| امروز جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

سلیمان خاکبان:


نظریات غربی توسعه در برابر نیازها، ناقص عمل می‌کنند

واقعیت تلخ روانشناختی مستکبران این است که وقتی ثروت و قدرت افراد، فراتر از رشد انسانی و الهی و عبودی ایشان باشد، چنین افرادی مسخ می‌شوند. یعنی ظاهرشان، ظاهر انسان است؛ اما باطنشان حیوان و بدتر از حیوان لذا نه ناله مظلومان و نه خیرخواهی خیرخواهان را نمی‌شنوند!

به گزارش پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از فارس، نظریه‌پردازی در باب پیشرفت قرآنی یا پیشرفت قرآن‌محور یا «پیشرفت از منظر قرآن کریم» دست کم دو پیش‌نیاز اساسی و بنیادی دارد: نخست باید تلقی خود را از چیستی پیشرفت مشخص و مدلل کنیم، سپس باید تکلیف خود را با گستره معرفتی قرآن کریم معین و موجه سازیم؛ زیرا تا وقتی مبنا در این دو زمینه مشخص نباشد نمی‌توان در باب پیشرفت قرآنی نفیاً یا اثباتاً اظهارنظر کرد.

اگر کسی بدون مبنا اظهارنظر کند یا ناخودآگاه تحت تأثیر نظریه‌های پنج گانه توسعه غربی از یک‌سو و یکی از سه نظریه «اقلی» و «اوسطی» و «اکثریِ» قرآنی از سوی دیگر خواهد بود یا گرفتار هرج و مرج در اظهارنظر خواهد شد. در گفت و گو با دکتر سلیمان خاکبان دکترای فلسفه تطبیقی، پژوهشگر مهندسی اجتماعی با گرایش اسلامی و عضو هیأت علمی گروه معارف دانشگاه قم به بررسی این موضوع پرداختیم که متن آن اکنون از نظر شما می گذرد.

*آقای دکتر! تلاش در راستای دستیابی به نظریه «پیشرفت قرآنی» یا «پیشرفت قرآن‌محور» یا «پیشرفت از منظر قرآن کریم»، دست کم دو پیش‌نیاز اساسی و بنیادی دارد که بدون پرداختن به آنها اساساً نظریه‌پردازی در باب «پیشرفت قرآنی» ناممکن، بلکه بی‌معناست: یکی، نظریه‌پردازی در باب «چیستی پیشرفت» و دیگری نظریه‌پردازی درباره «گستره معرفتی قرآن کریم» ابتدا لازم است در این مورد توضیح بفرمائید تا در ادامه در خدمت شما خواهیم بود.

بحث و گفتگو و نظریه‌پردازی در باب «چیستی پیشرفت» به ما و مهندسان اجتماعی و همه کسانی که به مباحث «توسعه» و «پیشرفت» و «ترقی» علاقه دارند کمک می‌کند تا درکی شفاف از پیشرفت پیدا شود، زیرا کاملاً بدیهی است تا وقتی که درکی درست و شفاف از توسعه و پیشرفت و ترقی نداشته باشیم در مقام برنامه‌ریزی برای دستیابی به آن نیز ناکام خواهیم بود. پس از دستیابی به یک درک درست و شفاف از چیستی و ماهیت پیشرفت، برای آنکه با دیدگاه قرآن در باره پیشرفت (پیشرفت قرآنی = پیشرفت قرآن‌محور) آشنا شویم لازم است با «گستره معرفتی قرآن کریم» نیز آشنا شویم؛ زیرا کم و کیف پیشرفت قرآنی به شدت تحت تأثیر نظریه و دیدگاه ما درباره «گستره معرفتی قرآن کریم» است.

از آنجا که درباره گستره معرفتی قرآن کریم یا دین به صورت کلی و عام، با سه نظریه «اقلی» و «اوسطی» و «اکثری» مواجهیم؛ لذا در باب پیشرفت قرآنی نیز با سه نظریه مواجه خواهیم بود. اینکه ما طرفدار و تابع کدامیک از این سه نظریه باشیم؛ تابعی از متغیر نظریه ما درباره «گستره معرفتی قرآن کریم» است. پس، پاسخ به این پرسش نیز یک ضرورتِ اجتناب‌ناپذیر است که باید تکلیف خود را با آن روشن کنیم.

*قبل از ورود به بحث «چیستی پیشرفت» لازم است مروری بر «نظریه‌های توسعه از آغاز تا امروز» داشته باشیم تا بستر و فضای مناسبی برای پاسخ به پرسش و نیاز نخست، یعنی «چیستی پیشرفت» فراهم شود. لطفا نظریه های توسعه را اجمالا معرفی می کنید؟

تا کنون پنج نظریه غربی ـ در چارچوب مدرنیته یا جهان مدرن ـ برای توسعه ارائه شده است که عبارتند از: توسعه به معنای رشد اقتصادی، توسعه به معنای رشد اقتصادی + توزیع عادلانه ثروت، توسعه به معنای رشد اقتصادی + توزیع عادلانه ثروت + تأمین آزادیهای سیاسی، توسعه به معنای رشد اقتصادی + توزیع عادلانه ثروت + تأمین آزادیهای سیاسی + حفظ محیط زیست، توسعه به معنای رشد اقتصادی + توزیع عادلانه ثروت + تأمین آزادیهای سیاسی + حفظ محیط زیست + تکیه و تأکید بر دانش.

