| امروز شنبه, ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

نظریه های تولید علوم انسانی اسلامی/7؛


تحقق علم دینی برنامه‌ریزی تعلیم و تربیتی درازمدت می‌طلبد

حسین سوزنچی معتقد است راهکار تحقق علم دینی بیش از آنکه برنامه پژوهشی ناظر به محتوا باشد برنامه‌ریزی تعلیم و تربیتی نسبتاً درازمدت طلب می‌کند. برنامه‌ریزی ای که تحقق علم را نه در مجموعه‌های مکتوب بلکه در درون یک عده از انسانها جستجو می‌کند و می‌کوشد نهضت تولید علم را در این انسانها رقم بزند.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه؛ حجت الاسلام والمسلمین دکتر حسین سوزنچی، عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم (ع) معتقد است می‌توان دو تلقی از واژه علم داشت؛ یکی اینکه علم را به معنای تک گزاره معرفتی و دیگری اینکه علم را به معنای یک رشته علمی گرفت. در این بخش علم در مقام ثبوت و حقیقت نفس الامری، از علم در مقام اثبات و تحقق خارجی و تاریخی تفکیک شده است.

وی در این باره می گوید: وقتی سخن از علم دینی به میان می‌آید اولین مطلبی که به ذهن می‌رسد این است که مقصود از علم در تعبیر علم دینی چیست؟ و برای فهم این مطلب باید وارد مباحث علم شناسی شد. دو تلقی از واژه علم می‌توان داشت: اول اینکه علم به عنوان تک معرفتی که غالباً در قالب یک گزاره قابل بیان‌شده است که از آن علم به عنوان یک گزاره معرفتی تعبیر می‌کنیم. دیگری علم به عنوان یک نظام منسجم معرفتی حاصل از چندین گزاره یا به تعبیر دیگر رشته علمی است.

درباره علم می‌توان در دو مقام بحث کرد یکی در مقام ثبوت و حقیقت نفس الامری علم و دیگری مقام اثبات و تحقق خارجی و تاریخی علم که در مقام اول علم یک مصداق خارجی دارد و در مقام اثبات می‌تواند چندین مصداق داشته باشد. نکته مهم اینجاست اگر چه هر دو مقام ضروری و لازم‌اند اما باید مواظب بود که بین این دو مقام خلط صورت نگیرد. در باب هویت علم باید بین تحلیل منطقی و فلسفی و تحلیل تاریخی و جامعه‌شناسی تفاوت گذاشت.

 

تحلیل اول ناظر به مقام ثبوت و تحلیل دوم ناظر به مقام اثبات است. تا پیش از دوره تمدن جدید غربی هیچ‌گاه جریان علم و جریان دین به عنوان دو جریان رقیب و متعارض شناخته نمی‌شدند. تحولاتی که از دوره رنسانس شروع شد به شکل‌گیری تمدن جدید انجامید و برای اولین بار در طول تاریخ مشاهده می‌شود که جریان علم به تدریج سعی می‌کند جایگزین جریان دین شود. تشکیل این جریان علم زدگی به دو عامل بر می‌گردد. یکی ضعف نگاه فلسفی که از ابتدای رنسانس دامن‌گیر تفکر جدید شده بود و دیگری ضعف کلیسا در مواجه معقول و عمیق با پیشرفت‌های علمی. و امروزه شاهد نوعی بازگشت به دین هستیم که فطری بودن دین در وجود آدمی و رسیدن به اینکه علم نمی‌تواند پاسخ گوی تمامی نیازهای بشر باشد دو عامل مهم آن است.

 

مهمترین مؤلفه‌های علم در فرهنگ دینی عبارتند از:

۱) علم دارای مراتب و درجاتی است که قله آن علم الهی است که نظام تکوین محصول آن است.

۲) بهترین علم ها، علمی‌اند که به شناخت خود و اصلاح خویش بینجامد و راه سعادت را نشان دهد.

۳) علم در رأس همه فضیلت ها بلکه ریشه همه خوبی‌هاست و برای همین بیان‌شده که علم امری مقدس است

۴) چنین علمی از سویی هم‌نشینی با ایمان که جدایی‌ناپذیرند و از سوی دیگر دست در دست عقل دارد.

