| امروز جمعه, ۷ اردیبهشت , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

گزارش نشست معنای علم اجتماعی اسلامی؛


علم؛صورت‌بندی تجارب بشری/تلقی جمشیدی از علم، مکانیکی است

عبدالحسین کلانتری منتقد کرسی ترویجی معنای علم اجتماعی اسلامی در این جلسه که به بررسی مقاله مهدی جمشیدی اختصاص داشت، گفت: وظیفه علم صورت بندی تجارب بشری است و جمشیدی هم این مساله را پذیرفته است. در مقابل میثم مهدیار دیگر منتقد این نشست معتقد است تلقی جمشیدی از علم مکانیکی است و گزاره های دینی را به مثابه متن غیرقابل تفسیری می داند.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، گروه فرهنگ‌ پژوهی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه، کرسی ترویجی معنای علم اجتماعی اسلامی را برگزار کرد و دکتر عبدالحسین کلانتری و میثم مهدیار منتقدان این نشست بودند.

کلانتری در این جلسه در نقد مطالب ارائه شده توسط مهدی جمشیدی گفت: آقای جمشیدی با آغوش باز تکثر موجود در علوم اجتماعی را پذیرفت و حضور علوم اجتماعی اسلامی را سخاوتمندانه فقط به اینکه پارادایم های مختلفی وجود دارد و یکی از آنها هم جامعه شناسی اسلامی است، ارجاع داده است. این طور استنباط می شود که نگارنده معتقد است: «علم اجتماعی به مثابه قلمرو معرفتی رهیافت های گوناگونی را در خود جای دهد و اکنون نیز علم اجتماعی یکپارچه و خالی از تکثر نیست و علم اجتماعی اسلامی هم می تواند یکی از رهیافت های آن قلمداد شود.» البته چنین استدلالی قوی و محکم نیست و معتقدم استدلال محکم تری برای حضور در این عرصه نیاز داریم یا با مبادی آقای جمشیدی سازگاری ندارد.

وی افزود: شاید زمانی مبنای کهنی در تعریف علم پذیرفته شده است که مجتمعی از عالمان پیرامون یک موضوع در فرآیند اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی تامل می کنند و در یک فضای علمی جا کرده و برچسب علمی هم به آنها می خورد. هنگامی که مبنای کهنی پذیرفته می شود دارای تبعاتی می شود و لوازم آن هم باید پذیرفته شود که فکر نمی کنم آقای جمشیدی به آن لوازم پایبند باشد.

کلانتری ادامه داد: از علم اجتماعی در مقاله استفاده شده است. زمانی که از علوم صحبت کردید گفته اید چون علم اجتماعی قلمرو معرفتی چندپاره و گسسته است ما صحبت از علوم اجتماعی می کنیم و نه علم اجتماعی. اما آنچه که تحقق تاریخی پیدا کرده و ما به نام علوم اجتماعی می شناسیم نه به بواسطه تکثر پارادایم ها بلکه بواسطه تکثر حوزه ها و برش هایی از موضوع است که در حوزه های مختلف علوم اجتماعی شکل گرفته است مانند برنامه ریزی اجتماعی و ارتباطات.

روایت شما از علم مهیج است زیرا مواردی را پذیرفته اید که من از آن لذت می برم. از علم اجتماعی، مارکس و وبر تعاریفی ارائه می دهند و در مجموع می توان به این نتیجه رسید که علوم اجتماعی درصدد فهم حیات اجتماعی با منطق خودش است

وی اظهار کرد: من تفاوت میان این جامعه شناسی و جامعه شناسی موجود را متوجه نمی شوم. شما گفته اید هستی و واقعیت که سراغ داریم مادی و معنوی هستند یا عاملیت ها و ساختارها که در جامعه شناسی موجود هم وجود دارد. تفاوت در مساله ها است یا پاسخ ها؟ آیا شما نگاهی که تفاوت ها را دو جهان می بیند بواسطه کل گرا بودن رد می کنید؟ مثلا توجه ومساله شدن بدن را در دنیای جدید چگونه می فهمید؟ انبوهی از این مسائل در دنیای جدید بوجود آمده است که مساله ما نیست و با سنت قدمای ما نسبتی ندارد. آیا جهانی که عوض می شود و مسائل خاص خود را می آفریند با پارادایمی که شما بیان می کنید، قابل فهم است؟

کلانتری اضافه کرد: روایت شما از علم مهیج است زیرا مواردی را پذیرفته اید که من از آن لذت می برم. از علم اجتماعی، مارکس و وبر تعاریفی ارائه می دهند و در مجموع می توان به این نتیجه رسید که علوم اجتماعی درصدد فهم حیات اجتماعی با منطق خودش است. این منطق لزوما دینی نیست. انسان ها فطرت ثابتی دارند اما وقتی به فطرت ثانویه تبدیل می شود و واقعیاتی غیر دینی را خلق می کند، باید با منطق خودش آن را فهم کرد. کنش شیطانی را نمی توان بر اساس فهم رحمانی صورت بندی کرد.

