به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، دکتر رضا داوری اردکانی رئیس فرهنگستان علوم در یادداشتی به چیستی دانشگاه اشاره کرده و آورده است: واقعیت این است که تاریخ بشر به دو دوره تقسیم میشود؛ نخست، دورهای که در آن فرهنگ از طبیعت پیروی میکند. در این دوره، ما جزئی از جهان هستیم و با جهان زندگی میکنیم. این نگاه، تا آخر قرون وسطا در اروپا و تا ۲۰۰ سال پیش در کشور ما حاکم بود. در این دوره «فرهنگ» به آدمی کمال میدهد اما وسیله دگرگون کردن جهان و تصرف در آن نیست. دوره دوم «رنسانس» است، در رنسانس انسان و تلقی از آن، تحول پیدا کرد؛ بشری به وجود آمد که شأن مهندسی، ساختن و پدیدآوردن داشت، اینجا بود که طبیعت و فرهنگ جای خود را با هم عوض کردند.
تا پیش از آن، «طبیعت» میزان بود اما در رنسانس «من» میزان شد و طبیعت بهعنوان وسیلهای در اختیار «من» قرار گرفت تا آن را درجهت ساختن آنچه که فکر میکرد به آن نیاز دارد، به کار گیرد. در رنسانس از جمله کارهای مهم «اتوپینویسی» بود و کتاب «توماس مور» نمونهای از این اتوپینویسیها است؛ «اتوپی؛ فرضی از یک زندگی است که فکر میکنیم باید محقق شود.» ادبیات قرن ۱۶ و ۱۷ در انگلستان و فرانسه بسیار به اتوپینویسی پرداخت و کوشید تا برای علم جدید، سیاست جدید، انسان جدید، روابط جدید و… تصویرسازی کند.
در دوره جدید، فرهنگ مدلی برای زندگی شد و تصرف در طبیعت «اصل» قرار گرفت و در این فضا بود که دانشگاه با این فکر متولد شد؛ این دانشگاه بیشتر آموزش میداد و از آن حالت اشرافی و ایدهآل گذشته خود فاصله گرفته بود و با جامعه بیشتر پیوند میخورد. اینکه چقدر دانشگاههای ما از فضای حاکم بر غرب تأثیر پذیرفت، نیز جای تأمل دارد. واقعیت این است که دانشگاههای ما، عین تحولاتی که دانشگاه در غرب از سرگذرانده را تجربه نکرده است اما خواهناخواه نیز از آن متأثر بوده است. معتقدم، علم باید با فرهنگ ما مناسبت داشته باشد و این موضوع برای همه کسانی که درباره دانشگاه فکر کردند، مسأله بوده است که دانشگاه با فرهنگ چه میکند؟
به نظر میرسد که امروز دانشگاه فقط جای آموزش نیست؛ علم، همه جا هست و مردم با علم زندگی میکنند حتی در جهان توسعهنیافته نیز همه مردم به علم دسترسی دارند. علم دیگر در حصار دانشگاه نیست و نمیتواند باشد. تا پایان جوانی من، ما چندان در دانشگاه، پژوهش نداشتیم و پژوهشهای اجتماعی چنان که باید بسط پیدا نکرد. البته پژوهش، امروز، دشوارتر است؛ چراکه امروز هیچکس مسئول چیزی نیست.
این در حالی است که دانشگاه باید صورتبخش نظام جامعه و زندگی باشد و تنها متخصص نمیپروراند. دانشگاه باید «چگونگی ارتباط علوم با هم»، «چگونگی آموزش» و اینکه «مردم چه چیزی را باید بدانند» را تبیین کند. حال اینکه، دانشگاه این توانایی را دارد یا خیر، نمیدانم! اما این موضوعی است که در دانشگاههای ما صورت نمیگیرد. دانشگاه ما، نه با صنایع، نه با فرهنگ و نه با اعتقادات ما ارتباطی ندارد و یک برج عاجنشین نه چندان توانا است.
ما دانشگاهِ مقالهنویس نمیخواهیم، دانشگاهِ مقالهنویسی میخواهیم که مقالاتش برای دانشجویان، اهل صنعت و فرهنگ مفید باشد. ما دانشگاهی میخواهیم تا نسبت ما با علوم انسانی و فرهنگ جدید را تعیین کند. مادامی که «تعداد مقالات» معیار برتری در نظام آمورشی ما است طبیعتاً، تقلب علمی رایج میشود. وقتی توانستیم مسائلی از مسائل کشور را حل کنیم، آنگاه «دانشمند» و «استاد» نامیده خواهیم شد.
انتهای پیام/