| امروز سه شنبه, ۲۹ اسفند , ۱۴۰۲ |
سرخط خبرها:

محمدکاظم شاکر:


نسبت به تفاسیر باطنی عقل‌محور اقبالی وجود ندارد

محمدکاظم شاکر در نشست «روش شناسی مطالعات تطبیقی ادیان» به بیان توضیحاتی در زمینه تفاسیر باطنی پرداخت و بیان کرد: امروزه نسبت به تفاسیر باطنی عقل‌محور اقبالی وجود ندارد و برعکس برای تفاسیر باطنی مبتنی بر خواب و ... اقبال زیادی به وجود آمده است.

به گزارش پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از ایکنا، نشست «روش شناسی مطالعات تطبیقی ادیان»، با حضور جمعی از صاحب‌نظران، پیش از ظهر امروز ۲۳ مهرماه در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد.

محمدکاظم شاکر، استاد گروه قرآن و حدیث دانشگاه علامه طباطبایی به عنوان یکی از سخنرانان این نشست به طرح بحث در زمینه «روش شناسی تفسیر باطنی در مطالعات تطبیقی بین قرآن و عهدین» پرداخت و بیان کرد: هدف ما از ارائه این بحث این است که به دو سؤال پاسخ دهیم، یک این که چرا تفسیرهای باطنی به وجود آمده و فلسفه این که تفسیرهای باطنی در تاریخ تفسیر کتاب مقدس و تاریخ تفسیر قرآن به وجود آمده چیست؟ باید دید همین تفاسیر ظاهری آیا ایرادی داشتند و چه نیازی احساس شد که برخی‌ها به تفاسیر باطنی بپردازند، سؤال دوم این که ببینیم آیا این تفاسیر روش‌مند هستند یا خیر و از چه روشی استفاده می‌کنند و آیا این روش‌ها نقدپذیر هستند یا خیر.

وی در ادامه با طرح فرضیه خود در این زیمنه بیان کرد: بر اثر گذشت زمان، بسیاری یا بخشی از معانی ظاهری کتب مقدس بی معنا شد، در واقع برای نسل‌های بعدی نامفهوم می‌شده و این که می‌گفتند، چرا کتاب مقدس این را می‌گوید و چرا قرآن باید چنین حرفی را بزند؟ برای نسل اول همین‌ها قابل قبول بوده و در آن دوره‌ها مشکلی وجود نداشته، اما سال‌های بعد قبول کردند که برخی از این گزاره‌های کتب مقدس اعم از عهدین و قرآن، برای نسل‌های بعدی نامفهوم می‌شود و آن را درک نمی‌کند.

شاکر تصریح کرد: بنابراین برای گروهی این معانی نامفهوم می‌شد و آنها به سراغ تفسیر دیگری رفتند که بگویند منظور از آیه این موارد ظاهری نیست و اگر هم منظور باشد، اصل آن، چیز دیگری است. اما در جواب سؤال دوم نیز باید بگوییم که دو نوع روش وجود دارد، یک روش از تفسیر باطنی که عقلانی است و البته الآن توسط کسانی که خود را متولی دین می‌دانند پیگیری نمی‌شود و یک روش که نمی‌شود آن را نقد کرد و چندان هم عقلانی نیست، اما متاسفانه قرائت رسمی این روش را تایید می‌کند که این را توضیح خواهم داد.

وی به ارائه تاریخچه تفسیر باطنی پرداخت و بیان کرد: این تفاسیر باطنی تازه پیدا نشده، در یهودیت به دوره فیلو یا فیلون اسکندرانی که معاصر عیسی بوده است بازمی‌گردد، این دانشمند یهودی طرح تفسیرهای مجازی و باطنی را درانداخت و می‌گفت منظور از فلان کلمه در تورات نفس یا چیز دیگر است و از این قبیل تعابیر که مطرح کرد و به وضوح نشان می‌دهد که متاثر از فلسفه یونان است، فیلو، اسکندرانی است و مصر آن زمان نیز احتمالا در تصرف یونانیان بوده است.

استاد دانشگاه علامه طباطبایی گفت: لذا گفته‌اند که یهودیان در تفسیر کتاب مقدس پیرو دو شیوه شدند، فلسطینیان و ساکنان اورشلیم که پیرو روش ظاهری بودند، چون شخص دیگری حرف جدیدی برای آنها نزد، اما در اسکندریه برخی از مطالب را نامفهوم یافتند و در نتیجه این روش تفسیر باطنی را اتخاذ کردند، برعکس یهودیان اورشلیم که دست به این تفسیر باطنی نزدند.

