| امروز چهارشنبه, ۵ اردیبهشت , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

یادداشتی از عباس سرشته؛


کرامت در نگاه امام علی(ع)

در مسیر کرامت ویژه انسانی، موانع، آفات و آسیب‌هایی جدی وجود دارد که برخی به رفتار و عمل انسان بر می‌گردد و برخی به جنبه‌های شناختی و معرفتی دارد.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی طلیعه، حجت الاسلام و المسلمین عباس سرشته، یادداشتی با موضوع «کرامت در نگاه امام علی(ع)» نگاشته است که در ادامه از نظر می گذرد:

از میان همه مخلوقات الهی، تنها موجودی که به کرامت ویژه توصیف شده، انسان است: «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً: «ما آدمیزادگان را گرامى داشتیم؛ و آنها را در خشکى و دریا، (بر مرکبهاى راهوار) حمل کردیم؛ و از انواع روزی­هاى پاکیزه به آنان روزى دادیم؛ و آنها را بر بسیارى از موجوداتى که خلق کرده‏ایم، برترى بخشیدیم». (اسراء/۷۰) این کرامت، برتری‌ها، امتیازات، ظرفیت‌ها و توانمندی‌ها است که به صورتی ذاتی و بالقوه در وجود انسان نهاده شده و رسالت انسان، به فعلیت رساندن آنها می‌باشد.

در مسیر کرامت ویژه انسانی، موانع، آفات و آسیب‌هایی جدی وجود دارد که برخی به رفتار و عمل انسان بر می‌گردد و برخی به جنبه‌های شناختی و معرفتی دارد.

تعریف کرامت و بخشش از دیدگاه نهج البلاغه

«أَوْلَى النَّاسِ بِالْکَرَمِ مَنْ عُرِفَتْ بِهِ الْکِرَامُ: شایسته‌ترین مردم به کَرَم، آن کسی است که به واسطه او شناخته شوند.(معرف کریمان، از همه کریم‌تر است)».(حکمت/۴۳۶) «کَرَم» در اصل به معناى شرافت است و به شخصى که داراى صفات برجسته باشد کریم گفته مى شود و به گفته راغب در مفردات، هرگاه کَرَم به عنوان صفت خداوند به کار رود و گفته شود: خداوند کریم است، یعنى داراى انواع بخشش ها در برابر بندگان خویش است و هنگامى که آن را به عنوان وصفى براى انسان ذکر کنند به معناى دارا بودن صفات برجسته انسانى و شرافت و شخصیت است.

«الْکَرَمُ أَعْطَفُ مِنَ الرَّحِمِ: بخشش بیش از خویشاوندى محبت آورد».» (حکمت۲۴۷) «اعطف» به معناى مایل‌تر و بامحبت‌تر است و از ماده «عطف» (بر وزن وقت) گرفته شده است. در بعضى از منابع لغت، «کَرَُم» را بخشش توأم با سهولت و بدون سخت‌گیرى گفته‌اند، ازاین‌رو «کریم» کسى است که به راحتى به افراد نیازمند بخشش مى‌کند. توجه به این نکته نیز لازم است که در منابع لغت براى واژه «کرم» دو معنا ذکر شده است:

  1. جود و بخشش
  2. شخصیت و شرافت

و ممکن است که هر دو به یک معنا بازگشت کنند، زیرا یکى از نشانه‌هاى شخصیت و شرافت انسان، جود و بخشش است؛ ولى در هر حال معناى این کلمه در گفتار حکیمانه بالا همان جود و بخشش است.

