| امروز جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

طبقه‌بندی جدید علوم و تولید علوم انسانی اسلامی/1؛


طرح جامع‌الاطرافی در طبقه‎بندی علوم عرضه نشده است

هنوز طرح جامع الاطرافی در طبقه ‏بندی علوم عرضه نشده و عموم طرحها درباره طبقه‏ بندی علوم به نوعی دارای تسامح، نقص و مبانی فکری خاص هستند و در عین حال جامعیت آنها زیر سؤال است.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، طبقه‏ بندی علوم همواره مورد توجه فلاسفه و دانشمندان بوده و هست. بسیاری از بزرگان دینی و غیردینی هم در این باب داد سخن داده ‏اند. از صدر تاریخ تاکنون، بزرگان علم و فلسفه و دین درباره طبقه ‏بندی علوم اظهار نظر کرده ‏اند.

 

این بدان علت است که ساختمان ذهنی و فکری انسان همواره نیازمند نظم و انتظام بوده و هست. دانش و آموخته ‏های انسان باید همواره انتظام لازم را داشته باشد و ارتباط آن با یکدیگر روشن باشد، لذا دانشمندان و فلاسفه چه در آغاز و چه در میان و یا پایان دوره مطالعاتی خویش متعرض این مسئله شده و نظر خویش را در باره تقسیم ‏بندی علوم مطرح کرده ‏اند.

 

با آنکه نظرات گوناگونی در تقسیم‏ بندی علوم ابراز شده و علمای یونان و سپس به دنبال آنان دانشمندان اسلامی و از آن پس فلاسفه اروپایی، درباره تقسیم و طبقه‏ بندی علوم اظهار نظر کرده و طرح هایی را ارائه نموده‏ اند، اما هنوز هم باب اظهار نظر مفتوح است و یک جمع ‏بندی کلی که همه بر آن اتفاق نظر داشته باشند، وجود ندارد.

 

تقسیم و طبقه ‏بندی علوم از مسائل مهمی است که هم فلاسفه و دانشمندان برای سامان دادن به ساختار ذهنی و فکری خویش به آن نیازمندند و هم فرهنگ‏ نویسان که به نوعی، درگیر تدوین دانش برای استفاده از آن هستند به آن محتاج ‏اند، زیرا نظم بخشیدن و سبک و سنگین و مرتب نمودن و اولویت دادن به امور از جمله دانش و آموخته‏ های بشری امری است مطلوب و عقلایی. دانشمندان یونانی به مسئله تقسیم ‏بندی علوم بیش از هر کس توجه کرده ‏اند؛ افکار مشایی ارسطویی سرآمد تفکر در این زمینه است.

 

مسئله‏ ای که پس از گسترش علم و انشعاب آن پیش می‏آید، موضوع احصا و سپس رده بندی علوم است. این موضوع از نظر ماهیت تعلیم و تربیت و اخذ نتیجه در فراگیری دانش، کاری بسیار مهم و ضروری است، زیرا دانش ما باید نخست به صورت دقیق انشعاب یابد تا بتوان در حوزه ویژه هر موضوعی پژوهش کافی به عمل آورد.

 

طبقه‏ بندی متأثر از بینش علمی و فلسفی عصر و زمان پدید آورندگان آن است و این خود به نوعی ما را نسبت به فهم و اعتقاد و اندیشه واضع آن کمک می‏کند و یا به گونه ‏ای متأثر از حرفه و علاقه ‏ای است که وی به موضوع و موضوعات خاص داشته است. با آنکه دانشمندان اسلامی، در زمینه طبقه‏بندی علوم فعالانه مشارکت داشته و فارابی، کندی، ابن‏ سینا، ابوالحسن عامری، ابن رشد، غزالی، خواجه نصیرطوسی و … تا برسد به ملاصدرا، علامه طباطبایی و امام خمینی(ره) و … در این برهه کارکرده و نظراتی ابراز نموده ‏اند، اما عمدتا نظرات آنان برگرفته از افکار یونانیان و بعضا متأثر از اعتقادات دینی صرف و یا مخلوطی از آن دو بوده است. جمعی نیز با توجه به حرفه ‏ای که داشته ‏اند از قبیل معلمی، کتابت و وزارت طرحهایی را داده ‏اند.

