| امروز سه شنبه, ۲۸ فروردین , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

یادداشتی از احمدرضا یزدانی مقدم؛


هم می‌توانیم از حقیقت عدالت سخن بگوئیم و هم از اعتبار عدالت

هم می‌توانیم از حقیقت عدالت سخن بگوئیم و هم از اعتبار عدالت؛ گاه «اعتبار عدالت اجتماعی» گفته می­ شود و منظور «اعتبار حُسن عدالت اجتماعی» است که از مصادیق اعتبار حُسن است.

به گزارش پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از مهر، متن زیر یادداشتی است در مورد عدالت در فلسفه سیاسی علامه طباطبایی که به قلم حجت الاسلام والمسلمین احمدرضا یزدانی مقدم عضو هیئت علمی پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی نوشته شده است:

آیا مفهوم عدالت، یک مفهوم حقیقی است یا یک مفهوم اعتباری؟ آیا عدالت از امور حقیقی است یا از امور اعتباری؟ آیا باید از حقیقتِ عدالت سخن بگوئیم یا از اعتبار آن؟ در ضمن مباحث مقاله معلوم خواهد شد که هم می توانیم از حقیقت عدالت سخن بگوئیم و هم از اعتبار عدالت؛ با این تفاوت که وقتی سخن از حقیقت عدالت می­ گوئیم، به مناسبات ویژه میان موجودات خارجی اشاره داریم و زمانی که از اعتبار عدالت سخن می ­گوئیم، مقصود آن است که چنین مناسباتی را باید برقرار سازیم.

در عین حال، توضیح داده می­ شود که گاه «اعتبار عدالت اجتماعی» گفته می­ شود و منظور «اعتبار حُسن عدالت اجتماعی» است که از مصادیق اعتبار حُسن است. به طور مشخص، منظور از اصطلاحِ حقیقت و اعتبار ناظر به نظریه ادراکات اعتباری است که صورتِ جامع‌تر آن در مقاله ادراکات اعتباری یعنی مقاله ششم اصول فلسفه و روش رئالیسم ارائه شده است.

چیستی عدالت اجتماعی

مباحث فلسفه سیاسی، در جمهوری، با طرح پرسش درباره عدالت آغاز می­شود. تراسیماخوس از «عدالت به مثابه نفع اقویا» دفاع می­کند. در مقابل، سقراط پرسشهایی را برای تراسیماخوس مطرح می­ کند و نتیجه می­ گیرد که عدالت یعنی دادن حق دارنده حق به او و قرار دادن هر چیزی در جای خودش و برای توضیح و تفسیر آن، چگونگی عدالت را در شخص انسان و در اجتماع انسانی توجیه و ترسیم می ­کند. دیدگاه ارسطو درباره عدالت راجع به نظریه کلی او در باب ماهیت سلسله مراتبی جهان است. ارسطو عدالت توزیعی را از عدالت جزائی جدا می­ کند. از نظر ارسطو توزیع دارایی ها در جامعه باید بر اساس شایستگی و استحقاق صورت گیرد. از نظر هابز، عدالت، پای بندی به قراردادهایی است که دولت پشتیبان آنهاست؛ در نتیجه، عدالت به قرارداد برمی­ گردد. در مقابل از نظر کانت، عدالت، عمل به اصولی است که به منافع برنمی­ گردد، بلکه مورد توافق همگان است.

آیا عدالت اجتماعی مورد نظر این فیلسوفان راجع به یک امر حقیقی است یا راجع به یک امر اعتباری؟ به بیان دیگر آیا عدالت اجتماعی امری حقیقی است یا امری اعتباری؟ این پرسش، به ویژه، از دو جهت با نظریه ادراکات اعتباری ارتباط می­ یابد. یکی اینکه در این نظریه از «اعتبار عدالت اجتماعی» سخن گفته شده است. دیگر اینکه در برخی منابع و …، مباحث علوم سیاسی، فلسفه سیاسی، فلسفه اخلاق و به طور کلی علوم انسانی؛ اعتباری معرفی شده است.

