به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، دکتر حسینعلی رمضانی، مدرس دانشگاه و پژوهشگر علوم انسانی یادداشتی با عنوان «اقتصاد؛ خانواده و تمدن» نگاشته است که متن کامل آن از نظر می گذرد:
شکلگیری یک تمدن؛ منوط به شکلگیری یک کلان سیستم با روابط پیچیده در بین اجزای آن است. سیستم تمدنی مانند نقشهای است که از کل به جزء و از میدان و هسته مرکزی(Core System) شروع میشود و تا جزءترین نقطه نقشه تمدنی را در برمیگیرد. انسان با نگاه به این نقشه میتواند به هر آدرسی که لازم دارد بدون هیچگونه مقاومت، تغییر جهت و یا مانعی برسد. مقدمه شکلگیری یک تمدن از لایهایترین بخش فرهنگ؛ یعنی نگرش به هستی، معرفت و انسان شروعشده و مقدم و غایت آن تمدن نیز به لایههای بیرونیتر فرهنگ مدعی تمدن ساز؛ یعنی معماری و ساختار، قانون، هنجار، رفتار و تکنولوژی ختم خواهد شد.
انقلاب در نگرش به هستی، معرفت و انسان؛ جریان شکلگیری تمدنها را یا متوقف کرده و یا تسریع میبخشد. دو جریان نگرشی که در جهان امروزی رودرروی هم قرارگرفتهاند و مدعی تمدن سازی هستند نگاه معنایی و نگاه مادی است. نگاه مادی غالب که بر کلان سیستم جهانی حاکم است در نگرش به هستی فارغ از عوالم میانی و آخرت و روی آوردن به طبیعت مداری (Naturalism)، در نگاه به انسان معطوف به انسان – خدایی، انسانمداری(Humanism) و انسان بهمثابه حیوان و در حوزه معرفتشناسی با نگاه اثبات گرایانه (Positivism) و کمّیت گرایانه حسی و عقل و خرد خود بنیاد است. انقلابی که شاید از تفکر نگرشی یونان باستان شروعشده و اوج آن در عصر طلایی رنسانس به شکلگیری تمدن مادی غرب امروزی برمیگردد.
در مقابل در نگاه معنایی با محوریت دین اسلام که در عصر حاضر در انقلاب اسلامی ایران خود را نشان داده است، نگرش به هستی دنیا را مزرعه آخرت و عوالم مختلف را جزء اصلیترین مبانی تفکری فرض نموده است، در نگرش به انسان به تکامل و سعادت و شدن دائمی او نظر دارد و در نگاه به معرفت علاوه بر حس و عقل به وحی توجه ویژه دارد و چهبسا عقل و حس را در ذیل وحی تعریف میکند.
حال باید پرسید در انقلاب نگرشی که در لایه مبانی فرهنگی مادی و معنایی شکل میگیرد در سطوح ساختاری و معماری تمدنی، کدام بخش بهعنوان هسته اصلی مفروض قرار میگیرد، که تمام آدرسهای نقشه تمدنی ازآنجا نشأت میگیرد؟
در نگرش مادی غرب که بر محور طبیعت و اقتصاد بنانهاده شده و در دید مارکسیسم، انقلابات نیز برآمده از زیربنای این بُعد است، هسته و میدان اصلی نقشه تمدنی بر ساختار بانک و بازار با کلیدواژه سود ترسیم میشود، اما در نگرش معنایی اسلام که بر محور خدا و فرهنگ دینی بنانهاده شده، هسته اصلی بر معماری خانواده بوده و با کلیدواژه انسجام ترسیم میشود. در نگاه معنایی عرصه اقتصاد نیز بر محور خمس، زکات، وقف و قرضالحسنه و با کلیدواژه برکت؛ و در این راستا ابعاد دیگر مانند سیاست و اجتماع هم به شکلی حمایتکننده در بقای هسته مرکزی خانواده وارد عمل میشوند.
حال باید پرسید خانواده چه معنایی در این دو نگرش یافته و اقتصاد چه نقشی میتواند در بقا و قوام خانوادهایفا نماید؟
این جمله و دیدگاه نویسنده است کهنهاد خانواده اساس شکلگیری یک تمدن است، لذا با سوء کارکرد این نهاد امیدی به بقا و دوام یک کلان سیستم تمدنی نخواهد بود و انسجام در این نهاد اصل اساسی است که اسلام در متن و سیره به دنبال آن است. همین نهاد در نگاه تمدنی مادی در چند قرن اخیر به فراموشی سپردهشده و دلیل آن نیز چیزی جزء نگاه طبیعتگرایانه که بر مفهوم اتمیسم یا همان تجزیه گرایی است، نیست. فروپاشی کیان خانواده در جهان غرب در سیر شکلگیری تمدن مادی و ضد دینی آن مشهود بوده و نیاز به توضیح و ارائه اطلاعات ندارد.