شاکر بیان کرد: یک نوع تفسیر باطنی که در یهودیت رواج یافت را مثال می‌زنم، برای مثال برای کتاب مقدس چهار معنا را درست کردند که اسم آن «پردیس» است که هر یک از آنها نماینده یک کلمه است، در عبری «پ» به معنای پشات و به معنای علامت ساده است، «ر» به معنای رِمز است، یعنی اشاره و معانی که تلویحی هستند، سومی نیز «د» است که به معنای دراش است و در عربی دراسه شده است و معنای آن مطالعه و کاوش است، مانند تفسیر قرآن به قرآن که مفسر در این فرایند یک چیز جدید بیرون می‌آورد و چهارمی که به باطن می‌رود «سُد» است که به معنای پنهان است و آنها معتقد بودند که این را خاخام از عنایت الهی می‌تواند بفهمد و در معنایی که ارائه می‌کند نیز هیچگونه چون و چرایی وجود ندارد.

استاد دانشگاه علامه طباطبایی تصریح کرد: در مسیحیت بنیان‌گذار اصلی این نوع تفاسیر که اکنون برای ما نامفهوم شده، «اوریگن»، است، ولی برخی می‌گویند پایه‌گذار اصلی خود حضرت عیسی(ع) است که در ابتدا گفت روح خدا در من است و گفت که آنچه خواندم محقق شد. نمونه‌ای از این قبیل تفسیر این است که در عهد عتیق آمده که حضرت یونس(ع) سه روز در شکم ماهی بود اما اینها تفسیر دیگری ارائه دادند و گفتند که حضرت در قبر بوده و بعد از سه روز از قبر بیرون آمده و …؛ لذا همه عهد عتیق را اینگونه تفسیر کردند.

وی در ادامه افزود: «اوریگن» می‌گوید انسان از سه بخش جسم، نفس و روح تشکیل شده و می‌گوید کتاب مقدس هم که آمده این سه بخش را دارد و دارای معنای جمسانی، نفسانی و روحانی است، معنای جسمانی برای اهل ظاهر است که شامل داستان‌ها و احکام و … می‌شود، معنای نفسانی یک معنای اخلاقی است و معنای روحانی نیز به معنای سر است که کسی جز کشیشان آن را نمی‌فهمند.

شاکر به نمونه دیگری اشاره و بیان کرد: برای نمونه همسر اسحاق به دو پسر حامله می‌شود، یکی یعقوب و دیگری عیسو که بزرگ‌تر از یعقوب است، اما به دلایلی یعقوب وصایت را بر عهده می‌گیرد و این داستان را اینطور تعبیر کرده‌اند که معنای ظاهری آن همین است، اما معنای نفسانی آن این است که می‌تواند موجب تهذیب نفس ما شود و یعقوب و عیسو در درون ما هستند، مانند قومی از خوبی‌ها و بدی‌ها، اینها که در نفس هستند و قرآن نیز آن را تایید می‌کند را می‌گویند که این دو نماینده یعقوب و عیسو هستند، اما خوانش روحانی این که این دو را به عنوان کنیسه و کلیسا تفسیر می‌کنند که کلیسا یعقوب است، این که وقتی کلیسا آمد، غالب شد همانطور که یعقوب که پسر کوچک بود بر پسر بزرگ غالب شد.

این استاد دانشگاه تصریح کرد: در مورد قرآن نیز همینطور است و این مباحث در دو جا فراوان است، یکی در روایات و یکی هم در نقل علما که آمده‌اند و توجیه کرده‌اند، مثلا این که فلان مفسر می‌گوید که «لیال عشر» حواس دهگانه است، یا در آیه «شفع و الوتر»، وتر آن است که روح از تن جدا می‌شود، می‌بینیم که مثلا مفسر می‌گوید وقتی با خدا خلوت می‌کنم با من حرف می‌زند و می‌گوید البته هر کسی هم می‌تواند جای من بنشیند. لذا یکی برای عرفا است و در تفاسیری مانند عرائس البیان نیز بسیار نقل شده است.

شاکر بیان کرد: یک قسم نیز در روایات تفسیری است که بیش از دو هزار و صد روایت با این مضمون و در این زمینه وجود دارد، مثلا در روایت داریم که می‌گوید مراد از «لیال عشر» ائمه دهگانه از امام حسن مجتبی(ع) تا امام حسن عسکری(ع) هستند، حتی این روایت در کافی نیز آمده است، یا این که در قرآن می‌فرماید که تعداد ماه‌های سال دوازده ماه است، یک عده می‌گویند این را که تعداد ماه‌ها دوازده ماه است را همه می‌دانند و این یک معنای دیگری دارد و مراد از آن هم دوازده امام ما است که تفسیر باطن است و از این دست بسیار داریم. یا مثلا در مورد عبارت «شفتین» در روایت است که منظور حسنین(ع) هستند.

