| امروز جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

راحله ابراهیمی در گفتگو با طلیعه:


تقویت تفکر در دوران کودکی، انسان را از پذیرش‌های کورکورانه بازمی‌دارد

نویسنده کتاب فلسفه برای کودکان با رویکرد ایرانی ـ اسلامی معتقد است تقویت و تحکیم تفکر و طرح پرسش و چرایی جویی ها در دوران کودکی همانند همان بذری است که ریشه شخصیت کودک را برای آینده مستحکم می کند و انسان را از اغفال و جهل و پذیرش های کورکورانه و تقلیدهای صرف در عقاید، باز می دارد.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، راحله ابراهیمی کارشناس ارشد فلسفه و حکمت اسلامی و مدرس در طرح تربیت مربی در حوزه فلسفه و روان‌شناسی کودک و مولف کتب فلسفه برای کودکان با رویکرد ایرانی ـ اسلامی معتقد است: اگر کودک جستجو و تامل، چرا گفتن در برابر مسائل و تفکر بر حقیقت را ملکه رفتار و ذهن خود گرداند، کودکی مستحکم، هوشیار و عمیق خواهد شد و اینگونه جامعه‌ای قدرتمند و واجد فعلیت‌های تامه خواهیم داشت.

 

گفتگوی ما با این مدرس و محقق فلسفه برای کودکان را در زیر می‎خوانید:

 

 *به نظر شما چه اهمیت و ضرورتی دارد که به کودکان فلسفه آموزش داده شود؟

 

 ضرورت خردورزی و تعقل سال‌هاست که در میان جوامع انسانی احساس شده است و امروزه جایگاه آن باطرح مسائل بنیادی مسجل شده است و در واقع یکی از نیازهای اساسی انسان(اعم از انسان غارنشین ویا انسانی که در جوامع زندگی می‌کند) حقیقت‌جویی و چرایی‌کردن در مسائل است و اساسا قوه‌ی ناطقه یا همان تعقل، وجه تمایز از سایر موجودات است. بنابراین می‌توان گفت فلسفه‌ورزی و به دنبال علت هر چیزی  بودن، ذاتی هر انسانی است. اما این قوه یعنی چرایی جویی در کودکان به مراتب تازه‌تر و پویاتر از افراد بالغ و بزرگسال است.چرا که کودکان به دلیل داشتن روحیه‌ی منعطف‌تر و خلاقیت فکری آمادگی و مجال  بیشتری برای پرداختن و رویارویی با پرسش‌ها و تامل دارند. کودکان به دنبال «یافتن» چهارچوب فکری برای خود می‌باشند در حالی‌که بزرگسالان به دنبال «نگه‌داری» آنچه یافته‌اند، می‌باشند چرا که اغلب بزرگسالان به دلایل مختلف از جمله دغدغه‌های مربط به مشاغل و یا ابتلاء به روزمرگی‌ها و یا عدم شکل‌گیری صحیح تفکر، کمتر فرصت پرداختن به پرسش‌هایی که با آن مواجه هستند را می‌یابند و اغلب به یافته‌های خود در دوران کودکی و نوجوانی بسنده می‌کنند حتی یافته‌ایی که از سر جهل آنها را پذیرفته‌اند.

 

بنابراین دوران کودکی و نونهالی فرصتی است که می‌توان ذهن کودک را به تفکر و پرسش و جستجوی پاسخ، عادت داد و آنها را برای فردای جامعه آماده کرد.چرا که هر فردی اگر نداند که کیست؟ چرا آفریده شده است؟ خدا چگونه موجودی است؟ زندگی یعنی چه؟و…، نمی تواند به لحاظ شخصیتی و روانی از رشد خوبی بهره‌مند شود و خود را برای فردای بهتر بسازد.

 

 *آیا تقویت قوه استدلال و قضاوت و تفکر در بچه ها باید از دوران کودکی آغاز شود؟

 

 همان‌طور که اشاره رفت، قوه ناطقه یعنی همان تعقل و خرد در هر انسانی نهادینه شده است و انسان ذاتا متفکر است.