۵) با این اوصاف در نگرش دینی، علمی حقیقتاً علم شمرده می‌شود که بتواند نگرش توحیدی را در اندیشه، خلق و خوی رفتار انسانی متجلی سازد که در غیر این صورت یک امر زیاد (فضل) است. معیار وحدت‌بخش مسائل علم تنها موضوع و یا غایت می‌تواند باشد لذا مهم‌ترین عامل انکار منکران علم دینی تمسک به یک پیش‌فرض قابل مناقشه و تعصب بر طبقه‌بندی علوم بر اساس روش بوده که اگر این پیش‌فرض مخدوش گردد زمینه برای پذیرش معنای معقولی از علم دینی فراهم می‌آید. حقیقت علم به ما هو علم هیچ‌گاه از امور غیر علمی تأثیر نمی‌پذیرد و علت شیوع چنین دیدگاهی از معرفت‌شناسی جدید، تقلیل گزاره‌های علمی به گزاره‌های تجربی در میان فیلسوفان پس از کانت است.

 

بحث دیگری که در اینجا مطرح می‌شود این است که آیا علم دینی تنها مربوط به علوم انسانی است یا در مطلق علوم می‌تواند مصداق داشته باشد؟ به نظر می‌رسد ریشه این بحث اعتقاد به نوعی تفاوت ماهوی بین علوم طبیعی با علوم انسانی است. طرفداران تفاوت این دو دسته از علوم دلایل متعددی ارائه نموده‌اند: یک دلیل که از سخنان پیروان مکتب تفهمی قابل استخراج است این است که ورود اعتباریات در عرصه رفتارهای انسانی موجب تفاوت بنیادین در موضوع علوم انسانی با سایر علوم، لذا موجب تفاوت جدی در ماهیت این دو دسته از علوم می‌شود.

 

دلیل دیگر حاصل تمسک به حضور جدید ارزشها و قضایای تجویزی به جای اکتفا به قضایای توصیفی در فضای علوم انسانی است که ساختار بسیاری از بحثها را متحول می‌سازد و سومین مبنا وجود قدرت اختیار در انسان و نامتعین بودن رفتارهای بشری در مقایسه با سایر علوم بود که چون موضعشان موجودِ مختار نیست با این مشکل مواجه نیستند.

 

دکتر سوزنچی پاسخ این تلقی ها را این‌گونه بیان می‌کند که اگر از طرفی تبیین صحیحی از ماهیت علم ارائه شود و تجربی بودن وصف اصلی علم قلمداد نشود و حقیقت اختیار و نحوه تبعیت اراده از نظام علیت تبیین گردد و جایگاه سایر روش‌های کسب معرفت خصوصاً روش برهانی، در ماهیت و ساختار علم جدی گرفته شود و از طرف دیگر تبیین وجود شناختی مناسبی از ارزش ها ارائه گردد و ریشه مباحث حکمت عملی در واقعیات مربوط به آدمی نشان داده شود و زمینه برای بحث‌های معرفتی در باب ارزش‌ها مهیا گردد معلوم می‌شود که ماهیت علوم انسانی به لحاظ علم بودن تفاوتی با ماهیت علوم طبیعی ندارد. خلاصه اینکه این تفاوتها اگر چه اهمیت مباحث دینی در علوم انسانی را بیشتر می‌کند اما لزوماً به آن منحصر نمی‌شود.

 

سوزنچی در مورد علوم اسلامی، هم می گوید: علوم اسلامی علومی هستند که شأن آن‌ها فهم، تبیین و دفاع از کتاب و سنت است و یا در آن‌ها برای اثبات و نفی و رد و قبول یک رأی به کتاب و سنت تمسک می‌شود و علومی که هیچ یک از دو وصف مذکور را نداشته باشند علوم غیر اسلامی اند.

 

وی در طراحی نظریه خود مراد از دین را دین حق می داند، یعنی دینی که اولاً به خاطر حقیقت بودنش مورد پذیرش واقع شده، نه هر آیین و مکتبی که مورد پذیرش عده‌ای از آدمیان باشد ثانیاً مطالب آن که واقعاً سخن دین باشد، نه هر آنچه به نام این دین در جامعه رواج دارد. مراد در این اندیشه دین اسلام است آن هم با روایات شیعی صحیح و معتبر. اگر معیار دینی قلمداد کردن یک گزاره، استناد آن به یکی از منابع اسلام باشد، آن گاه نه تنها گزاره‌های حاصل از کتاب و سنت، بلکه گزاره‌های حاصل از عقل نیز شایسته دینی نامیدن خواهند بود و حصر گزاره‌های دینی به گزاره‌های نقلی توجیهی نخواهد داشت. درک نحوه تعامل میان دستاوردهای عقل بشری و آموزه‌های کتاب و سنت یکی از مبانی مهم در مسئله علم دینی است.

