| امروز پنج شنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

یادداشتی از عباس معلمی؛


نقدی بر پیش‌نویس الگوی پایه پیشرفت

برای رسیدن به الگوی پیشرفت باید تعیین کرد که چه «مراحل» و «افعالی» می‌بایست صورت ‌گیرد. علاوه بر آن «نسبت مراحل» به هم نیز باید معلوم باشد.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از فرهنگستان علوم اسلامی قم، عباس معلمی، عضو هیئت‌ علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم، در یادداشتی به بررسی و نقد پیش‌نویس الگوی پایه پیشرفت پرداخت.

نقدهای کلان سند
برای نقد متن پیش‌نویس الگوی پایه پیشرفت، ابتدا به مباحث کلان می‌پردازیم.

۱/۱- ضرورت تعریف مفردات عنوان سند
بهتر بود ابتدا تک‌تک واژه‌ها و نیز عنوان کلی تعریف شود: الگو چیست؟ واژه پایه به چه معناست؟ و مقصود از پیشرفت چیست؟ و سپس این سه واژه در کنار هم به چه معناست؟ باید مشخص شود به دنبال چه هستیم؟ تک‌تک واژه‌های «الگوی اسلامی پایه پیشرفت»، باید تعریف شود.

۲/۱- ضرورت تبیین مفهوم «الگو»
مثلا بعضی الگو را نقشه می‌دانند؛ نقشه ایران یک الگو از ایران است با این تعریف که هر نقطه روی نقشه یک ما به ازای عینی و خارجی دارد و مقیاس آن‌هم مشخص است.
 مثلاً می‌نویسند این نقشه‌ یک ده‌هزارم است؛ یعنی اگر فاصله دونقطه در نقشه یک سانتیمتر است، فاصله واقعی صد متر است. بعد هم در نقشه مثلاً کوه‌ها را به رنگ قهوه‌ای، جنگل‌ها را سبز، دریاها را آبی و دشت‌ها را زرد ترسیم کرده‌اند. پس در این معنا، نقشه و الگو فقط «یک» ما به ازاء عینی و خارجی دارد.
گاهی منظور از الگو، نقشه‌ای است که می‌توان بر اساس آن کار و عملیاتی را انجام داد. الگو به این معنا می‌تواند «هزاران» ما به ازاء خارجی داشته باشد.
 مثلا از یک الگوی لباس ده‌ها پیراهن تولید می‌شود. حال منظور از الگوی پایه پیشرفت چیست؟ آیا نقشه‌ای است که در آن، گام‌به‌گام همه‌چیز معین‌شده است و تکرار شدنی نیست؛ یعنی مثلاً می‌گوید سال ۹۶ اینجا هستیم، ۹۷ آنجا و سال ۹۸ هم به نقطه سوم می‌رسیم؟ به این «نقشه راه» می‌گویند.
حال آیا باید نقشه راه ارائه داد؟ یا اینکه می‌خواهیم چیزی را تولید کنیم که مثلاً هرسال لایحه برنامه‌وبودجه بر اساس آن تدوین شود، یا هر پنج سال برنامه توسعه و پیشرفت را از روی این الگو تدوین کنند؛ یعنی الگو، «نقشه و قانونی» تکرارپذیر است.
پس ابتدا باید روشن شود که آیا الگو، «نقشه» است، یا «مجموعه ضوابطی» است که برای برنامه‌نویسی باید از آن استفاده کرد.
اگر الگو به معنای نقشه باشد از روی یک نقشه نمی‌شود صد تا کشور را ساخت یا شناخت. هر نقطه در نقشه فقط یک ما به ازاء خارجی دارد. در این مفهوم، الگوی پیشرفت یک الگوی یک‌بارمصرف است؛ یعنی مثلا مسیر حرکت سال‌های ۹۶ تا ۹۹ را معلوم می‌کند. این «نقشه راه» است و الگو نیست.
 اما اگر الگو برای این است که سال‌ها بر اساس آن برنامه‌ریزی انجام می‌شود، این‌یک «قالب» است که ما «محتوای» خود را داخل آن می‌ریزیم؛ یعنی اصولی دارد که باید رعایت کنیم.

۳/۱- ضرورت تبیین مفهوم «پایه» پیشرفت
سپس باید مشخص شود که در این عنوان منظور از «پایه» چیست؟ آیا منظور همان مبناست یعنی «الگوی مبنایی پیشرفت»، یا «الگوی الگو»؟ بعضی در برنامه‌ریزی‌های کلان ابتدا یک «الگوی کار» درست می‌کنند و می‌گویند اگر ما این کار‌ها را انجام دهیم به الگوی پیشرفت می‌رسیم. البته خود الگوی پیشرفت، یک مجموعه قوانین، یک نظام و تنظیماتی برای رسیدن به پیشرفت است.
بر این اساس «الگوی پایه» باید مجموعه قوانینی باشد که ما را به الگو می‌رساند؛ یعنی برای رسیدن به الگو چه‌کارهایی چگونه باید انجام شود و مراحل و کیفیتش چیست.