تعریف نویسنده از خانواده عبارت از: جمع شدن حداقل دو نفر از جنس مخالف در یک مکان و در بازه زمانی مشخص یا نامشخص که با تعیین شرایطی برآمده از قانون، شرع و یا عرف است. این رابطه و جمع شدن فطری بوده و طبق سنت الهی که برآمده از فطرت و حکمت بالغه حضرت حق است، شکل میگیرد. یک زوج با بارهای منفی و مثبت همیشه میل به سمت هم دارند. این میل گاه برآمده از عشق و الفت بوده و یا از اوج نفرت بین آنها برای حذف یکدیگر صورت میگیرد، این موضوع دو اصل تداعی و تضاد ارسطویی را در حوزه معرفتی در ذهن محقق یادآور میشود. زن و مرد دوجنسی هستند که در اثر الفت و عشق به سمت هممیل یافته و با توجه به ابعاد فکری و قلبی علاوه بر بعد کالبدی و جسمانی برای شکلدهی کانونی به نام خانواده حرکت میکنند.
خانواده بهعنوان یک سلول، نقطه حرکت و ابتدای شکلگیری اندام اجتماع است، با شکلگیری صحیح، دوام و انسجام خانواده و تکثیر این سلولها، اجتماع و اندام سالمی خواهیم داشت. کنش گران اصلی و اولیه آن زن و مرد و در اعتبار ثانوی فرزند یا فرزندان هستند و هر یک در جایگاه و در نقشی خاص در نگاه مادی و معنایی تعریف میشوند. جابجایی نقش و جایگاههای هر یک از اعضای خانواده در سیر شکلگیری تمدنها امری طبیعی است.
برای نمونه از دید محقق در نگاه تمدنی، کارکرد زن در خانه عبارت است از: فرزند آوری، فرزند پروری و همسرداری، اما در نگاه مادی زده غرب، زن از عرصه خانواده خارجشده و نقشهای اجتماعی به خود میگیرد. نتیجه غایی این امر در حالت افراطی نگاه فمینیستی به زن و بحث تشابه و تساوی حقوق بین دو جنس خواهد بود. عدول از نقشهای تعیینشده فطری و خَلقی و رسیدن به نقشهای طبیعی و جَعلی برای هر یک از اعضای خانواده چیزی جزء از هم پاشیدن درون سیستمی نهاد و کانون خانواده را به همراه نخواهد داشت.
موضوع خانواده بهعنوان یکنهاد که دارای هویت مستقل؛ ساختار، سازمان، نقش و … است باید بهدرستی تعریف شود و در ادامه برای انسجام درونی و تکثیر حداکثر سلولی و دور شدن از آنتروپی درونی و نزدیک شدن به مرگ سیستمی؛ که برآیند عدم ازدواج، بالا رفتن سن ازدواج، پیر شدن نسل، عدم فرزند آوری یا تکفرزندی، بالا رفتن آمار طلاق(عاطفی و کالبدی) و پایین آمدن سرانه امید به زندگی آحاد یک جامعه خواهد بود، باید طرح و برنامههای راهبردی تعریف نمود. سیاست در عرصه تصمیمگیری و اقتصاد در عرصه تولید و توزیع انرژی در بدنه و کالبد اجتماع بهخصوص خانواده نقش اساسی ایفا میکنند.
اقتصاد(Economy) که به دنبال توزیع منابع محدود در برابر نیازها و تقاضاهایی نامحدود موجودات منجمله انسان معنا مییابد اثر مستقیم بر زندگی تمام موجودات دارد. اقتصاد عامل قوت و سلامت فیزیکی یک ارگان است. تولید، توزیع و مصرف بهینه موجب میشود تحرک و شادابی و درنهایت سلامت جسم حاصل شود. اعضا و جوارح اندام با دریافت و مصرف انرژی حیات فیزیکی خود را حفظ میکنند. ترمو و انبساط سیستمی در اثر دریافت انرژی به وجود آمده و رشد یا توسعه (Progress) هویت مییابد.
شاید در اینجا توسعه صرفاً در بعد طبیعی و مادی مدنظر باشد و رویکرد تنازع بقا برای به دست آوردن سهم بیشتر از منابع محدود مطرح شود و این موضوع نیز صحیح باشد، اما در نگاه معنایی اصل بر پیشرفت (Development) بوده که همه ابعاد بهویژه اقتصاد بهعنوان روبنای فرهنگ و دین قرار میگیرند.
اهمیت اقتصاد تا آن حد است که دریکی از فرازهای دعای کمیل بدان اشاره شده قوّ علی خدمتک جوارحی؛ مگر میشود انسان در عالم مادی زندگی کند و برای خدمت به خلق و عبادت خالق، فارغ از جسمانیت و اقتصاد باشد. انسان فاقد انرژی میّتی بیش نیست. چه میشود امیر بیان علی (ع) میفرماید: از دری که فقر وارد شود از در دیگر دین و ایمان خارج میشود و این نشان از ارتباط وثیق بین اقتصاد و فرهنگ دارد.