 

واضح‌ترین تعارض که بین معرفت‌های نقل و معرفت‌های عقل ممکن است بروز کند، تعارض‌های مفاد صریح گزاره‌های نقلی با دستاوردهای عقلی بشری است. حل مسئله تعیین قلمروی نقل و به تبع آن قلمرو عقل و انتظارات ما از نقل، که شاه کلید حل مسئله رابطه عقل و نقل است، مبتنی بر بازخوانی ادله عقلی نبوت است تا با این کار ضابطه، مراجعه ما به وحی معلوم گردد و آنگاه بر اساس این ضابطه انتظار خود از وحی و قلمرو و کارکرد آن را استخراج کنیم. وجه جامع ادله نبوت نارسایی و عدم کفایت دستاوردهای صرفاً عقلی بشر برای کشف مسیر سعادت است.

 

نبوت بر این مقدمات مبتنی است که:

۱) انسان موجودی است که وضع مطلوبش از غیر وضع موجود اوست.

۲) تحقق تمامی کمالات وجودی در وجود آدمی ممکن است.

۳) انسان طالب کمالات وجود اوست. یعنی انسان موجودی غایتمند است.

۴) آدمی نمی‌تواند راه رسیدن به تمامی کمالات به نحو مطلق خودش به تنهایی تشخیص دهد.

۵) خداوند رحمان است یعنی رحمتی دارد که به اقتضای آن رحمت هر نیاز واقعی را که در عالم باشد بر آورده می‌کند.

نتیجه اینکه: راهی برای رفع نیاز انسان به درک مسیر دست‌یابی به تمامی کمالات وجود دارد که همان نبوت است.

 

وی معتقد است تعارض بین مفاد عقل و نقل در سه حوزه قابل بحث باشد که هر یک راه حل مستقلی می‌طلبد. در حوزه مسائل نظری، در حوزه مسائل عملی و در حوزه احساسات که مخاطب اصلی احساسات آدمی است نه عقل او هرچند که از لوازم نظری و عملی این‌ها نیز باید با مبادی عقلی سازگار باشد.

 

ماهیت علم دینی؛ راهکار و تحقق آن از دیدگاه سوزنچی

 

مبانی علم شناختی این دیدگاه عبارت‌اند از:

۱) علم در مقام ثبوت کشف واقع است و فقط یک علم داریم و بحث از امکان و عدم اماکن علم دینی در قبال سایر علوم بحثی مربوط به مقام تحقق خارجی و تاریخی علم است.

۲) بر همین اساس حکمت عملی نیز در محدوده علم قرار می‌گیرد.

۳) هیچ توجیه منطقی وجود ندارد که روش تجربی را معیار علمی بودن برخی از گزاره‌های معرفتی بدانیم بلکه اساساً آنچه موجب گردآمدن مسائل مختلف در ذیل یک علم و تمایز آن از سایر علوم می‌شود موضوع و یا غایات آن علم است نه روش آن.

۴) امور مقدم بر علم که در شکل‌گیری و جهت‌دهی علوم تأثیر گذارند بر دو دسته‌اند. برخی حیثیت معرفتی دارند اما برخی دیگر یا حیثیت معرفتی معتبری ندارند یا ارتباط منطقی موجهی با مسائل علم و مورد نظر ندارند.

۵) علم از حیث تحقق خارجی و به لحاظ وجودی با صاحب خویش پیوند می‌خورد و ابعاد اخلاقی و معرفتی در وجود عالم در هم تأثیر می‌گذارند و لذا تحول‌آفرینی در علم حتماً رابطه‌ای دو طرفه با تحولات روحی و اخلاقی در شخصیت عالم دارد.

۶) به لحاظ ماهوی تفاوتی بین علوم انسانی و علوم طبیعی نیست.

