| امروز پنج شنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

سید سجاد ایزدهی:


وجهه غالب انقلاب اسلامی در مبانی فقهی کاملا مشهود است

مدیر گروه سیاست پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: وجهه غالب انقلاب اسلامی، ریشه در مبانی‌ای دارد که عمدتا رویکرد دینی و فکری سیاسی دارند و در مبانی فقهی ما کاملا مشهود است که به صورت خاص می‌توان به بحث ولایت فقیه اشاره کرد.

به گزارش پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از ایکنا، در دهه فجر انقلاب اسلامی هستیم، انقلاب اسلامی دستاوردهای مهمی را برای جامعه اسلامی ما و همچنین مستضعفان جهانی داشته است و توانسته به عنوان رقیبی برای نظام‌های استعماریو استکباری جهان تلقی شود. این انقلاب که به امید خدا زمینه‌ساز ظهور حضرت حجت(عج) شود دارای ویژگی‌های خاصی نسبت به انقلاب‌های جهان است که در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام والمسلمین سیدسجاد ایزدهی، مدیرگروه سیاست پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به بررسی آن پرداختیم.

تاکنون تبیین‌ها و تحلیل‌های زیادی از انقلاب شده است و دانشمندان داخلی و خارجی نظریه‌های گوناگونی را در این باره بیان داشته اند، شما کدامیک از این تبیین‌ها را بیشتر می‌پسندید و به نظرتان به واقعیت نزدیک‌تر است؟

انقلاب اسلامی، گرچه در سال ۵۷ به پیروزی رسید شد و توانست یک حاکمیت سیاسی را در جامعه محقق کند اما نمی‌توان این پدیده را بدون پیشینه و عقبه علمی معین دانست، لکن در مراحل قبل هم از حیث مبانی در کلام اندیشمندان دیده شده است، در سیره پیامبر(ص) دیده شده است، همچنین در روایات ما نیز دیده شده است که اگر غیر از این بود، مشروعیت این نظام زیر سوال می‌رفت، لذا امام(ره) انقلاب را براساس مبانی دینی بنا کرد، رویکرد شرعی و فکری به آن داد؛ از این‌رو اگر بخواهیم این انقلاب اسلامی را ارزیابی کنیم با چند مولفه می‌توانیم آن را ارزیابی کنیم.

از یک جهت بحث مقابله با شاه است که البته در این قضیه بسیاری از گروه‌ها مشترک هستند و این وجه مشترک همه انقلابیون است اما وقتی به رویکرد آینده نگری به این انقلاب می‌نگریم و وجهه شعارهای جزئی به این انقلاب را می‌بینیم و وقتی قانون اساسی ایجاد شده در اولین سال پیروزی این انقلاب را مشاهده می‌کنیم، معلوم می‌شود وجهه غالب این انقلاب، ریشه در مبانی‌ای دارد که عمدتا رویکرد دینی و فکری سیاسی دارند و در مبانی فقهی ما کاملا مشهود است که به صورت خاص می‌توان بحث ولایت فقیه را مورد اشاره قرار داد.

مرحوم امام(ه) براساس این منطق و براساس حضور مردم که شعارهای انقلابی و براساس اسلام می‌دادند و حاکم جائر را به مثابه کسی که ارزش‌های دینی را مورد خدشه قرار داده است، مورد مبارزه قرار داده اند. انقلاب چون براساس این مباحث دیده شده است خیلی متفاوت از سایر انقلاب هایی‌ است که ممکن است ریشه آنها اقتصادی و یا فرهنگی باشد اما در این نظام ریشه انقلاب مسائل دینی است و مبتنی بر مباحث بسیار قبلی، بیش از هراز سال در تراث اندیشگی اسلام است.

بحث تمایز انقلاب اسلامی با سایر انقلابها مهم است، وقتی که دین وجه تمایز آن است  و شاید در بسیاری از موارد این انقلاب رویکردهای اقتصادی بدی پیدا کرد اما همچنان مردم وفادار ماندند، به خاطر اینکه رویکرد دینی و اندیشه‌ای مبتنی بر شیعه را همچنان باور داشتند و مسئله اقتصادی رویکرد اصلی شان نبود و اگر هم بود رویکرد دوم و پسینی شان بود، لذا اگر بخواهیم انقلاب را با انقلاب‌های عمقی دنیا مانند انقلاب هایی‌ مانند روسیه و فرانسه در دنیا مقایسه کنیم مشخص می‌شود که اینها یا رویکرد اقتصادی و یا فرهنگی داشته اند و رویکرد دینی در آنها غالب نبوده است.