۴/۱- مراحل دستیابی به الگوی پیشرفت و بیان نسبت آن‌ها
برای رسیدن به الگوی پیشرفت باید تعیین کرد که چه «مراحل» و «افعالی» می‌بایست صورت ‌گیرد. علاوه بر آن «نسبت مراحل» به هم نیز باید معلوم باشد، مثلا مرحله دوم باید نسبت خاصی با مرحله اول داشته باشد تا اگر برای مرحله دوم احتمالی داده شد، بر اساس آن قاعده بتوان قضاوت کرد که آیا فرضی منطقی یا غیرمنطقی است؟
بنابراین بدون قاعده نمی‌توان چهار و یا پنج عنوان و مرحله، ذیل عنوان‌های آرمان و یا رسالت و … قرارداد. لذا سؤال می‌کنیم که آیا آرمان قبل از رسالت است یا رسالت قبل از آرمان است؟

۵/۱- ضرورت مشخص شدن نسبت بین عناوین و مراحل الگوی پیشرفت
رسالت چه نسبتی با آرمان دارد؟ آیا اگر آرمان را نداشته باشیم می‌توانیم رسالت را بیان کنیم و آیا هر رسالتی با هر آرمانی هماهنگی دارد؟ قطعا این‌طور نیست، پس باید مشخص شود که چگونه از آرمان به رسالت و یا از رسالت به افق‌ها می‌رسیم. مرحله بعدی کار چیست؟ چه نسبتی بین افق و رسالت است و چه نسبتی بین تدابیر و افق است. همه این‌ها باید تعریف شود؛ فرضا می‌گوییم تدابیر، راه رسیدن به افق هاست.
و افق‌ها مراحل آرمانی رسیدن به رسالت هاست. رسالت نیز زمینه سازی برای رسیدن به آرمان است. پس ابتدا باید این عناوین تعریف شود تا بر اساس آن بتوان نسبت و تقدم و تأخر آن‌ها را معین کرد.

۶/۱-ضرورت نظم و ساختار منطقی در سند
در تمامی محورهای سند، چنانچه حصر و نظم تقسیمات، دارای منطق نباشد، قابل اثبات و نفی نیست؛ الگو نباید ذوقی باشد، زیرا کار را سست می‌کند و اجازه می‌دهد هر کسی در آن دخل و تصرف کند؛ مثلا در بحث اجتماعی آمده است، عقلانیت، ایمان، آزادی، قانون مداری، رهبری اسلامی که به سادگی می‌توان مواردی را به آن اضافه کرد و یا بعضی از آن‌ها را در یکدیگر ترکیب و یا حذف نمود.
باید شأن الگو رعایت شود. اگر این سند، برنامه بود، خیلی از این اشکال‌ها وارد نبود، ولی این سند، الگو است؛ یعنی یک قاعده و یک مجموعه ای است که باید بر برنامه‌ریزی‌های مختلف حاکم باشد؛ بنابراین نباید ذوقی بوده و یا قابلیت تفسیر متعدد داشته باشد.

۷/۱- نسبت الگوی پایه با الگوی اسلامی
اشکال این است که این سند را الگوی پایه نامیده اند، ولی آنچه که به دنبال آن هستند الگوی اسلامی است و الگوی پایه نیست. باید بیان کنند که نسبت الگوی پایه به الگوی اسلامی چیست؟ آیا الگوی پایه راه رسیدن به الگوی اسلامی است؟ مراحل رسیدن به آن است؟ یا مجموعه کلیات است؟
یک فرض هم این است که الگوی پایه، راه رسیدن به الگوی پیشرفت نیست؛ اصول و کلیات و باید و نباید هایی است که برای رسیدن به الگوی اسلامی باید رعایت شوند؛ یعنی باید و نبایدهائی الزامی هستند، هرچند از هم منفصل اند و با هم نسبتی نظام مند ندارند. مانند باید‌ها و نبایدهایی است که یک شهروند باید در زندگی اجتماعی رعایت کند.
آیا منظور از الگوی پایه؛ یک سری باید و نباید است یا این که منظور «الگوی تنظیم الگو» است؟ ظاهراً باید منظور «الگوی تنظیم الگو» باشد. البته ممکن است یک منظور سومی باشد که نه این است و نه آن؟ پس باید توضیح دهند که دنبال چه هستند.

۸/۱- ضرورت الگوی پایه برای الگو نویسی
پس آیا الگوی پایه همان مجموعه ضوابطی است که در الگوسازی باید آن‌ها را به کار گرفت یا الگوی پایه یعنی «الگوی الگوسازی»؟ به نظر می‌رسد که الگوی پایه، باید الگوی الگوسازی باشد.
 اما این الگویی که در این سند ارائه شده، الگوی الگوسازی نیست. اگر برای الگوسازی، الگو و ضابطه ای نباشد، محصول ذوقی و سلیقه ای خواهد شد؛ و محل اختلاف می‌شود؛ یعنی فرضاً هر کس می‌توانم چیزی به این سند اضافه کند که دیگری بگوید این تکراری است و آن را حذف کند؛ ولی اگر این سند الگو داشته باشد، محدوده‌ای درست می‌شود که به سادگی و سلیقه ای نمی‌شود چیزی به آن اضافه و یا ازآن کم کرد.
به فرض اگر گفتیم هر جا که مقسمی بود، باید تقسیم به سه بشود، حال اگر کسی قسم چهارمی آورد، پذیرفته نمی‌شود. منظور از الگوی کمی ـ کیفی داشتن چنین چیزی است. آن الگوی حاکم باید وجود داشته باشد که این سند آن را ندارد.

