| امروز پنج شنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

رییس کمیسیون هنرومعماری دومین کنگره علوم انسانی اسلامی؛


هنر و معماری اسلامی ایرانی پیشران در تحقق سند چشم انداز است

هر تمدن غنی و پایدار، برای ارائه و صدور اندیشه های خود نیازمند تولید آثار فاخر و ماندگار هنر و معماری و تدوین نظریات و فلسفه ای پویاست که پاسخگوی نیازهای معنوی و مادی انسان معاصر بوده و از سوی دیگر، آینده نگر و جهان شمول باشد. بنابراین، برای رسیدن به افق چشم انداز و تدوین و صدور الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، پیش از هرچیز بایستی به مقوله فرهنگ، هنر و معماری توجه شود اما به نظر می رسد که تا رسیدن به این موضوع راه زیادی در پیش داریم.

به گزارش طلوع نیوز؛ دکتر محمدجواد مهدوی نژاد، استادیار معماری دانشگاه تربیت مدرس و نویسنده کتاب نظام‌نامه مبانی و منابع مدیریت فرهنگی بر این باور است که در حوزه هنر و معماری، نسبت به مباحث تأسیسی و نظریه پردازی دچار غفلت شده ایم. وی که در این حوزه تألیفات مؤثری همچون مدیریت بر مبنای الگوی توسعه پایدار، مباحثی در تبیین الگوهای مدیریت شهری، حکمت معماری اسلامی، جستجو در ژرف ساخت های معنوی معماری اسلامی ایران، هنر اسلامی در چالش مفاهیم معاصر و افق های جدید دارد، مهمترین مانع پیش روی نظریه پردازی را ضعف نهادی در وزارتخانه های مسئول می داند.

گفتگوی خبرنگار ما را با این صاحب نظر فرهنگی هنری و رییس کمیسیون هنرومعماری دومین کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی می خوانیم:

 

*با توجه به رویکرد انقلاب اسلامی ما منتظر تحولاتی در مبانی علوم انسانی بودیم. اما به نظر می رسد که ما هنوز به آرمانهای اسلامی ایرانی نرسیده ایم. اگر چنین است علت چیست و راهکار پیشنهادی شما برای رسیدن به این افق چیست؟

من با این پیش فرض که اتفاق کمی افتاده موافق نیستم. اتفاقات شگرفی در ایران و در بسیاری از کشورهای جهان افتاده و مهمترین اتفاق این است که امروز در بسیاری از کشورها هنر و معماری غیرغربی در کانون توجه اندیشمندان قرار گرفته است که این تحول بسیار بزرگی نسبت به دوره های قبل است؛ اما نکته مهم آن است که نسبت به حوزه تأسیسی و نظریه پردازی دچار غفلت شده ایم.

این غفلت به دو دلیل ایجاد شده است یکی فقر اندیشه در حوزه های هنر و معماری جهان است، ذاتا در بسیاری از اندیشه های جهان، برخی از گرایشهای هنری بخصوص سینما و تصویرگری در حوزه تفریحی بوده اند نه در حوزه اندیشه و نظریه.

دومین دلیل توجه ویژه نظریه پردازان به حوزه پرداخت نظری به جای روش های جدید است. نگاه بسیاری ازمتفکران جهان، در حوزه های هنر و معماری، ابداع و ایجاد روش های جدید بوده و نه تحلیل مبانی. باید گفت که تنها مستشرقین و کسانی که برای شناخت سرزمین ها قلم به دست گرفته اند به موضوع تحلیل مبانی پرداخته اند اما آن کسانی که در این عرصه ها فعال بودند نگاه تحلیلی به موضوعات نداشتند.

با توجه به تحولاتی که در جامعه جهانی به نفع احیای هویت بومی اتفاق افتاده و همچنین گرایش ویژه جهان سومی به بازیابی ارزشهای بومی و اعتقادی، هم اکنون فرصتی ایجاد شده که می توان از این فرصت استفاده کرد تا نظریات بومی در حوزه هنر و معماری تولید شود؛ نظریه هایی که با ریشه های فرهنگی و فکری در تماسند. از جمله این نظریه ها نگاه ایرانی است. در نگاه ایرانی از همان دوران کهن، هنر ابزار معنوی بوده است نه موضوع تفریح. در اندیشه اسلامی نیز تمام موضوعات زمانی ارزشمند می شوند که در مسیر کمال انسان حرکت کنند. این نگاه اسلامی ایرانی برای کشورهایی مانند ما فرصتی ایجاد کرده است تا مبانی موضوع را بازبینی کنیم و با کمک این بازبینی نوعی از هنر را که زیبنده ایران امروز است تأسیس کنیم.

