رو تعلیم و تربیت رویکرد توحیدی یا وحدت گرا دارد. بنابراین وی بر آن است که رویکرد تعلیم و تربیت از منظر اسلامی «وحدت گرایی تشکیکی» است. اصل صدراییِ «وحدت عین کثرت و کثرت عین وحدت» را مبیین این مفهوم خاص از وحدت گرایی می‌داند. وی معتقد است که انسان و تجربه به عنوان دو عنصر مهم در فرآیند تربیت هر دو از وحدت تشکیکی برخوردارند.

 انسان نوع واحدی است که افراد آن بر حسب طبیعت مشترک، فطرت مشترک و تجربه‌های مشترک وحدت دارند؛ و بر حسب ظهور برخی ویژگی‌های انسانی از تمایز تشکیکی برخوردارند. همچنین محتوای تجربه‌های قابل انتقال در جریان تعلیم و تربیت شامل گزارش هایی در باره واقعیت است که به اصطلاح علم نامیده می‌شود و علم نیز از وحدت تشکیکی برخوردار است.

مولف پس از بررسی مبانی وجود شناختی و معرفت شناختی وحدت گرایی تشکیکی، رویکردهای رقیب را در دو دسته رویکرد‌های کثرت گرایی معرفت شناختی و رویکردهای وحدت گرایی معرفت شناختی بررسی می‌کند. نظریه‌ی کوهن، هرست، ویتگنشتاین، رورتی در دست اول و نظریه‌ی پوپر، اثبات گرایی، تاویل گرایی، عمل گرایی، و نظریه صدرا در دسته دوم قرار گرفته اند.

فصل هشتم و نهم که مهمترین فصول کتاب هستند، به ترتیب به اهداف و اصول تعلیم و تربیت اختصاص یافته اند. در فصل هشتم، «تکوین و تعالی هویت انسان» به عنوان هدف تعلیم و تربیت مورد بحث قرار گرفته است.

 نکته مهم این است که مفهوم هویت نزد علم‌الهدی از هویت با تبیین‌های علوم اجتماعی و روانشناسی (شخصیت) در این باب تفاوت بسیاری دارد. وی مفهوم هویت را در افقی وجودشناختی طرح می‌کند و بر آن است که «مرتبه وجودی یا مقام موقعیت هر کسی در جهان هستی، تعیین کننده هویت اوست و تغییرات هویتی برای هرکسی شامل تغییرات نحوه ارتباط وجودی او با مبدا هستی است»(علم‌الهدی)

 به عبارت دیگر «هویت بر اساس نوع ارتباط با حق تعیین می‌گردد. یعنی عامل تعیین کننده هویت نوع رابطه ای است که انسان با حق برقرار می‌سازد و تعیین این رابطه البته بستگی به انتخاب آزاد هر فرد دارد و مهمتر این که رابطه مذکور یک بار و برای همیشه تعیین نمی‌گردد» بلکه در طول زمان به طور تدریجی در حال شکل گیری است. وی تصریح می‌کند که صورت بندی هویت یکی از اهداف اصلی برپایی نهاد تعلیم و تربیت است. بنابراین می‌توان گفت «هدف تعلیم و تربیت زمینه سازی و کمک به یادگیرندگان جهت شناخت ذات واقعیت و اثبات آن در خویشتن است»(علم‌الهدی)

همانطور که مشاهده می‌شود. مولف در نهایت مفهوم «تکوین تعالی هویت» را با «شناخت و اصلاح موقعیت» پیوند می‌زند. وی در این باره تصریح می‌کند که «اهداف مطرح شده که شامل کمک به تکوین هویت، کمک به تحقق نیک بختی، کمک به شناخت و اثبات واقعیت، کمک به تشکیل جامعه سالم، کمک به تنظیم روابط می‌باشند به طور کلی بر شناخت و بهسازی موقعیت هستی شناختی و تمام صورت‌های شخصی و اجتماعی آن متمرکزند، پس لازم است شناخت و اصلاح موقعیت به عنوان هدف اصلی تعلیم و تربیت مورد توجه قرار گیرد»(علم‌الهدی)

 اما در اینجا نیز باید توجه داشت، درست مانند مفهوم هویت، مفهوم موقعیت نیز نزد علم‌الهدی با موقعیتی که عمل گرایان خصوصا دیویی طرح نموده اند متفاوت است. این تفاوت نیز در نگاه آنتولوژیک علم‌الهدی به مفهوم موقعیت ریشه دارد.

علم‌الهدی آخرین فصل اثرش را به توضیح و تبیین «اصول تعلیم و تربیت» اختصاص داده است. به عقیده وی سه اصل «حیات»، «وحدت» و «تغییر» اصول اساسی تعلیم و تربیت اند که هر کدام به اصول فرعی دیگری منشعب می‌شوند. بر طبق اصل حیات «یادگیرندگان باید تمایل عمیق خود برای نیل به جاودانگی را درک نموده و ضمن فهم دقیق محدودیت‌ها و امکانات خویش به سامان دهی این میل ذاتی بنابر فنای ذاتی عالم طبیعی و دوام ذاتی عالم روحانی بپردازند»(علم‌الهدی)

 اصل دوم، اصل وحدت است که در نظریه صدرا ریشه دارد. بر اساس این اصل «لازم است برنامه ریزان تربیتی به اشتراک بیش از تفاوت‌های یادگیرندگان توجه کنند»(علم‌الهدی)

 البته این به معنای غفلت از تفاوت‌های فردی نیست بلکه باید تفاوت‌ها در بستر اشتراک‌ها مورد ملاحظه قرار گیرند.

اصل سوم، اصل تغییر و تکامل است. علم‌الهدی بر آن است که هستیِ در حال تطور انسان باید در تمام برنامه‌های تربیتی نصب العین مربیان و برنامه ریزان باشد. شایان ذکر است که ملاصدرا جهان را در حال حرکت جوهری می‌بیند و بر همین اساس انسان نیز بهره مند از حرکتی اشتدادی و موجودی تکامل یابنده است.

 بر اساس این اصل «یادگیرندگان باید تحول هویتی خود را ممکن دانسته، برای کنترل تغییرات هویتی خویش آماده شوند؛لازم است یادگیرنده نسبت به الگوهای تغییر و امکانات خویش آگاه باشد. همچنین لازم است ظرفیت مواجهه‌ی فعال با تحولات اجتماعی در نظام‌های تربیتی به ویژه خانواده و مدرسه پدید آید»(علم‌الهدی) به عنوان خاتمه باید گفت به عقیده علم‌الهدی «از منظر اسلامی تحقق تربیت مهمترین یا از مهمترین دلایل ما برای تشکیل جامعه می‌باشد»(علم‌الهدی)

مطالعه این اثر ارزشمند به تمام علاقه مندان به مباحث نظری تعلیم و تربیت اسلامی توصیه می‌شود.

کد خبر : 6006
تاريخ ثبت خبر : 4 خرداد 1394
ساعت بارگزاری خبر : 03:03

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)