به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، کتاب جامعهشناسی متعالیه، تفصیلیترین کتابی است که تاکنون در باب هستیشناسی حیاتهای اجتماعی بر مبنای فلسفه و عرفان اسلامی نگاشته شده است و همین امر سبب شد گفتگویی با ابراهیم خانی، پژوهشگر مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع) و نویسنده این کتاب وزین، داشته باشیم. متن کامل این گفتگو در ادامه میآید:
*در ابتدا بفرمایید که منظور شما از جامعهشناسی متعالیه چیست؟
در جامعهشناسی مکاتب متفاوتی داریم که از لحاظ روشی باهم متمایز هستند و هر کدام به روشی خاص، سعی در شناخت امر جامعه دارند. در این کتاب عنوان متعالیه، در واقع از عنوان حکمت متعالیه و فلسفه صدرایی گرفتهشده است که به نوعی از جامعهشناسی که روش آن، روشی برهانی و با تکیه بر مبانی فلسفی که موضوع جامعه است، اشاره دارد و هدفش، شناسایی جامعه است و از روش حکمت صدرایی و قواعد هستی شناسانه فلسفی در شناخت جهان هستی استفاده میکند.
*انسانشناسی متعالیه بر چه مبانی و مفاهیمی استوار است؟
در حقیقت جامعه از انسانها تشکیلشده است و ما اگر افق شناختمان از انسان تغییر کند تلقیمان نیز از کارکرد جامعه در قبال انسان تغییر میکند.اگر نگاهمان به انسان کاملاً مادی گرایانه باشد، طبیعتاً نقشی هم که جامعه در قبال انسان ایفا میکند نقشی بیش از تأمین نیازهای مادی او نخواهد بود، لذا انسانشناسی متعالیه متأثر از دلالتهای قرآنی، روایی، فلسفی و عرفانی است. بنده نیز در ویرایش دوم کتاب، فصل اول را به شناخت انسان، چیستی انسان و چرایی اینکه انسان با نگاه توحیدی وارد حیات اجتماعی میشود، اختصاص دادم.
انسانی که در مضامین دینی و عرفانی، فطرتش یک فطرت الهی است و تعلیم اسما دادهشده و حقیقت روح الهی در او دمیده شده است و از این انسان به چه شکل و چرا رهگذر حیاتش به حیات اجتماعی میرسد که این مهم را هم برخلاف دیگر فصول کتاب که بیشتر سبقه فلسفی و عرفانی خالص دارد؛ بدان سبقه قرآنی نیز اضافه کردهام .
ماجرای هبوط که یک ماجرای قرآنی است در واقع به این سؤال میپردازد که حضرت آدم(ع) موجودی هست که قرار شده خلیفهالله شود و روح الهی در او دمیده و تعلیم اسما شده است ولی با تمام این ظرفیتهای الهی، هبوط میکند در ارضی که طبق شواهد که در کتاب مطرح کردهام نسبت خیلی نزدیکی با حیات اجتماعی دارد.
این مهم را سعی کردم در فصل اول کتاب بهصورت انسانشناسی ارائه دهم که بر اساس آن جامعه را بشناسیم.
یکی از وجوه متمایز و برجسته این کتاب این است که در عین استفاده از نظریه علامه در مسئله اعتباریات، تلاش شده که برخلاف دیگر شارحان بر وجه هستی شناسانه آن نیز تأکید شود.
*در تدوین این کتاب از مفهوم اعتبارات که علامه طباطبایی هم بهطور مبسوط بر روی آن کارکردهاند و میتواند تحولی در علوم اجتماعی و انسانی ایجاد کند، چه بهرههایی بردید؟
در اندیشه، اندیشمندان مسلمان، جدیترین اندیشه اجتماعی و مبانی، نظریه اعتباریات علامه طباطبایی است ولی این نظریه از جهاتی مورد غفلت جدی قرارگرفته است. علامه زمانی که این نظریه را در کتاب اصول فلسفه و روش مطرح کرد در شرایطی سختی قرار داشت و همواره مواجهه با کمونیستها بود و با سبقه معرفتشناسانهای این نظریه را طرح کرد، ولی سبقه های هستی شناسانه که سبقه های فلسفیتر آن باشد کمتر در آثار علامه بدان پرداختهشده است.
