به گزارش ️خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، دکتر مصطفی دلشاد تهرانی استاد دانشگاه و نهج البلاغه پژوه در یادداشتی به موضوع گسترۀ امنیت در اندیشه و سیرۀ امام علی(ع) پرداخته است:
امام على(ع) در راه فراهم کردن امنیت اجتماعى و سیاسى هر نوع خودکامگى در عرصه حکومت را به زیر پا گذاشت و فضایى آکنده از امنیت را در مناسبات حکومتى عرضه داشت، چنانکه در ضمن خطبه اى فرمود: «فَلَا تُکَلِّمُونِی بِمَا تُکَلَّمُ بِهِ الْجَبَابِرَهُ،وَ لَا تَتَحَفَّظُوا مِنِّی بِمَا یُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ أَهْلِ الْبَادِرَهِ، وَ لَا تُخَالِطُونِی بِالْمُصَانَعَهِ، وَ لَا تَظُنُّوا بِیَ اسْتِثْقَالًا فِی حَقٍّ قِیلَ لِی، وَ لَا الْتِمَاسَ إِعْظَامٍ لِنَفْسِی، فَإِنَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ أَنْ یُقَالَ لَهُ أَوِ الْعَدْلَ أَنْ یُعْرَضَ عَلَیْهِ، کَانَ الْعَمَلُ بِهِمَا أَثْقَلَ عَلَیْهِ. فَلَا تَکُفُّوا عَنْ مَقَالَهٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَهٍ بِعَدْلٍ، فَإِنِّی لَسْتُ فِی نَفْسِی بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ، وَ لَا آمَنُ ذلِکَ مِنْ فِعْلِی، إِلَّا أَنْ یَکْفِیَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِی مَا هُوَ أَمْلَکُ بِهِ مِنِّی.»(نهج البلاغه، خطبۀ ۲۱۶)
با من چنانکه با جبّاران سخن مى گویند، سخن مرانید، و چنانکه با مستبدّان، محافظه کارى مى کنند از من کناره مجویید، و با ظاهرآرایى و به طور تصنّعى آمیزش مدارید، و شنیدن حق را بر من سنگین مپندارید، و نخواهم مرا بزرگ انگارید، چه آن کس که شنیدن سخن حق بر او گران افتد و نمودن عدالت بر وى دشوار بُوَد، کار به حقّ و عدالت بر او دشوارتر است. پس، از گفتن حق، یا راى زدن در عدالت باز مایستید، که من خویشتن را برتر از آن نمى دانم که اشتباه نکنم، و نه در کار خویش از خطا ایمنم، مگر که خدا مرا در کار نفس کفایت کند که از من بر آن تواناتر است.
امیرمؤمنان (ع) در پى آن بود که امنیتى فراگیر در جهت رشد و تعالى مردمان فراهم نماید و فرمانهاى حکومتى آن حضرت در این باره مایه شگفتى است. امام (ع)در دستورالعملى به مأموران گرفتن زکات، نکاتى بیان فرموده که نشان دهنده دیدگاه امام (ع) درباره امنیت اجتماعی – اقتصادى و مناسبات مربوط بدان است: «اِنْطَلِقْ عَلَى تَقْوَى اللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ،وَ لَا تُرَوِّعَنَّ مُسْلِمًا وَ لَا تَجْتَازَنَّ عَلَیْهِ کَارِهًا، وَ لَا تَأْخُذَنَّ مِنْهُ أَکْثَرَ مِنْ حَقِّ اللَّهِ فِی مَالِهِ، فَإِذَا قَدِمْتَ عَلَى الْحَیِّ فَانْزِلْ بِمَائِهِمْ مِنْ غَیْرِ أَنْ تُخَالِطَ أَبْیَاتَهُمْ، ثُمَّ امْضِ إِلَیْهِمْ بِالسَّکِینَهِ وَ الْوَقَارِ، حَتَّى تَقُومَ بَیْنَهُمْ فَتُسَلِّمَ عَلَیْهِمْ، وَ لَا تُخْدِجْ بِالتَّحِیَّهِ لَهُمْ، ثُمَّ تَقُولَ: عِبَادَ اللَّهِ، أَرْسَلَنِی إِلَیْکُمْ وَلِیُّ اللَّهِوَ خَلِیفَتُهُ لِآخُذَ مِنْکُمْ حَقَّ اللَّهِ فِی أَمْوَالِکُمْ، فَهَلْ لِلَّهِ فِی أَمْوَالِکُمْ مِنْ حَقٍّ فَتُؤَدُّوهُ إِلَى وَلِیِّهِ؟ فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ لَا، فَلَا تُرَاجِعْهُ، وَ إِنْ أَنْعَمَ لَکَ مُنْعِمٌ فَانْطَلِقْ مَعَهُ مِنْ غَیْرِ أَنْ تُخِیفَهُ أَوْ تُوعِدَهُ أَوْ تَعْسِفَهُ أَوْ تُرْهِقَهُ، فَخُذْ مَا أَعْطَاکَ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ فِضَّهٍ. فَإِنْ کَانَ لَهُ مَاشِیَهٌ أَوْ إِبِلٌ فَلَا تَدْخُلْهَا إِلَّا بِإِذْنِهِ، فَإِنَّ أَکْثَرَهَا لَهُ، فَإِذَا أَتَیْتَهَا فَلَا تَدْخُلْ عَلَیْهَا دُخُولَ مُتَسَلِّطٍ عَلَیْهِ وَ لَا عَنِیفٍ بِهِ، وَ لَا تُنَفِّرَنَّ بَهِیمَهً وَ لَا تُفْزِعَنَّهَا وَ لَا تَسُوءَنَّ صَاحِبَهَا فِیهَا، وَ اصْدَعِ الْمَالَ صَدْعَیْنِ ثُمَّ خَیِّرْهُ، فَإِذَا اخْتَارَ فَلَا تَعْرِضَنَّ لِمَا اخْتَارَهُ. ثُمَّ اصْدَعِ الْبَاقِیَ صَدْعَیْنِ، ثُمَّ خَیِّرْهُ، فَإِذَا اخْتَارَ فَلَا تَعْرِضَنَّ لِمَا اخْتَارَهُ. فَلَا تَزَالُ کَذلِکَ حَتَّى یَبْقَى مَا فِیهِ وَفَاءٌ لِحَقِّ اللَّهِ فِی مَالِهِ؛ فَاقْبِضْ حَقَّ اللَّهِ مِنْهُ. فَإِنِ اسْتَقَالَکَ فَأَقِلْهُ.»(همان، نامۀ ۲۵)
برو با ترس از خدا، که یگانه است و بى همتا. مسلمانى را مترسان! و اگر او را خوش نیاید، بر سَرِ وى مَران! و بیش از حقّ خدا از مال او مستان! چون به قبیله رسى، بر سرِ آب آنان فرود آى و به خانه هایشان در میاى! پس آهسته و آرام به سوى ایشان رو تا به میان آنان رسى و سلامشان کن و در درود گفتن کوتاهى مکن! سپس بگو: بندگان خدا! آیا خدا را در مالهاى شما حقّى است تا آن را به ولىّ او بپردازید؟ اگر کسى گفت: نه! متعرّض او مشو؛ و اگر کسى گفت: آرى! با او برو، بى آنکه او را بترسانى یا بیمش دهى، یا بر او سختگیرى یا کار را بر او سخت گردانى! آنچه از زر یا سیم به تو دهد، بگیر؛ و اگر او را گاو و گوسفند و شترهاست، بىرخصتِ او میان آن در مشو که بیشتر آن رمه، او راست؛ و چون به رمه رسیدى چونان کسى به میانشان مرو که بر رمه چیرگى دارد یا خواهد که آنها را بیازارد؛ و چارپایان را از جاى مگریزان و مترسان، و با صاحب و همدم آنان در میانشان بدرفتارى مکن! پس مال را دو بخش کن و خداوندِ مال را مخیّر گردان و هر بخش را برگزید، بپذیر و بر او خُرده مگیر. پس، مانده را دو بخش کن و او را مخیّر گردان و هر بخش را که برداشت متعرّض او مشو. پس پیوسته چنین کن تا آنچه از مالِ او باقى مى آید، حقّ خدا را ادا کردن شاید. پس حقّ خدا را از او بگیر [و اگر گمان زیان کند] و خواهد آنچه را قسمت شده به هم زند، بپذیر.
این همه سفارش براى آن است که ایجاد امنیت هدفى اساسى در حکومت است و جز در سایه امنیتى همه جانبه و فراگیر نمى توان رشد و توسعه و تعالى فراهم نمود.