به عبارت دیگر از لحاظ نظری در تمام دنیا خلأیی در نظریه پردازی مشاهده می شود که این خلأ به دلیل نگاه متفاوت آنان به ریشه ها، مبانی و کارکردهای هنر است. از سوی دیگر در داخل کشور نیز فرصتی برای نظریه پردازی فراهم شده است؛ بر این اساس پیش بینی می کنیم اگر این عرصه به خوبی مدیریت شود جنبه الهام بخشی ایران در آینده و پیشرو بودن در اندیشه های مبتنی بر فرهنگ اسلامی در این حوزه ها تحقق یابد. یعنی هنر و معماری یکی از موضوعات برنده و پیشران در تحقق سند چشم انداز بیست ساله باشد.

به همین دلیل چالش بسیار کلیدی برای تحقق هدف این کنگره و فعالیت هایی از این دست همین دو چالش است. چالش نخست رقابت با جریان متداول جهانی که در بسیاری از مواقع به جای فکری و ایدئولوژیک بودن، گرفتار تبلیغات و رسانه و چیزهایی شبیه به آن است و از سوی دیگر ساخت مبانی قابل اتکا، رسیدن به تئوری های مستحکمی که می توان براساس آن محصولات و تولیدات هنری عرضه کرد.

این دو چالش و دو هدفی که ذکر شد، چالش ها و هدف های پیش روی ما هستند و این دو ابتکار عملی است که اگر در آنها موفق شویم آنگاه هنر و معماری امروز به جای آنکه نقطه ضعف جامعه ما در مقابل جامعه جهانی باشد به افتخارات ما تبدیل می شود. اگر ما در این موضع قرار بگیریم به راحتی می توانیم آثار هنری و معماری تولید کنیم که مانند گذشته افتخارآفرین باشد و ارزشهای جهانی داشته باشد و با فرهنگ، دین، آیین و رسوم و اعتقادات مردم ایران سازگار باشد.

*در بررسی آثار هنری و معماری، ما در برخی دوران مانند دوران صفویه و قاجار هم آثار ماندگار داریم اما از دوره پهلوی به بعد و حتی پس از انقلاب شاهد افول در تولید آثار ماندگار و فاخر بوده ایم. علت این امر چیست؟

البته پس از انقلاب نیز ما به سمت تولید آثار ماندگار پیش رفته ایم. تحولات جهانی به سمتی رفته است که بسیاری از کشورها در تدوین سند چشم انداز خود، جدا شدن از فرهنگ متداول جهان که اصطلاحا به آن فرهنگ غرب می گوییم را مدنظر قرار داده اند. حتی برخی از کشورهای غربی نیز خواستار این تغییر بوده اند. از سوی دیگر فاصله ما از وضعی که قبلا داشته ایم بیشتر شده بنابراین اقدامات مثبتی در این سالها انجام شده است. در حوزه پروژه های شهری، معماری، در تولید آثار هنری مانند سینما، نقاشی و… افتخارات بسیاری پس از انقلاب کسب کرده ایم.

از بعد کلی و شکلی، ما هم در حوزه داخلی و هم در حوزه بین المللی موفق بوده ایم و با شرایط قبل از دوران انقلاب اسلامی قابل مقایسه نیستیم. اما ضعف ما در دو مورد ذکر شده است و به طور کلی با آن ایده آلی که مدنظر ماست فاصله داریم. چیزی که ما می خواهیم، ریشه اصلی اش در نظریه است نه در پروژه. چرا که ما در تولید آثار فاخر در حوزه های ذکر شده موفقیت های چشم گیری داشته ایم اما تولید اثر با تولید مبانی تفاوت اساسی دارد و متأسفانه به دلیل همین ضعف تئوریک، آنچه تولید شده اغنا کننده و قابل تکیه نیست. به همین دلیل است که امروز ما بیش از هر زمان دیگر نیاز به تئوری و نظریه را احساس می کنیم.

شاید اگر امروزه تا این میزان تولیدات معماری و هنری وجود نداشت و ساختمان های اداری کافی در اختیار نبود، فرصتی برای این دوراندیشی وجود نداشت. امروز چون سینما، نقاشی، معماری و… وجود دارد و به اندازه کافی به داخل تکیه کرده است می توان این کار را انجام داد و به این نگاه رسید که در حوزه نظریه پردازی با آنجایی که مدنظر ماست فاصله داریم.