به خاطر همین این انقلاب یک تمایز اصلی و اساسی با سایر انقلاب‌های دیگر دارد و همین علت موجده هم به تعبیری علت مبقیه آن خواهد شد و اگر هم در جهان از این انقلاب یاد می‌کنند به مثابه انقلابی که توانست ارزش‌های حاکم اعتقادی جهان را مورد خدشه قرار دهد؛ به عبارت دیگر گرچه ما در فقه مان بلکه در اندیشگی مان در زمان مشروط آمدیم و از مقولات مدرن استفاده کردیم.

این انقلاب به معنای نفی استفاده از جلوه‌های مدرنیته نیست، بلکه منطق مدرنیته یعنی منطق حاکم بر غلبه طبیعت بر دین، منطق  غلبه کفر بر خدا و منطق غلبه دنیا بر دین را نفی کرد، اما در عین حال از تجریه غربیها استفاده کرد و از تجربه عقلانی مدرنیته در تجربه هایی‌ مانند انتخابات، قانون اساسی، تفکیک قوا، مرزهای ملی و … استفاده کرد و اینها را به رسمیت شناخت؛ در عین حال که از اینها یک قرائت بومی و شرعی اراده کرد، لذا این انقلاب را با توجه به اینکه مبتنی بر آموزه‌های بسیار اصیل شیعه هست اما در عین حال مولفه‌های مدرن را در خود جای داده و از آنها بهره جسته است و صد البته بازخوانی کرده است.

این انقلاب با این وضعیت که امام راحل(ره) بعه مثابه یک موسس بودند و انقلاب را براساس مبانی دینی ایجاد کردند و همچنان بر همین اساس کار را پی گرفتند تا این روند از اجمال به تفضیل تبدیل شد، یعنی امام وقتی خواستند انقلاب را پیش ببرند بحث ولایت فقیه را مطرح کردند اما هرچه پیش رفت، زوایای ابهام این نظریه دولت معلوم شد، بحث مردم‌سالاری و تمایل او به مردم‌سالاری دینی مطرح شد، بحث کارآمدی نظام اسلامی مطرح شد، استفاده از مولفه هایی‌ مانند زمان و مکان و مصلحت عنوان شد، بحث گستره اختیارات و وزان اختیارات معصوم برای حسن تدبیر جامعه معلوم شد. در بحث‌های سیاست خارجی مولفه‌های فقهی به کار گرفته شد، طبیعتا هرچه که پیش می‌رود آن اجمالی که امام راحل بیان کردند در حال تبدیل شدن به گفتمان و منطق فراگیر قابل ارائه به صورت الگو است که طبیعتا باید این مباحث رویکرد اندیشه‌ای و علمی پیدا کند تا توسعه بیابد.

اندیشه انقلاب اسلامی تا چه حد وامدار اندیشه سیاسی اسلام است؟

اجمالا در این باره توضیح دادم، اندیشه سیاسی انقلاب اسلامی برآمده از مبانی اندیشه‌ای اسلام و قرآن است و از غیر آن بر نمی‌آید ولو اینکه به اجمال و تفسیر باشد. ما برای اداره جامعه دو رکن اساسی را در نظر داریم که مرحوم امام(ره) بر روی آن تاکید کرده‌اند؛ یکی بحث حجیت است که اگر نظام سیاسی نتواند مبانی خود را هم به ادله و منابع اولیه و تراث اسلامی استناد دهد طبیعتا از حجیت برخوردار نیست، چنانچه رژیم طاغوت از اساس قائل به مشروعیت و مستند به مبانی دینی نبود لذا از اساس حاکم جائر تلقی می‌شد و نامشروع بود.