*به لحاظ کارکردی چه نقدی به این نظریه‌های پنج گانه توسعه می توان وارد کرد؟

تا دهه ۱۹۵۰ بسیاری از علمای علوم اجتماعی و اقتصادی، توسعه را با باروری اقتصادی یکسان پنداشته و آن را به معنی رشد محض می‌دانستند که با شاخصهای اقتصادی به صورت کمی قابل سنجش بود.» اما نظریه‌پردازان توسعه پس از یک دهه تجربه متوجه شدند با آنکه ثروت ملی و درآمد سرانه کشورهایی که توسعه به معنای «رشد اقتصادی» را تجربه کرده‌اند افزون شده و وضع عمومی معیشت نیز بهبود نسبی یافته اما شرایط جدید موجب «تشدید شکاف طبقاتی» شده است:

رشد GNP سرانه منجر به رشد ضریب جینی می شود.  درک این آسیب سبب شد نظریه‌پردازان توسعه در نظریه خود تجدیدنظر کرده و بر ضرورت «توزیع عادلانه ثروت» در کنار «رشد اقتصادی» تأکید کنند. هرچند این تأکید گامی به پیش می‌نمود، اما کافی نبود؛ زیرا «سرمایه‌داران» و «احزاب سیاسی حامی ایشان» که معمولاً «قدرت سیاسی» را نیز در چنگ داشتند، به هیچ وجه حاضر به توزیع عادلانه ثروت ناشی از رشد اقتصادی نبودند. درک این نکته سبب شد نظریه‌پردازان توسعه علاوه بر «رشد اقتصادی» و «توزیع عادلانه ثروت» بر ضرورت «آزادیهای سیاسی» نیز تأکید ورزند. «مباحث تئوریک» به‌علاوه رشد «جنبش‌های کارگری» سبب شد تا حاکمان وجود «سندیکاهای کارگری» را به رسمیت بشناسند. به این ترتیب «قدرت چانه‌زنی» کارگران افزایش یافت و اوضاع کمی بهتر شد؛ اما تا رسیدن به نقطۀ مطلوب فاصله بسیار بوده و هست. هنوز نظریۀ سوم توسعه بر چالشها و مشکلات خاص خود فایق نیامده بود که یکی دیگر از عوارض نظریۀ رشد تحت عنوان «مشکلات زیست‌محیطی» خود را نمایان ساخت.

این مشکل بسیار جدی‌تر و مهم‌تر از مشکلات پیشین است؛ زیرا این‌بار، علاوه بر «فقدان عدالت اقتصادی» و «تشدید شکاف طبقاتی»، اصل «حیات» نیز، آنهم در تنها کره‌ای که حامل حیات و موجو زنده می‌باشد، در معرض خطر قرار گرفته است. اینک آخرین راه‌حلی که از طرف نظریه‌پردازان جهان مدرن برای مهار مشکلات ناشی از نظریه‌ها و الگوهای رایج توسعه مطرح شده ایدۀ «توسعۀ دانش ‌بنیان  Knowledge based Development است. طرفداران این نظریه معتقدند اگر پایه و اساس تصمیماتی که با هدف دستیابی به توسعه و بهبود شرایط زندگی اتخاذ می‌شود مبتنی بر آخرین دستاوردهای علمی باشد عوارض ناشی از توسعه‌یافتگی به حداقل کاهش خواهد یافت؛ یا اگر مشکلاتی به وجود آید در پرتو تصمیمات علمی می‌توان آنها را حل کرد.

اما بخش توسعۀ سازمان ملل مدعی است ریشۀ اصلی مشکلات انسان مدرن را باید در «فقدان یک نظام اخلاقی جدید» جست نه «فقر علمی و معرفتی». در جهانی که یک چهارم جمعیت آن را توانگران و سه چهارم دیگر را مستمندان تشکیل می‌دهند؛ نابرابری درآمد بین ثروتمندان ۲۰% و فقیرترین ۲۰% مردم آن طی سه دهۀ گذشته به دو برابر افزایش یافته است‌؛ یک چهارم جامعه انسانی قادر به برآوردن اساسی ترین نیازهایشان نیستند؛ و بالاخره، در جهانی که ملتهای ثروتمند چهار پنجم سرمایۀ طبیعی بشریت را بدون الزام به پرداخت بهای آن مصرف می‌کنند. مفهوم پایداری سخت در معرض خطر است.

خلاصه اینکه مفهوم جهان واحد و کرۀ واحد را نمی‌توان از رهگذر دنیایی نابرابر واقعیت بخشید، زیرا در غیاب عدالت جهانی، پایداری جهانی همواره هدفی دست نیافتنی خواهد ماند. بنابراین برای دستیابی به توسعۀ انسانی پایدار چاره‌ای جز رویکرد به یک نظام اخلاقی جدید جهانی نیست. هرچند تکیه بر «علم و دانش» ـ آنگونه که نظریه‌پردازان توسعه معتقدند ـ و «اخلاق» ـ آن گونه که بخش توسعه سازمان ملل مطرح کرده ـ می‌تواند نقش بسیار مهمی در مهار و کنترل نسبی مشکلات و حل آنها داشته باشد، ولی کافی نیست. زیرا: منشأ اصلی دو مشکل مذکور یعنی «فقدان عدالت اقتصادی و تشدید شکاف طبقاتی» و «آلودگی و تخریب محیط زیست»، سرمایه‌دارانی هستند که اولاً نه مشکل فقر و فقرا را حس می‌کنند و نه مسایل محیط زیست برایشان مهم است؛ چون در بهترین مناطق آب و هوایی زندگی می‌کنند؛ ثانیاً به خاطر حب مال، تمایلی به پرداخت حقوق حقه دیگران و هزینه برای حفظ محیط زیست ندارند؛ ثالثاً کانونهای قدرت سیاسی، اعم از قانونگذاران و مجریان، نیز از حقوق نامشروع ایشان حمایت می‌کنند چون دستشان در یک کاسه است. رابعاً نظام تبلیغات اقتصاد سرمایه‌داری با دامن زدن به الگوی مصرفی که مورد پسند سرمایه‌داران است، موجب افزایش تقاضای جهانی شده و به این ترتیب دایماً در کوره آسیب‌زای الگوی تولید نظام سرمایه‌داری دمیده می‌شود، لذا گوش چنین افرادی نه به توصیه‌های علمی و نه توصیه‌های اخلاقی بدهکار نبوده و نیست و نخواهد بود.

