به گزارش پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از مهر، نشست نقد و رونمایی کتاب «راه ناهموار تمدن» در پژهشکده فرهنگ و هنر اسلامی برگزار شد. این کتاب که مشتمل بر هفت مقاله ترجمه درباره سویههای تعریف تمدن و شناخت ابعاد آن است توسط نشر ترجمان راهی بازار شده است.
سخنرانان این نشست احمد رهدار، عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم،(ع) سید مجید امامی، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع)، سجاد هجری، پژوهشگر حوزه های تاریخ و تمدن و محمد ملاعباسی، ویراستار، گردآورنده و مترجم برخی از مقالات کتاب بودند.
در ابتدا محمد ملاعباسی درباره انگیزه خود از ترجمه و جمعآوری این کتاب گفت: این واژه چند سالی است که در محافل ما به واژهای پرطنین و پربسامد شده است. من با مقالهآی آشنا شدم که شرحی از تاریخ این واژه داده بود و گفته بود که این واژه، واژهای تاریخمند است و در پاسخ به اقتضائات و شرایط اجتماعی شکل گرفته است. تاریخمندی این واژه در گوش گردآورنده و ویراستار این کتاب طنینی بسیار دارد و او را وا میدارد که پدیداریِ این واژه را جستجو کند و در این مسیر با یکی دو نظر متفاوت درباره این واژه (civilization) روبرو میشود: یکی از این تفسیرها تمدن را جایگزینی برای مسیحیت میداند و بازنمای همان هویتی که پیش از این واژه مسیحیت نقش آن را برای امت مسیحی، ایفا میکرد.
وی ادامه داد: البته این شکل مفرد واژه است و بعدها، وقتی رشتههایی مثل انسانشناسی و جامعهشناسی و مطالعات تطبیقی بهوجود میآیند و در پس آنها آرمان نوشتن تاریخ جهان عیان میشود، شکل جمع این واژه نیز پدید میآید. در این شکل جمع است که حالتی تکثرگرایانه رخ میدهد که در این حالت، تمدن چیزی است که بر حوزههای متفاوت فرهنگ و جغرافیایی اطلاق میشود و عباراتی چون تمدن چینی، تمدن اسلامی و امثال آنها بهوجود میآید.
ملاعباسی به ماجرای این واژه در متون متفکرین غربی میپردازد که در آنها نه فقط مباحث روبنایی و سطحی این واژه، بلکه وجوه انتقادی آن نیز به میان میآید. چراکه در این وجوه میتوان سوی تاریک و بحرانی این واژه را نیز دید. یکی از همین تحلیلهای انتقادی، واژه تمدن را در موازات خوی استعمارگرایانه غرب شرح میدهد و میگوید که چگونه کسی که این واژه را به کار میبرد، شکل زندگی خود را در ردهای بالاتر از دیگران قرار میدهد، دیگران را بربر و عقبمانده میخواند و مظاهر زندگی خود را به آنها تحمیل میکند.
وی افزود: دیگر تحلیل انتقادی این واژه در متون غربی «تمدن» را به فهم غرب، بهعنوان یک کل یکپارچه که رو به پیشرفت یا رو به افول دارد، مرتبط میکند و اینگونه آن را ابزاری برای خوی امپریالیستی معرفی میکند. در این تحلیل توضیح داده میشود که چگونه وقتی با معیار یکهای از پیشرفت سعی در بخشبندی و تقسیم جهان میکنیم، خودبهخود بخشی از آن را به بخش دیگر برتری میدهیم و سپس مسلط میکنیم.
ملاعباسی تلاش خود را در این کتاب تلنگری میداند به تلقی مثبتی که بهطور طبیعی از این واژه وجود دارد.
در ادامه این نشست احمد رهدار گریزی به کلیدواژههای متکثر این کتاب زد و آنها را موهبتی دانست که این کتاب در اختیار خواننده خود قرار میدهد چراکه این کلیدواژهها فرصت مانور در تئوریپردازی به خواننده خود میدهد. علاوهبراین او احساس میکند که این کتاب بهغلط تمدن را مساوی با غرب و تمدنپژوهی را مساوی با غربشناسی دانسته و حتی اگر نگاهی هم به تمدنهای دیگر دارد، این نگاه بسیار حاشیهای است.