 

همچنان که گفته شد، طبقه ‏بندی علوم همیشه مطلوب بوده و هست، زیرا خود مبین وحدتی است که ذهن انسان طالب آن است. در صدر تاریخ و در حکمت یونان، علم به صورت کلی و پیوسته بود و به آن فلسفه می‏ گفتند. لفظ فلسفه بر مجموعه دانش‏های بشری (نظری و علمی) اطلاق می‏ شد. کسانی مثل فیثاغورث، خود را فیلسوف می ‏نامیدند و امثال افلاطون و ارسطو بر تمام علوم زمان خود احاطه داشتند. بنابراین طبقه ‏بندی صحیح از دانش بشری، هم وقوف به وحدت علم را میسر می ‏سازد و هم، آگاهی لازم را درباره چگونگی تقسیم جداگانه شعب و یا تعیین اندازه دوری و یا نزدیکی این شعبه ‏ها را در اختیار ما می‏ گذارد.

 

 

هنوز پس از قرنها برای تدوین دائره‏المعارف مسئله تقسیم‏ بندی علوم مطرح و مورد استفاده است. هنوز هم درباره طبقه ‏بندی علوم سؤالاتی جدی مطرح است. در تقسیم بندی دانش سه سؤال مهم وجود دارد: اولین سؤال مهم که همواره در طول تاریخ مورد بحث بوده این است که آیا همچنان که ارسطو اعتقاد داشت، باید طبقه‏ بندی علوم فلسفه مراتبی باشد. سپس اظهار می‏ کند که این مسئله امروز رد شده و به جای آن حلقه دانش مطرح شده است، حلقه ‏ای که نقطه آغاز و انجامی ندارد.

 

مسئله دوم که به آن پاسخ‏هایی هم داده شده، ارتباط علوم و هماهنگی آنها با هم در کشف حقیقت است. اختلاف نظر کلی درباره وحدت حقیقت وجود دارد  اما هر چیز ممکن است دارای بخشی از حقیقت باشد، اما نباید حقایق گوناگون را در کنار هم قرار داد. آنها باید دور از هم باشند تا موجب برخورد و تضاد نشود.

 

سومین سؤالی که اخیرا مطرح شده است این است که آیا باید علوم انسانی را در کنار سایر علوم قرار داد. او می ‏گوید امروزه اعتقاد بر این است که باید علوم انسانی (زبان، ادبیات، هنر، تاریخ، فلسفه و مذهب) را در یک طرف و علوم طبیعی و اجتماعی را در طرف دیگر قرار داد، زیرا روش‏های بررسی هر یک با هم متفاوت است، ولی او از خود سؤال می ‏کند که آیا واقعا می ‏توان این دو را از هم جدا کرد؟ آیا دو جهان وجود دارد؟ و سرانجام نتیجه ‏گیری می ‏کند که این ایمان است که به ما می‏ گوید که جهان دانش یک جهان واحد برای گفتگو است. (بریتانیکا، پروپدیا، ۴۷۷)

 

با این توضیحات مشخص می‏شود که هنوز در رابطه با طبقه‏بندی علوم سؤالات جدی وجود دارد. به بیان دیگر می‏ توان پرسید که آیا سلسله مراتب در طبقه‏ بندی علوم واقعا رد شده است؟ آیا وحدت علوم برای رسیدن به حقیقت، امروزه منتفی است؟ آیا علوم انسانی با علوم اجتماعی مباین است؟ آیا طرح طبقه‏ بندی معمول که عمدتا برگرفته از افکار ارسطو است، کامل و بی‏ چون و چراست؟ آیا دیگر نمی ‏توان طرح جدیدی برای طبقه ‏بندی مطرح کرد؟ آیا از قرآن که خود منادی حقیقت و هدایت بشر برای رسیدن به حقیقت است، نمی ‏توان طبقه ‏بندی علوم را الهام گرفت؟