نگاهی به گزارش دبیرکل سازمان ملل در آغاز هزاره سوم، تحت عنوان «ما، مردمان»، بیانگر اوج روان‌پریشی انسان مدرن و جوامع به اصطلاح توسعه‌یافته است. هرچند تمام این گزارشِ صدوشصت صفحه‌ای که در ۳۶۹ بند تنظیم شده، مهم است؛ اما به خاطر محدودیتهای  زمان گفت وگو تنها به برخی از بندهای اهم آن، که بیانگر دردها، بلکه بن‌بستهای جهان مدرن و طراحان آنست، بسنده می‌شود.

کوفی عنان بخش مهمی از گزارش خود را به آسیب‌شناسی جهان مدرن و الگوی توسعه حاکم بر جهان و پیامدهای مثبت و منفی آن اختصاص داده؛ و در این آسیب‌شناسی بر سه آسیب اصلی و عمده (البته به گمان خودش) به ترتیب زیر تکیه و تأکید کرده است:۱) رهایی از نیازمندی (فقر و جهل و بیماری)؛ ۲) رهایی از ترس (جنگ و ترور)؛ ۳) رهایی از آلودگی محیط زیست (تحدید اصل حیات در کره زمین).

کوفی عنان وضع جهان حاضر را براساس سه شاخص مذکور، در قالب یک تمثیل (دهکده جهانی) بخوبی به تصویر کشیده؛ بارزترین و برجسته‌ترین نکته این تصویر «گستره ظلم و فقدان عدالت» است که در عبارت زیر قابل مشاهده است: جهانی‌شدن فرصت‌های بزرگی پدید می‌آورد، اما در حال حاضر منفعت‌های آن بسیار ناموزون توزیع می‌شود ولی هزینه‌های آن را همه می‌پردازند.

 اما تصویر کلی و کلان دبیرکل وقت سازمان ملل از جهان معاصر در آغاز هزاره سوم: بگذارید برای لحظه‌ای تصور کنیم که دنیا واقعاً یک «دهکده جهانی» است؛ … تصور کنید که این دهکده ۱۰۰۰ نفر سکنه با کلیه مشخصات نژاد انسانی امروزه که دقیقاً به همان نسبت توزیع شده دارد. این دنیا به چه شکل خواهد بود؟ به نظر ما چالش‌های عمده آن کدام است؟ ۱۵۰ نفر از ساکنین در ناحیه ثروتمند‌نشین دهکده و ۷۸۰ نفر در محله‌های فقیر‌تر زندگی می‌کنند حدود ۷۰ نفر در ناحیه‌‌ای به سر می‌برند که در حال انتقال است. درآمد متوسط هر نفر ۶۰۰۰ دلار در سال است. تعداد خانواده‌های با درآمد متوسط بیشتر از گذشته است. ولی ۲۰۰ نفر ۸۶ درصد از کل ثروت را در اختیار دارند، در حالی که نیمی از روستانشینان با مبلغی کمتر از ۲ دلار در روز [۷۲۰ دلار در سال] به سختی امرار معاش می‌کنند.

تعداد مردان اندکی بیشتر از زنان است، ولی زنان اکثریت افرادی را  تشکیل می‌دهند که در فقر بسر می‌برند. میزان باسوادی بزرگترها رو به افزایش است. با این حال حدود۲۲۰ نفر از روستاییان ( که دو سوم آنها زن هستند) بی‌سوادند. سه چهارم از ۳۹۰ نفر کمتر از ۲۰ ساله، در نواحی فقیرنشین زندگی می‌کنند و بسیاری از آنها دنبال کار می‌روند که وجود ندارد. کمتر از ۶۰۰ نفر صاحب کامپیوتر و فقط ۲۴ نفر به اینترنت دسترسی دارند. بیش از نیمی از مردم هرگز خود تلفن نکرده یا تلفنی دریافت نداشته‌اند.  امید به زندگی در ناحیه ثروتمندنشین حدود ۷۸ سال، در نواحی فقیرنشین ۶۴ و در فقیرترین ناحیه فقط ۵۲ سال است. هر کدام نسبت به نسل قبل بهبودی یافته، ولی چرا فقرا تا این حد عقب‌مانده‌اند؟ علت این وضع آن است که در ناحیه آنها بیماری‌های واگیر و سوء تغذیه خیلی بوده، و علاوه بر این به آب سالم، بهداشت، مراقبت بهداشتی، مسکن کافی، تعلیم و تربیت و اشتغال دسترسی ندارند. هیچ راه قابل پیش‌بینی برای حفظ صلح در دهکده وجود ندارد.

بعضی از نواحی نسبتاً امن بوده در حالی‌ که نواحی دیگر دارای خشونت سازمان یافته است. در سالهای اخیر دهکده به صورت فزاینده دچار بلایای مربوط به آب و هوا شده، منجمله طوفان‌های غیر منتظره و شدید و نوسان‌های ناگهانی از سیل به خشکسالی، در حالی که درجه حرارت متوسط به نحو محسوسی بالا رفته است. شواهد و مدارک روزافزونی نشان می‌دهد که بین این دو روند رابطه‌ای وجود دارد، و اینکه گرمی با نوع مقدار سوخت که مردم و بنگاه‌های تجارتی مصرف می‌کنند ارتباط دارد. گازهای متصاعد شده کربنی که علت عمده گرم شدن است طی ۵۰ سال اخیر چهار برابر شده است. میزان آب دهکده شدیداً در حال نزول است، و به علت فرسایش خاک در نواحی اطراف و مجاور وسیله امرار معاش یک ششم ساکنین به خطر افتاده است.

چند نفر بین ما به این فکر افتاده که تا چه مدت این دهکده می‌تواند به این وضع ادامه دهد بدون آنکه اقدامی به عمل آورده و اطمینان حاصل کند که کلیه ساکنین آن می‌توانند بدون ترس از گرسنگی، فارغ از خشونت، آشامیدن آب سالم، تنفس در هوای پاک و اطلاع از اینکه کودکانشان شانس واقعی در زندگی خواهند داشت، زندگی کنند؟

*ممکن است گفته شود مشکلات موجود، ناشی از عدم توسعه‌یافتگی کشورهای عقب‌مانده است و ربطی به نظریه‌ها و الگوهای توسعه جهان مدرن ندارد؟!

