| امروز سه شنبه, ۲۹ اسفند , ۱۴۰۲ |
سرخط خبرها:

تأثیر متقابل انقلاب اسلامی با هویت ملی ایران/2؛


گذار استکمالی از انترناسیونالیسم اسلامی به نظریه ایران اسلامی شیعی

ایران در «بین الملل اسلامی» حضور عمیق و فعال داشته ولی این حضور با حفظ هویت شیعی و رهبری ستادی و مرکزی سرزمینی (و نه قومی) ایران بوده و با نوعی دست برتر در همه زمینه ها همراه خواهد بود. به نظر می رسد این نظریه نه توهم و بلند پروازی بلکه بیان واقعیتی ملموس در بیان وضعیت جهان اسلام و قدرت و هژمونی و رهبری ایران اسلامی است.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، موسی نجفی نویسنده و پژوهشگر یادداشتی را با عنوان تاثیر متقابل انقلاب اسلامی با هویت ملی ایران به نگارش درآورده بود که یک بخش آن منتشر شده و اکنون بخش های دوم آن در ادامه آمده است:

در برخی از موضوعات به ظاهر کم اهمیت اجتماعی گاهی می شود به ریشه یابی ها و بحران های بزرگتری رسید که اگر از منظر نظریه پردازی سیاسی به آن توجه نشود هزینه های سنگین حتی امنیتی در پی خواهد داشت؛ نمونه این مطلب بحث هایی بود که چند روزی فضای مجازی را به خود مشغول نموده و جامعه شیعی ایران را نسبت به برخی مسائل جهان اسلام حساس نمود؛ به نظرم صرف نظر از  فضای مجازی و مسائل و طراحی های خارج از کشور، در این گونه مسائل نوعی حساسیت ملی طبیعی وجود دارد که بایستی ریشه یابی گردد.

در مورد شعائر انقلاب اسلامی و پیوند آن با سرزمین ایران به نظر می رسد در پایان دهه چهارم و شروع دهه پنجم عمر جمهوری اسلامی تحولات و صورت مسئله جدیدی شکل گرفته؛ صورت مسئله ای که تقریبا به اشکال و انحاء مختلف در جامعه و سطوح طبقات گوناگون در جریان است. این افق و زمینه حتی دستاویز سیاستمداران روحانی و غیر روحانی در عرضه انتخابات نیز گشته است. به نظر می رسد در این مسئله سه گروه و تفکر قابل رهگیری باشند :

اول: گروه طرفدار ایران بدون حضور بین المللی و توجه صرف به مشکلات داخلی بدون توجه به سایر حوزه های سیاسی و یا فرهنگی بیرون از سرزمین و جغرافیای ایران؛ البته خود این گروه طیف وسیع و متنوعی را در برمی گیرند و از افراد ایران دوست و وطن خواه تا عناصر وابسته به شبکه های خارجی را شامل می گردد و نوع مهندسی شده شعارهای آنان در افراطی ترین وضعیت شعار نه غزه و نه لبنان، جان فدای ایران می باشد. این تفکر، گاه در حالت شاذ خود به حذف اسلام از منافع ملی حکم می دهند و تعابیر ناسیونالیستی آنان با نوعی سکولاریسم پیوند می یابد.

دوم: گروه و طیف بعدی پیوند مطلق میان آرمان های بین الملل اسلامی با منافع ایران قائلند؛ البته در این طیف هم تنوع و گستردگی و افراط و تفریط بسیاری دیده می شود و در تندترین و رادیکال ترین حالت و حتی در موارد شاذی با پاک کردن صورت مسئله سرزمینی ایران و قبول نکردن ممیزات و یا امتیازات ملی به نوعی طرف انتر ناسیونالیست اسلامی می روند. افکار و سیاست های مرحوم سید جمال الدین اسدآبادی و سیاست نگاه به امپراطوری عثمانی و برخی قرائت های امروزین آن می تواند شاهد مثال تاریخی و شاخصی  بر این طیف باشد.

البته نوع عملی نگاه سید جمال الدین اسدآبادی به وحدت اسلامی چون به نحوی موجب سیادت و برتری امپراطوری عثمانی می شده و هویت شیعی و ارزشهای ملی ایران را نادیده می گرفت از سوی مراجع شیعه و بزرگانی مثل آیت الله میرزای شیرازی مورد پذیرش جدی قرار نگرفت. امروز بعد از گذشت بیش از یک صد و بیست سال ضرورت اصلاح این نظریه احساس شده و با توجه به جایگزینی و برتری و پیشتازی انقلاب اسلامی ایران و نابودی امپراطوری عثمانی در صد سال قبل بایستی نسخه جدید و متحول و متکامل این نظریه طراحی گردد.

سوم؛ به گروه و طیف سومی هم می توانیم توجه نماییم که منافع ملی ایران را به عنوان بزرگترین و مهمترین کشور شیعی جهان و پایگاه اصلی انقلاب اسلامی مد نظر داشته و به نوعی با ترکیب عناصری از ملیت ایرانی در سایه مذهب تشیع رسیده و البته این صبغه شیعی را نه در سیاست های تکفیری و بنیادگرای افراطی بلکه در سایه سیاست تقریبی جستجو می کند؛ لذا در این نگاه، اصل حفظ پایگاه ایران اسلامی شیعی است و کمک به لبنان و یا خصومت با اسرائیل با زاویه نگاه ام القرای جهان اسلام یعنی حفظ و محوریت ایران بایستی صورت بگیرد.