بحث دوم، کارآمدی است، ما در نظام اسلامی علاوه بر اینکه بایدبحث حجیت را تامین کنیم، یعنی مبانی و ادله و رفتارهای خود را مبتنی بر مبانی کتاب الهی و سنت قرار دهیم و از این جهت حجیت رفتار را تبیین کنیم اما از سوی دیگر باید بحث کارآمدی را نیز مدنظر قرار دهیم. یکی از علت هایی‌ که موجب شد رژیم شاه رو به زوال قرار بگیرد به خاطر بحث کارآمدی بود، وقتی رویکرد حکومت، رویکرد کارآمد نباشد و نیازهای روزآمد مردم را نتواند تشخیص دهد طبیعتا این نظام به چالش می‌خورد . نظام اسلامی هم طبیعتا بر همین اساس، علاوه بر اینکه باید مشروعیت خود را تضمین کند که کرده است، در مرحله دوم بر اساس مبانی باید بتواند کارآمدی خود را نیز تضمین کند که کارآمدی هم مستند به نفوس شرعی است یعنی اینکه ما عنصر مصلحت را در فقه قرار می‌دهیم، عنصر زمان و مکان را قرار می‌دهیم، زمان شناسی و مکان شناسی، جامعه شناسی و مناسبت با موضوع را با شناخت جامعه جهانی و فرمولها و مناسبات بین آنها را که تعبیر امام راحل است را باید لحاظ کنیم. اگر بخواهیم  نشناسیم، نمی‌توانیم به طور مطلوب کارآمدی نظام را هم تأمین کنیم.

بحث چگونه رفتار کردن حاکمان و اینکه مردم چه جایگاهی دارند و چگونه باید با آنها رفتار بشود همه اینها در در دو عنصر اساسی کارآمدی و حجیت نظام اسلامی قرار دارد و هر دوی این عناصر در نظام دینی ما قابل استحصال است و می‌شود براساس آن علاوه بر حجیت نظام سیاسی، کارآمدی آن را هم براساس مبانی به دست آورد و تضمین کرد.

انقلاب اسلامی تا چه حد توانسته به آمال و شعارهای بنیانگذاران و خواسته‌های مردم در حفظ انقلاب اسلامی دست پیدا کند؟

اهداف و آمال انقلاب اسلامی یک مقوله به تعبیر علمی بحث مقوله متواطی نیست، یعنی به گونه‌ای نیست که ما بگوییم که مثلا فلان جا، آمال‌ها مقولاتی بسیار بلند هستند که البته رویکرد دست نیافتنی ندارند. همچنان که رویکرد پیامبر(ص) در آرمان‌های پیامبر(ص)، جامعه آرمانی مدینه النبی(ص) مدینه فاضله‌ای هست که همچنان در حال دست یابی به آن است و به عبارت دیگر جامعه آرمانی و دست یابی به آن یک پروژه نیست که ما بگوییم در فلان وقت و با این امور قابل دسترسی خواهد بود بلکه یک پروسه‌ای است که هرچه پیش می‌رود نکات ابهام بیشتری بر آن حاصل می‌شود. یک چشم اندازی وجود دارد این چشم انداز، چشم اندازی نیست که یک نهایتی برای آن فرض شود، چون انسان بی نهایت است و آرمانها و کمال او نیز به همین صورت است و اهداف جامعه برای دستیابی بینهایت است، لذا جامعه اسلامی باید بتواند به عنوان یک نظام ضمن اینکه یک چشم انداز برای این اهداف تعیین کند اما این آرمان‌ها را روز به روز به عنوان مقوله مشکک تامین کند.

ممکن است امروز به برخی از آرمانها دست یافته باشیم و برای امروز کافی باشد و ممکن است برخی آرمان‌ها را برای صد سال آینده مدنظر قرار دهیم و امروزه قابل دستیابی نباشند، لذا باید این دستیابی به آرمان‌ها را هم به عنوان مقوله مشکک لحاظ کرد یعنی درجه بندی کرد و هم به لحاظ اینکه باید ملاحظات زمانی و شرایط را در نظر گرفت و براساس شرایط حکم کرد. در علم فلسفه و منطق می‌گویند نور، نور است البته نور شمع هم نور است و نور پرژکتور هم نور است و نور خورشید هم نور است و اینکه در انقلاب اسلامی ما به نور رسیدیم در آن بحثی نیست و در اینکه ظلمت از بین رفت هم بحثی نداریم، ولی در اینکه گستره شمول نور نسبت به اطرافش چقدر توانستیم این نور را نسبت به فضایی که هست توسعه دهیم و فقط جامعه ایران و جامعه اطراف، آن بحث صدور انقلاب یا حتی جوامع کفر و جوامع غیر اسلامی، چقدر توانستیم اینها را محقق کنیم و بعه اینها به تعبیری برسیم و از آن طرف هم رهبر معظم انقلاب تعبیری دارند که ما بحث مان ایجاد نظام اسلامی اولا بیرون انداختن شاه بود، بحث ایجاد نظام اسلامی، دولت اسلامی و جامعه و تمدن اسلامی بود. همه اینها فرآیندی است به مثابه یک  پروسه که ما باید نگاه کنیم در مرحله کنونی و براساس زمان بندی کنونی چقدر توانسته ایم به اهداف دست پیدا کنیم.

