| امروز جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

سیدمحمدتقی موحد ابطحی:


پوزیتیویستها اگر نتوانند استقراء را توجیه کنند مبنای علوم فرو می ریزد

اگر نتوانیم استقراء را توجیه کنیم مبنای علوم فرو می ریزد. در استقراء مسلم بود که مفروضات ما یقینی است. عده ای گفتند ما استقراء در مقام داوری داریم.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، جلسات آموزشی طرح ملی گفتمان نخبگان علوم انسانی، در دفتر تبلیغات اسلامی، نمایندگی تهران، با حضور اساتید و صاحب نظران علوم انسانی برگزار شد.

سید محمدتقی موحد ابطحی دکترای فلسفه علم پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی و عضو گروه فلسفه علوم انسانی پژوهشگاه حوزه ودانشگاه در این جلسه به بررسی کتاب چیستی علم نوشته آلن چالمرز پرداخت.

وی در ابتدا با یادآوری چگونگی آشنایی روم غربی با آثار مرجع و اصلی یونانیان پس از سقوط قسطنطنیه و مهاجرت دانشمندان روم شرقی به سیر تحول در علوم و بسط نگاه کمی به علم اشاره کرد.

گزارشی از این جلسه را در ادامه می آید:  

چرا باید فلسفه علم خواند؟ چرا باید در سیر علوم انسانی فلسفه علوم طبیعی خواند؟ بحث معرفتبه معنای عام آن، در زمان سقراط و افلاطون، یواش یواش پررنگ می شود. قبل از آن بحث ها بیشتر هستی شناسی است وکمتر خود معرفت را مورد بحث قرار می دادند. جنس تبیین ها هم تبیین های اسطوره ای است. چرا باران می آید؟ زیرا خدای باران از دست ما عصبانی است و باید دل خدای باران را به رحم آورد تا باران بیاید.

افلاطون با این جریان اسطوره ای مخالفت می کند و تحلیل های فلسفی را جایگزین می کند لکن افلاطون هنوز خود از این فضا منفک نشده است. به ارسطو که می رسیم خیلی محکم جلوی این جریان اسطوره ای می ایستد و می گوید انسانی که تعقل می کند نباید به جریان اسطوره ها پناه ببرد؛ لذا منطقی وضع می کند به نام منطق ارسطویی.

در مقطع شکست امپراطوری روم شرقی، اروپا مستقیماً با فرهنگ یونان آشنا شد

ما در قرن ۸ و۹ نهضت ترجمه را درجهان اسلام داریم. در قرن ۱۱ و۱۲ یک نهضت ترجمه در اروپا آغاز می شود و ازجهان اسلام آثار به زبان لاتین ترجمه می شود .در این محدوده زمانی رنسانس رخ نمی دهد.چرا؟ در قرن ۱۲ پس از سقوط قسطنطنیه آثار دست اوّل یونانی وارد اروپای غربی می شود.در فرآیند ترجمه جهان اسلام، یک گزینش هایی صورت می گرفت وهمه علوم ترجمه نمی شد، زیرا جهان اسلام علوم را به میزان نیاز ترجمه می کرند.

در این مقطع زمانی علوم در اسلام اسلامیزه شده بود. ولی در مقطع شکست امپراطوری روم شرقی، اروپا مسقیماً با فرهنگ یونان آشنا می شود.این تحول باعث این تحول شد که می شود به عالم نگاهی دیگر هم داشت؛ یک نگاه کمّی و ریاضی وار. دیگر در این عالم از چرایی سقوط یک شیء سوال نمی کنند، بلکه گفته می شود چقدر طول می کشد که این شیء سقوط کند؛ سرعت این براساس چه فرمولی ومنطقی افزایش پیدا می کند.

چرا باید فلسفه علم خواند؟ چرا باید در سیر علوم انسانی فلسفه علوم طبیعی خواند؟ بحث معرفتبه معنای عام آن، در زمان سقراط وافلاطون، یواش یواش پررنگ می شود. قبل از آن بحث ها بیشتر هستی شناسی است وکمتر خود معرفت را مورد بحث قرار می دادند. جنس تبیین ها هم تبیین های اسطوره ای است. چرا باران می آید؟زیرا خدای باران از دست ما عصبانی است و باید دل خدای باران را به رحم آورد تا باران بیاید.

 

نیوتن پدرعلم جدید است

اوج این انقلاب علمی در نیوتن خود را نشان می دهد. نیوتن  پدرعلم جدید است؛ نیوتن معرفت متفکرین قبل از خود را در یک چارچوب خیلی منظّم وریاضی واری ارائه می کند. دیگر برای چرخش این عالم هیچ احتیاجی به مداخله خدا نیست. بعد از این انقلاب علمی در قرن ۱۸، فیلسوفانی ظهور می کنند که می خواهند خدا را بعد از علم تجربی، از جامعه و مناسبات اجتماعی نیز کنار بگذارند. آنها می گفتند ما اگر منطق فیزیک را پیدا کنیم، می توانیم عالم را بر اساس آن تبیین کنیم.

ما اگر این را در حوزه علوم انسانی وارد کنیم دیگر برای این که انسان اخلاق داشته باشد، نیازی به خدا نیست.ما قواعد رفتار انسان را کشف می کنیم وبا آن قواعد می توان پدیده های اجتماعی و انسانی را تبیین کنیم و ما دیگر به خدا احتیاج نداریم. سرانجام اصحاب دائره المعارفی که در فرانسه شکل گرفت درپی این بودند که هرچیزی که به علم در نمی آید، را باید دور انداخت و به آتش زد.