بله! بی‌شک بخشی از نابسامانی‌ها ناشی از عقب‌ماندگی در ابعاد گوناگون فرهنگی، سیاسی و اقتصادی برخی کشورهاست؛ اما بخش عمده مشکلات، به ویژه مشکلات زیست‌محیطی ـ که اصل حیات را به صورت جدی در کره زمین تهدید می‌کند؛ و نیز نابرابری و شکاف طبقاتی فزاینده، علیرغم رشد درآمد سرانه جهانی ـ ناشی از غلبه روح دنیاپرستی و غفلت از ارزشهای بلند انسانی و الهیِ انسان مدرن و الگوهای توسعه‌ای می‌باشد که در خدمت این روح دنیاپرست قرار گرفته است.

در تأیید این ادعا به بخش‌های دیگر گزارش کوفی عنان اشاره می‌شود: به عنوان مثال، کشورهای غربی مدعی‌اند یکی از راهکارهای اساسی برای حل مشکل عقب‌ماندگی و حرکت در راستای توسعه‌یافتگی، تجارت آزاد جهانی ‌است. اما واقعیت اینست که این تشویق و ادعا صرفاً برای تسخیر بازارهای مصرف جهان است نه آزادسازی تجارت به منظور رسیدن به نقطه تعادل: به‌رغم چند دهه‌ آزادسازی، سیستم تجارت جهانی زیر بار تعرفه‌ها و سهمیه‌ها باقی مانده‌ است. بیشتر کشورهای صنعتی هنوز از بازار محصولات کشاورزی خود بشدت حمایت می‌کنند؛ و همگی از صنایع نساجی خود حمایت می‌کنند ـ دو بخشی که در آن کشورهای در حال توسعه دارای مزیت نسبی شناخته شده می‌باشند. علاوه بر این، کمک‌های کشاورزی در کشورهای صنعتی قیمت‌های جهانی را پایین می‌آورد؛ که این امر لطمه بیشتری به کشاورزان کشورهای فقیر وارد می‌آورد.

سند دیگر که می‌تواند بیانگر عدم تمایل قدرتهای بزرگ اقتصادی و سیاسی جهان به حل اساسی مشکلات بشریت باشد، مخالفت و جلوگیری ایشان از اصلاح ساختار قدرت و تصمیم‌گیری در حساس‌ترین رکن سازمان ملل، یعنی شورای امنیت است. کوفی عنان در جای جای گزارش خود به این نکته اشاره کرده است: باید تلاش کنیم سازمان ملل متحد برای دنبال کردن سه اولویتِ «مبارزه علیه فقر و جهل و بیماری»، «مبارزه علیه خشونت و ارعاب» و «مبارزه با تباهی و نابودیِ خانه مشترک همه ما» به ابزار مؤثرتری برای مردم جهان شود. پس، بیایید شورای امنیت را اصلاح کنیم؛ به نحوی که بتواند هم مؤثرتر به مسئولیت‌های خود عمل کند و هم مشروعیت بیشتری از نظر همه مردمان جهان کسب کند. واقعا تا وقتی این اصلاح بنیادی در سازمان ملل رخ ندهد، آیا می‌توان امیدی به تحقق اثربخشِ توصیه‌ها و نصایح و خیرخواهی‌ها و راه‌حل‌های مفید و مثبت دبیرکل سازمان ملل یا سایر زیرمجموعه‌ها و نهادهای آن داشت؟! آیا تا کنون در تاریخ سراغ دارید مستکبران به صورت خودجوش و داوطلبانه به فکر اصلاح قوانین و نظامات ظالمانه‌ای که علیه مستضعفان طراحی و نهادینه کرده‌اند، اقدام کنند یا به نصایح و خیرخواهی‌های دلسوزان جامعه گوش کنند؟! اگر روانشناسی مستکبران اجازه می‌داد، بی‌شک بشریت در چنین وضع فلاکت‌باری قرار نمی‌گرفت؛ داستان قارون و فرعون در قرآن کریم بیانگر این واقعیت تلخ تاریخی است.

*به فرض، مستکبران گوش شنوا پیدا کنند، آیا راه‌حل‌ها و توصیه‌های سازمان ملل می‌تواند راهگشای حل مشکلات بشریت باشد؟!

آقای کوفی عنان در بخشی از راه‌حل‌های خود در راستای فقرزدایی و اصلاح وضع معیشت فقرای جهان، آرزویش این است که درآمد سرانه نیمی از فقرای جهان از روزی یک دلار به روزی دو دلار، آنهم در طول پانزده سال اول قرن بیست‌ویکم  برسد: برای رهایی همنوعان خود از فقر ذلت‌بار و تحقیرکننده‌ای که در حال حاضر گریبان بیش از یک میلیارد نفر را گرفته نباید از هیچ کوششی فروگذار کنیم. پس بیایید تا پانزده‌سالگی قرن جدید، نسبت کسانی را که درآمدشان کمتر از یک دلار در روز است به نصف برسانیم.

*اکنون ۲ سال از پانزده ‌سالگی قرن بیست‌ویکم می‌گذرد آیا آرزوی کوفی عنان برآورده شده است؟!

واقعیت این است که نه تنها این آرزوی حداقلی هنوز برآورده نشده، بلکه تعداد فقرای بزرگترین نظام سرمایه‌داری و به اصطلاح توسعه ‌یافته جهان ـ یعنی آمریکا ـ نیز در طول دهه اول قرن جدید از ۱۳٫۲٪ به ۱۵٪ درصد افزایش یافته است. «تارو» مشاور اقتصادی کلینتون وضع اسف‌بار اقتصاد آمریکا و اروپا و همه کشورهایی را که توسعه صنعتی از نوع غربی را الگوی خود قرار داده‌اند به این‌صورت توصیف می‌کند: نابرابری فزاینده و بی‌خانمانی مردم را در آمریکا ببینید تا نیاز به سیستم‌های عظیم تأمین اجتماعی بر پایه درآمدهای انتقالی را در تمام  کشورهای عمده صنعتی دریابید!