سوال اساسی که ما چقدر توانسته ایم به اهداف دست پیدا کنیم شاید سوال مناسبی نباشد و به عبارت دیگر در بحث کارآمدی می‌گویند یک نظام وقتی کارآمد است که براساس سه عنصر، غایات یا همان اهداف، دوم عنصر شرایط و موانع و سوم عنصر منابع و امکانات. اگر دولت و حکومتی بتواند با نظر داشت غایات و اهداف و کمترین امکانات و بیشترین موانع اهداف را به صورت حداکثری محقق کند از کارآمدی برخوردار است، اما اگر براساس نظرداشت آن اهداف با داشتن بیشترین امکانات و کمترین موانع رویکرد حداقلی به اهداف داشته باشد طبیعتا کارامدی نخواهد داشت، لذا نمی‌توان نظام اسلامی را بر اساس شرایط موجود با بحث تحریم‌ها، جنگ و نظام بین الملل می‌شود در مجموع و با همه این موارد نظام اسلامی را متناسب با شرایط خودش حتما رو به جلو ارزیابی کرد و حتما درصد دست یابی به اهداف را مثبت ارزیابی کرد اما اینکه آیا در این زمان می‌توانستیم به درجات بالاتری برسیم؟، قطعا بله! همچنان که می‌توانیم با این شرایط هم نظام اسلامی کارآمدی اش ارتقا یابد و همچنان اهداف بیشتری را بتوانیم محقق کنیم.

اندیشه سیاسی جمهوری اسلامی ایران دارای چه ویژگی‌های خاصی است که در دیگر کشورهایی‌ که ادعای جمهوری اسلامی دارند، وجود ندارد؟

چند ویژگی کاملا متمایز هست که نظام‌های سلطه و نظام‌های بین المللی را به چالش و مبارزه با این نظام وادار کرده است . این نظامی که امام ارائه کرده است و در غالب حکومت دینی ارائه کرده است، به تعبیر خود او اسلامی متمایز از اسلام آمریکایی و اسلام متحجرین است، یعنی اسلام خانه نشستن نیست و اسلام تحجر و واپس گرایی نیست و نظام اجتماعی است و در عین حال چون اسلام آمریکایی نیست و در آن موازین اصیل رعایت می‌شود. در این نظام بر خلاف نظام‌های دیگر برای اولین بار برخلاف نظام‌های دموکراتیک که رهبری مردم ملاک است و در شعار حداقل اینگونه است و فقط رای مردم ملاک است و همان هم ملاک ارزش‌گذاری و تصمبم گیری است و برخلاف نظام‌های استبدادی که بعضا به نام دین  برجامعه هم حکم می‌راند که رای مردم محوریت ندارد و ملاک ارزش‌گذاری رأی دولتها و حکومتهاست، در این نظام براساس منطق مردم‌سالاری دینی نهادینه شده است یعنی در عین اینکه ملاک ارزشگذاری براساس ارزش‌های پیشین است و دین است که ارزشها را تأمین می‌کند و لذا رویکرد دینی این نظام‌ها غالب است اما در عین حال رویکرد مردم‌سالارانه این نظام هم مبتنی بر خود ارزش‌های اسلامی است نه اینکه التقاطی و برگرفته از نظام غربی باشد. طبیعتا این مردم سالاری بودن به بحص دینی نظام ضمیمه می‌شود و به مثابه دو روی یک سکه که از یک سو جمهوریت و از یک سوی دیگر اسلامیت است که هیچکدام بر دیگری غلبه و یا تمایز ندارد و هر دو یکی از طرف‌های مقابل یک سکه هستند و معیار سنجش هم آن سکه است که خودش ارزش دارد.