در این نگاه، روش علوم طبیعی روشی است که انسان را قادر به پیش بینی وکنترل می سازد. همین پیش بینی را می شود درعلوم اجتماعی وانسانی هم پیاده کرد. اگر مابخواهیم دقیقاً همان کاری را که فیزیک دانان می دانند، در حوزه علوم انسانی انجام بدهیم، باید روش علوم طبیعی را در علوم انسانی به کار بندیم. اگر قرار است علوم انسانی شان علمی پیدا کند – توان پیش بینی و کنترل پیدا کند – ناگزیر هستید از روش و چارچوب علوم طبیعی استفاده کنید، یعنی تفاوتی بین علوم انسانی و طبیعی نیست، بله،البته پیچیدگیهایی هست.

اگر نتوانیم استقراء را توجیه کنیم مبنای علوم فرو می ریزد

علوم طبیعی چه کار می کند؟ چرا علوم طبیعی دستاوردهای متقنی پیدا کرده است؟ دانشمندان در حوزه علوم طبیعی چه کار می کنند که چیز یقینی را به دست می آورند؟ کافی است شما مشاهده کنید.وقتی شما می گوییدآب در صد درجه می جوشد، یعنی هرآبی درصد درجه می جوشد. ما در علوم طبیعی قوانین تجربی داریم. یعنی هرآبی که به دمای صد درجه برسد به جوش می رسد. شما در اینجا هر دارید، هر را که نمی شود مشاهده کرد.

این مشکل در زمان ارسطو هم وجود داشت.در اینجا باید از یک تعداد مشاهده یک حکم جزئی را تعمیم داد تا برسیم به گزاره کلی. این فرآیند تحت عنوان استقراء نامیده می شود. شما یک قاعده دیگری هم داریدکه ممکن نیست بعد از چند بار اتفاق افتادن یک چیز، آن چیز اتفاقی باشد. این یک علتی داردو چون علت هست پس معلول هم هست. این توجیه و قانون یکنواختی طبیعت ارسطو در کنار استقراء است. شهید صدر(ره) می گوید شما در اینجا از استقراء برای اثبات استقراء استفاده می کنید؛ نه دائمی بودن یک پدیده را میتوانید ادعا کنید و نه اکثریّت آن را؛ تمام توجیهات استقراء به بن بست خورده اند.

اگر نتوانیم استقراء را توجیه کنیم مبنای علوم فرو می ریزد.در استقراء مسلّم بود که مفروضات ما یقینی است.عده ای گفتند ما استقراء درمقام داوری داریم. در این جا ما کارمان را مشاهده آغاز نمی کنیم؛ از فرضیه پردازی آغاز می کنیم، فرضیه پردازی از طریق آزمون برای اثبات گزاره کلّی. این که همان مسئله استقراء شد.

اگر نتوانیم استقراء را توجیه کنیم مبنای علوم فرو می ریزد.در استقراء مسلّم بود که مفروضات ما یقینی است.عده ای گفتند ما استقراء درمقام داوری داریم. در این جا ما کارمان را مشاهده آغاز نمی کنیم؛ از فرضیه پردازی آغاز می کنیم، فرضیه پردازی از طریق آزمون برای اثبات گزاره کلّی. این که همان مسئله استقراء شد. شما هیچ گاه هیچ تعداد از مشاهده نمی تواند یک گزاره کلی را اثبات کند.چرا؟ چون فرضیه کلی بی نهایت مصداق دارد شما نمی توانید بی نهایت مصداق را بررسی کنید. شما چه تعداد مشاهده باید رخ بدهید، تا یک درصد احتمال صدق گزاره شما افزایش پیدا بکند؟ منطق تایید کیفی می گوید هر آزمایشی، احتمال صدق گزاره را افزایش می دهد. یک اشکال جدی پوپر مطرح می کند. احتمال صدق، تعریفش چه بود؟ احتمال حالت مطلوب به کل حالات است.کل احتمالات بی نهایت است وافزایش احتمال صدق رخ نمی دهد.

پوزیتیویست به تاریخ نپیوسته است

با این همه اشکالات، آیا می شود گفت پوزیتیویست به تاریخ پیوسته است؟خیر، پوزیتیویست به تاریخ نپیوسته است. پوزیتویست های منطقی انسانهای جدّی هستند. پوزیتیویست ها خیلی از ادعاهاشان را اصلاح کرده اند وبعضی ادعاهای منتسب به خود را نیزمنکر شده اند. پوزیتویستها کماکان روی منطق استقراء کار می کنند، چرا پوزیتیویست ها اینقدر به استقراء اهمیت می دهند ولی ما درمعرفت شناسی مان هیچ تلاش جدیدی برای توجیه استقراء نداشته ایم؟ چون ما کاری به علوم تجربی نداشته ایم وعلوم تجربی برای ما جدّی نبوده است. چون آنها پذیرفتند که علمی که دارند، بالاترین معرفتی است که می توان داشت وبرای این معرفت، مبانی محکمی باید جفت وجور کرد.

انتهای پیام/

کد خبر : 39674
تاريخ ثبت خبر : 4 بهمن 1395
ساعت بارگزاری خبر : 12:17
برچسب‌ها:, , , ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)