«وَ أَمَّا نَحْنُ فَأَبْذَلُ لِمَا فِی أَیدِینَا-  وَ أَسْمَحُ عِنْدَ الْمَوْتِ بِنُفُوسِنَا …: و اما ما (بنى هاشم) آنچه را در دست داریم بخشنده‏تر و براى جانبازى در راه دین سخاوتمند تریم».(حکمت۱۲۰)

ضرورت وجود کرامت

«مَنْ قَصَّرَ فِی الْعَمَلِ ابْتُلِی بِالْهَمِّ وَ لَا حَاجَهَ لِلَّهِ فِیمَنْ لَیسَ لِلَّهِ فِی مَالِهِ وَ نَفْسِهِ نَصِیبٌ: آن کس که در عمل کوتاهى کند، دچار اندوه گردد، و آن را که از مال و جانش بهره‏اى در راه خدا نباشد خدا را به او نیازى نیست». (حکمت۱۲۷)

ممکن است این اندوه و غم در آستانه انتقال از این دنیا باشد که چشم برزخى پیدا مى‌کنند و سرنوشت رقت بار خود را مى‌بینند و فریادشان بلند مى‌شود و مى‌گویند: «رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّى أَعْمَلُ صَالِحاً فِیمَا تَرَکْتُ» (المومنون/۹۹و۱۰۰)؛ «پروردگارا! مرا باز گردانید، شاید در برابر آنچه ترک کردم (و کوتاهى نمودم) عمل صالحى انجام دهم».

نیز ممکن است اشاره به غم و اندوه در سراى آخرت باشد، همان گونه که قرآن از زبان آنها نقل مى­کند که مى‌گویند: «یا حَسْرَتَى علَى مَا فَرَّطتُ فِی جَنبِ اللَّهِ: «اى افسوس بر من از کوتاهى هایى که در اطاعت فرمان خدا کردم».(الزمر/۵۶)

نیز شاید این غم و اندوه در خود دنیا باشد، زیرا گاه انسان بیدار مى­شود و از کوتاهى­هایى که کرده افسوس مى­خورد و غم و اندوهى جانکاه او را فرا مى­گیرد چرا که مى­بیند دیگران با اعمال صالح سراى جاویدان خود را آباد کرده­اند و او با کوتاهى­هایش سراى جاوید خود را ویران نموده است. البته جمع میان این سه تفسیر نیز مانعى ندارد.

سپس امام(ع) در ادامه این سخن جمله پرمعنایى مى گوید که در واقع شرحى است از کوتاهى در عمل. مى­فرماید: «خدا به کسى که در مال و جانش نصیبى براى او نیست، اعتنایى ندارد»؛ «وَلاَ حَاجَهَ لِلَّهِ فِیمَنْ لَیسَ لِلَّهِ فِی مَالِهِ وَنَفْسِهِ نَصِیبٌ». اشاره به این که کسانى مورد عنایت پروردگار در دنیا و آخرتند که از بذل جان و مال در راه خدا دریغ ندارند، و به بیان دیگر، ایمان و یقین و وفادارى خود را به اسلام در عمل ثابت مى­کنند. درست است که جان و مال همه از سوى خداست و اگر انسان در بذل آنها اقدام کند در واقع به خودش خدمت کرده است، زیرا خدا از همگان بى نیاز است؛ ولى خداوند روى الطاف بیکرانش آن را به عنوان حاجتى از سوى خود گرفته است. این سخن درباره مؤمنانى که داراى مقامات بالا هستند نیست، آنها فقط نصیبى از جان و مالشان را در راه خدا صرف نمى­کنند، بلکه هرچه دارند در راه خدا مى­دهند. جمله «لاَ حَاجَهَ لِلَّهِ» به معناى بى اعتنایى و اعراض خداوند از چنین افرادى است که چیزى از جان و مال را در راه او نمى­بخشند، زیرا کسى که به چیزى یا شخصى نیاز ندارد طبعاً اعتنایى هم به او نمى­کند، بنابراین جمله «لاَ حَاجَهَ…» با توجه به این که خدا به هیچ کس نیاز ندارد کنایه از بى اعتنایى است و منظور از بى اعتنایى این است که خدا آنها را از مواهب خاص و عنایات ویژه‌اش محروم مى‌سازد.