 

این قوه همچون بذری است که کاشته  شده است و بالفعل تنها بذر است اما بالقوه، در ختی است سایه ساز و پرثمر. هر چه به این بذر در ابتدای راه رسیدگی بیشتر و مراقبت روز افزون شود و از خشکیدن و کج رویی‌ها حفظ شود، ریشه‌ای مستحکم‌تر خواهد دواند و برای ثمر بخشی آماده‌تر خواهد بود.

 

تقویت و تحکیم تفکر و طرح پرسش و چرایی جویی‌ها در دوران کودکی همانند همان بذری است که ریشه‌ی شخصیت کودک را برای آینده مستحکم می‌کند و انسان را از اغفال و جهل و پذیرش‌های کورکورانه و تقلیدهای صرف در عقاید، باز می‌دارد.

 

بنابراین کودکی مغتنم فرصتی است به منظور کاشت بذر تفکر و تامل، برای داشتن فرزندانی کامل و فرهیخته.

 

برخی با نام بردن از روش فلسفه برای کودکان، فکر می‌کنند که این روش به معنای آموختن و تحصیل فلسفه‌ی تخصصی که در محافل آکادمیکی در جریان است، می‌باشد بنابراین امری ناشدنی و نابجا برای دوران کودکی است. ولی این گونه نیست. بلکه این روش به تقویت پرسش‌گری در کودکان می‌پردازد و در واقع پرسش محور است. پرسش‌هایی که اغلب از کودکان نیز  شنیده می‌شود که برای مثال می‌پرسند: خدا کجاست؟. حسادت یعنی چه؟. خوب بودن چطوری است؟ و… .این سوالات در غالب ابزارهایی چون نمایش خلاق، اکران فیلم، انیمیشن‌های مرتبط با موضوع و یا بیان اشعار و ضرب‌المثلها و…بیان می‌شود.

 

 بنابراین فبک یا فلسفه برای کودک روشی است که به تقویت این دست پرسش‌ها و هدایت «غیر مستقیم » کودک برای یافتن پاسخ، می‌باشد.

 

 *به نظر شما روش های آموزش فلسفه برای کودکان مناسب است یا نیاز به نقد روش ها وجود دارد؟ آیا بهتر نیست که بر اساس روش آموزش فلسفه اسلامی به کودکان فلسفه آموخته شود؟

 

به هرحال هر شیوه‌ای رو به رشد است و هیچ گاه نمی‌توان گفت که امروز به بهترین حالت از یک پدیده دست یافته‌ایم. فلسفه برای کودک نیز پدیده‌ای است که اخیرا مورد توجه قرار گرفته است و با روش‌هایی چند، در حال رشد و پیشرفت است. طبیعی است که می‌توان شیوه‌های بهتری کشف و ارائه نمود.

 

برای مثال یکی، از بهترین روش‌ها طرح پرسش اصلی به بیان و زبان کودکانه است که تسهیل گر (هدایت گر کودک یا اصطلاحا مربی) کودک را ترغیب به پاسخ‎دهی می‌کند و کودک سعی می‌کند پاسخی برای سوال بدهد و پس از پاسخ دهی توسط کودک، تسهیل‌گر مجدد وارد موضوع می‌شود و پس از تایید کودک  با طرح «ریز پرسش‌هایی»  که مکمل و متمم پرسش اصلی است، سعی می‌کند ان قلتی به پاسخ کودک وارد کند و او را به تامل و تکاپوی بیشتر وا دارد تا کودک به پاسخ کامل‌تر ی دست یابد.

 

از دیر باز فلسفه به دنبال حقیقت و کنه و عمق آن بوده است. از زمان فلاسفه‌ی یونان پیش سقراطیان تا کندی و فارابی و ابن سینا و سهروردی و ملاصدرا، همگی جویای حقیقت و فهم آن بوده‌اند. هر یک بر این بوده‌اند که بانظرات خود دریچه‌ای از حق را بسوی ماسوا بگشایند و به دغدغه‌های تاریخی بشر از جمله خداشناسی و هستی‌شناسی و انسان‌شناسی  پرداخته‌اند.