امنیت اقتصادى باید همهجانبه و فراگیر باشد، براى تولیدکنندگان، توزیعکنندگان، عرضهکنندگان، بازرگانان، خدمتگیران، مصرفکنندگان و جز آنان. امیرمؤمنان على(ع) در این باره در عهدنامه مالک اشتر چنین فرموده است: «ثُمَّ اسْتَوْصِ بِالتُّجَّارِ وَ ذَوِی الصِّنَاعَاتِ، وَ أَوْصِ بِهِمْ خَیْرًا: الْمُقِیمِ مِنْهُمْوَ الْمُضْطَرِبِ بِمَالِهِ، وَ الْمُتَرَفِّقِ بِبَدَنِهِ، فَإِنَّهُمْ مَوَادُّ الْمَنَافِعِ، وَ أَسْبَابُ الْمَرَافِقِ، وَ جُلَّابُهَا مِنَ الْمَبَاعِدِ وَ الْمَطَارِحِ، فِی بَرِّکَ وَ بَحْرِکَ، وَ سَهْلِکَ وَ جَبَلِکَ، وَ حَیْثُ لَا یَلْتَئِمُ النَّاسُ لِمَوَاضِعِهَا، وَ لَا یَجْتَرِؤُونَ عَلَیْهَا، فَإِنَّهُمْ سِلْمٌ لَا تُخَافُ بَائِقَتُهُ، وَ صُلْحٌ لَا تُخْشَى غَائِلَتُهُ. وَ تَفَقَّدْ أُمُورَهُمْ بِحَضْرَتِکَ وَ فِی حَوَاشِی بِلَادِکَ. وَ اعْلَمْ ـ مَعَ ذلِکَ ـ أَنَّ فِی کَثِیرٍ مِنْهُمْ ضِیقًا فَاحِشًا، وَ شُحًّا قَبِیحًا، وَ احْتِکَارًا لِلْمَنَافِعِ، وَ تَحَکُّمًا فِی الْبِیَاعَاتِ، وَ ذلِکَ بَابُ مَضَرَّهٍ لِلْعَامَّهِ، وَ عَیْبٌ عَلَى الْوُلَاهِ. فَامْنَعْ مِنَ الِاحْتِکَارِ، فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ـ صَلَّى اللَّهِ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ـ مَنَعَ مِنْهُ. وَلْیَکُنِ الْبَیْعُ بَیْعًا سَمْحًا: بِمَوَازِینِ عَدْلٍ، وَ أَسْعَارٍ لَا تُجْحِفُ بِالْفَرِیقَیْنِ مِنَ الْبَائِعِوَ الْمُبْتَاعِ. فَمَنْ قَارَفَ حُکْرَهً بَعْدَ نَهْیِکَ إِیَّاهُ فَنَکِّلْ بِهِ، وَ عَاقِبْهُ فِی غَیْرِ إِسْرَافٍ.»(نهج البلاغه ، نامۀ ۵۳)
دیگر اینکه نیکى به بازرگانان و صنعتگران را بر خود بپذیر، و سفارش کردن به نیکویى درباره آنان را به عهده گیر، چه کسى که بر جاى بُوَد و چه آن که با مال خود از این سو بدان سو رود، و با دسترنج خود کسب کند، که آنان مایه هاى منفعتاند و پدیدآورندگان وسیلههاى آسایش و راحت، و آورنده آن از جاهاى دور دست و دشوار، در بیابان و دریا و دشت و کوهسار؛ جایى که مردمان در آنجا گرد نیایند و در رفتن بدان جا دلیرى ننمایند. این بازرگانان مردمى آرام اند و نمى ستیزند، و آشتى جویند و فتنه اى نمى انگیزند. به کار آنان بنگر، چه در آنجا باشند که خود به سر مى برى و یا در شهرهاى دیگر. و با این همه بدان که میان بازرگانان بسیار کساناند که معاملتى بد دارند، بخیلند و در پى احتکارند. سود خود را مى کوشند و کالا را به هر بها که خواهند مى فروشند، و این سودجویى و گرانفروشى زیانى است براى همگان، و ننگ است بر والیان. پس بایدت از احتکار منع نمود که رسول خدا(ص) از آن منع فرمود. و باید خرید و فروش آسان صورت پذیرد و با میزان عدل انجام گیرد. با نرخهاى رایج بازار، نه به زیان فروشنده و نه خریدار. و آن که پس از منع تو دست به احتکار زند، او را کیفر ده و عبرت دیگران گردان، و در کیفر او اسراف روا مدان.
وجوه یاد شده از امنیت در سایه امنیت قضایى به درستى تأمین مى شود و چنان چه دستگاه قضایی ناتوان از فراهم کردن امنیت همه جانبه با حفظ همۀ حرمت ها و کرامت ها باشد ، دیگر عرصه های امنیت به شدّت آسیب می بیند.