*مبانی که در دانشگاه های ما تدریس می شود ترجمانی و وارداتی است. شما نیاز به تحول در این مبانی را احساس می کنید یا تغییر در مبانی را؟

بسیار با واژه تحول موافقم. این واژه برآیند نظر همه کسانی است که این مشکل را درک کرده اند. مشکل اساسی آن است که در کشور ما و بسیاری از کشورهای جهان سوم در اغلب علوم، واردات دانش و تکیه بر نگاه ترجمه ای و نگاه تکرار کردنی باعث شده تا آنچه که یاد می دهیم و یاد می گریم پاسخگوی پرسش های ما نباشد. به طور مثال سینماگر ما نتواند با آموزش هایی که می گیرد فیلم خوبی تولید کند یا نویسنده ما براساس آموخته های خود نتواند داستان خوبی تولید کند و یا یک معمار نتواند در دانشکده های ما به معماری برگزیده برای جامعه تبدیل شود. این سخن معنای سلبی ندارد بلکه معنای ایجابی دارد، یعنی ما این مکانیزم را طراحی نکرده ایم. آن چیز که امروز بیش از هر چیز احساس می کنیم تحول است. ما می خواهیم تحول ایجاد کنیم نه آنکه تغییر دهیم. من بر این باور نیستم که اگر ما همه چیز را عوض کنیم شرایط بهبود می یابد. یعنی باید به سمتی پیش رفت که این جریان بهبود یابد و مهمترین کار حل کردن فاصله حوزه های دانشی با نیاز افراد و جامعه است. اگر ما بخواهیم راه حلی برای این بهبود بیابیم، باید فاصله آنچه را که می آموزیم با نیازهای واقعی جامعه کاهش دهیم. مثلا چیزی را در دانشکده های سینما و تئاتر آموزش دهیم که مردم نیاز دارند؛ تکرار کردن نمایش نامه ها و فیلم نامه های خارج از کشور مشکلی از ما حل نمی کند. چیزی را در دانشکده های تجسمی آموزش دهیم که تقاضای مردم است و معماری تربیت کنیم که اثرش به درد جامعه امروز ما بخورد.

حرکت از وضع موجود به سمت آرمانی یک نگاه تحول گرایانه است. نگاه مبتنی بر تغییر، دگرگونی، تخریب و آسیب نیست. امروزه در شرایطی به سر می بریم که تقریبا همه در حوزه های هنر و معماری از جمله هنرهای تزیینی هنرهای زیبا، هنرهای نمایش و کاربردی و … متفق القول به این نیاز پی برده اند و این دستاورد مشترک زمینه ساز رسیدن به آن چیزی است که از حوزه هنر و معماری ما انتظار می رود.

*بعضی از اندیشمندان معتقدند که اندیشه های اسلامی، اندیشه های چند ساحتی است و ظرف هنرهای جدید گنجایش مظروف اندیشه های والای اسلامی را ندارد و اگر ما هنوز نتوانسته ایم به ایده آل های خود برسیم بخاطر کوچک بودن ظرف و بزرگ بودن مظروف است. آیا شما هم به این نگاه معتقدید؟

من با صحت این نظریه موافقم اما معتقدم که این نظریه جامعیت ندارد و تنها یکی از ده ها دلیل در عدم کسب موفقیت های کافی است. مجددا عرض می کنم که ما در این حوزه ها موفقیت های خوبی داشته ایم اما کافی نبوده است و فاصله دارد. موضوع اساسی در این فاصله، خلأ اندیشه ای در نظریه پردازی است.

عده ای از اساتید به نام ما یا در دانشگاه های خارج درس خوانده اند یا در زمانه ای درس خوانده اند که در دانشگاه ها، موضوعات دینی در اولویت قرار نداشت.

امروزه به نیازهای جدیدی از جامعه برخورد کرده ایم و اندیشمندان در سالهای اخیر اسم این نیازهای جدید جامعه را هنر و معماری اسلامی ایرانی نام نهادند که به درد امروز جامعه ما می خورد و باید برای رسیدن به آن نظریه پردازی کرد. محصول، تولید کردن خوب است اما قدم ابتدایی است تا زمانیکه نظریه محکم، منسجم و قابل اعتمادی تولید، فرآوری و عرضه نشود به ثبات نخواهیم رسید. به همین دلیل است که می بینیم سینماگران ما در دوره ای فیلم های خوبی تولید می کنند اما در دوره بعد نمی توانند یا نقاش هایی که در یک دوره آثار بومی فاخر تولید می کنند و در دوره دیگر آثار بین المللی تولید می کنند که با معیارهای ایدئولوژیک و بومی شان فاصله بسیار دارد. علت خلأ تئوریک است، یعنی آن آثار را در شرایط ذهنی دیگری تولید کرده اند و این آثار را در شرایط ذهنی دیگری؛ پس پشتوانه نظری ندارند.

بر همین اساس من مهمترین خلأ را در نداشتن پشتوانه نظری و تئوریک می دانم و این عدم اقبال به نظریه پردازی باعث شده تا موفقیت های چشم گیر و مستمری نداشته باشیم و هرچند که این موفقیت ها قابل توجهند اما نقطه ای، مقطعی و محدود بوده اند و بسیار با آنچه که می توانست باشد فرق می کند.