 

بنابراین می‌توان گفت، اندیشه و فلسفه‌ورزی، تاریخی دارد که گاه شرق در آن نقش موثر ایفا کرده و گاه غرب  ولی آنچه مبتلا به همه‌ی فیلسوفان بوده است، پرسش و تامل است و پرسش‌گری و تفکر وجه مشترک فلاسفه اعم از شرق و غرب بوده است. بنابراین روشی که فبک اتخاذ کرده است، روشی که با نفس فلسفه و فلسفه‌ی اسلامی نیز سازگار است.

 

 *برخی کارشناسان معتقدند روش‌های غالب در این حوزه که در نظام‌های رسمی و غیررسمی آموزشی رایج شده است، دارای اشکالات مبنایی است و کتب و مقالات ما براساس روش فلسفه برای کودکان پیاده می‌شده و موسسه پیشرفت فلسفه برای کودکان در آمریکا مهمترین مروج آن است.  به نظر شما این روش فلسفه برای کودکان نیاز به نقد و بررسی از نظر فلسفه و مبانی اسلامی ندارد؟ چرا این موضوع در کشور ما کمرنگ است؟

 

 نباید از این موضوع غافل بود که نقد منصفانه موجبات تولید علم و جنبش فکری را فراهم می‌آورد و فبک هم از این ماجرا مستثنا نمی‌باشد و نیاز به تغییرات و اصلاحاتی دارد.

 

ما پس از تحقیق و بررسی بر طرح فلسفه برای کودک مشاهده کردیم که گاها برخی از این روش‌ها و یا سوالات ممکن است با محیط اجتماعی کشورسازگار نباشد  و یا کودک را دچار ابهام کند اما با این حال به طور قطعی نمی‌توان گفت که هیچ سنخیتی میان این تعالیم و جامعه ما برقرار نبوده و یا اساسا با مبانی فکری جامعه ما در تعارض می‌باشد، بلکه دریافتیم که نیاز به اصلاح و قرابت‌گرایی بیشتری میان پرسش‌ها و روحیه‌ی جاری در جامعه می‌باشد و باید دگرگونی‌هایی در این روش‌ها ایجاد کرد و برهمین اساس سعی در تغییر و اصلاح برخی از این روش‌ها شد و کتاب‌هایی با عناوین جدید ابداع شد از جمله : دین یعنی چه؟. باور چیست؟ و…که خلاء‌های موجود را اشباع کند  و همچنان هم در حال بررسی و پویش می‌باشیم.

 

علت کمرنگ بود نقد این  روش‌ها در کشور ما،  نوپا بودن و جدیدالورود بودن  فلسفه برای کودکان است و انشاالله چندی بعد خیل نقد‌ها بسوی این طرح روان خواهد گشت.امید که نقدها، نقدهایی منصفانه باشد.

 

 *آیا بهتر نیست که در روانشناسی و تعلیم و تربیت اسلامی مشخص شود که چه مفاهیم فلسفی باید به کودکان در هر مرحله رشد آموزش داده شود و مفاهیم فلسفه اسلامی مورد نیاز کودکان متناسب با مراحل رشد تبیین شود؟

 

 مسلما علومی چون روانشناسی و تعلیم و تربیت می‌تواند نقش مفیدی را در این روند ایفا کند و لازم است که در کار گروه های فبک، متخصصین از این علوم به یاری آموزش فلسفه برای کودک برخیزند ولیکن لازمه‌ی تحقق این تاثیر از سوی این علوم، آشنایی روانشناسی و تعلیم و تربیت با فلسفه است.چرا که تا با موضوع و مفاهیم یک علم اگر آشنا نبود و آن را درک نکرد، چگونه می‌توان تناسب نیاز فلسفه برای کودک را تعیین نمود.

 

ریشه علمی چون روانشناسی، فلسفه است و اساسا علم مستقلی بنام روانشناسی وجود نداشته است بلکه در نزد حکمای ایران و یونان شاخه‌ای از فلسفه بنام علم‌النفس وجود داشته است که بعدها غربی‌ها، شاخه‌هایی چون زیست‌شناسی  را به علم‌النفس فلسفه آغشته کردند و روانشناسی مرسوم شد.