او همچنین بهعنوان وصف کتاب و نه عیب آن، جای قرائتهای بومی و اسلامی از تمدن را در این کتاب خالی میبیند و مثال میآورد از پرسش از رابطه غیب و تمدن و میگوید: قرآن بهعنوان پذیرفتهشدهترین کتاب نزد مسلمانان، کتاب هدایتی است که انسان نمونهاش انسان مؤمن معتقد به غیب است. آیا میشود که غیب هیچ نقشی در ایجاد تمدن نداشته باشد؟ یا مثلاً در موضوع مهدویت میدانیم که تمام ملل و نحل فرجام خوشی را برای تاریخ قائلند و بهنحوی به ظهور یک منجی معتقدند اما تنها نحلهای که ظهور منجی در تفکرات آن نسبتاً شفاف است، مذهب تشیع است.
یکی از مباحث مهم در مباحث آیندهپژوهشی اهمیت داشتن تصویری واضح از افق است، هنگام حرکت از موقف به سمت افق. آیا اگر ما تصویر واضحی از افق نداشته باشیم، میتوانیم حرکت خود به سمت آینده را بهطور شایسته کارشناسی کنیم؟ یا مفهوم انتظار. به اینجا که میرسد، رهدار به تعبیری از دکتر شریعتی اشاره میکند که انتظار را مذهب اعتراض میداند چراکه شخص منتظر به وضع موجود معترض است و در نتیجه دعوتی به حرکت در او هست. این مفهوم پویش تضمینی تاریخی را در جامعه شیعی رقم میزند. دکتر رهدار ادامه میدهد: این جامعه را قیاس کنید با جامعهای که این موتور محرک را ندارد.
مفاهیم دیگری نیز هستند که اگر آنها را به صحنه تحلیل وارد کنیم اوضاع متفاوت میشود که بهعنوان مثالی دیگر میتوان تفاوت هدایت قرآنی را با management غربی ذکر کرد. تفاوت است بین کسانی که ساحت تمدنی را پروژه میدانند و کسانی که حیث پروژهای هم برای آن قائلند. پیشرفت یک حیث پروسهای دارد که چندان در اختیار بشر نیست مانند استکمال انسانی و نیز یک حیث پروژهای دارد که در اختیار انسان است مانند کسب علم و تحصیل و غیره. حتی کسانی که رشد و پیشرفت را جبرگرایانه میدانند هم تعبیری زمینی از این جبر دارند، نه تعبیری اعطایی.
نکته دیگری که رهدار آن را گفتنی میداند این است که مطالعات غربشناسی مسبوق به مطالعات شرقشناسی است. اگر مخصوصاً متدولوژی مطالعات شرقشناسی را لحاظ نکنیم، تطوراتی که بهخوبی در این کتاب صورت گرفته را درک نخواهیم کرد. و نکته آخر اینکه شاید بخشی از ابهام و حیرتی که ما در تحلیل بحثهای تمدنی داریم از این بابت باشد که هنوز نتوانستهایم مباحث تمدنی را در ساختار و بافتار علوم موجود جای دهیم. تیپ مباحث تمدنی مباحثی میانرشتهای است: یا باید این مباحث را در دپارتمانهای تاریخ، علوماجتماعی و الهیات جای دهیم یا دپارتمانی مستقل برای آن تأسیس کنیم که در این صورت باز نتیجهگیریها و پرداخت موضوعات در این حوزه متفاوت خواهد شد.
سید مجید امامی، دیگر کارشناس این نشست سری به خاطرات فعالین جبهه فرهنگی انقلاب در دهه هفتاد میزند و میگوید: زمانی که با مفهوم اسلام سیاسی روبرو شده بودیم، ناگهان بهدلیل انفعال علوم انسانی و عدم ارتباطات بینالملل در حوزه علوم اسلامی، با طرح برخورد تمدنهای هاتینگتون غافلگیر شدیم. در آن زمان پیش از آنکه به واژه تمدن توجه کنیم به کلمه برخورد دقت کردیم. اگرچه زمانی که بحث گفتگوی تمدنها شد، در بدنه علوم انسانی توجهی هم به تمدن شد اما بهجرأت میتوان گفت اولین تلاشی که برای شناساندن این واژه به ما شد کتابی بود که آقایان گفتگوی تمدنها به آقای احمد صدری، جامعهشناس ایرانی مقیم ایالات متحده، سفارش دادند.