۹/۱- بررسی اجمالی تعریف مفردات عناوین و نسبت بین آن‌ها
بر همین اساس باید گفت چه نسبتی بین «مبنا، آرمان، رسالت، افق و تدابیر» است؟ مثلا معنای مبنا در این سند چیست؟ فرضاً «مبنا» کلی ترین اصلی است که در این الگو به کار برده شده است و «آرمان»، ارزش محوری و هدف از اجرای این الگو است، «رسالت» راه رسیدن و زمینه سازی برای الگو است؛ بنابراین باید ابتدا این‌ها را تعریف کرد.
سپس نسبت بین این‌ها را تبیین نمود. البته بعضی از این تعاریف، در لابه لای بحث آمده و بعضاً به نسبت بین آن‌ها اشاره شده، ولی برخی از آن‌ها هم تعریف نشده است.

۱۰/۱- عدم بیان روش کار و تعاریف و نسبت‌ها در سند
یعنی روش و تعاریف را منطقی نگفته اند؛ ظاهراً در این سند، روش کار اینگونه است که عده ای از نخبگان مطالبی ارائه کرده‌اند، بعد بین این‌ها گزینش شده و آن‌ها را کم و زیاد کرده‌ و آورده‌اند.
اما سوال این است که دلیل حصر به این چهار مفهوم چیست؟ چرا پنج یا شش مفهوم نشود؟‌ علت این اختلاف‌ها این است که منطق ارائه نشده است. لذا «قدرت تمیزی» و ذوقی است.
 به هر حال این الگوی پایه نیست؛ بلکه مطلوب‌ها و باید و نبایدهایی است که در الگوی اصلی باید رعایت شود.

۱۱/۱- ضرورت بیان طبقه بندی و نسبت بین عناوین و منطق آن
مشابه همین بحث در مبانی، در افق و تدابیر نیز تکرار می‌شود؛ یعنی در تقسیمات افق و تدابیر عملاً طبقه بندی خاصی به کار گرفته شده است که باید مشخص شود؛ این طبقه بندی از کجا آمده و منطق آن چیست؟ و دلیل حصر به این موارد چیست؟ وگرنه می‌توان موضوعات دیگری را به آن اضافه یا کم کرد.

۱۲/۱- مقصود از قید اسلامی در الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت
سپس باید معلوم شود که قید اسلامی یعنی چه؟ منظور از اسلام چیست تا الگوی اسلامی تعریف شود. فرضاً می‌گوییم هر آنچه با روش اصولیین از کتاب و سنت استنباط و حجیتش تمام شد، اسلامی است؛ لذا هر حرف ولو خوبی معلوم نیست که اسلامی باشد و درجایگاه مورد قبول اسلام قرار گرفته باشد؛ مثلا این عزیزان گفتند که مبنا عدل است. چرا مبنا عدل است؟ خدای متعال بارها در قرآن کریم فرموده اند که جن و انس را خلق نکردم الا برای عبادت؛ نگفته اند برای عدالت.
 البته عدالت حرف پسندیده ای است اما اینکه مبنای تنظیمات اسلامی باشد را باید با روش صحیح اجتهادی از منابع استنباط کرد و در غیر این صورت قابلیت استناد ندارد.

۱۳/۱- مقصود از قید «ایرانی» در الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت
همچنین در بحث الگو، واژه ایرانی به چه معنا است؟ آیا چون ایرانی‌ها و فارسی زبان‌ها روی آن کار می‌کنند ایرانی می‌شود؟ یا این که این الگو باید با شرایط ویژه ایران تناسب داشته باشد و یا معنای دیگری دارد که باید روشن شود.

۱۴/۱- تفاوت پیشرفت با توسعه
واژه پیشرفت را هم باید تعریف کرد. چرا مقام معظم رهبری واژه توسعه را برداشتند و به جای آن پیشرفت را بیان کردند؟ زیرا توسعه متکی بر مبانی ای است که ما آن را قبول نداریم.
پیشرفت تنها به معنای رشد نیست، بلکه پیشرفت در اینجا «رشد همه جانبه هماهنگ» است که درنظام ارزشی اسلامی تعریف می‌شود؛ پس هر گونه افزایش کمی پیشرفت نیست.
انتهای پیام/

کد خبر : 53166
تاريخ ثبت خبر : 26 شهریور 1396
ساعت بارگزاری خبر : 11:14
برچسب‌ها:, , , , ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)