*واقعاً مستضعفان جهان با چه امیدی به ایده‌ها و راهکارهای سازمان ملل و مشاوران اقتصادی ابرقدرتها می‌توانند عمر سراسر ذلت‌بار و نکبت‌بار خود را سر کنند؟!

در چنین شرایط و با توجه به واقعیات بسیار تلخ موجود در فضای استکباری جهان است که حضرت امام خمینی(ره) به عنوان بیدارترین و حساس‌ترین و دردمندترین وجدان بیدار قرن گذشته مکرر فریاد می‌زد: «یک دسته بیچاره مظلوم در سرتاسر دنیا زیر لگد دارند پایمال می‌شوند و از هیچ جا خبر نیست که راجع به آنها صحبتی بشود. ما شریک غم همه مظلومین جهان هستیم و پشتیبان همه مظلومان جهان. امروز که نسیم بیداری در سراسر جهان وزیدن گرفته و توطئه‌های فریباگر ستمکاران تا حدودی فاش شده، وقت آنست که دلسوختگان واقعی مظلومان از هر قوم و قبیله و در هر مرز و بوم با قلم و بیان و اندیشه و فکر از جنایات ستمگران در طول تاریخ سیاه آنان پرده بردارند و پرونده‌های تجاوز آنان را به ساکنین این سیاره ارائه دهند. و علما و دانشمندان سراسر جهان، به ویژه علما و متفکران اسلام بزرگ یکدل و یک ‌جهت در راه نجات بشریت از تحت سلطه ظالمانه این اقلیت حیله‌باز و توطئه‌گر که با دسیسه‌ها و جنجال‌ها سلطه ظالمانه خود را بر جهانیان گسترده‌اند بپا خیزند و با بیان و قلم و عمل خود خوف و هراس کاذبی را که بر مظلومان سایه افکنده است بزدایند. ای مستضعفان جهان! برخیزید و هم‌پیمان شوید و ستمگران را از صحنه برانید که زمین از خداست و وارث آن مستضعفانند. امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ پابرهنه‌ها و مرفهین بی‌درد شروع شده است؛ و من دست و بازوی همه عزیزانی که در سراسر جهان کوله‌بار مبارزه را بر دوش گرفته‌اند … می‌بوسم

واقعیت تلخ روانشناختی مستکبران این است که وقتی ثروت و قدرت افراد، فراتر از رشد انسانی و الهی و عبودی ایشان باشد، چنین افرادی مسخ می‌شوند. یعنی ظاهرشان، ظاهر انسان است؛ اما باطنشان حیوان و بدتر از حیوان: «اولئک کالانعام بل هم اضل»‌! (اعراف/ ۱۷۹) لذا نه ناله مظلومان و نه خیرخواهی خیرخواهان را نمی‌شنوند! واقعاً نمی‌شنوند! و به تعبیر قرآن کریم فقط مانند چارپایان صدایی به گوششان می‌خورد؛ بی آنکه معنای آن را درک کنند: «و مثل الذین کفروا کمثل الذی ینعق بما لایسمع إلا‍ دعاءً و نداءً، صم، بکم، عمی، فهم لایعقلون»! (بقره/۱۷۱). چاره درد چنین افراد مستکبر و قارون‌صفت و فرعون‌منشی همان ید بیضا و عصای موسی است که باید آنها را در نیل توفنده و خروشان گناهانشان ـ خشم توده‌ها ـ غرق کند.

در چنین شرایطی است که امام خمینی(ره) قیام کرد و انقلاب اسلامی پیروز شد و اینک این جمهوری اسلامی ایران است که باید نماد و مظهر الگویی از توسعه و پیشرفت باشد که در پرتو آن مستضعفان بتوانند داد خود را از مستکبران ـ بی‌آنکه لکنتی بر زبانشان باشد ـ بستانند و زمینه رشد و تعالی انسانی و الهی خود و فرزندانشان را فراهم سازند، اما جمهوری اسلامی زمانی می‌تواند طراح و مجری آن الگوی مطلوب و آرمانی و نجات‌بخش و سعادت‌آفرین باشد که به قول حضرت امام(رض) افکارش از وابستگی به قدرتهای بزرگ آزاد شود: اگر قوانین اسلام در همین مملکت کوچک ما جریان پیدا کند روزی بر او خواهد آمد که پیشقدم در تمدن جهان باشد… عمده اینست که افکار شما از وابستگی به قدرتهای بزرگ آزاد شود، البته همواره بوده و هستند کسانی که بشدت تحت تأثیر نظریه‌ها و الگوهای تندیس‌گونه جهان مدرن‌اند و مانند فوکو لیبرالیسم را پایان تاریخ می‌پندارند، در پاسخ ایشان نیز می‌توان علاوه بر براهینی که ارایه شد، به دیدگاه برخی متفکران و مسئولان برجسته اقتصادی غرب، مانند گونار میردال اشاره کرد: در آغاز عصر جدید بیداری بزرگ تأسف‌انگیز است که اقتصاددانان جوان کشورهای کم‌توسعه در دام پیچ و خم اندیشه‌های اقتصادی کشورهای پیشرفته گرفتار شوند ـ اندیشه‌هایی که مانع از منطقی بودن اندیشمندان همان کشورهای پیشرفته می‌گردد و تلاشهای روشنفکرانه کشورهای کم‌توسعه را با ناکامی مطلق مواجه می‌سازد ـ به عکس من آرزو می‌کنم این افراد شهامت واژگون ساختن تندیس‌های عظیم فاقد معنا، نامربوط و گاهی دکترین‌ها و روشهای نظری ظاهرفریب و ناقص را بیابند و تفکر خود را در بستر مطالعات بر نیازها و مسایل خودشان مبتنی کنند.

