| امروز جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

معرفی کتاب؛


نومینالیسم و فلسفه صدرایی

کتاب «نومینالیسم و فلسفه صدرایی» اثری از آقای علی علم الهدی می باشد که در پی تطبیقی مناسب میان نومینالیسم و فسلفه صدایی است.

به گزارش طلیعه؛ نویسنده در ابتدای کتاب بیان می دارد که اگر حرکت واقعیـت داشـته باشـد و موجـودات و اشـیاء اطـراف انسـان دچـار دگرگونی و تغییر می‌شوند، چگونه می‌توان مطمئن بود که شناخت و درک بشـر از اشیا منطبق بر آنها است؟ به عبارت دیگر با توجه به اینکه محیط پیرامون مـا پیوسته در تغییر است، چگونه مطمئن هستیم کـه شـناخت مـا از ایـن محـیط منطبق بر آن می‌باشد؟ این پرسش هسته و کانون بـروز شـک گرایـی در دوره پیش از سقراط است و ارسـطو در مقـام پاسـخگویی بـه ایـن معضـل، هسـتی موجودات را به دو قسمت ذات و غیر ذات (عرض) تقسیم می‌کند و حرکـت را در عرض می‌داند و ذات را امری ثابت و بدون تغییر بر می‌شمارد که دچـار حرکت نمی‌شود و حرکت را تنها در چهار قوله عرضی محقــــق می‌دانـد. او بر این اساس معتقد است که علم به ذات، علمی یقینی است زیرا متعلّق این ادراک هیچگاه دچار تغییـر نمی‌شود واگر به آن علـم حاصـل شـود آن علـم قطعًا همیشه منطبق بر ذات یاد شده خواهـد بـود. از سـوی دیگــــر هویـت حقیقی و اصلی شئ را در ذات آن می‌داند و لذا اگر به ذات شئ آگاه شویم، در واقع هویت و هستـی واقعی آن را درک کرده ایم. او در منطق خویش نیـز حـد تام و برهان را دو روشی می‌دانـد کـه موجــــب تحصـیل علـم تصـوری یـا تصدیقی به ذات اشیاء می‌شود و به تبع علوم حقیقی را معرفتی می‌داند که بر اساس این دو روش بدست آمده باشند. بر همـین اسـاس ذات یـا ماهیـت در تفکّر ارسطو (و تمام اندیشمندانی که در چارچوب فکری این فیلسوف اندیشه ورزیده‌اند) دارای این کارکرد معرفـت شـناختی اسـت کـه موجـب تحصـیل معرفت یقینی و ضروری نسبت به عالم خارج می‌شود. اما فلسـفه مـلاصـدرا انقلابی در برابر تفکّر ارسطویی است. ایـن اندیشـمند نابغـه در واقـع هماننـد متفکّرانی مانند اکام ومونتنی که بر استیلای فکری ارسطو در مغرب زمین پایان دادند، پایانی بر سلطه فکری فلسفه یونانی بر متفکّران مسلمان است. اما مسأله اصلی این تحقیق از همین جا آغاز می‌شود. آیـــا همانگونه کـه اندیشـمندان غربی با نقّادی ذات وکلی ارسطویی راه را برای ظهور یک شک گرایـی دیگـر فراهم کردند، در حکمت متعالیه نیز با نقد ماهیت و محوریت دادن به وجـود، این فلسفه دچار معضل یاد شده، خواهد شد؟

جهت پاسخگویی به این مسأله در این نوشتار نخست به بررسی جایگـاه ماهیت در اندیشه تفکّران مسلمان تا پیش از ملا صدرا پرداخته شده است. با توجه به اهمیت شیخ، بررسی مذکور از ایشان شروع شده و تا میرداماد ادامه می‌یابد امـا از آنجا که ماهیت در نزد این اندیشـمندان دارای دو حیثیـت وجـود شـناختی و معرفت شناختی است (کـــــه دیدگاه های این متفکّران در هر یـک از ایـن دو حوزه بر دیدگاه ایشان در حوزه دیگر تأثیر مستقیم نیــــز دارد )، در فصـل نخست از این تحقیق ابتدا به بررسی ویژگیهای وجود شناختی ماهیت نزد ایـن اندیشمندان وسپس به بررسی ویژگیهـای معرفـت شـناختی ماهیـت پرداخته شده است. هدف از طراحی ایـن فصـل آن اسـت کـه ویژگیهـای ماهیـت نـزد اندیشمندان مسلمان تا قبل ملاصدرا بهتر شـناخته شـود تـا در گـام بعـدی بـا بررسی آراء و مبانی فلسفی ایـن فیلسـوف بتـوان بـه درک بهتـر و شـفافتری از دیدگاه وی پیرامون ذات و ماهیت دست یافـت و وجـوه تمـایز دیـدگاه او بـا دیدگاه‌های پیشینیان را مشخص کرد. در گام بعدی این تحقیق باید ویژگیهای وجودشناختی و معرفت‌شناختی ماهیت در فلسفه اصالت وجود مشخص مـی‌شد، اما پیش از آن لازم آمد تقریر و تعریف نگارنـده از ایـن فلسـفه مشـخص شود و در معرض داوری مخاطبان قرار گیرد. از همـین رو در فصـل نخسـت ابتدا به تعریف اصول و مبانی‌ای از فلسفه ملاصدرا که در بحث از ماهیت نقش مؤثری ایفا می‌کند، پرداخته شد. و مؤلف تعریـف خـود از ایـن مبـانی و لـوازم منطقی آنها را به دست داد. البته در ادامه این فصل از آنجا کـه مسألـــه اصـلی این تحقیق به نـوعی بـه بررسـی نسـبت فلسـفه ملاصـدرا بـا ذات گرایـی و نومینالیسم تحویل می‌شود، بررسی و تعریف گرایشـهای مختلـف فکـری در نومینالیسم و ذات‌گرایی را نیز مورد توجه قرار دادیم.

در بخش اول و فصل سوم این تحقیق پس از بررسـی ویژگیهـای وجـود شناختی ماهیت و ذات در فلسفه ملاصدرا و بر اساس مبـانی فلسـفی ایشـان، روشن و مشخص می‌شود که این فلسفه و مبانی آن ذات را نفی می‌کنـد و در این دستگاه فکری نمی‌توان برای موجودات قائل به ذات شد. پس این فلسـفه دچار نفی ذات‌گرایی ودر آستانه قول بـه نومینالیسم قرار می‌گیرد. اما آیـا راه گریزی برای برون رفت از این معضل وجود دارد ؟ بخش دوم از فصـل سـوم ایـن تحقیق که به بررسی جایگاه معرفت شناختی ماهیت در فلسـفه ملاصـدرا پرداخته، در واقع باز خوانــی دستگاهمندی از نظریه ادراک کلیـات ملاصـدرا است که در آن او می‌کوشد چگونگی ادراک کلّیات و ادراک ذات را (علیـرغم ناسازگاری وجود شناختی ذات با دستگاه فلسفی خود) توضیح دهـد. البتـه در ادامه این تلاش، وی برای بیان چگونگی قائل شدن به ذات و ماهیت در فلسفه‌اش، نیز مورد نقد فلسفی واقع شده و در پایان این فصـل ایـن فرضـیه مـورد تأیید قرار می‌گیرد که فلسفه آخوند علیرغم تلاشهای ایشـان ذات وماهیت را طرد می‌کند و هیچ جایگزین مناسبی که بتواند کارکرد مهم معرفت شناختی آن را داشته باشد، به دست نمی‌دهد. بنابراین در فلسفه اصالت وجود ابزاری بـرای تحصیل علم ومعرفت یقینی به عـالم خـارج وجـود نـدارد وازهمـین رو ایـن فلسفه به لحاظ معرفت شناختی دچار نومینالیسماست. در آخرین گام از این تحقیق (نتیجه‌گیری) نیـز لـوازم معرفـت شـناختی قول به نومینالیسم ومشکلاتی که گریبانگیر این فلسفه خواهـد بـود، توضـیح داده شده است.

کد خبر : 4153
تاريخ ثبت خبر : 29 فروردین 1394
ساعت بارگزاری خبر : 21:39
برچسب‌ها:, , ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)