در آراء شارحان نظریه اعتباریات هم که بعد از علامه، بدان پرداختند از شهید مطهری، آیتالله جوادی آملی، لاریجانی و دیگران ، سبقه هستی شناسانه آن، جدی کار نشده و تنها سبقه معرفتشناسانه آن موردمطالعه و پژوهش قرارگرفته است.
یکی از وجوه متمایز و برجسته این کتاب این است که در عین استفاده از نظریه علامه در مسئله اعتباریات، تلاش شده که برخلاف دیگر شارحان بر وجه هستی شناسانه آن نیز تأکید شود، بدین معنی که اعتباریات در قوس سعود و نزول انسانی است که میخواهد به کمالاتی برسد و برای رسیدن به این کمالات از حیات اجتماعی استفاده میکند
نظریه اعتباریات جزء اصلی آن است که این جزء اصلی با یک قرائت هستی شناسانه که زیاد مسبوق به سابقه نیست موردبررسی قرارگرفته است.
درکتاب جامعهشناسی متعالیه، از مکاتب مختلف فلسفی استفاده و بر اساس قواعد فلسفه و عرفان اسلامی جامعه را هستیشناسی کردهام
*عنوان فرعی (دوم) کتاب شما «هستیشناسی حیاتهای اجتماعی بر مبنای فلسفه و عرفان اسلامی» فلسفه و عرفان اسلامی دارای چه ویژگیها و بسترهایی بودند که درزمینهٔ هستیشناسی حیاتهای اجتماعی توانستند بهعنوان اصل و پایه اصلی کار شما انتخاب شوند؟
در واقع عنوانی که شاید با فضای علمی جامعه امروزی مناسبتر است عنوان دوم کتاب یعنی هستیشناسی حیاتهای اجتماعی است درواقع عنوان جامعهشناسی متعالیه برای قشر اکثریت جامعهشناسی، عنوان غریب و غیرقابل قبولی است .
جامعهشناسی علمی است که نسبت به سبک تجربی و موردی جوامع خاص و جزئی کار میکند و به حقیقت یک جامعه نمیپردازد، لذا برای اینکه مخاطبین مختلف این کتاب را پوشش بدهیم یک عنوان اصلی و یک عنوان فرعی گذاشتیم؛ در حقیقت عنوان اصلی جامعهشناسی متعالیه به نظر بنده به لحاظ منطقی عنوان قابل دفاعی است ولی متأسفانه به لحاظ فضای علمی کشور خیلی قابلفهم نیست و این بدین دلیل است که مسبوق به سابقه نیست که به روش فلسفی ما جامعه را بشناسیم.
از آنجایی که کار فلسفه و تا حدودی عرفان نیز، هستیشناسی است و اساساً موضوع فلسفه، وجود است و شناخت احکام وجودی همه اشیاست، عنوان فرعی این کتاب قابلفهمتر است، مثلاً حتی آب را اگر جلوی یک فیلسوف بگذاریم میبینیم که آب را هستیشناسی وجودی میکند مثلاً که آب مجرد است یا ماده، جوهر یا عرض است، معلول یا علت و یا اینکه نیاز به علت دارد. یکی از مسائلی که فلسفه میتواند بر آن اندیشه ورزی کند، جامعه است که فلسفه از بعد هستیشناسی جامعه را موردبررسی قرار میدهد.
پرسشی که در این کتاب من به صورت کامل و چندین برابر تفصیلی دیگر آثار به آن پرداختم این است که جامعه به لحاظ وجود چه بهرهای از وجود دارد؟ آیا جامعه صرفاً یک امر اعتباری محض است؟ آیا جامعه علاوه بر ظاهرش، باطنی نیز دارد؟ راه اثباتش چیست؟انواع و نسبت هماهنگی این دو در چیست؟
در ادبیات معمول نظریات کلاسیک جامعهشناسی و نظریات مدرن، هرچند بهصورت غیر محسوس با خیلی از این سؤالات روبهرو میشویم و بعضی از جامعه شناسان به این سؤالات پاسخ دادند ولی نحوه صریح که یک نفر بهصورت خاص این مسئله رو موردبررسی قرار بدهد که سؤال از هستی جامعه است که آیا جامعه اساساً یک امر اعتباری محض است و یا یک امر حقیقی، را تا اکنون نداشتیم.