این تعبیر مانند بیان کنایه آمیز دیگرى است که در آیه ۶۷ سوره «توبه» درباره منافقان آمده است: «نَسُوا اللهَ فَنَسِیهُمْ: آنها خدا را فراموش کردند و خداوند نیز آنها را فراموش نمود»

یعنى از رحمت خود محروم ساخت. بعضى از مفسران نهج‌البلاغه در تفسیر «نصیب» معناى دیگرى ذکر کرده­اند که با ظاهر عبارت سازگار نیست. گفته­اند منظور از «نصیب» کسانى هستند که خدا آنها را به بلاهایى در مال یا جانشان گرفتار مى­کند و این ابتلا به بلا نشانه اعتناى پروردگار به آنهاست، زیرا خداى متعال به کسى که اعتنا ندارد مصیبتى هم بر او وارد نمى­کند؛ ولى روشن است که منظور از «نصیب» در مال و جان بذل بخشى از مال و جان در راه خداست نه گرفتار خسران مالى و بلاهاى نفسانى شدن.

از آنچه در تفسیر دو جمله بالا آمد روشن مى‌شود که هر دو با هم کمال ارتباط را دارند، زیرا کسانى که کوتاهى در عمل کنند (یعنى اعمالى دارند ولى کوتاهى مى­کنند) خداوند آنها را مبتلا به غم و اندوه مى­کند که این خود نوعى اعتناى به آنهاست و اما کسانى که مطلقاً عملى نداشته باشند؛ نه در بذل مال و نه در بذل جان خدا اعتنایى به آنها ندارد و حتى غم و اندوه بیدارکننده نیز بر آنان عارض نمى‌کند. از اینجا روشن مى‌شود کسانى مانند ابن ابى الحدید که این دو جمله را مستقل از یکدیگر شمرده‌اند راهى صحیح نپیموده‌اند.

انسان‌ها ذاتاً به دنبال رشد و تعالی هستند، اما آنچه که مهم است اینکه هر کسی رشد و تعالی را از نگرش خود تعریف می‌کند و ابزار و شیوه‌هایی که با باور و اعتقاد او هم خوانی دارد برای رشد وتعالی بکار می‌گیرد؛ انسانی که به دنیا و مادیات اعتقاد دارد و باور و ایمان راسخ به دنیای آخرت ندارد قعطا همه رشد را در داشتن ثروت و قدرت و ابزارهای رشد را در مادیات می‌بیند سعی می‌کند همه ثروت‌ها برای خود جمع کند حتی اگر با کشتن انسان‌های دیگر باشد.

اما انسان که دنیای آخرت قائل است و سعادت و رشد و تعالی را در رسیدن به آخرت می‌داند؛ ابزار و شیوه‌های رشد خود را در مسیر دیگری جستجو می‌کند و جامعه با بخشش و کرامت رشد می‌کند، اندوخته های خود را در انباشتن و تکاثر ثروت نمی‌بیند بلکه زاد و توشه سفر خود را بخشیدن به نیازمندان و سبک کردن بار خود می‌داند، لذا بخشش، کرم، جود و سخاوتمندی را در زندگی خود نهادینه می‌کند، نهادینه کردن جود و بخشش در وجود خود بزرگترین سرمایه انسان برای رشد و تعالی است که این نوع نگرش و عمل را فقط در دین اسلام و به خصوص در مکتب حیات بخش اهل بیت(ع) می‌توان جستجو کرد.

امام علی(ع) در این سخن حکیمانه مورد بحث، ‌»أَوْلَى النَّاسِ بِالْکَرَمِ مَنْ عُرِفَتْ بِهِ الْکِرَامُ: شایسته‌ترین مردم به کَرَم، آن کسی است که به واسطه او شناخته شوند. (معرف کریمان، از همه کریم‌تر است)». (حکمت/۴۳۶) به همین معنا آمده و اشاره به افراد صاحب فضیلت و باشخصیت است.

