به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، سید یحیی یثربی استاد بازنشسته فلسفه اسلامی دانشگاه علامه طباطبایی و مفسر قرآن، یادداشتی با عنوان «هویت سیاسی – اسلامی» نگاشته است که در ادامه متن کامل آن از نظر شما می گذرد:
هویت یعنی آن شکل و شیوه و اخلاق و رفتاری که هر انسانی براساس یک نظام سیاسی یا دینی دارد. یعنی در بیشترین مسئله های مربوط به زندگی و رفتار، به رنگ آن نظام درآید. در جامعه های سکولار، بیشتر نظام سیاسی اثرگذار است. اما در جامعه های دینی هم نظام سیاسی اثرگذار است و هم نظام دینی.
از آنجا که کشور ما یک جامعه دینی بوده و هست و از حدود چهار دهه پیش نظام سیاسی آن هم دینی شده است، بنابراین، هویت ما باید در عین دینی بودن، سیاسی هم بوده باشد و بالعکس. اما «هویت» در جامعه ما چندان مورد توجه قرار نگرفته است. اگرچه در قرن اخیر، کم و بیش این واژه به کار برده شده، اما هرگز به اهمیت آن پرداخته نشده و درباره نقش و تاثیر و نیز ایجاد و پرورش آن کاری انجام نگرفته است. به همین دلیل، هویت ایرانی – اسلامی یا هویت دینی – سیاسی ما جلوه و ظهور چندانی نداشته و ندارد.
ظهور هویت سیاسی آنجاست که هریک از اعضای جامعه، آشکارا دلبستگی خود را به کشور نشان داده و دستکم به اندازه سود خود و خانوادهاش به سود و کامیابی کشورش فکر نماید. مثلاً یک ژاپنی به ژاپنی بودن خودش ارج مینهد و این ارج به این صورت جلوه میکند که پیش از سود خود، سود جامعه را میخواهد و به سربلندی جامعهاش افتخار می کند. به عبارت دیگر، یک کشور در دنیای امروز مانند یک شرکت تولیدی است که درآمد و سود کارمندان، کارگران و سرمایه گذاران آن شرکت وابسته به سوددهی آن شرکت است.
به همین دلیل، هرکسی باید بیش از خود در فکر سوددهی شرکت باشد و اگر روزی عده ای از اعضای آن شرکت به خاطر سود خود به شرکت آسیب زدند، مثلاً از سرمایه دزدیدند یا در انجام کارها تنبلی کردند یا در نگهداری ماشین آلات و وسایل شرکت کوتاهی کردند، شرکت آسیب دیده، سود افراد از بین می رود. ما این درس را جدی نگرفته ایم. رسانه های ما با این طول و تفصیل، حتی فرصت کوتاهی را به آموزش هویت سیاسی اختصاص نداده اند.
از طرف دیگر، بسیاری از مردم جامعه ما گرفتار نوعی خودخواهی شده اند که در هر شرایطی به دنبال سود خود هستند، اگرچه سود آنان باعث زیان چند برابر کشور شود. همین بی هویتی، زمینه را برای دزدی ها و تعطیلی کارخانه ها و هزاران مشکل دیگر فراهم آورده است. مسئولین فرهنگی ما حتی در حد عوام به این مسئله توجه نکرده اند. مثلاً من بارها از توده مردم شنیدهام که در انتخابات این همه خرج می شود، حتماً به دنبال سودجویی هستند. اما مسئولان ما هرگز این مشکل را به روی خود نیاوردهاند، اگرچه خودشان در موارد زیادی به این هزینه های سنگین تصریح کرده اند.
این هویت سیاسی در میان بخشی از مردم جامعه که در مقابل دولت به صورت اپوزیسیون فعال هستند، بیشتر آسیب پذیر است، زیرا اپوزیسیون نظم جامعه را متعلق به دولت می داند، بنابراین با هر بهانه ای به مخالفت با این نظم می پردازد. در کشورهایی که رابطه دولت ـ ملت حاکم است، مردم به دولت خود اعتماد دارند و قوانین و توصیههای آنان را به کار میبندند. اما در جامعههایی که رابطه بخشی از مردم با دولت به صورت اپوزیسیون است، این اپوزیسیون نه تنها به قوانین و توصیهها عمل نمیکند، بلکه برخلاف آن هم عمل مینماید.
به همین دلیل، رابطه دولت و اپوزیسیون به رابطه مخالفت و حتی خیانت تبدیل میگردد. دولت غمخوار مردم نمیشود و دزد و رانت خوار از آب در میآید و مردم نیز تا میتوانند به قوانین و توصیههای دولت پایبند نمیمانند و جامعه مدام گرفتار آشفتگی و بداخلاقی و زیان میگردد.