وی گفت: انسانی که تولیداتی ارائه می دهد که در افق دینی قابل فهم نیست، ما چگونه می توانیم با علوم اجتماعی اسلامی طبق روایت شما بفهمیم؟ فکر می کنم از این فهم از علوم اجتماعی در روایت شما فاصله گرفته ایم.

علم اجتماعی مواجهه با حیات اجتماعی است

این جامعه شناس با بیان اینکه وظیفه علم صورت بندی تجارب بشری است، گفت: شما این مساله را پذیرفته اید و این قسمت مهیج کار شما بوده است. علم اجتماعی مواجهه با حیات اجتماعی است و آنها را صورت بندی می کند. مارکس و دورکیم هم حیات اجتماعی را یا با مقولات کنشگران یا با مقولاتی که خودشان بر حیات اجتماعی اضافه می کنند، می فهمند. اما همه چیز ناظر به حیات اجتماعی است و شما هم به آن اشاره کرده اید.

کلانتری با اشاره به اینکه کار شما ظرافت لازم را نداشته است، گفت: کار شما پرتویی کلی از علوم اجتماعی اسلامی را بیان کرده است که به عاملیت و ساختار می پردازد و روش آن هم وحیانی است درحالیکه ما از این موارد گذشته ایم. ما می خواهیم خانواده را فهم کنیم و نسبت آن را با دین مان بفهمیم و در نهایت نسخه ای ارائه دهیم. آنچه که شما ارائه کرده اید سطح انضمامی لازم را ندارد و پیشاعلم است.

روش تجربی امکان تفاهم ایجاد می کند

در ادامه این نشست میثم مهدی یار دیگر منتقد این نشست گفت: من کار آقای جمشیدی را درون پارادایم رویکرد معرفت شناسانه به مساله علم می بینم و آن را رویکردی تاریخی می دانم. ما بعد از کتاب اصول و روش رئالیسم علامه طباطبایی در داخل بازی معرفت شناسانه افتادیم و تلقی ما از علم با رویکرد معرفت شناسانه بوده است. این بازی را بعدها شهید مطهری و آقای سروش ادامه دادند. بعد از همه رویکردهای حوزوی درباره تولید علم، پاسخ به همان پارادایم بوده است اما در داخل بن بستی افتادیم که به بخشی از سخنان آقای سروش و یا دیگرانی طرح شد که در پارادایم نزدیک به پارادایم فلسفه تحلیلی جواب بدهیم و از درون آن علم اسلامی را خارج کنیم. اگر آقای جمشیدی نگاه فراپارادایمی به ماجرا داشته باشند صورت بندی متفاوتی داشته باشند.

اگر ما به دنبال تفاهم نیستیم و نیاز به علم اجتماعی نداریم ،همان فقه برای ما کافی است. در این صورت از بحث محیط زیست گرفته تا خانواده و… در آیات و روایات مطلب داریم و نیازی به علم نداریم

وی ادامه داد: علم صورت بندی جهان اجتماعی ماست و می تواند روش های متفاوتی داشته باشد و آقای جمشیدی در تعریف علم گفته است: علم نظامی است که بین بعضی از مفاهیم نسبت برقرار می کند. ولی این تعریف ناقصی از علم است زیرا بحث این است که علم برای چه تولید می شود؟ علم و فلسفه گرایش به مفاهیم کلی و قوانین دارد. قوانین یعنی اینکه می تواند تفاهم ایجاد کند. و اینکه علم روش تجربی شده است ناظر به همین مطلب بوده است.

مهدیار افزود: روش تجربی امکان تفاهم ایجاد می کند. بحثی وجود دارد که آیا طبیعت مفسر کتاب شریعت است یا شریعت مفسر کتاب طبیعت؟ تا قبل از دوران مدرن شریعت، جهان طبیعت را تفسیر می کرد اما به علت اختلافات در مباحث تفصیلی در نهایت به این نتیجه رسیدیم که معیاری برای تفاهم همه افراد ایجاد شود و آن معیار هم حس بود. زیرا همه در حس مشترکند و اگر مبنا را بر این اساس بگذاریم، دستگاه هایی را می سازیم که در بیناذهنیت ما صورت بندی داشته باشد.

وی در ادامه گفت: اگر ما به دنبال تفاهم نیستیم و نیاز به علم اجتماعی نداریم ،همان فقه برای ما کافی است. در این صورت از بحث محیط زیست گرفته تا خانواده و… در آیات و روایات مطلب داریم و نیازی به علم نداریم.

مهدیار ادامه داد: علم باید بتواند معقول باشد. معقولیت علم ضامن علم بودن است. اگر بتوانیم برای نقل یک معیار معقول جهانی ایجاد کنیم می توانیم از علم اجتماعی اسلامی سخن بگوییم.