برای پاسخ پرسش از حقیقی یا اعتباری بودن عدالت اجتماعی، مناسب است چند جهت را پژوهش کنیم. یکی اینکه مباحث مربوط به عدالت اجتماعی در چه دانشی مطرح شده یا می ‏شود؟ و از نظر فیلسوفان مسلمان، عدالت اجتماعی دارای چه ماهیتی است و متعلق به چه حوزه دانشی است و ویژگی­های حوزه دانشی یادشده چیست؟ دیگر اینکه به طور خاص در نظریه ادراکات اعتباری چه تقسیماتی از علوم ارائه شده است و عدالت اجتماعی به کدام علم ارجاع شده است و دارای چه ماهیتی معرفی شده است؟

دو معنای علم

فارابی موضوع عدالت اجتماعی را در فصول منتزعه و مبادی آراء اهل المدینه الفاضله مطرح کرده است. این دو اثر، در فلسفه عملی هستند. فارابی در آثار خود، حکمت عملی را از جمله علوم نظری و یا فضایل نظری معرفی می­کند؛ بنابراین، از نظر او، عدالت اجتماعی، موضوعی مربوط به حکمت عملی و علوم نظری است. علوم نظری، که علوم عملی را هم در بر دارد، ساخته و پرداخته عقل نظری است. در کنار و یا در مقابل عقل نظری، عقل عملی قرار دارد که شامل عقل مِهنی و مُروی است. عقل مِهنی عقل صنعت و مهارت و هنر و تکنیک و عقل مُروی عقل محاسبه­ گر است. به طور کلی عقل عملی، به تعریف فارابی، قدرت تولید و ساماندهی علمی ندارد.

فارابی فلسفه را علم به موجودات از آن نظر که موجود هستند معرفی می­کند. از جمله این موجودات، موجودات سیاسی هستند. فلسفه سیاسی، شاخه­ای از فلسفه است که درباره موجودات سیاسی پژوهش می­کند (الجمع ، ص ۸۰ و ۸۱). اقسام فلسفه عبارتند از: علم تعالیم، علم طبیعی، علم الهی و فلسفه سیاسی (یا علم مدنی، فلسفه انسانی و فلسفه عملی) (التوطئه، ص ۵۶-۵۹؛ الجدل، ص ۳۳-۳۷). بنا بر تحلیلی که فارابی ارائه می کند، فلسفه سیاسی در مرتبه نخست درباره سعادت پژوهش می ­کند (المله، ص ۵۲). از آنجا که این افعال و رفتار و اخلاق و ملکات ارادی هستند که به سعادت می رسانند؛ از این رو درباره آنها پژوهش می ‌کند (همان، ص ۵۳).

سپس تبیین می­ کند که افعال و رفتار و اخلاق و ملکات مورد نظر، اجتماعی هستند (همان). سپس رفتار و اخلاق و ملکاتی که به سعادت می رسانند را از غیر آنها تمییز می­ دهد (همان، ص ۵۴) و تبیین می­ کند که توزیع و تحقیق رفتار و اخلاق و ملکاتی که به سعادت می رسانند در اجتماع با ریاست است و ریاست با مِهَنه و صناعت فرمانروایی ممکن می شود. سیاست، عمل و فعل مِهَنه فرمانروایی است (همان، ص ۵۴ و ۵۵).

بنابراین، اقدام برای تحقق افعال و رفتار و اخلاق و ملکات ارادی در اجتماع که سعادت را مقصد خود قرار داده است، سیاست خواهد بود. این تحلیل درباره سیاست را گفتار فارابی درباره فلسفه سیاسی و تعریفی که از آن ارائه کرده تأیید می­کند (التنبیه، ص ۷۳-۷۷؛ التنبیه، خلیفات، ص ۲۲۵). از بیان فارابی برمی ­آید که فلسفه سیاسی از اقسام فلسفه است (الجمع، ص ۸۰ و ۸۱؛ التوطئه، ص ۵۶-۵۹؛ الحروف، ص ۶۶-۶۹-۱۳۱-۱۴۳-۱۴۸-۱۵۰-۱۵۲؛ الجدل، ص ۳۳-۳۷؛ فصول، ص ۹۶-۹۸؛ تحصیل، ص ۴۹-۶۴). فارابی فلسفه را به نظری و عملی تقسیم می ­کند. تقسیم فلسفه به نظری و عملی پس از آن است که مجموعه فلسفه را علم نظری معرفی کرده است و از این حیث صورت می­ گیرد که آیا مباحث و تحلیل­های آن ناظر به موجود نظری است یا ناظر به موجود عملی.

