| امروز پنج شنبه, ۳۰ فروردین , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

یادداشتی از مهدی گلشنی؛


چرا باید به علوم انسانی توجه ویژه کرد؟

علوم انسانی در زمان حاضر، شأن خود را در جامعه ما ندارد و نسبت به علوم پزشكی، علوم مهندسی و علوم پايه از رونق بسيار كمتری برخوردار است؛ درحالی‌که به دلایلی این علوم نقش مهمی در اعتلای جامعه اسلامی ما دارند.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از شماره ۲۳ فصلنامه صدرا، دکتر مهدی گلشنی استاد بازنشسته دانشگاه صنعتی شریف در یادداشتی به اهمیت توجه به علوم انسانی پرداخته است.

اشاره:

علوم انسانی رایج در محیط ما در عصر حاضر، صرف‌نظر از رشته‌های خاصی نظیر ادبیات فارسی و فلسفه اسلامی و معارف خاص اسلامی، به‌شدت متأثر از جهان‌بینی سکولار بوده است که بُعد معنوی انسان را نادیده گرفته و صرفاً به بُعد فیزیکی بشر توجه داشته است. برای تأمین سعادت درازمدت انسان‌ها، تغییر این نگرش از ضروریات است.

فصلنامه علوم انسانی اسلامی صدرا که نظریات متفکران اسلامی را دراین‌زمینه منعکس کرده، از مجلات پیشرو درزمینه این تغییر نگرش بوده است. برای قدردانی از این اقدام شایسته، لازم دیدم در آستانه پنجمین سال تولد این فصلنامه ارزشمند، این مقاله را تقدیم کنم.

شکی نیست که علوم انسانی در زمان حاضر، شأن خود را در جامعه ما ندارد و نسبت به علوم پزشکی، علوم مهندسی و علوم پایه از رونق بسیار کمتری برخوردار است؛ درحالی‌که به دلایلی این علوم نقش مهمی در اعتلای جامعه اسلامی ما دارند. در اینجا به‌اختصار به دلایل اهمیت این علوم می‌پردازیم و پیشنهادهایی برای ارتقای وضعیت این علوم در میهن اسلامی‌مان داریم.

دلایل اهمیت علوم انسانی

۱٫ علوم انسانی، هم در پیشرفت علوم تجربی سهم دارند و هم در توسعه آنها. دلیلش این است که علوم تجربی در یک زمینه فرهنگی مناسب رشد می‌کنند. در دوران تمدن درخشان اسلامی، درخشنده‌ترین ایام شکوفایی دانش، زمانی بود که زمینه فرهنگی مناسب بود، مثل دوره‌های سامانیان و دیالمه.

غربیان اهمیت علوم انسانی را فهمیده‌اند و به همین دلیل اکنون در دیار غرب، علوم انسانی از شأن والایی برخوردارند. یک شاهد بر این مطلب، تعداد مجلات معتبری است که در این حوزه منتشر می‌شود. هم‌اکنون در آمریکا و انگلیس درصد بالایی از کل مقالات، درزمینه علوم انسانی است.

۲٫ علوم انسانی کاربرد علوم دیگر در جوامع انسانی را آسان‌تر می‌سازد. بدین دلیل در غرب حوزه‌های بین‌رشته‌ای بین علوم انسانی و علوم دیگر به راه افتاده است. مثلاً دانشگاه آکسفورد دوره چهار ساله فیزیک – فلسفه را به راه انداخته که نیمی از دروس آنها فیزیک و نیم دیگر فلسفه است. همین‌طور دانشگاه شیکاگو در بیست سال گذشته دوره‌ای بین پزشکی و علوم اجتماعی ایجاد کرده است.

۳٫ علم جدید، خود را به حوزه‌های مادی محدود کرده است و واقعیت را تنها به چیزهایی نسبت می‌دهد که ریشه در داده‌های حسی دارند. تأیید تجربی، داور نهایی قضاوت‌هاست. علوم انسانی می‌توانند از طریق روشن کردن محدودیت‌های علوم تجربی، نقش مهمی در اصلاح این نگرش ایفا کنند و در ارائه یک تصویر کامل‌تر از واقعیت، مکمل علوم تجربی باشند.