*آنچه تا اینجا بیان کردید ناظر به نقد عملی و کارکردی نظریه‌های پنجگانه توسعه غربی بود. ممکن است برخی این نوع نقد را نپذیرند و بگویند: مشکلات موجود ممکن است ناشی از بدعمل کردن یا اجرا نکردن بخشهایی از نظریه‌ها باشد! لذا لازم است در ادامه، نقدی هم به خود تئوریها داشته باشید؟

توسعه به معنای توانایی پاسخ به نیازهاست؛ و نیازهای انسان بر سه نوع است: حیوانی و انسانی و متعالی؛ و روش پاسخ به نیازها باید تابع یک فرمول دقیق و عمیق و همه‌جانبه و سیستمی باشد. آنگاه می‌توان گفت: مشکل کلیدی و اصلی نظریه‌های پنج گانه توسعه غربی عدم توجه کامل و جامع به نیازها و عدم رعایت فرمول پاسخ به نیازها بوده است.

توضیح اینکه به فرد و خانواده و کشوری می‌توان گفت «پیشرفته» یا «توسعه‌ یافته» یا «مترقی» یا «رشید و رشد‌یافته» که «توانایی پاسخ به نیازهای خود» را داشته باشد، اما نکته اینجاست که انسانها و جوامع ممکن است در تشخیص نیازها خود یا در تشخیص اهمیت و تقدیم و تأخیر نیازها یا در تشخیص کم و کیف پاسخ به نیازها خطا کنند و اینها، دقیقاً همان خطاهایی است که در تئوریها و نظریه‌های پنج گانه توسعه غربی موجود است:

خطای شماره ۱ نظریه‌های پنج گانه توسعه غربی: عدم توجه جامع و کامل به نیازها. توضیح این نکته متوقف بر ارایه تصویری جامع و کامل از نیازها است. نیازهای انسان را می‌توان به سه گروهِ «حیوانی» و «انسانی» و «متعالی» تقسیم کرد. منظور از «نیازهای حیوانی» نیازهایی است که میان انسان و حیوان مشترک است؛ مثل: خوراک و پوشاک و مسکن و … . منظور از «نیازهای انسانی» نیازهایی است که یا مختص انسان است یا ظهور و بروز آن در انسان بیشتر و قوی‌تر از حیوان است؛ مانند: تعلیم و تعلم، احترام، محبت، صداقت، نوعدوستی، تعاون،‌ و …. منظور از «نیازهای متعالی» نیازهایی است که همه انسانها به آن نیاز دارند؛ آنهم نیاز مبرم؛ ولی در طول تاریخ اکثر افراد یا از آن غافل یا به آن کم‌توجه بوده‌اند و تنها عده قلیلی به صورت جدی با آن درگیر شده‌اند؛ مانند: فلسفه و معنای زندگی و پرسشهای مرتبط با آن.

نخستین و مهمترین مشکل نظریه‌های توسعه غربی عدم جامعیت آنها در مواجهه با نیازهاست. توسعه به معنای رشد اقتصادی صرفاً ناظر به نیازهای حیوانی بود؛ که خوشبختانه پس از یک دهه تجربه متوجه برخی از نیازهای انسانی ـ یعنی عدالت‌طلبی در حوزه توزیع عادلانه ثروت ـ شد و خود را از نظر تئوریک اصلاح کرد. و باز پس از تجربه‌ای دیگر، پی به برخی دیگر از نیازهای انسانی ـ یعنی آزادی خواهی سیاسی ـ برد و آن را نیز جزء شاخصهای توسعه قرار داد. در کل می‌توان گفت اعلامیه جهانی حقوق بشر، نماد و نمود و قرائتی از نیازهای انسانی است؛ اما هنوز تیپ سوم نیازها ـ یعنی نیازهای متعالی ـ در دستور کار نظریه‌پردازان غربی توسعه قرار نگرفته است. در حالی که تمام مشکلات بشر، به ویژه جهان مدرن، ریشه در عدم توجه به همین نوع نیازهاست. زیرا: هر انسان و جامعه‌ و نظامی ناگزیر از فلسفه‌‌ای برای زندگی است و اساساً انسانِ منهای فلسفه نه ممکن است و نه وجود خارجی دارد. داشتن نگره و بینش فلسفی جزء لاینفک انسان و زندگی اوست، حتی کسی که می‌گوید: «من نیاز به فلسفه ندارم»؛ اولاً خود این نوعی فلسفه است؛ ثانیاً در مقام عمل و گزینش سبک زندگی، خودآگاه یا ناخودآگاه، متأثر از فلسفه خاصی است. چنانکه در یک نگاه و نظر ابتدایی براحتی و روشنی می‌توان درک کرد که اکثر سرمایه‌داران جهان مدرن بشدت تحت تأثیر فلسفه دنیاپرستی هستند.

ممکن است نظریه‌پردازان غربی توسعه مدعی شوند: چون فلسفه یک امر شخصی است و هر کس خود باید به دنبال آن برود یا نرود، لذا ما آن را جزء فهرست نیازها و شاخصهای توسعه قرار نداده‌ و نمی‌دهیم؛ چنانکه نظامهای سیاسی مدرن نیز چنین ادعایی دارند و در مقام ادعا معتقدند لیبرال دموکراسی یک مقوله غیرایدئولوژیک است لذا دولتها نه تنها حق دخالت در امور اعتقادی مردم و جامعه را ندارند؛ حتی اجازه ارشاد و راهنمایی هم ندارند. اما واقعیت غیر از اینست. زیرا: چنانکه اشاره شد: خود این مبنا و نظریه نوعی فلسفه و ایدئولوژی است. علاوه بر آن، در مقام عمل، رفتار و تبلیغات و فضای غالب و عمومی حاکم بر جهان مدرنی که تحت تأثیر نظریه‌های پنجگانه توسعه می‌باشد حاکی از وجود فلسفه دنیاپرستی در برابر خداپرستی است.