بنابراین، تقسیم درونی فلسفه به مثابه یک علم نظری، از حیث موضوع پژوهش آن است. بنابراین، فلسفه سیاسی ناظر به واقعیات خارجی یعنی افعال و رفتار است که امور ارادی هستند؛ یعنی واقعیتی که آن واقعیت، ارادی است را پژوهش می­ کند. این از مثالی که فارابی درباره فلسفه عملی می زند هم دانسته می­ شود. وی برای علوم نظری علم به اینکه "عدل زیباست" را شاهد می­ آورد (التنبیه، ص ۷۳ و ۷۴).

فارابی در تقسیم دانش­ها به نظری و عملی، نخست به ماهیت خود دانش نظر دارد و در مرتبه بعد به کارویژه دانش توجه می ­کند (التبیه، ص ۷۳ تا ۷۷). ابن سینا و صدرالمتألهین در تقسیم دانشها به نظری و عملی به طور کلی به ماهیت معلوم؛ یعنی موجود خارجی که معلوم علم ما واقع می­ شود، توجه می­ کنند (الشفاء، ص ۱۲؛ الهیات، ص ۱۱؛ شرح هدایه الاثیریه، ص ۳). در تحلیل خواجه نصیرالدین طوسی تقسیم دوگانه حکمت گاه ناظر به تعریف و ماهیت دانش است (اخلاق ناصری، ص ۶) و گاه ناظر به انقسام موجودات خارجی یا معلومات به دو قسم است (همان، ص ۷) و گاه مستند به فاعل شناسا و انقسام قوای ادراکی انسان است (همان، ص ۲۳). ابن سینا مقصود از فلسفه را وقوف به حقایق اشیاء به قدر امکان انسانی معرفی می­ کند. اشیاء دوگونه ­اند: ارادی و غیر ارادی. بنابراین از نظر ابن سینا هم فلسفه عملی ناظر به حقیقت اشیاء است.

با توجه به گفتار علامه طباطبایی درباره دانش­های انسانی و مقایسه آن با تحلیل فیلسوفان مسلمان درباره دانش­های انسانی و با لحاظ موقعیت دانش­های بشری که در واقع، دیسپلین‏های علمی هستند معلوم می­ شود که تعبیر به علوم و ادراکات اعتباری (چنانکه در المیزان مشاهده می­ شود) یا ادراکات و افکار اعتباری (چنان که در اصول فلسفه و روش رئالیسم دیده می­ شود) و یا علوم نظری و علوم عملی راجع به دیسپلین­های علمی نبوده، بلکه علوم و ادراکات و افکار انسانی را از نظر چگونگی این علوم و ادراکات و افکار؛ تحلیل و بررسی و تقسیم می­ کند. از این­ رو می­ توان برای مفهوم علوم در گفتار علامه طباطبایی و دیگر فیلسوفان مسلمان از دو معنای دیسپلین دانشی و فکر و ادراک یاد کرد و معنای دوم را راجع به تحلیل علامه طباطبایی و معنای اول را راجع به تحلیل دیگران دانست.

بدین ترتیب روشن می­ شود که دریافت و تحلیل برخی صاحب نظران و نویسندگان از نظریه ادراکات اعتباری و تقسیم علوم انسانی- به معنای عام کلمه- به حقیقی و اعتباری نادرست بوده و در واقع، این نویسندگان تحلیل و نظر علامه طباطبایی را از جا و هدف و رسالت خود خارج کرده و در محل دیگری به کار برده­ اند. توجه به این دقیقه از اشتباهات سهمگین و تأسف­بار که برخی در نوشتار و گفتار و مصاحبه ­ها درباره ادراکات اعتباری و تبیین دیدگاه علامه طباطبایی و استفاده از تفکیک اعتباری از حقیقی در تفسیر علوم مرتکب شده ­اند جلوگیری می­ کند.

علوم نظری شامل معقولات اولی و ثانوی است. معقولات اولی، آن مفاهیم کلی هستند که مابه ازاء خارجی دارند؛ مانند "انسان" که مابه ازای آن مصادیقی است که در خارج وجود دارند. معقولات ثانوی، مفاهیمی هستند که مصداق جزئی خارجی ندارند، اما منشأ انتزاع آنها در خارج وجود دارد یعنی با تحلیل عقلی اشیاء خارجی به دست می‌آیند؛ و اشیاء خارجی را توصیف می‌کنند.