روش هستیشناسی کار فیلسوف است و بنده نیز در این کتاب، کار فیلسوفانه انجام دادهام و اگر مخاطبین، کتاب را ملاحظه کنند، میبینند که کتاب کاملاً سبقه فلسفی دارد یعنی غلبه طرح مباحث، فلسفی است به دلیل اینکه هدف نگارش این کتاب، کار فلسفی بوده است، زیرا در این کتاب از مکاتب مختلف فلسفی استفاده و بر اساس قواعد فلسفه و عرفان اسلامی جامعه را هستیشناسی کردهام.
در قیاس این کتاب با بقیه آثاری که در مورد تمدن مهدوی ارائهشده، به تفاوتهای فاحشی برخورد میکنیم که دقیقتر ازآنچه در تمدن مهدوی رخ میدهد، است
*برای تدوین جامعهشناسی اسلامی، دیدگاه شما در این کتاب چه برجستگیهایی دارد که میتواند بهعنوان نمونه برتر شناخته شود؟
جامعهشناسی اسلامی درواقع نوعی جامعهشناسی است که اولاً باید مبتنی بر مبانی اسلامی باشد و دوما به لحاظ روشی، روشهایی را که در ادبیات اسلام میتوان از آن استفاده کرد را استفاده کند و سوما اهداف اش نیز ناظر به شکلگیری یک جامعه ایدئال اسلامی و یا حل مسائل جامعه اسلامی باشد.
در هر سه حوزه این کتاب، رهاوردهای کاملاً جدید دارد؛ در حوزه مبانیاش شاهد تفصیلی که در این کتاب پرداختهشده است، هستیم که شاید یکپنجم اش هم در کتابهای قبل از این از حیث اتصال جامعهشناسی به مبانی اسلامی، کار نشده است.
در این کتاب، نسبت بیش از صد قاعده فلسفی با مسئله جامعه بررسیشده که این مهم بدین معنی است که ما یکقدم به سمت جامعهشناسی اسلامی حرکت کردهام و تلاش نمودم شناخت جامعه را مبتنی بر مبانی اسلامی، آنهم حداقل در حوزه فلسفه و عرفان اسلامی انجام دهم.
به لحاظ روشی نیز این کتاب برخلاف روشهای مرسوم تلاش میکند که از روش برهانی و استفاده از روشهای فلسفه و عرفان اسلامی پیش رود که کاملاً روشی نو است و همین نو بودن روش کتاب، موجب قوت چشمگیری برای این کتاب شده است.
در جلد دوم قصد دارم، مسئله انقلاب اسلامی را طرح نموده و این مهم را ذکر کنم که این نوع جامعهشناسی چه دلالتهای جدیدی میتواند داشته باشد. این مسئله به لحاظ نتیجه در شناخت نوع، تیپ ایدئال و ناب جامعه اسلامی بسیار مفید است بدین معنی که در درک چیستی حقیقت تمدن مهدوی این نوع جامعهشناسی بسیار میتواند اثرگذار باشد.
حقیقتاً در قیاس این کتاب با بقیه آثاری که در مورد تمدن مهدوی ارائهشده، به تفاوتهای فاحشی برخورد میکنیم که دقیقتر ازآنچه در تمدن مهدوی رخ میدهد، است و به لحاظ نیاز جامعه امروزی هم دلالتهای قابلتوجهی دارد که قرار است در جلد دوم این کتاب طرح شود.