۴٫ فناوری‌های نوین، دگرگونی‌های اساسی در ساختار فرهنگی و اجتماعی جوامعی که به این فناوری‌ها مجهز گشته‌اند، وارد کرده است. تغییر فرهنگ ناشی از ورود فناوری، در بسیاری از موارد محسوس است. بنابراین در عصر حاکمیت فناوری، تقویت علوم انسانی در محیط برای پیشگیری از آثار مخرب فناوری که بعضاً با فرهنگ ملی- دینی ما تعارض اساسی دارند، ضروری است.

۵٫ نکته‌ای که متأسفانه بسیاری از دانشجویان و فارغ‌التحصیلان علوم پایه و مهندسی از آن غافل‌اند، این است که فکر می‌کنند این علوم هیچ بار فلسفی ندارند. تحقیقات چند دهه اخیر نشان داده که بسیاری از نظریه‌های بنیادی ما متأثر از دیدگاه‌های فلسفی، روان‌شناختی، جامعه‌شناختی و… است. تا اواسط دهه ۱۹۵۰ میلادی نظر رایج در میان دانشمندان علوم تجربی این بود که علم، فارغ از تعهدات متافیزیکی است؛ اما تحولات در فلسفه علم نشان داد که مفروضات متافیزیکی در نظریه‌پردازی، روش‌شناسی و کاربردهای علم نقش دارند و علم درحقیقت مبتنی بر فرضیاتی است که برای فعالیت آن مهم هستند، ولی خود علم نمی‌تواند آنها را اثبات یا رد کند. دو نمونه از آنها را ذکر می‌کنیم:

– یک واقعیت عینی مستقل از ذهن ما وجود دارد که منشأ ادراکات حسی ماست؛

– ما می‌توانیم طبیعت را به زبان ریاضی توصیف کنیم.

این قبیل مفروضات فوق علمی، در انتخاب بین نظریه‌های علم، تأثیرگذار بوده‌اند. بنابراین تعامل علوم انسانی و علوم تجربی به تبیین مبانی علوم تجربی و غنی‌تر کردن آنها کمک می‌کند.

۶٫ علوم انسانی هویت‌ساز است؛ زیرا فرهنگ‌ساز است. درواقع هویت هر جامعه، نتیجه فرهنگ آن جامعه است. علوم انسانی میراث فرهنگی ما را در بر دارد و ما را به گذشته‌مان پیوند می‌دهد و به خدمت به کشورمان متعهد می‌سازد. این امر به حفظ هویت و استقلال کشور کمک می‌کند و باعث تقویت فرهنگ بومی و خودباوری می‌شود.

احساس حقارت دربرابر غرب که اکنون در جامعه‌مان می‌بینیم، ناشی از ضعف فرهنگ ملی است و این خود ناشی از بی‌رونقی علوم انسانی در کشور است. تا زمانی که ما توجه شایسته به علوم انسانی نکنیم و در این علوم به نظریاتی مبتنی بر فرهنگ اصیل خود نرسیم، همچنان در همه‌چیز دنباله‌روی غرب خواهیم بود و در علوم تجربی نیز موفق به سرمشق‌نویسی نخواهیم شد.

متأسفانه به علت ضعف علوم انسانی در مراکز آموزشی، پیوند دانشجویان ما با نیاکان خود و میهنشان ضعیف است. اگر فرهنگی پشتوانه ذهنی دانشجو باشد که با آن فرهنگ، بفهمد تعهدی به این مملکت و به دین خود دارد، آن وقت سختی‌ها را تحمل می‌کند. یکی از علل عمده مهاجرت‌ها، فقدان تعلق به فرهنگ بومی و احساس حقارت دربرابر غرب است.

۷٫ برخلاف قدیم، امروز علم در همه جنبه‌های زندگی اثر گذاشته است. هم محصولات عملی آن، اسلوب‌های زندگی را تغییر داده است و هم فرهنگ همراه آن، فرهنگ کشورها را هدف تهاجم قرار داده است. تنها حاکمیت یک فرهنگ غنی مناسب می‌تواند رهنمون ما در کسب علم و فناوری و پرهیز از آفات آنها باشد؛ و این فرهنگ تنها از طریق علوم انسانی، دست‌یافتنی است.

چه باید کرد؟

۱ . ما در بسیاری از رشته‌های علوم انسانی، تولیدکننده نیستیم؛ بلکه حداکثر، انتقال‌دهنده‌های خوبی برای این علوم به داخل هستیم؛ اما علوم کسب‌شده از غرب، زمینه‌های خاص فلسفی و فرهنگ خود را با خود حمل می‌کنند و طبیعتاً گاهی با فرهنگ بومی ما تعارض پیدا می‌کنند. به‌علاوه آنها شرایط خاص بومی را نادیده می‌گیرند و این نکته در توفیق نیافتن کاربردی این علوم، مؤثر بوده است. اکنون زمان آن رسیده است که ما در علوم انسانی خودمان تولیدکننده باشیم.