بعدها چنگیز پهلوان کتاب فرهنگشناسی خود را تحت عنوان «فرهنگ و تمدن» بازنویسی کرد که این دو کتاب خیلی کتابهای خوبی در این جهت بودند. کار خوب دیگری که انجام شد کتاب سهجلدی انتشارات امیرکبیر است با عنوان «تصویر استعمارگران از جهان». او این تبار را برای اشاره به اهمیت کتاب «راه ناهموار تمدن» روایت میکند؛ برای آنکه توضیح دهد چقدر جای کتابی که به مفهوم تمدن به شکلی شستهرفته و واقعی بپردازد خالی بود: تمدنپژوهی آکادمیکی که خود به تجدیدنظر درباره تمدن رسیده است و حتی سعی میکند از آن برداشت آلمانی از تمدن هم فاصله بگیرد و میخواهد به یک درک جامع از تمدن برسد.
میتوان این دیدگاه را بسیار صریح در این کتاب پیدا کرد که نباید از شنیدن واژه تمدن با این تبار غربی اینقدر ذوقزده شد. دکتر امامی با قرائت بخشی از مقاله دوم کتاب به اهمیت درک این تصور از تمدن تأکید میکند و میگوید اگرچه ما حیات اجتماعی داشتهایم؛ ما کارآمدی داشتهایم اما نمیتوانیم به این معنی بگوییم که ما هم تمدن داشتهایم.
عنوان تمدن از این دو متفاوت است و عنوانی است که با یک سوگیری خاص به حرکتی اطلاق میشود که در غرب رخ داد برای جدا کردن آن از امت مسیحی از یک سو و جوامع غیراروپایی از دیگر سو. نظر او این است که ما باید به دنبال نظریه تمدنی خودمان باشیم و اگرچه با نکات دکتر رهدار مخالف نیست، بر این باور هم نیست که ما باید همه این نظریهها را در واژه تمدن بگنجانیم.
سجاد هجری دیگر سخنران این نشست پیش از هرچیز به عنوان کتاب اشاره میکند و میگوید اگر میخواستم برای این کتاب عنوانی بگذارم «راه و بیراهه تمدن» را انتخاب میکردم. چراکه اگر تمام مقالات را بخواینم در تمام آنها این تردید هست که آیا واژه تمدن سودمند هست یا نه؟ آیا از این واژه استفاده بکنیم یا نه؟ البته این دشواری ویژه واژه تمدن نیست. ما در علوم اعتباری کلمات دیگری چون ایدئولوژی و فرهنگ را نیز داریم که همینگونهاند.
این دشواری به ما نیز این امکان را میدهد که تأویل و تفسیر یا قول مختار خود را از این واژه داشته باشیم که این هم نباید سر خود و بدون مطالعه دقیق متون پیرامون این موضوع باشد. علاوهبراین هر تعریفی از این مفهوم قابل خدشه است و تعریف حدی نمیتوان از آن ارائه داد. او که مانند دکتر امامی مقاله ابتدایی این کتاب را خیلی پسندیده است، روش و نحوه پرداخت مقولات را که در این کتاب از پرداختن به خود واژه «تمدن» شروع شده بسیار مهم میداند و این روش را بسیار میپسندد چراکه اعتقاد دارد اصلیترین پدیدهای که دال بر هر پدیده است، واژهای است که به آن اطلاق میشود.
در همین راستا سجاد هجری نقدی را متوجه نویسنده اولین مقاله کتاب، یعنی «برت باودن» میداند که واژه تمدن را واژهای نوظهور میداند و پیشینه چندانی برای آن قائل نیست. هجری میگوید اگر من بهجای او بودم تاریخ و گذشته این واژه را بیشتر میپژوهیدم. اکنون نیز بهنظر تمدن ترکیبی از سه واژه کهن است: پلیس، دموس و پایدیا و آنچنان واژه جدیدی نیست. نکته دیگری که نظر او را به خود جلب کرده است حالتهای مفرد و جمع بهکارگیری کلمه تمدن است.
به نظر او این به خوی همه انسانها در انکار یکدیگر برمیگردد: آنها همواره در پی حذف دیگری هستند اما وقتی راه به جایی نمیبرند، تنها تمدن بودن دیگری را میپذیرند تا بتوانند بگویند من تمدن برتر و پایدارترم. گویی که ابتدا تفاوت خود و دیگری ار ماهوی فرض میکند و سپس آن را به صرف تفاوت در شدت و ضعف تقلیل میدهد.
این نشست چهارشنبه، بیست و نهم شهریورماه در سرای شهید آوینی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی و با همکاری انتشارات ترجمان، برگزار شد.
انتهای پیام/