از آنجایی که جامعهشناسی با منشأ غربی در جامعه علمی ما رواج دارد، این کتاب وقتی شنیده میشود که وارد حوزه تطبیقی شود
* در پایانب خشهای مختلف کتاب خود را معرفی کنید و نحوه نگارش این پژوهش را تبیین کنید؟
جامعهشناسی متعالیه درگرو شناخت توأمان ظاهر و باطن حیاتهای اجتماعی است. اگر جامعه دارای هویتی اصیل باشد ظهور این هویت اصیل همچون سایر حقایق این عالم، نسبتی با قوس نزول آفرینش و نسبتی دیگر با قوس صعود آفرینش خواهد داشت. نسبت حیات اجتماعی با قوس نزول آفرینش را میتوان در فصل اول کتاب و در ماجرای هبوط انسان پیگیری نمود و اینکه انسان چگونه و چرا از عالمی که دار وحدت بوده است به عالمی که موطن غلبه کثرات است هبوط یافته است و هبوط، چگونه منجر به ورود حیات او به دالان حیات اجتماعی شده است. بحثی که در آن، رویکرد خاص علامه طباطبایی در تشریح ماجرای هبوط و برقراری نسبت آن با جمیع انسانها بسیار توسعهیافته است و نسبت انتهای قوس نزول و آغاز قوس صعود با حیاتهای اجتماعی بهروشنی مشخصشده است.
اما نسبت حیاتهای اجتماعی با قوس صعود آفرینش را در فصل دوم و در ذیل کارکرد هستی شناسانه اعتباریات در ساخت حیاتهای اجتماعی پیگیری نمودهایم. در این فصل مفصلاً تبیین شده است که چگونه انسان در بستر حیات اجتماعی از میان بیشمار امکانی که برای پیمودن قوس صعود آفرینش دارد با مکانیسم اعتباریات فردی و جمعی، حالت و تعینی خاص از آن امکانات و استعدادهای وجودی را فعلیت میبخشد. درواقع انسانی که در انتهای قوس نزول بهحسب ساختار فطریاش مجال ظهور تمامی اسماء الهی را داراست با تعیین نظام اعتبارات فردی و اجتماعی خویش میتواند ترکیبهای بیشماری از فعلیت اسماء الهی را با وجهه حق و یا باطل در خود بالفعل نماید که البته ظهور تام اسماء الهی در وجود او درگرو انتخاب اعتبارات دین خاتم برای حیات فردی و اجتماعی است.
پس از تقریر قوس نزول و صعود حیاتهای اجتماعی برای اینکه تمایز این سیر وجودی از سیر وجودی فرد فرد انسانها به لحاظ هستی شناسانه مشخص گردد و گمان نشود که قید اجتماع در این دو قوس آفرینش تنها باملاحظه تجمیع حیاتهای فردی است باید به هویت اصیل و وحدانی حیاتهای اجتماعی میپرداختیم. لذا در فصل سوم به تبیین فلسفی و در فصل چهارم به تبیین عرفانی هویت اصیل حیاتهای اجتماعی پرداختهایم. در فصل سوم نسبت تقریر انفسی اصالت وجود و کلیت سعی با مسئله فرهنگ و باطن حیاتهای اجتماعی بیانشده است و در متن این تبیین روشنشده است که در عین اصالت حیات فرد فرد انسانها، انسانها در قالب حیاتهای اجتماعی مختلف، مجال اتحاد وجودی با یکدیگر را در ساحات فرا مادی وجود خود مییابند. بهبیاندیگر باطن نظام اعتباریات هر اجتماع تعیینکننده مدار اتحاد وجودی آن اجتماع در ساحات فرا مادی وجود انسانها در عالم مثال و یا عالم عقل و یا حتی فراتر از آن است.
در فصل چهارم نیز علاوه بر تبیین نسبت اسماء الله و ارواح کلی ائمه حق و ائمه باطل با حیاتهای اجتماعی -که بحثی شناختهشده است- به نسبت معرفت النفس و سلوک عرفانی باکیفیت اتحاد وجودی در بستر حیاتهای اجتماعی پرداختهشده است.