خانوادهای که در اثر فشارهای اقتصادی و سوء مدیریت در تولید، توزیع و مصرف و یا موضوع اشتغال و درآمد، دچار ناهنجاری میشود، بعد کالبدی و سلامت فیزیکی اعضای آن برهم میخورد. با کوچک شدن سفره خانواده باید منتظر تجاوز فکری، روحی و جسمی به اعضای آن شد و چهبسا در اثر فشارهای اقتصادی اخلاق زیر پا گذاشته شود و خانوادهای برای امرارمعاش دست به خودفروشی و یا تنفروشی زند. در اثر فشار اقتصادی نقش کنش گران خانواده جابجا میشود، چند شغله شدن مرد و اشتغال زن برآیند این فشارها است.
عدم تأمین مخارج اولیه زندگی توسط یک مرد او را از جایگاه الرّجال قوّامون علی النّساء پایین خواهد کشید. در اثر فشار بیرونی باید منتظر شکست درونی نهاد خانواده بود. شکاف بین اجزا در اثر عدم چسبندگی فیزیکی موجب ازهمپاشیدگی خانوادهها میشود. اقتصاد عامل اصلی تحرک و گرمای اجزای یک سیستم است و با مختل شدن آن، نهاد خانواده میل به سردی و سکون پیدا میکند، هرچند در نگاه اسلام، اقتصاد بهعنوان غایت و مقدّم فرض نمیشود، اما بهعنوان یک مقدمه و یک وسیله اصلی برای قوام یک خانواده مطرح است.
انگیزه اصلی نویسنده برای نگارش این سطور؛ چیزی جزء مشاهده فرازوفرودهای عرصه اقتصاد که برآمده از سوء مدیریت تصمیم گیران سیاسی – اقتصادی کشور است، نبوده است. با بروز چنین اختلالهایی در عرصه اقتصاد که در یک نگاه تصمیم گیرِ شبه اقتصاددان؛ آن را معطوف به تهدیدات خارجی دانسته و نوسانات بازار، بورس و ارز و طلا را برآیند تحریمها میداند و یا از دید دیگر افراد، به فرهنگ تولید، توزیع و مصرف داخلی نظر دارد، همه و همه نشان از بیثباتی اقتصاد دارد. در این میان رفتار برخی مسئولین و زد و بندهای بین قدرت – ثروت و نمایش آن در دید آحاد جامعه؛ مطمئناً سیستم را به آشوب نزدیک خواهد نمود. پیامد(outcome) چنین رفتارهای اقتصادی؛ شکلگیری طبقات اجتماعی و شفاف شدن بین سیاهوسفید، دارا و ندار، شمال و جنوب، کارفرما و کارگر، فئودال و کشاورز و در کل غنی و فقیر خواهد بود.
تورّم کالا براثر وجود متغیرهای مختلف تأثیرگذار از تولید تا سیر رسیدن به دست مصرفکننده، هر چه باشد موجب میشود که قدرت خرید مردم جامعه پایین آمده و کمکم برخی از کالاها از سبد هزینه خانوادهها یا حذف شود و یا کم و یا میل به استفاده از کالاهای درجهدو یا درجه سه پیدا خواهد نمود.
بنابراین توصیه میکنم، با وجود منابع غنی و تعریف سیر تولید، توزیع و مصرف صحیح همراه با مدیریت بر مبنای عدالت و انصاف میتوان جامعه و خانوادههای ایرانی را از تبعات ناشی از فشارهای اقتصادی نجات داد. و این تصمیم با توجه به شرایط حاکم باید هر چه سریعتر اخذ شود. نقش قوه قضاییه بهعنوان ناظر اصلی در این خصوص بسیار برجسته است. برخوردهای سلبی و ایجابی میتواند نوسانات بازار را کنترل کرده و با برخورد محکم با اخلال گران اقتصادی که در ردههای بالا و بهعنوان یقهسفیدها عمل میکنند، میتواند امید به احیای عدالت در دل مردم مسلمان و همیشه درصحنه و پایکار انقلاب را زنده کند.
فرهنگ مصرف نیز در بین ما ایرانیان باید تغییر کند. حمایت از کالای ایرانی، دوری جستن از جو روانی حاکم بر بازار، تحریم برخی از کالاهایی که بیدلیل قیمت آنها رشد داشته و … میتواند اثر مستقیم جهت بهبود و ثبات نسبی جو حاکم روانی اقتصادی داشته باشد.
در نهایت دوباره متذکر خواهم شد که نگذارید با سوء مدیریت در عرصه اقتصاد کشور ایران، نهاد خانواده که بهعنوان هسته اصلی تمدنی انقلاب اسلامی فرض گرفتهشده است ازهمپاشیده شود و تبعات ازهمپاشیده شدن خانواده چیزی جز نرسیدن به آمال تمام بشریت برای تمدن اسلامی در سایهسار ولایت، به یک ایدئال و آرزوی دست نیافتنی تبدیل شود.
انتهای پیام/