| امروز شنبه, ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

اصغر فهیمی فر:


نقش دیپلماسی علم در تغییر موازنه‎های بین الملل

عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس گفت: ما یک علم نافع می خواهیم که در قرآن و حدیث ما هست. علم نافع در خدمت یک ایده عقلانی و انسانی است و این ایده زمانی محقق می شود که ما نسبت علم و صلح را با فلسفه پیوند زنیم و یک تعبیر انسانی، عقلانی و فلسفی را از نسبت میان این دو به دست دهیم.

به گزارش پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از شبستان، یکی از مهمترین مسائلی که همواره در جهان امروز به عنوان موتور محرکه سیاست مداران برای پیشبرد اهداف ملی و بین المللی مورد استفاده قرار می گیرد، بهره مندی از دیپلماسی علمی و تقویت آن در راستای پیشبرد وضعیت جوامع است.

دهکده جهانی در شرایط فعلی بیش از هرچیز تمرکز خود را بر گشودن دریچه علم به روی جهان سیاست گذاشته است به این امید که بتواند از این مسیر به اهداف خود برسد و در این میان علوم انسانی و به ویژه فلسفه به عنوان مادر علوم همواره نقش مهمی را بازی کرده اند.

از این رو و در بررسی نقش دیپلماسی علم در تحقق الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و تاثیرگذاری در جهان با اصغر فهیمی فر، عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس گفتگویی داشته ایم که مشروح آن به حضورتان تقدیم می شود:

با توجه به اهمیت تعاملات علمی میان جوامع و تاثیر آن در پیشرفت و ارتقای سطح هر کشور، از دیدگاه حضرتعالی دیپلماسی علمی در عرصه علوم به ویژه علوم انسانی و خاصتا فلسفه چه قدر می تواند در رشد کشور و پیشبرد اهداف تاثیرگذار باشد؟

فلسفه در بطن مباحث نظری مربوط به علوم وجود دارد؛ به این معنا که هیچ علمی در طول تاریخ و در قرن های گذشته و البته زمان حال شکل نگرفته است، مگر آن که پشت اش به فلسفه گرم بوده باشد.

تعبیر من از فلسفه به مثابه جهان بینی است که زیرساخت های علوم و تفکر را می سازد. لذا اگر نیاز داشته باشیم که از روش های خودمان و آنچه که از بطن مفاهیم و منابع فرهنگی ما مثل قرآن، حدیث، میثاق های فرهنگی و ارزش های انسانی بر می آید را مبنای تعامل جهانی قرار دهیم باید در چارچوب عقل و با محک عقلانیت بر گستره ای از مباحث فلسفی ارایه کنیم در غیر این صورت این مباحث کارگر نمی افتد و ممکن است حتی موجب شقاق های اجتماعی شود.

اکثر انسان ها باور به یک دین یا مجموعه ای از گزاره هایی ماوراء الطبیعه دارند؛ این مفاهیم دینی را می توانیم به چند بخش تقسیم کنیم که شامل «مباحث کلامی، مباحث الهیاتی، مباحث عقلانیتی»، «گزاره های اخلاقی»، «گزاره های فقهی» می شود. این سه مجموعه چشم اندازی از ارزش های دینی را برای ما شکل می دهند که اگر بخواهیم این ارزش ها را تبدیل به یک جریان جهانی کنیم، لاجرم باید از روش های های عقلانی در تبیین و توجیه آنها استفاده کنیم. یعنی نوع تماس ما با افرادی که در چارچوب فکری متفاوتی از ما سیر می کنند باید بر اساس عقلانیت و روش فلسفی باشد. بعد فلسفی دین را الهیات می نامیم که کارش تبیین عقلانی دین است. در  آنجاست که اولین پرسش این می شود که دین یا ارزش های ماورائی تا چه حد با عقل نسبت برقرار می کند؟ البته عقل نمی تواند تمامی گزاره های دینی را توجیه کند اما این نسبت در مورد اسلام به اندازه ای است که بتوانیم اسلام را سازه ای عقلانی بدانیم.