هویت دینی هم مانند هویت سیاسی اقتضا میکند که انسان اصول و ارزشهای دینی را جدی گرفته، با خودبینی و خودخواهی آنها را زیرپا نگذارد. مثلاً به خاطر ایمان به اصول و ارزشهای دینی و حرمت دین خود خود کاری نکند که خود گرفتار خشم الهی شده و دین او نیز در نظر مردم جهان ایراد و اشکال پیدا کند؛ به عنوان مثال اسلام که دین عفو و عطوفت است، دین شمشیر و خشونت معرفی شود.
در جامعه خود ما نیز، عدهای با ادعای دینداری وقتی که برخلاف دین و اخلاق رفتار میکنند، نه تنها به شخصیت خود آسیب میزنند، بلکه ارزشهای دینی را نیز در جامعه کمرنگ میسازند. ما از زهد علی (ع) و پاسداری وی از بیت المال قرنها سخن گفتهایم، اما عملاً نمیبینیم که بسیاری از مسئولان نسبت به بیت المال جامعه دلسوز باشند. با این بیاعتنایی نسبت به بیتالمال، عملاً به هویت دینی جامعه آسیب میرسد.
از جهت دیگر، با ضعف هویت دینی مردم و بیتوجهی به این هویت، نقش دین در دفاع از حقوق مردم کمرنگتر میشود و به همین دلیل برخی افراد گمان میکنند که دین توانایی مدیریت جامعه را ندارد. مثلاً تحریم تنباکو در زمان قاجار به خاطر قدرت هویت دینی مردم، ملت را در برابر استعمار انگلیس پیروز گردانید و همه مردم به این نتیجه رسیدند که دین بهترین مدافع حقوق جامعه است.
اما اکنون بخاطر غلبه خودخواهیها و ضعف هویت دینی جامعه با وجود چندین مرجع بزرگوار دینی، نمیتوانیم از فتوای آنان در اصلاح وضع سیاسی و اقتصادی جامعه بهره بگیریم. مثلاً با مشکلاتی که در سرمایهگذاری و قاچاق داریم، باید مراجع ما در تحریم قاچاق و ضرورت سرمایهگذاری تولیدی در جامعه نظر بدهند تا وضع اقتصاد مملکت بهبود یابد و اشتغال و درآمد مردم بیشتر شود و ریشه بسیاری از مفاسد حاصل از فقر و بیکاری برکنده شود. اما می بینیم که عملاً در این گونه مشکلات از این فتواها بهره نمیگیریم، در نتیجه مردم نیز نسبت به ارزشهای دینی کم توجه شده، عدهای هم کارآیی دین را در اداره جامعه مورد تردید قرار میدهند. در همین غوغای ارز و سکه و آشفته بازار زمین و مسکن و وضعیت بانکها و موسسات مالی، مردم، مخصوصاً طبقات سرمایهدار و پولدار، تنها به سود خود میاندیشند و اثری از هویت دینی و سیاسی در جامعه مشاهده نمیشود.ه
دریغا که مسئولان فرهنگی و مبلغان، مخصوصاً روحانیون و نیز صدا و سیمای ما در اینگونه موارد فعال نیستند. آن خانم نمایندهای که آمریکا را تهدید میکرد که اگر زنان ایران طلاهای خود را روی هم بگذارند، بانکهای آمریکا را میخرند؛ اگر دارای هویت دینی و سیاسی بود، به جای تهدید آمریکا با بانوان همفکرش طلاهای خود را روی هم گذاشته، چند کارخانه ایجاد می کردند تا هم تعدادی از بیکاران مملکت به کار مشغول شوند، هم خودِ این خانم ها سودی ببرند و نیز به درآمد کشور با دادن مالیات بیفزایند. دریغا که همین افراد، در این آشفته بازار بر آن کوشیدند که تا می توانند ارز و سکه بخرند، گویی که اینان اهل این مملکت نیستند.
نه تنها مردم عادی، بلکه مسئولان هم گاهی از اختلالات مملکت چنان سخن میگویند که گویی در دنیای دیگری زندگی میکنند. مثلاً مشکل بازار سیاه ارز و بالا رفتن نرخ آن را بسیار ساده و با یک جمله که «جنبه روانی دارد» کنار میگذارند، گویی با این یک جمله مشکل حل شده است! در حالی که صدها تصمیم اجرایی میتوان گرفت و صدها کار جدی میتوان انجام داد تا مشکل را کم کرد یا از میان برد. اما به خاطر خودخواهیها و آسانگیریهایمان و نیز ضعف هویت سیاسی و مذهبیمان مشکلات را جدی نمیگیریم.
انتهای پیام/