 

ب: مبنای دین شناختی این دیدگاه عبارت‌اند از:

۱) فلسفه اصلی نبوت، هدایت انسان و هدایت امری است که در تمام شئون حیات آدمی تجلی می‌کند.

۲) منبع معرفتی دین هم نقل و هم عقل است.

۳) اختلافاتی که احتمالاً بین دستاوردهای عقل بشری و آموزه‌های حاصل از آیات و روایات پیش می‌آید قابل حل و رفع است.

 

نتیجه

بر این اساس در هر موضوعی از موضوعات که علمی تولید می‌شود اگر آن علم بر مبنای معتبر فلسفی الهی تکیه کند از منابع معرفتی مورد قبول اسلام تغذیه کند و در راستای غایات مورد نظر انسان باشد آن علم یک علم اسلامی است.

 

راهکار تحقق علم دینی بیش از آنکه برنامه پژوهشی ناظر به محتوا باشد برنامه‌ریزی تعلیم و تربیتی نسبتاً درازمدت طلب می‌کند. برنامه‌ریزی ای که تحقق علم را نه در مجموعه‌های مکتوب بلکه در درون یک عده از انسانها جستجو می‌کند و می‌کوشد نهضت تولید علم را در این انسانها رقم بزند.

 

بدین صورت که

 

۱- در ضمن توجه به ضروریات تربیتی آنان

۲- هم معارف دینی لازم برای پیدا کردن نگرش و جهان‌بینی و غایتمندی درست و نیز محدوده‌های عمل مورد نظر را در اختیار آن‌ها قرار می‌دهد.

۳- و هم علوم جدید را جدی می‌گیرد و در علوم جدید نیز پیش از آنکه به محتویاتی بپردازد که کارشناس پرور باشد، در صدر آموزش محتویاتی است که نظریه‌پرداز و صاحب‌نظر بسازد.

 

این راهکارها را در چند دسته می‌توان مورد توجه قرارداد:

راهکارهای مربوط به برنامه‌های آموزشی و درسی، راهکارهای مربوط به برنامه‌های تربیتی و پرورشی و راهکارهای مربوط به نظام رسمی علم و ساختارهای فرهنگی حاکم بر دانش و پژوهش کشور.

 

اهم مباحث و راهکارها به اختصار بیان می‌ شود:

 

۱)  آموزش نگرش‌های اسلامی در باب کل جهان و جهان‌بینی صحیح

۲) آموزش مبانی ارزش (غایی) و جهت‌گیری‌های مطلوب در هر علمی

۳) ارائه بیانی اجمالی از نظام تشریع

۴) ارائه نگاه کلان به علوم مختلف به منظور تعیین جایگاه هر علمی در منظومه علوم

۵) جایگزین کردن رویکرد نظریه‌پردازی به جای رویکرد کارشناس پرور

۶) ارائه مبانی نگاه دینی در دل آموزش آن دسته از علومی که وجهه نظری و معرفت‌زائی آن‌ها غلبه دارد مثل روان‌شناسی و جامعه‌شناسی

۷) توأم ساختن آموزش علوم انسانی با نقد مبانی انسان‌شناسی این علوم به منظور درک نحوه ابتناء نظریات علوم انسانی بر اصالت انسان بدون خدا

۸) در نظر داشتن صلاحیت‌های اخلاقی و روحیه‌ای اساتید در ارتقا و دوام حضور در دانشگاه

۹) طراحی نظام معقول علمی  ـ اخلاقی برای گزینش معلم و متعلم

۱۰) تلاشی برای غلبه دادن اخلاق و معنویت بر محیط آموزش

۱۱) تقویت فرهنگ قداست داشتن علم و عالم در عین گسترش فضای آزاداندیشی علمی

۱۲) تغییر نظام اعتبار بخشی به پژوهش ها در راستای تقویت پژوهش‌های خلاق و مبتکرانه

۱۳) برنامه‌ریزی برای تغییر ساختار آموزشی کشور خصوصاً از حیث جهت‌دهی مسیر زندگی علمی نخبگان

 

بخش قبلی این سلسله یادداشتها را اینجا بخوانید!

 

انتهای پیام/

کد خبر : 16408
تاريخ ثبت خبر : 3 بهمن 1394
ساعت بارگزاری خبر : 15:22
برچسب‌ها:, ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)