این منتقد در ادامه افزود: تلقی آقای جمشیدی از علم مکانیکی است و گزاره های دینی را به مثابه متن غیرقابل تفسیری می داند و متافیزیک دینی را گزاره های شفافی تصور می کند و عاملیت مفسر و انسانی را از رده خارج می کند. این امر دین را به یک دستگاه مکانیکی تبدیل می کند. چون جهان اجتماعی پیچیده است و امکان نقض گزاره های اجتماعی روایی زیاد است.

مهدیاردر پایان سخنانش افزود: ما در جامعه با مشکلاتی روبرو هستیم. من به عنوان یک مسلمان به پشتوانه فرهنگ دینی با این مسائل مواجهه می شوم و آنها را صورت بندی می کنم تا به ایده آل ها نزدیک شوم. در این رویکرد، من عاملیتی دارم که می توانم انتخاب کنم اما در رویکرد شما آزادی انسان نفی می شود زیرا دستگاهی می سازیم که همه طبق آن باید رفتار کنند و انسان ها به مثابه ربات هستند.

جمشیدی در ادامه در جواب انتقادات وارد شده به او گفت: تفاوت‌های علم اجتماعی اسلامی با علم اجتماعی سکولار، در همان لایه‌های چندگانه‌ای است که توضیح داده شد، اما چنانچه بخواهم فارغ از بحث‌های مفهومی و منطقی، محل نزاع را عینی‌تر و محسوس‌تر روشن کنیم، باید یک واقعیت اجتماعی را انتخاب و آن‌گاه تلاش کنیم درباره آن، تعبیرها و تفسیرهایی ارائه نماییم که هم اجتماعی باشند و هم اسلامی. به بیان دیگر، اتصال و ارتباط میان اسلام و علم اجتماعی را باید در مقام مطالعه امرِ اجتماعی مشاهده کرد.

وضوعِ علم اجتماعی اسلامی، فقط جهان اجتماع اسلامی نیست، بلکه این علم قادر است هر نوع جهان اجتماعی را مطالعه کند و برای آن، معنا یا معانی موجه بیافریند.

وی با بیان اینکه من در دو پژوهش تجربی که یکی درباره انقلاب اسلامی بود و دیگری درباره سیاست‌های فرهنگی دولت‌های پس از انقلاب، گونه‌ها و نحوه مدخلیت ارزش‌های اسلامی را در علم اجتماعی، به خوبی حس کرده‌ام، گفت: یعنی در عمل دریافتم که علم اجتماعی سکولار، یا از قدرت و بضاعت ارائه توضیح و تبیین درباره واقعیت‌های اجتماعی خاص انقلاب اسلامی برخوردار نیست و کفایت نظری ندارد و مبتلا به نقص و کاستی و ضعف است؛ و یا با ارزش‌های اسلامی ما، ناسازگاری و ضدیت دارد.

وی افزود: موضوعِ علم اجتماعی اسلامی، فقط جهان اجتماع اسلامی نیست، بلکه این علم قادر است هر نوع جهان اجتماعی را مطالعه کند و برای آن، معنا یا معانی موجه بیافریند. این گفته علم اجتماعی اسلامی، علم مطالعه انسان‌های آرمانی و ایده‌آل و آسمانی است، نه انسان‌های واقعی که بیش و کم، گرفتار رذایل و نقایص هستند.

این نویسنده افزود: از این تصور خطا ناشی شده که علم اجتماعی اسلامی، به سبب موضوعِ خود، اسلامی است، حال آن که چنین نیست، بلکه علم اجتماعی اسلامی از آنجا که علم اجتماعی است و مقوم علم نیز موضوع آن است، ناگزیر باید مطلق جهان اجتماعی را مطالعه کند، نه نوع خاصی از آن را. حاصل این که قدسیت علم، ارتباطی با قدسیت موضوع آن ندارد، چنان‌ که در قرآن کریم که کتاب مقدس و الهی است، هم از صفت‌های انسانی مذموم سخن به میان آمده است، هم از انسان‌های فاسد و گمراه، و هم از اقوامی که به دلیل عصیان و طغیان، هلاک گردیده‌اند.

وی در پایان سخنانش گفت: از این نوشته نباید توقع پرداختن به مقولات عینی و تجربی را داشت؛ زیرا به قلمرو فلسفه علم اجتماعی تعلق دارد، نه علم اجتماعی. من در اینجا واقعیت اجتماعی را مطالعه نمی‌کنم، بلکه به منطق مطالعه واقعیت اجتماعی می‌پردازم، و میان این دو، تفاوت بسیار است.


انتهای پیام/

کد خبر : 43124
تاريخ ثبت خبر : 16 اسفند 1395
ساعت بارگزاری خبر : 19:04
برچسب‌ها:, ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)