در اصول فلسفه و روش رئالیسم دانش بشری را به علوم حقیقی و اعتباری تقسیم کرده و علوم حقیقی را به معقولات اولی و ثانوی تقسیم می­ کند. از معقولات ثانوی با عنوان اعتباریات بالمعنی الاعم و از علوم اعتباری با عنوان اعتباریات بالمعنی الاخص یاد می­ کند. وعاء علوم حقیقی خارج و معلومات علوم حقیقی موجودات خارجی است. وعاء علوم اعتباری، وضع و اعتبار یا وهم است. علوم حقیقی در مقام کشف واقعیت خارجی است و علوم اعتباری در مقام ایجاد واقعیت خارجی. در المیزان، دانشهای بشری را به علوم نظری و عملی تقسیم می­ کند. وعاء علوم نظری، خارج و وعاء علوم عملی وهم و عقل عملی است. علامه طباطبایی از علوم عملی با عنوان علوم و ادراکات اعتباری نیز یاد می کند و آنها را ساخته عقل عملی یا وهم معرفی می کند.

دانشمند محترم مهدی حائری یزدی در کاوش­های عقل عملی مایل است که این گروه از اعتباریات را اعتباریات محضه و اعتبار محض بنامد. در اینجا تذکر این نکته لازم است که سوگیری کتاب کاوش­های عقل عملی برابر مقاله «ادراکات اعتباری» علامه طباطبایی قرار دارد البته نویسنده محترم به این تقابل اشاره نکرده است و در جایی رسالت کتاب خود را توضیح اشتباهات شیخ محمدحسین کمپانی و شاگرد او شیخ محمدرضا مظفر عنوان می­ کند. به نظر می­ رسد مهدی حائری یزدی به احترام مقام علمی علامه طباطبایی مایل نیست که تحلیل او را مانند تحلیل اصفهانی و مظفر نادرست انگارد.

عزیزانی که می خواهند به متن حائری یزدی مراجعه کنند لازم است توجه داشته باشند متن کتاب متن پیچیده ­ای است و نویسنده به اقتضای بررسی و ارزیابی گاه در مقام تقریر نظریه ادراکات اعتباری است و گاه در مقام انتقاد از آن و این دو مقام و دو مرحله با همدیگر آمیخته شده است. از این رو، خواننده باید با توجه بیشتری کتاب را مطالعه کند و از به هم آمیختگی این دو مقام و تصوّر اینکه حائری یزدی نیز در سوی نظری نظریه ادراکات اعتباری و دفاع از آن قرار دارد، پرهیز کند.

انتقاد حائری یزدی از نظریه ادراکات اعتباری و انتقاداتی که متوجه اصفهانی و مظفر می­ کند ناشی از تحلیلی است که از عقل عملی دارد. حائری یزدی، تحلیل ابن سینا از عقل عملی در طبیعیات و فلسفه کلی را متفاوت می انگارد و تحلیل اصفهانی و مظفر را ناشی از تحلیل ابتدایی و تعلیمی ابن سینا در طبیعیات معرفی می­کند و آن را با تحلیل نهایی ابن سینا متفاوت می ­انگارد. متأسفانه حائری یزدی برای این تحلیل دوم ارجاعی به ابن سینا نمی دهد و احتمال می رود که تحلیل خود از عقل عملی را تحلیل نهایی ابن سینا انگاشته باشد و از روی اشتباه حافظه، فکر کرده باشد که از آنِ ابن سینا است.

آیا عدالت یک امر حقیقی است یا اعتباری؟ عدالت اجتماعی یک امر حقیقی است. از این رو، در محدوده علوم حقیقی و فلسفه مدنی قرار می گیرد. آیا عدالت اجتماعی یک معقول ارادی است یا غیر ارادی؟ عدالت اجتماعی یک معقول ارادی و در محدوده فلسفه مدنی است. عدالت اجتماعی از این جهت که یک امر حقیقی خارجی است، حقیقی است و از این جهت که ما می خواهیم آن را در خارج تحقق بدهیم، ارادی است.

اگر بخواهیم چیزی را در خارج تحقق بدهیم، به علوم اعتباری احتیاج داریم و در نتیجه می توانیم سخن از اعتبار کردن عدالت بکنیم. وقتی عدالت که رابطه میان اشیاء است در خارج تحقق پیدا کرد؛ آن گاه یک امر حقیقی یا واقعی است و سخن گفتن از آن مربوط به علوم حقیقی است.

انتهای پیام/

کد خبر : 64443
تاريخ ثبت خبر : 20 اسفند 1396
ساعت بارگزاری خبر : 15:03
برچسب‌ها:, ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)