امام(ع) درباره فراهم کردن امنیت قضایى در عهدنامه مالک اشتر چنین رهنمود داده است: «ثُمَّ اخْتَرْ لِلْحُکْمِ بَیْنَ النَّاسِ أَفْضَلَ رَعِیَّتِکَ فِی نَفْسِکَ، مِمَّنْ لَا تَضِیقُ بِهِ الْأُمُورُ، وَ لَا تُمَحِّکُهُ لْخُصُومُ، وَ لَا یَتَمَادَى فِی الزَّلَّهِ، وَ لَا یَحْصَرُ مِنَ الْفَیءِ إِلَى الْحَقِّ إِذَا عَرَفَهُ، وَ لَا تُشْرِفُ نَفْسُهُ عَلَى طَمَعٍ، وَ لَا یَکْتَفِی بِأَدْنَى فَهْمٍ دُونَ أَقْصَاهُ؛ وَ أَوْقَفَهُمْ فِی الشُّبُهَاتِ،وَ آخَذَهُمْ بِالْحُجَجِ، وَ أَقَلَّهُمْ تَبَرُّمًا بِمُرَاجَعَهِ الْخَصْمِ، وَ أَصْبَرَهُمْ عَلَى تَکَشُّفِ الْأُمُورِ، وَ أَصْرَمَهُمْ عِنْدَ اتِّضَاحِ الْحُکْمِ، مِمَّنْ لَا یَزْدَهِیهِ إِطْرَاءٌ، وَ لَا یَسْتَمِیلُهُ إِغْرَاءٌ، وَ أُولئِکَ قَلِیلٌ ثُمَّ أَکْثِرْ تَعَاهُدَ قَضَائِهِ، وَ افْسَحْ لَهُ فِی الْبَذْلِ مَا یُزِیلُ عِلَّتَهُ، وَ تَقِلُّ مَعَهُ حَاجَتُهُ إِلَى النَّاسِ.وَ أَعْطِهِ مِنَ الْمَنْزِلَهِ لَدَیْکَ مَا لَا یَطْمَعُ فِیهِ غَیْرُهُ مِنْ خَاصَّتِکَ، لِیَأْمَنَ بِذلِکَ اغْتِیَالَ الرِّجَالِ لَهُ عِنْدَکَ. فَانْظُرْ فِی ذلِکَ نَظَرًا بَلِیغًا، فَإِنَّ هذَا الدِّینَ قَدْ کَانَ أَسِیرًا فِی أَیْدِی الْأَشْرَارِ، یُعْمَلُ فِیهِ بِالْهَوَى، وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیَا.»(نهج البلاغه، نامۀ ۵۳)
و براى داورى میان مردم خود آن را گزین که نزد تو برترین است. آن که کارها بر او دشوار نگردد و ستیز خصمان وى را به لجاجت نکشاند، و در خطا پایدار نَبُوَد، و چون حق را شناخت در بازگشت بدان در نمانَد. و نفس او به طمع ننگرد، و تا رسیدن به حق، به اندک شناخت بسنده نکند، و در شبهت ها درنگش از همه بیش باشد و حجّت را بیش از همه به کار بَرَد، و از آمد و شد صاحبان دعوى کمتر به ستوه آید و در آشکار گشتن کارها شکیباتر بُوَد و چون حکم روشن باشد در داورى قاطعتر. آن کس که ستایش فراوان وى را به خودبینى نکشاند و خوشامدگویى او را بر نیانگیزاند و اینان اندکاند. پس داورى چنین کس را فراوان تیماردار و در بخشش بدو گشاده دستى به کار آر، چندان که نیاز وى به مردمان کم افتد؛ و رتبت او را نزد خود چندان بالابر که از نزدیکانت کسى درباره وى طمع نکند، و از گزند مردمان نزد تو ایمن ماند. در این باره نیک بنگر که این دین در دست بدکاران گرفتار بود، که در آن از روى هوس مى راندند و به نام دین دنیا را مى خوردند.
دستگاه قضایی ای می تواند رکن اساسی تأمین امنیت همه جانبه باشد که از عالم ترین، آگاه ترین، تواناترین، متخصص ترین و پاکدامن ترین انسان ها در این عرصه تشکیل شده باشد و دارای استقلال کامل و تأمین به تمام معنا باشد و هیچ کس نتواند به آن تعدّی کند و مسیر حق و عدالت را در کار آن تغییر دهد.
انتهای پیام/