 

چگونه می توان ندانست انسان کیست ولی بتوان به روان انسان یعنی همان روح انسان شناخت پیدا کرد. پاسخ پرسشی چون انسان کیست؟ در فلسفه یافت می‌شود.

 

ریشه‌ روانشناسی، فلسفه است و ریشه‌ی تعلیم و تربیت نیز روانشناسی است.همان طور که  ملاحظه می‌شود این علوم بهم پیوسته‌اند و می‌توان گفت علومی چون روانشناسی و تعلیم و تربیت ضرورت دارد که همراه فلسفه باشند ولی نمی‌توانند معیاری برای فلسفه قرار بگیرند.

 

 *در فلسفه برای کودکان تأکید بر تفکرات عملی است تا تأکید بر تفکرات تئوریک؟

 

 عمل و نظر دو روی یک سکه‌اند. دو روی یک پدیده‌اند. اینکه نظر مقدم است بر عمل و یا عمل مقدم است بر نظر؛ و یا نظر اصالت دارد و یا عمل اصیل است؛ محل اختلاف‌نظر است و هنوز هم پاسخی قطعی به این موضوع داده نشده است.

 

در روش آموزش فلسفه برای کودک، تاکید بر هر دو قسم است. بدین معنا که تا هنگامی که نظر و دیدگاه و ایدئولوژی یک فرد نسبت به مسائل معین نشده باشد، در عمل نیز دچار تزلزل خواهد بود.فبک به کودک می‌آموزد که حقیقت وجود دارد و این تو هستی که انتخاب می‌کنی که چگونه به این حقیقت بنگری. آن را واحد بنگری یا متکثر و یا هر دو، مادی بنگری یا فرا مادی و یا هر دو. یک لیوان نیمه پر، آیا پر است یا خالی؟ یا هم پر است و هم خالی؟ و در عمل چگونه نظر را نشان دهی.

 

فبک هم دستی بر نظر و تفکر تئوریک کودک دارد و هم دستی بر عمل. عملی که از دیدگاه نظری فرد به موضوع نشأت گرفته است.

 

 *با توجه به اینکه ایده اولیه فلسفه برای کودکان از فلسفه غرب گرفته‌شده است، می‌توان خطرات و تهدیدهای احتمالی ورود به این فضا برای تربیت نسل آینده را پیش‌بینی کرد و برای جلوگیری از آن راهکارهای مفیدی ارائه داد؟

 

 با نظر به آموزه‌های بزرگان ما از تعالیم دین و ادبیات و…، از« جهل» به عنوان خطر یاد شده است و بسیار بر علم دانایی تاکید شده است و چه علمی بهتر و پر سودتر از علومی که سرنوشت انسان را تعیین کننده است.

 

البته که ایده فلسفه برای کودکان  اولین بارقه را در غرب، داشته است ولیکن کسانی از سایر نقاط از جمله کشور ما بر این طرح کار کرده‌اند و به چند و چون آن آگاه‌اند و آن را تایید کرده‌اند و موجبات بسط آن را فراهم کرده‌اند و حتی رهبری جامعه، نیز بارها مکررا به فلسفه برای کودکان و نقش آن در آینده سازی کودکان ما تاکید داشته‌اند.

 

اگر کودک جستجو و تامل، چرا گفتن در برابر مسائل و تفکر بر حقیقت را ملکه‌ی رفتار و ذهن خود گرداند، کودکی مستحکم، هوشیار و عمیق خواهد شد و اینگونه جامعه‌ای قدرتمند و واجد فعلیت‌های تامه خواهیم داشت.

 

اندیشه و علم را بیاموز ولو از کافر.

 

به نظر می رسد فبک یا فلسفه برای کودک نقطه عطفی است در آیین جامعه و فردیت ما.

 

 انتهای پیام/

کد خبر : 24354
تاريخ ثبت خبر : 26 خرداد 1395
ساعت بارگزاری خبر : 12:30
برچسب‌ها:

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)