آن چیز که معماری ایران را در دوران صفویه و آل بویه و تمدن های صد دروازه و تیسفون جاودان کرد رابطه صحیح نظر و عمل است. اگر آنها تک اثر بودند به هیچ وجه نمی ماندند و منتسب به دوره های دیگر می شدند. در دوره های سلجوقی نیز آثار خوبی خلق شد. علت آنکه به دوران مکتب اصفهان افتخار می کنیم، هم آوایی نظر و عمل و یکپارچگی و انسجام است چنین چیزی است که الهام بخش و راهبری کننده است و آن چیزی است که می تواند ما را به سمت اهداف پیش بینی شده در سند چشم انداز نزدیک کند ولی اکنون از این وضعیت فاصله داریم.

*ما برای رسیدن به آرمان شهری که اندیشه های اسلامی در آن متجلی شود علاوه بر نظریه پردازی چه قدم های دیگری پیش رو داریم؟

نظریه پردازی گامی است که اگر با عمل و آموزش دانشگاهی و تحول در نظام آموزشی و ارزیابی و شاخص بندی و برنامه ریزی کشوری هماهنگ شود قدم های بزرگی طی شده است. به عبارت دیگر قدم اول را نظریه پردازی می دانم و پس از آن آموزش، ارزیابی آثار، انتخاب آثار برتر، مکانیزم سفارش اثر و … که باید بر پایه این نظریه ها شکل بگیرد. آن چیز که در حوزه هنر و مخصوصا در حوزه معماری که با زندگی روزمره مردم و شهر سر و کار دارد، تولید نظریه ای است که مناسب حال ما باشد و الا نظریات موجود که در سراسر دنیا متداول است ما را به جای قابل قبولی نرسانده است. شهرهای ما در شرایطی نیستند که الگویی برای جهان باشند. بسیاری از پروژه های ما برای حلِ مشکلاتِ مقطعی است. به این علت که در جهان و در دانشکده ها و در جایگاه های مدیریتی رویکردهای حل مساله مطرح است. رویکردهای نظریه آفرینی، آینده سازی و مبتنی بر طراحی آینده گرا و آینده نگر کمتر مطرح است. به نظر می رسد لازم است در این حیطه ها به سمتی برویم که پس از آنکه نظریه معتبر و قابل توجهی خلق شد، مکانیزم های دیگری فعال شود، آموزش، نظام مدیریت و اجرا، نظارت ارزیابی و سفارش اثر و… ادامه این مسیر خواهند بود.

*مهمترین موانع پیش روی نظریه پردازی در حوزه هنر و معماری چیست؟

مهمترین مانعی که امروزه موجود است ضعف نهادی در وزارتخانه های مسئول است. باید ظرفیت های لازم در نهادهای مسئول بخصوص وزارتخانه ذیربط مانند وزارت علوم، تحقیقات و فنآوری و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایجاد شود. مهمترین ضعفی که ما امروز از لحاظ نهادی در حوزه نظریه پردازی داریم در این دو وزارتخانه است. این دو وزارتخانه به هیچ وجه به اندازه جامعه علمی پیشرفت نکرده اند. فاصله این دو وزارتخانه روز به روز از دانشگاه ها بیشتر می شود. در دانشگاه ها نشست های تخصصی مستمر توسط اساتید برجسته برگزار می شود. مثلا دوسال است که در دانشگاه تربیت مدرس جلسات تغییر و تحول در هنر و معماری با نگاه نظری و رویکرد اسلامی ایرانی تشکیل می شود. لیکن ظرفیت های نهادی لازم در وزارتخانه های ذیربط، بخصوص دو وزارتخانه کلیدی در این حوزه بسیار ضعیف تر از آن چیزی است که با این اقدامات هماهنگی داشته باشد. بخصوص پس از جهش های اخیر و اقبال اساتید دانشگاهی به این حوزه ها، ضعف عملکرد وزارتخانه ها در توجه به این نیاز بیش از پیش احساس می شود.

اگر این دو وزارتخانه جریان را تسهیل کنند، موفقیت ها بسیار چشمگیر خواهد بود. اگر جریان را تسهیل نکنند ولی نقش مانع بودن خود را برطرف کنند باز هم نتایج بسیار مطلوبی به دست خواهد آمد.

پس نکته بسیار کلیدی ظرفیت های نهادی در این حوزه بخصوص در دو وزارتخانه اصلی است و اگر این دو وزارتخانه، همکاری های لازم را با جریان بسیار پرشتاب و پرخروش دانشگاهی در عرصه نظریه پردازی حوزه هنر و معماری به خصوص بحث های کاربردی و نیازهای روز مردم شکل دهند ظرفیت ها به نحو چشم گیری در جامعه توسعه خواهد یافت.

کد خبر : 439
تاريخ ثبت خبر : 2 شهریور 1393
ساعت بارگزاری خبر : 22:53

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)