این همگرایی آموزه های دینی با عقل چه رهاورد و برکاتی دارد؟

اگر چنین شد یعنی توانستیم ارزش های دینی و فرهنگی خود را به گفتمان عقلایی و فلسفی تبدیل کنیم در این صورت طرف مقابل هم که رویکردی عقلانی دارد با ما به تعامل می رسد؛ از تبعات این تعامل آن است که طرف مقابل در ادامه قبول منطق عقلانی دین لاجرم معطوف به گزاره های اخلاقی ای که از این جریان منعکس شده می شود.

پس اگر توانستیم مفاهیم بنیادین اسلامی را در بده بستان عقلانی اثبات کنیم و مخاطبان جهانی را به مبنای عقلانی این گزاره ها متقاعد کنیم قطعا نظام اخلاقی منتج از این جریان هم پذیرفته می شود یا حداقل برایش تبدیل به تامل می شود. اگر این اتفاق افتاد مخاطب در مرحله بعد نسبت به دیدگاه های فقهی ما نیز حساس می شود و می خواهد ببیند که ریشه مبانی فقهی ما چیست.

از سوی دیگر فلسفه مبنای علوم جدید است یعنی وقتی از یک نظام علمی اقتصاد پرسش می کنیم اگر از مجموعه تکنیک ها و شگردها و مجموعه گزاره های تجربی در حیطه علم اقتصاد گذر کنیم، پرسش های عمیق ما پرسش از ماهیت ارزش های اقتصادی آن نظام این است که مثلا چرا این نظام اقتصادی با ارزش های انسانی انس ندارد حتی اگر منجر به پیشرفت اقتصادی هم شده باشد. این یک پرسش فلسفی است لذا تمام علوم در مبانی خودشان نیازمند فلسفه هستند و تبیین دقیق و عمیق هویت مند آنها نیازمند بکارگیری چارچوب فلسفی است. پس جهان امروز بدون فلسفه معنا ندارد.

لذا دیپلماسی علمی، مهمترین روشی است که در تعاملات فرهنگ جهانی و بده بستان علمی در جهان می تواند مبنا و در واقع زیرساخت تعاملات قرار گیرد و اگر محقق شود در سایر شقوق که از این مبنا ساطع می شود، نیز این اتفاق خواهد افتاد.

جهان امروز ما بدون فلسفه معنا ندارد، به بیان دیگر جهان امروز نتیجه و محصول فلسفه است. روزگار فعلی جهان در ساحات مختلف خود مدیون کلان نظریه ها و نظریه های خرد فلسفی است. در حوزه های علوم مختلف اعم از حوزه های اقتصادی، بانکداری، انسان شناسی، هنر و ادبیات و … .

به نظرتان در بازی قدرت و سیاست، علم چه قدر می تواند زمینه ساز صلح باشد؟

اساساً میان علم و صلح رابطه وجود دارد که مبنای این رابطه فلسفه است. ما علم را به مثابه شناخت جهان برای ایجاد صلح و سعادت اجتماعی در سطح جهان می خواهیم. توجیه این گزاره نیازمند یک توجیه فلسفی است.

ما پیشرفت های علمی را برای قدرتمند شدن طبقات خاص نمی خواهیم. علم موجود و پیشرفت هایش اگر منجر به ایجاد و تقویت ظلم و ناعدالتی های اجتماعی و اقتصادی شود که کار بیهوده ای کرده ایم. ما یک علم نافع می خواهیم که در قرآن و حدیث ما هست. علم نافع در خدمت یک ایده عقلانی و انسانی است و این ایده زمانی محقق می شود که ما نسبت علم و صلح را با فلسفه پیوند زنیم و یک تعبیر انسانی و عقلانی و فلسفی را از نسبت میان این دو به دست دهیم.

انتهای پیام/

کد خبر : 70962
تاريخ ثبت خبر : 11 تیر 1397
ساعت بارگزاری خبر : 11:48
برچسب‌ها:, ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)