این از یک طرف می‌تواند بحث حجیت  و دینی بودن نظام را تامین کند و از یک طرف هم مردم‌سالار بودن این نظام می‌تواند کارآمد و پایا و مستدام بودنش را تأمین کند و این قابلیت را دارد که در نظام بین الملل همپای این نظام دموکراسی و تئوکراسی عرضه شود و برای سایر کشورها ولو نظام کفر باشد و غیر دینی هم باشد قابلیت صدور دارد همچنان که نظام‌های غربی دموکراسی را به مثابه یک ارزش در نظام‌های دیگر وارد کرده اند و امروزه همه جوامع از نظام دموکراسی در شاکله حکومت شان استفاده می‌کنند، می‌شود از نظام جمهوری اسلامی به مثابه آن شاکله‌اش چون مردم‌سالاری دینی است، این قابلیت را استفاده کرد که مردم‌سالاری دینی را به معنای نظام مردم‌سالار مبتنی بر ارزشها، مبتنی بر فطرت، مبتنی بر حاکم شایسته و عادل و رویکرد عادلانه استفاده کرد و اگر اینگونه بشود نظام‌های غربی که براساس ضد ارزشها بعضا اداره می‌شوند تغییر می‌کند و نظام‌های حتی استبدادی و نظام‌های خودکامه دینی منطقه‌ای می‌تواند اصلاح شود و طبیعتا رویکرد متفاوتی در اداره آن کشور‌ها و جهان نیز اتفاق بیفتد.

 چه آینده‌ای را برای انقلاب اسلامی پیش‌بینی می‌کنید و برای رسیدن به اهداف آینده با چه چالش هایی‌ روبرو است؟

پیش‌بینی آینده معمولا در خلا صورت نمی‌گیرد، یعنی این گونه نیست که بگوئیم پیش‌بینی می‌کنیم مثل فلان تیم فوتبال چه اتفاقی برای انقلاب اسلامی می‌افتد؟ این پیش‌بینی از یک طرف براساس نرم افزارهای نظام است که اصیل هم هستند که بحث‌های مردم‌سالاری، دینداری، عدالت، شریعت، فطرت و ولایت فقیه مواردی هستند که به پایایی نظام کمک می‌کنند تا مدتها باقی بماند و این نظام از بین ببرد و هر بار به ارتقای کارآمدیش کمک کند. چنانچه اگر این نظام اگر در هرکشور دیگری هم بود با وجود این همه مشکلات و تحریم‌ها از بین می‌رود اما این نظام با همه مولفه هایی‌ که عنوان کردیم دارد مانند مردم‌سالاری، ولایت فقیه و عزت مداری که دارد باقی مانده و می‌ماند، اما این را هم باید لحاظ کرد که بسیاری از تمدن‌های قوی جهان اگر پاشنه آشیل‌شان مواعات نشود و نقاط ضعف شان را جدی نگیرند، همین ضعف‌ها می‌تواند باعث زوالش شود و نظام سلطه حتما روی این ضعفها کار و تامل می‌کنند اعم از مسائل اجتماعی و رفتارهای غیر مناسب کارگزاران در جامعه، نشناختن مناسب رویکردها و عدم استفاده مناسب از امکانات.

اگر این‌ها را لحاظ نکنیم اتفاقی برای جامعه می‌افتد که نباید رخ دهد و این بستگی به رویکرد عملیاتی کارگزاران دارد و رویکرد واقع‌گرایانه‌شان براساس اصول دینی و کارآمدی است که اگر مراعات کنند حتما این مشروعیت نظام باقی مانده و مشروعیت می‌یابد و به نقاط دیگر تسری می‌یابد وگرنه می‌تواند مورد هجوم قرار گیرد و به همین خاطر بود که حضرت امیر(ع) با وجود اینکه بسیار قدرت داشت، اما وقتی مردم دورشان را خالی کردند و مشکلاتب را برایشان تحمیل کردند تبعاتی برای نظام پیش آمد که منجر به خانه نشینی ایشان شد.

انتهای پیام/

کد خبر : 61645
تاريخ ثبت خبر : 16 بهمن 1396
ساعت بارگزاری خبر : 10:41
برچسب‌ها:, ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)