ادعای بنده این است همان طور که بشر برای حیات مادی و حیوانی خود نیاز به تنفس و هوای پاک و اکسیژن دارد؛ برای حیات متعالی خود نیز نیاز به یک فلسفه صحیح و پاک دارد، لذا حکومتها همان طور که در برابر پاسخ به نیازهای مادی و حیوانی جامعه مسئول‌اند؛ نسبت به نیازهای متعالی جامعه نیز مسئول‌اند. حکومتها همان طور که در برابر بهداشت تغذیه جامعه و سلامت جسم و روان جامعه مسئول‌‌اند در برابر بهداشت و سلامت اعتقادی و فلسفی جامعه نیز مسئول‌اند.

*تجربه تاریخی و معاصر بشر (مانند قرون وسطا و حکومت مارکسیستها) حاکی از آن است که هر گاه پای ایدئولوژی خاصی به میان آمده و حکومتها بنا به تشخیص خود سعی کرده‌اند آن را بر جامعه تحمیل کنند بشریت با استبداد ایدئولوژیک و خفقان فکری و فلسفی و دینی مواجه شده است؛ ما برای گریز از این مساله و در عین حال نیفتادن به دام سکولاریسم باید چه کنیم؟

بله!، این نقد، یک نقد وارد است، اما نباید به خاطر خطای دیگران ما نیز گرفتار خطایی دیگر شده و در برابر سلامت فلسفی و ایدئولوژیک جامعه از خود سلب مسئولیت کنیم. ما می‌توانیم با ایجاد فضای باز و برابر برای ارایه و عرضه فلسفه‌ها و ایدئولوژیها و ادیان گوناگون به جامعه کمک کنیم تا اولاً «ضرورت داشتن فلسفه» از ناخودآگاه به خودآگاهش منتقل شود؛ ثانیاً در پرتو معیار درستی که از طریق بحث و گفتگو در اختیارش قرار می‌گیرد بتواند از میان فلسفه‌ها و ایدئولوژیها و مکاتب و ادیان گوناگون برترین را به صورت آگاهانه و با میل و اختیار خود انتخاب کند. پس، عدم توجه جامع به نیازها یکی از مهمترین نقصها و کمبودها و اشکالات نظریه‌های پنجگانه توسعه در جهان مدرن است.

خطای شماره ۲ نظریه‌های پنج گانه توسعه غربی: گرفتار شدن در دام نیازهای کاذب. گفتیم زندگی منهای فلسفه نه ممکن است نه مطلوب؛ پس هر انسان و جامعه‌ای، خواه‌ناخواه، خودآگاه یا ناخودآگاه، دارای فلسفه‌ای خاص می‌باشد. اگر فرد یا جامعه، فلسفه خود را به صورت آگاهانه شناسایی و انتخاب نکند یا فلسفه نادرستی انتخاب کند؛ در حوزه مباحث توسعه نیز گرفتار خطا خواهد شد. انسان در کل با سه نوع فلسفه یا ایدئولوژی یا مکتب یا دین (البته به معنای عام نه خاص) مواجه است: فلسفه و ایدئولوژی و مکتب و دینِ خودپرستیِ کاذب که سر از دنیاپرستی در می‌آورد؛ فلسفه و ایدئولوژی و مکتب و دینِ خودپرستیِ صادق که منجر به خداپرستی می‌شود؛ فلسفه و ایدئولوژی و مکتب و دینِ مبتنی بر انسان‌گرایی و نوع‌دوستی یا اومانیسم که نماد و نمود و جلوه آن را می‌توان در حقوق بشر ملاحظه کرد.

از آنجا که تکیه و تأکید و تمرکز نظریه‌های پنجگانه توسعه غربی بر نیازهای مادی و حیوانی بوده و هست؛ و انسانهای ابتدایی و رشدنایافته بیشتر درگیر نیازهای مادی و حیوانی هستند و نظریه‌های توسعه غربی به شدت تحت تأثیر نظام سرمایه‌داری و سرمایه‌سالار هستند؛ و تبلیغات سرمایه‌داری نیز مبتنی و متمرکز بر نیازهای مادی و حیوانی است و حتی به این نوع نیازها دامن می‌زند و حتی سعی می کند نسبت به این نوع نیازها ایجاد عطش کند، لذا انسان مدرن در راستای پاسخ به نیازهای مادی و حیوانی خود ـ که البته کاملاً طبیعی و معقول و مشروع است ـ بنا به علل چهارگانه مذکور، اسیر و گرفتار «نیازهای کاذب مادی و حیوانی» شده است.

انسان طبیعی و سالم، به خوراک و پوشاک و مسکن و مرکب و اموری از این دست، نیاز دارد؛ و این، یک نیاز صادق است؛ زیرا موجبِ حفظ «حیات» و «سلامت» و «رشد» او می‌شود؛ اما اگر همین انسان سالم و طبیعی، مسلح به یک «فلسفه زندگی درست و صحیح» نشود؛ با توجه به علل چهارگانه مذکور و نیز به خاطر لذتی که خداوند متعال در پاسخ به نیازهای مادی و حیوانی قرار داده است به صورت ناخودآگاه گرفتار «فلسفه لذت‌پرستی مادی یا همان خودپرستیِ کاذب و دنیاپرستی» می‌شود؛ چنانکه انسان و جامعه مدرن شده است.

نگاهی به کم و کیف بازارِ خوراک و پوشاک و مسکن و مرکب و سکس در جهان مدرن و مقایسه آن با کم و کیف علمی و معقول نیاز انسان به امور مذکور، بیانگر میزان انحراف انسان مدرن از نیازهای صادق به سمت نیازهای کاذب است.