به اشیاء نفیس نیز کریم گفته مى‌شود و سنگ‌هاى قیمتى را «حجر کریم» مى‌گویند. اشاره به این که وقتى کسى اشخاص کریم و باشخصیت و بزرگوار را معرفى مى‌کند مفهومش این است که او این اشخاص را دوست مى‌دارد و کَرَم و کرامت را ارزش مى‌شمرد اگر چنین است خودش از همه بیشتر باید به این موضوع اهمیت بدهد. کسى که حاتم طایى را مدح و ستایش مى‌کند باید خودش سهمى از سخاوت و کرم داشته باشد. از آن فراتر کسى که امام بزرگوارى را به صفات برجسته‌اى مى‌ستاید‌؛ امیرمؤمنان(ع) را به جود و سخاوت و شجاعت و علم و درایت و امام حسین(ع) را به ایثار و شهادت در راه خدا مى‌ستاید و همچنین هر یک از ائمه(ع) را به صفات برجسته اى توصیف مى‌کند چگونه مى‌تواند خودش از تمام این اوصاف بیگانه و تهى باشد.

آرى آن کس که کرامت کریمان را مى‌ستاید از همه شایسته‌تر است که راه آن‌ها را بپیماید و در نقطه مقابل بیچاره‌ترین مردم کسانى هستند که خوبى‌هاى خوبان را توصیف مى‌کنند اما خودشان هرگز در عمل در مسیر آن‌ها نیستند.

در حدیثى از امام صادق(ع) نقل شده مى‌خوانیم: «إِنَّ مِنْ أَشَدِّ النَّاسِ حَسْرَهً یوْمَ الْقِیامَهِ مَنْ وَصَفَ عَدْلاً ثُمَّ عَمِلَ بِغَیرِهِ: شدیدترین حسرت‌ها در روز قیامت حسرت و افسوس کسى است که از عدالتى تعریف و تمجید کرده ولى خودش به غیر آن عمل نموده است».(‌وسائل الشیعه ج۱۵، ص۲۹۵)

کسى عطا و بخشش مى‌کند که پدرش پیش از او بخشش داشته و به عکس، فرزندان بخیلان بخل را پیشه مى‌کنند. شاعر مى‌گوید: «إنّ العروقَ إذا استَسَرّ بها الثَّرى/أثْرى النّباتُ بها و طابَ المَزْرَع: هنگامى که خاک ریشه‌ها را خوب تغذیه مى‌کند/گیاه و مزرعه‌اى که از طریق آن ریشه‌ها مى‌روید خوب و پاکیزه است.»

 این کلام را با سخنى از از سالار شهیدان امام حسین(ع) پایان مى‌دهیم آن جا که فرمود: «إِنَّ الدَّعِىَّ ابْنَ الدَّعی قَدْ رَکَزَ بَینَ اثْنَتَینِ بَینَ السِّلَّهِ وَ الذِّلَّهِ وَ هَیهاتَ مِنَّا الذِّلّه یأبى اللّهِ ذلِکَ وَ رَسُولُهُ وَالمؤمنونَ وَ حُجُورٌ طابَتْ وطَهُرَتْ، وَ أُنُوفٌ حَمِیهٌ، وَ نُفُوسٌ أَبِیهٌ، مِنْ أن نُؤثِرَ طاعَهَ اللِّئامِ عَلى مَصارِعِ الْکِرامِ: آگاه باشید! مرد آلوده، فرزند آلوده، مرا در میان شمشیر و ذلّت مخیر ساخته است. هیهات که من ذلت را بپذیرم و او به مقصد خویش برسد! خداوند و رسولش و مؤمنان و نیاکان پاک دامن و مادران پاکیزه من، از این ابا دارند که اطاعت لئیمان را بر قربانگاه بزرگواران ترجیح دهیم». (منتخب میزان الحکمه ح۱۲۰۰۴۳۴)

انتهای پیام/

کد خبر : 69215
تاريخ ثبت خبر : 15 خرداد 1397
ساعت بارگزاری خبر : 13:44
برچسب‌ها:, , ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)