با رهاوردی که از این فصول چهارگانه در اثبات و تبیین باطن و ظاهر حیاتهای اجتماعی در قوس نزول و صعود آفرینش به دست آوردهایم به تبیینی فلسفی از هویت تمدن و تمایز آن از سایر انواع جوامع دستیافتیم که در فصل پنجم ارائهشده است. در این تبیین همانگونه که نفس در ابتدا جسمانیه الحدوث است اما بعد روحانیه البقاء میشود جامعه نیز ابتدا اعتباریه الحدوث است اما بهمرور با دستیابی به ملکات وجودی که مدار اتحاد وجودی افراد یک اجتماع است حقیقیه البقاء میشود و آثار خود را به صورتی فرا اعتباری در بستر اجتماع ظاهر مینماید و در چنین مقطعی از آن جامعه با عنوان تمدن یاد میشود.
پس از آنکه در فصول پنجگانه برای جامعه ظاهر و باطنی تبیین شد که میتواند دارای یک هویت اصیل باشد در فصل ششم مقایسهای تطبیقی میان احکام ماده و صورت و همچنین نفس و بدن با احکام ظاهر و باطن حیاتهای اجتماعی صورت پذیرفته است که حاوی دهها نوآوری در تبیین فلسفی احکام حیاتهای اجتماعی است. لازم به تذکر است که این مقایسهها نه از باب تمثیل بلکه با پشتوانه فصول قبلی بهصورت برهانی ارائهشدهاند. همچنین همانگونه که رابطه ماده و صورت در مورد انسان به رابطه نفس و بدن ارتقاء وجودی مییابد و رابطه ظاهر و باطن در انسان دارای احکام عمیقتری از رابطه ماده و صورت میشود این تفاوت در شناسایی تطبیقی احکام ظاهر و باطن حیاتهای اجتماعی، میان جوامع بدوی و جوامعی که هویتی تمدنی یافتهاند ملاحظه شده است و لذا در تبیین هویت تمدنی جامعه ایدئال انسانی حتی از مباحث بدن برزخی نیز بهصورت تطبیقی و برهانی برای تبیین ابعاد وجودی جامعه ایدئال انسانی استفادهشده است و نتایج چشمگیری در تبیین هویت تمدن مهدوی از آن حاصلشده است.
همچنین بر اساس رابطه ماده و صورت و رابطه نفس و بدن میتوان طبقهبندی حیاتهای فردی را به حیاتهای اجتماعی نیز بهطور فرا تمثیلی توسعه داد و حقیقتاً برای حیاتهای اجتماعی ساحات جمادی، نباتی، حیوانی، شیطانی و انسانی در نظر گرفت که بهجز ساحت انسانی حیاتهای اجتماعی که به دلیل گستردگی مباحث آن به جلد دوم کتاب موکول شد سایر اقسام در فصل ششم و هفتم کتاب تفصیلاً موردبررسی هستی شناسانه قرارگرفته است.
در واقع ۴۰ درصد این کتاب از پایاننامهام گرفته شده و ۶۰ درصد دیگر نیز بر پایه پژوهشهایم و همیاری مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع)به انجام رسیده که در آن نسبت حدود صد قاعده فلسفی با حیات اجتماعی مشخصشده وبدین دلیل جهشی محتوایی در این کتاب رخ داده است، به علاوه اینکه این صد قاعده فلسفی در یک نظام خاصی از مباحث بدان پرداختهشده است ازاینجهت کتاب «جامعهشناسی متعالیه: هستیشناسی حیاتهای اجتماعی بر مبنای فلسفه و عرفان اسلامی» هم به لحاظ تعدد مسائل و هم به لحاظ نظام طرح مسائل، نوآوری چشمگیری دارد. ازآنجایی که جامعهشناسی با منشأ غربی در جامعه علمی ما رواج دارد، این کتاب وقتی شنیده میشود که وارد حوزه تطبیقی شود.
کتاب «جامعهشناسی متعالیه: هستیشناسی حیاتهای اجتماعی بر مبنای فلسفه و عرفان اسلامی» به قلم ابراهیم خانی به همت انتشارات دانشگاه امام صادق(ع) در ۳۲۰ صفحه و قطع وزیری به قیمت ۱۸هزار تومان منتشر شد.
انتهای پیام/