۲٫ امروزه در دانشگاه‌های بزرگ غرب، حوزه‌های بین‌رشته‌ای بین علوم مهندسی، علوم پزشکی و علوم پایه به راه افتاده است (مثلاً بین کامپیوتر و فلسفه، بین کامپیوتر و روان‌شناسی، بین پزشکی و علوم انسانی ـ اجتماعی و غیره.) همچنین بعضی از دانشگاه‌های مهم غرب، مثل استانفورد و ام.آی.تی، بخش‌های علوم انسانی بسیار قوی دارند.

باید همانند بعضی از دانشگاه‌های درجه اول غرب، اجازه داده شود که رشته‌های مشترک بین علوم انسانی و علوم تجربی و مهندسی در کشور دایر گردد.

۳٫ اقدام اساسی دیگر، تصحیح نگرش نادرست خانواده‌ها و کارگزاران حکومتی درباره علوم انسانی است و این مخصوصاً باید از طریق رسانه‌های عمومی و با همت استادان صاحب‌نظر صورت گیرد. هم جوانان، هم مسئولان و هم خانواده‌ها باید اهمیت این مسئله را بفهمند.

۴٫ باید تدابیری اندیشید که دانشجویان قوی، بیشتر از وضعیت نابسامان فعلی، سراغ علوم انسانی بروند و استادان رشته‌های علوم انسانی به فعالیت‌های پژوهشی علاقه بیشتری پیدا کنند.

۵٫ باید اجازه داده شود که دانشجویان رشته‌های علوم پایه و مهندسی بتوانند دوره‌های کارشناسی ارشد و دکترای خود را در حوزه‌های مختلف علوم انسانی به پایان برسانند. بدین طریق افراد قوی‌تری به حوزه‌های علوم انسانی وارد می‌شوند. ما خودمان این راهکار را در رشته فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف تجربه کرده‌ایم.

۶٫ باید تصمیم‌گیری در مورد شئون مختلف علوم انسانی به خود صاحب‌نظران علوم انسانی واگذار شود تا تصمیم‌گیری‌ها عالمانه و بر اساس اولویت‌های واقعی باشد.

۷٫ مطالعه آثار اجتماعی فناوری‌ها بر جوامع انسانی ضروری است و این از طریق علوم انسانی میسر است. لذا بعضی از کشورهای غربی، دروس اخلاق، فلسفه، مردم‌شناسی و… را تحت عنوان «علوم انسانی مهندسی» وارد برنامه‌های مهندسی خود کرده و مقرر داشته‌اند که هر دانشجوی مهندسی، تعدادی واحد درسی از بین واحدهای درسی رشته‌های علوم انسانی و علوم اجتماعی اخذ کند تا بتواند نقش مؤثرتری در جامعه خود ایفا نماید. اجرای این برنامه در دانشکده‌های علوم و مهندسی و پزشکی ما ضروری است.

۸٫ بسیاری از رشته‌های علوم انسانی در محیط ما در بُعد نظری متوقف شده‌اند و کمتر به‌ کاربرد و بومی کردن آنها توجه شده است. کاربرد این علوم، توجه بیشتری را به شرایط خاص فرهنگی- اجتماعی می‌طلبد؛ زیرا کاربرد آنها در شرایط متفاوت ممکن است به نتایج متفاوتی منجر شود. بنابراین باید به بُعد عملی علوم انسانی توجه، و از آنها در پرتو جهان‌بینی اسلامی، در حل معضلات افراد و جوامع‌مان کمک گرفته شود.

* این مقاله مختصر، خلاصه‌ای از سخنرانی اینجانب در دانشگاه نیشابور در تاریخ ۵/۷/۹۶ است و اینک به مناسبت آغاز پنجمین سال فعالیت فصلنامه انسانی اسلامی صدرا، برای چاپ تقدیم این فصلنامه وزین و ارزشمند می‌گردد.

کد خبر : 75572
تاريخ ثبت خبر : 13 شهریور 1397
ساعت بارگزاری خبر : 16:19
برچسب‌ها:, ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)