به گزارش پایگاه خبری – تحلیل طلیعه به نقل از مهر، در ادامه سلسله نشستهایی که دبیرخانه طرح اعتلای علوم انسانی به مناسبت چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی برگزار میکند نشست «آیندهپژوهی علوم انسانی در ایران» در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد. سخنران این نشست مقصود فراستخواه بود.
وی در ابتدا تعریفی از آیندهپژوهی ارائه داد و گفت: آیندهپژوهی سامانهای از سعی عالمانه برای بررسی روشمند از حوزههای آینده از طریق پلتفرمی برای گفتگو و جستجوی رضایتبخش شبکه ذینفعان است. بهبیاندیگر آیندهپژوهی یک فرهنگ و فرآیند است نه یک طرح اثبات گرایانه؛ یعنی آیندهپژوهی یک پروژه نیست که یکبار آن را انجام دهیم و به نتیجه برسیم. آیندهپژوهی نوعی تنش و ترسولرز نسبت به آینده است.
عضو هیئتعلمی موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی تصریح کرد: تغییر در مدلهای ذهنی، مواجهه با تغییرات پرشتاب، چابکی و مصونیت از غافلگیر شدن، درک آیندههای بیبدیل و سهیم شدن در ساخت آینده ازجمله دستاوردهای آیندهپژوهی است. ما با آیندهپژوهی سعی میکنیم که به آینده مبهم پرتاب نشویم. امروز نیهیلیسم ما را تهدید میکند و همه دچار نوعی پوچگرایی شدهایم. پوچگرایی که هم از آن داعش و هم ترامپ درمیآید. در مقابل این پوچگرایی، ما باید یک امید معرفتی داشته باشیم.
وی در ادامه به گونه شناسی رویکردها با اقتباس از نظریات سهیل عنایتالله (آیندهپژوه پاکستانی) پرداخت و افزود: سه منظر عمده در آیندهپژوهی وجود دارد؛ توضیح و توصیف آینده، صحبت کردن درباره آینده مطلوب و ساختن آینده به لطف تخیل. همچنین سه رویکرد میتوانیم به آینده داشته باشیم. ضعیفترین رویکرد آن است که آینده را در ادامه گذشته بدانیم و منتظرش بمانیم. رویکرد بعدی اینکه با برنامهریزی و برنامههای راهبردی، حال را به سمت آینده هل بدهیم. این جمله که گذشته چراغ راه آینده است، جمله درستی نیست و آینده ربطی به گذشته ندارد. متأسفانه در ایران بیشتر اینگونه فکر میشود. رویکرد سوم هم اینکه کمندی به گردن آینده بیندازیم و آن را بکشیم. در این رویکرد میخواهیم آینده را خلق و توصیف کنیم. آیندهپژوهی، جادوجنبل نیست و نمیتوان آن را دور زد.
عضو هیئتعلمی مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی تصریح کرد: علاوه بر سه رویکردی که به آن اشاره کردم عنایتالله رویکرد چهارمی را هم مطرح کرد که بر اساس آن ما باید عمق آینده را بفهمیم. او فهم آینده را به اندیشیدن در چهار سطح موکول کرده است. سطح اول، سطح سیاهه و طرح صورتمسئله، سطح دوم سطح سیستمی نظامهای اجتماعی- اقتصادی و سیاسی سطح سوم، سطح جهانبینیها، فرهنگها و پارادایمها و سطح چهارم، سطح اسطورهها و استعاره در لایههای زیرین ناخودآگاه اجتماعی است.
این جامعهشناس ایرانی در ادامه با توجه به چهار سطح اشاره شده به توضیح وضعیت پدید آمدن علوم انسانی در ایران پرداخت.
فراستخواه اضافه کرد: بنده در جلسهای که اخیراً در حضور رئیسجمهور داشتیم مطرح کردم که دانش اجتماعی در ایران معطل است و برای سیاستگذاریها به این دانش توجهی نمیشود البته در آن جلسه نوعی شکاف ادراکی بین من و همکارانم با رئیسجمهور وجود داشت چون ما درک خودمان را از مسئله داشتیم و ایشان هم درک خودش را.
وی در ادامه سخنان خود به تعریف علوم انسانی پرداخت و توضیح داد: علوم انسانی، معرفتهای جدیدی است که به جای معرفت سنتی در امور زندگی انسان جدی تلقی میشود. بهبیاندیگر در علوم انسانی مفاهیم و احکامی صادر میشود که جدی تلقی میشود یعنی علوم انسانی یک کنش کلامی جدی یا بهعبارتدیگر دانش نوینی است که خصیصههای هنجاری دارد.
نویسنده کتاب «ما ایرانیان» اظهار داشت: در ایران بعدازاینکه علوم انسانی جدید مشروعیت معرفتشناختی و روششناختی پیدا کرد بهنوعی منشأ قدرت شد و علوم انسانی که جدی شده بود دولت زده شد. نخبهگرا ماند، برج عاجی شد، ایدئولوژی زده، چپ زده و سیاست زده شد و فرماسیون قدرت که در پس پشت علوم انسانی بود مختل و مخدوش و دستگاه «خود و دیگری سازی» تازه ای فعال شد.
عضو هیئتعلمی مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی در نتیجه گیری بحث خود به دو تایی های کلیدی آینده علوم انسانی جدید پرداخت و تصریح کرد: آینده علوم انسانی را باید از بین دوتاییهایی که مطرح میکنم پیجویی کرد. سوژههای سرکش، سوژههای سربه زیر/ سوژههای سرشار، سوژههای فرتوت/ جمعیت شدن سوژهها، اتمیزه ماندن سوژهها/ قلمرو زایی سوژهها، قلمرو زدایی سوژهها/ خودکنترلی هنجارین و اداره پذیری سوژهها، ضعف هنجاری و هرجومرج سوژهها/
وی در پایان خاطرنشان کرد: آینده علوم انسانی موکول به زیست سیاست، زیست قدرت و زیست دانش در ایران است. متأسفانه ما امروز مشکلاتی داریم که وقتی مشکلات حل نشود علوم انسانی نحیف خواهد ماند. علوم انسانی موجود امروز معطوف به زندگی نیست. حتی اینترنت هم نتوانسته ما را با علم محشور کند. علم جدید بهویژه علوم انسانی در ایران مسیر همواری ندارد و نیاز به کنشهای خلاق بیشتری از سوی عاملان اجتماعی دارد. در بحث دیگری میگویم که چطور این اتفاق افتاده و زندگی در غیاب علوم انسانی پیش میرود.
انتهای پیام/