خطای شماره ۳ نظریه‌های پنج گانه توسعه غربی: عدم توجه به اصل اهم و مهم در پاسخ به نیازهای صادق. خطای دیگر نظریه‌های توسعه غربی غفلت از اصل اهم و مهم در پاسخ به نیازهاست. تکیه و تمرکز ناخودآگاه و غیرعلمی و غیرمعقول و غیرمشروع بر نیازهای حیوانی و اولویت و اولیت قایل شدن برای آنها و غفلت از اهمیت نیازهای انسانی، بویژه در شرایطی که جامعه بشری دچار شکاف گسترده و عمیق طبقاتی و جنگ و خونریزی است سبب شده تا انسان مدرن در حیوانیت خود باقی بماند و نسبت به سرنوشت همنوعان خود احساس مسئولیت نکند.

انسان مدرن در مدارس و سیستم تعلیم و تربیت خود به گونه‌ای عمل کرده و می‌کند که خروجی‌های آن، نسبت به کوچکترین امور مادی، دقیق و حساس و جزء‌نگر و فعال و حلال مسایل و مشکلات است؛ اما در مواجهه با مسایل و مشکلات انسانی و همنوعان خود کرخت و بی‌احساس و غافل است.

شاخصهای انسان مدرن در مواجهه با نظافت و پاکیزگی و نظم و انظباط اجتماعی و شغلی ـ که بیشتر دارای کارکردهای مادی و حیوانی است ـ توسعه یافته؛ اما متأسفانه در زمینه حساسیتهای انسانی، بویژه نوعدوستی و تعاون و احترام به حقوق ملتها و سرنوشت آنها، هنوز در عصر بربریت به سر می‌برد. نمونه بارز این عقب‌ماندگی از شاخصهای انسانی را می‌توان در مورد سکوت مرگبار مردم این کشورها و نهادهای بین‌المللی در فروش سلاحهای مرگبار آمریکا و انگلیس به دولت فاسد و مفسد و جنایتکار عربستان و کشتار مردم و ویرانی این سرزمین بالعیان و به صورت روزآمد مشاهده کرد.

خطای شماره ۴ نظریه‌های پنجگانه توسعه غربی: عدم توجه به دوز نیازهای صادق. مشکل چهارم و آخر نظریه‌های توسعه غربی عدم توجه به واحد نیازهاست. شما وقتی می‌خواهید غذایی درست کنید؛ اولاً باید مواد مورد نیاز را بشناسید؛ ثانیاً باید از نوع سالم آن استفاده کنید؛ ثالثاً باید بدانید که ابتدا کدام ماده را باید پخت؛ و نیز دوز و مقدار هر یک از مواد چه میزان باید باشد. یک نظریه مطلوب در حوزه توسعه و پیشرفت و ترقی نیز باید علاوه بر توجه به همه نیازها و اجتناب از نیازهای کاذب و رعایت اصل اهم و مهم و اولویت و اولیت‌بندی پاسخ به نیازها باید مقدار و دوز پاسخ به هر نیاز را نیز البته متناسب با شرایط جامعه و گروه‌های اجتماعی و سنی و سایر شاخصها باید رعایت کند.

*تعریف پیشنهادی شما از توسعه و پیشرفت چیست؟

با توجه به آنچه گذشت می‌توان به این جمع‌بندی رسید و گفت: توسعه یا پیشرفت یعنی توانایی پاسخ به نیازها، اما چون نیازها بر دو نوع است: صادق و کاذب؛ لذا تعریف فوق باید اصلاح و تکمیل شود: توسعه یا پیشرفت یعنی توانایی پاسخ به نیازهای صادق اما باز چون نیازهای صادق بر سه نوع است: حیوانی و انسانی و متعالی؛ لذا تعریف فوق باید تکمیل شود: توسعه یا پیشرفت یعنی توانایی پاسخ همه جانبه به نیازهای صادق. از طرفی چون دوز نیازهای صادق نیز با توجه به شاخصهای سنی و جنسی و غیره باید تعیین و رعایت شود؛ لذا می‌توان گفت: توسعه یا پیشرفت یعنی توانایی پاسخ همه جانبه و متوازن به نیازهای صادق.

*در پایان اگر مطلب خاصی دارید بفرمائید؟!

هر جامعه و کشوری که در صدد دستیابی به توسعه و پیشرفت است ابتدا باید درکی دقیق و شفاف از توسعه یا پیشرفت پیدا کند. آنچه در عصر جدید و در جهان مدرن به نام توسعه مطرح شده و تحقق یافته، تنها نظریه‌ها یا مدلها در باب توسعه نیستند؛ لذا می‌توان ضمن شناخت این نظریه‌ها و نقد و بررسی آنها به نظریه‌ای بهتر در صورت امکان رسید. در عصر جدید و در جهان مدرن، از آغاز تا کنون، پنج نظریه در باب توسعه مطرح شده است. این نظریه‌ها خوشبختانه در یک روند تکاملی قرار داشته‌اند اما هنوز تا رسیدن به نظریه مطلوب فاصله زیادی دارند و نقدهای جدی چندی بر آنها وارد است. دست کم چهار نقد بر نظریه‌های پنجگانه توسعه غربی مطرح است: عدم توجه جامع به نیازها؛ گرفتار شدن در دام نیازهای کاذب؛ غفلت از اهم و مهم کردن نیازهای صادق؛ عدم توجه به دوز نیازها.

به نظر می‌رسد بهترین تعریف توسعه یا پیشرفت تعریف زیر است: توسعه یا پیشرفت یعنی توانایی پاسخ همه جانبه و متوازن به نیازهای صادق. این تعریف یا نظریه اگر درست باشد و مقبول علاقمندان و کارشناسان مباحث توسعه و پیشرفت قرار گیرد می‌تواند به عنوان «نظریه راهنما» راهگشای طراحان و مهندسان مدل و الگوی توسعه و پیشرفت قرار گیرد.

انتهای پیام/

کد خبر : 49453
تاريخ ثبت خبر : 25 تیر 1396
ساعت بارگزاری خبر : 12:04
برچسب‌ها:, , ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)