در حقیقت در این نظریه سوم،  ایران در «بین الملل اسلامی» حضور عمیق و فعال داشته ولی این حضور با حفظ هویت شیعی و رهبری ستادی و مرکزی سرزمینی ( و نه قومی)  ایران بوده و با نوعی دست برتر در همه زمینه ها همراه خواهد بود. به نظر می رسد این نظریه نه  توهم و بلند پروازی بلکه بیان واقعیتی ملموس در بیان وضعیت جهان اسلام و قدرت و هژمونی و رهبری ایران اسلامی است و این برتری بخاطر مقیم شدن انقلاب اسلامی در سرزمین ایران و مسیر درستی است که امام خمینی، ایران را در دهه های قبلی در آن قرار داده و امروز ثمرات و ابعاد آن در نوعی مدنیت نیرومند دینی در ایران اسلامی شیعی قابل رویت است.

گذار استکمالی از ایران ام القرای جنبش ها  به  نظریه ایران ام القرای تمدن دینی

در این نگاه، ایران امام خمینی به عنوان متمدن ترین و پیشرفته ترین  کشور اسلامی نه در شرایط مساوی بلکه به عنوان برترین و بالاترین جایگاه نسبت به سایر دول اسلامی عمل خواهد کرد. این نقش شاید به نحوی شبیه هژمونی امریکا برای غرب و لیبرالیسم و یا شبیه جایگاه رهبری شوروی سابق برای سوسیالیست های عالم خواهد بود. در این نگاه هر کمک و یا هزینه ای که در جهان اسلامی بشود به نحو مستقیم و یا غیر مستقیم به منافع سرزمینی ایران مربوط می شود و ایران به عنوان تمدن اسلامی – ایرانی، رهبری نوعی نظریه بین الملل اسلامی را بر عهده خواهد داشت و عناصر ولایت شیعی و روحیات ایرانی در این بین الملل اسلامی رشد و تکامل و برتری می یابند.

همچنین نگاه به فلسطین و افریقا و یمن و سوریه و لبنان و عراق و  مسائلی مثل بنیادگرایی و داعش و جریانات تکفیری و اسرائیل با زاویه نگاهی مستقل و معین و با افق فکری و چشم انداز گفته شده نگریسته می شود.  همچنین برخی از طیف های گروه اول هم اگر دنبال واقعیت زمانه باشند و به تخییلات باستان گرایی فکر نکنند می توانند به خوبی عظمت ایران و ایرانی را در این نظریه سوم ببینند.

تاکید بر این نکته ضروری است که طرح بحث تمدن در نقطه ثقل نظریه ام القری به جای جنبش ها و نهضت ها نه به معنای بی توجهی و نفی کمک به دیگر مسلمانان و یا شریک نشدن در مبارزات رهایی بخش ملل مسلمان یمن و بحرین و فلسطین است ؛ بلکه مباحث تمدنی ابعاد وسیع تر فرهنگی و علمی و مدنی نسبت به مسائل سیاسی و یا نظامی داشته و دارد و در این نگرش جدید ایران اسلامی شیعی و ام القرای تمدنی در همه ابعاد پیشتاز و الگو و شاخص و معیار قرار می گیرد. این در حالی است که نظریه قبلی فاقد چنین شمول و تکامل و برتری فرهنگی و مدنی بود. به کار بردن واژه  «استکمال» در اول عنوان و بحث دقیقا برای تفهیم این مطلب است.

با توجه به ضرورت تبیین علمی این نگاه و درک واقعیت تاریخی آن از صفویه تاکنون، به نظر می رسد جبهه مومن به ارزش های انقلاب می توانند از سطح تحلیلی و ادبیاتی گروه دوم (یعنی انترناسیونالیسم اسلامی) به افق گروه سوم ( یعنی محوریت ایران اسلامی شیعی ) انتقال نظری و عملی داشته باشند؛ چرا که این چارچوب نظری هم شرافتمندانه بوده هم مبتنی بر واقعیات دهه چهارم و پنجم انقلاب اسلامی است و البته با واقعیات فکری و مذهبی پنج قرن اخیر تاریخ ایران همخوانی دارد و در نهایت با روحیه ملی ایرانیان و حس غرور و شخصیت قومی آنان در تضاد نمی باشد.

در نهایت به نظر می رسد ایران اسلامی شیعی در شرایط تمدنی بایستی نوعی زاویه نگاه ویژه متکامل تر ( و نه متفاوت تر )  از ایران مرحله نهضت و جنبش داشته باشد. اگر این ضرورت و رشد ملی درست درک نشود بیم آن می رود که نوعی ناسیونالیسم افراطی سکولار و یا نوعی لیبرالیسم وارداتی ظاهرا وطنی از این آب گل آلود ماهی گرفته این پروسه ملی تاریخی را مبدل به نوعی  پروژه مهندسی شده سیاسی نمایند.

بخش قبلی این یادداشت را اینجا بخوانید!

انتهای پیام/

کد خبر : 69912
تاريخ ثبت خبر : 28 خرداد 1397
ساعت بارگزاری خبر : 09:44
برچسب‌ها:,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)