 

ضرورت و فایده طرح

 

از آنجا که هنوز طرح جامع الاطرافی در طبقه ‏بندی علوم عرضه نشده و عموم طرحها درباره طبقه‏ بندی علوم به نوعی دارای تسامح، نقص و مبانی فکری خاص هستند و در عین حال جامعیت آنها زیر سؤال است، به نظر می ‏رسد که طرح نظرات جدید می‏ تواند راهگشا و مفید باشد. دست کم برای تحریک اذهان و استفاده از نظرات بزرگان، کاری مطلوب و پسندیده است. به نظر نگارنده این طرح جامعیت لازم را دارد و به ویژه اینکه منبعث از آیات قرآن مجید و مطابق با اصول فطرت و آفرینش است.

 

 

فایده مهم طرح این است که برای موحدان و مؤمنان پشتوانه خوبی است. بسیارند کسانی که این سؤال برایشان مطرح است که غیر از تقسیم‏ بندی یونانی، آیا مسلمانان خود، جداگانه دارای تقسیم ‏بندی و طبقه ‏بندی برای علوم بوده ‏اند؟ آیا قرآن خود بر این مسئله عنایت داشته است؟ آیا می ‏توان از قرآن مجید در هر زمان استنتاج‏‌های لازم را نمود؟ پاسخ مثبت به این سؤالات فایده اصلی و عمده طرح است.

 

اساسا انگیزه جداسازی علوم از یکدیگر چیست؟ پاسخ این است که مسائل قابل شناخت طیف گستردهای را تشکیل می دهد و در حالی که در این طیف بعضی از مسائل در ارتباط تنگاتنگ با بعضی دیگر قرار می گیرند برخی دیگر از مسائل دور و بیگانه از هم هستند و چندان ارتباطی با یکدیگر ندارند.

 

از سوی دیگر فرا گرفتن بعضی از معلومات متوقف بر بعضی دیگر است و دست کم دانستن یک دسته به فهم دسته دیگر کمک می‌کند در حالی که چنین رابطه ای میان دسته های دیگر از دانستنی ها وجود ندارد.

 

با توجه به اینکه فراگرفتن همه معلومات برای هر دانش پژوهی میسر نیست و به فرض میسر بودن، چنین انگیزه ای برای همه وجود ندارد، چنانکه ذوق و استعداد افراد هم نسبت به فراگیری انواع مسائل مختلف است و با توجه به اینکه بعضی از دانشها وابسته به بعضی دیگر و آموختن یکی متوقف بر دیگری است.

 

از این روی آموزشگران از دیرباز در صدد برآمده اند که از طرفی مسائل مرتبط و متناسب را دسته بندی کنند و دانشها و علوم خاص را مشخص سازند و از طرف دیگر علوم مختلف را طبقه بندی کنند و نیاز هر علمی را به علم دیگر و در نتیجه تقدم یکی را بر دیگری روشن نمایند تا اولا کسانی که انگیزه یا ذوق و استعداد خاصی دارند بتوانند گمشده خودشان را در میان انبوه مسائل بی شمار بیابند و راه رسیدن به هدفشان را بشناسند و ثانیا کسانی که می خواهند رشته های مختلفی از معلومات را فراگیرند بدانند از کدام یک آغاز کنند که راه را برای آموختن دیگر رشته ها هموار کند و فراگیری آنها را آسان‌تر نماید.

 

بدین ترتیب علوم به قسمت‌ها و بخشهای گوناگون تقسیم شد و هر بخش در طبقه و مرتبه خاصی قرار گرفت از جمله تقسیمات علوم تقسیم کلی آنها به علوم نظری و علوم عملی و تقسیم علوم نظری به طبیعیات و ریاضیات و الهیات و تقسیم علوم عملی به اخلاق و تدبیر منزل و سیاست است که قبلا به آن اشاره شد.

 

انتهای پیام/

کد خبر : 23626
تاريخ ثبت خبر : 8 خرداد 1395
ساعت بارگزاری خبر : 12:23
برچسب‌ها:

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)