وی در ادامه ارائه خود به انواع تفسیر باطنی اشاره و بیان کرد: دو نوع تفسیر باطنی داریم، یک نوع تفسیر باطنی که بر پایه عقل و دلالت‌های عقلی است، این آن چیزی است که علامه طباطبایی در تحلیل خود از ظاهر و باطن قرآن و روایات ظاهر و باطن قرآن ارائه داده‌ و گفته‌اند باطن مدلول آیات است، مثلا آیه «فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ» که «وثن» به معنای بت است، علامه طباطبایی در تحلیل به بحث شرک می‌رسند و بحث شرک را گسترش می‌دهند تا به غفلت از خدا می‌رسند و می‌گویند این بطن است، در واقع مراتب شرک و کفر و …، برای ما قابل فهم هستند، اما یک دسته هستند که می‌گویند فلان عارف و سالک گفته اما آیا باید قبول کنیم؟

شاکر بیان کرد: الآن تفسیر از نوع اول مورد توجه نیست، یعنی کسانی که به روش عقلانی می‌خواهند تفسیر عقلانی ارائه کنند و نامفهوم‌ها را به روش عقلانی مفهوم کنند، مورد غضب هستند، اما تا دلتان بخواهد از این خواب دیده‌ها و … که به فلان مفسر الهام شده و در مکاشفاتش چنین دیده است و … که از این موارد زیاد است.

دین پژوهی دانشی درجه دوم

در ادامه این نشست نوبت به سخنرانی اعظم پویازاده دانشیار گروه قرآن و حدیث دانشگاه تهران به ایراد سخن با موضوع «دین پژوهی دانشی درجه دوم» پرداخت و بیان کرد: تعاریف مختلفی از دین ارائه شده، اما تعریفی که مورد اتفاق است این که دین به معنای متون دینی است، لذا عنوان بحث ما که دین پژوهی دانشی درجه دوم است را می‌توان به متون دین پژوهی ترجمه کنیم.

وی در ادامه افزود: اما آیا متون دین پژوهی درجه دوم هستند یا خیر؟ اول باید دسته‌بندی بین بین پژوهش‌های مرتبط با متون دینی کنیم که اینها به دو دسته تقسیم می‌شوند، یکی آن است که «در» متون دینی هستند و یکی این که «درباره» متون هستند. در متون، مانند تفسیر است که فهم مفسر در مورد آیات قرآن جزء تحقیقاتی است که در متون دینی انجام می‌شود. بحث‌های اسباب نزول، شان نزول نیز جزء پژوهش‌هایی در متون قرآن است، اما تحقیقاتی نیز «درباره» متون قرآن است، مانند شکل‌گیری قرآن و اینکه تاریخ تکون قرآن چگونه است، همچنین بحث حجیت قرآن و این که قرآنی که امروز در اختیار ما است آیا همان است که در زمان پیامبر(ص) بوده است یا خیر نیز در همین حیطه بحث می‌شود.

وی در ادامه افزود: این بحث حجیت نیز تحقیق درباره قرآن است، دسته اول و دوم در حوزه علوم درجه اول هستند، لذا تفاوت عمده میان علوم درجه اول و دوم در این است که درجه اول در مورد متون دینی سخن می‌گویند اما دسته دیگر علوم را داریم که این ویژگی را ندارند و درباره متون حرف نمی‌زنند، بلکه با واسطه به علوم دینی نگاه می‌کنند و با یک رشته علمی با علوم دینی مرتبط می‌شوند که این علوم درجه دوم هستند و به نظر می‌رسد که باید بین درجه اول و دوم تفکیک کنیم، چون هر یک قواعد خود را دارد و خلط میان اینها موجب مغالطه خواهد شد.

این استاد دانشگاه بیان کرد: علم تفسیر علم درجه اول است و چون فهم مفسران از متن است، تفسیر درست مانند وحی تعابیر مختلفی را دارد، یک وقت منظور فعالیت تفسیری است و گاهی منظور محصول فعالیت فکری است که مفسر دارد. آراء مفسران دانش تفسیر را شکل می‌دهد که در دانش تفسیر گرد می‌آید. یک علم نیز داریم که به علم تفسیر می‌پردازد که درجه دوم است که عبارت از فلسفه تفسیر است. به این دلیل به آن فلسفه تفسیر می‌گویند که این بحث از ابتدا از فلسفه علم گرفته شد و در اینجا علوم درجه دوم فلسفه آن علم هستند، لذا در مورد تفسیر نیز علم درجه دوم آن فلسفه تفسیر است که با واسطه دانش تفسیر است که با متون دینی مرتبط می‌شود.

پویازاده در ادامه تصریح کرد: درس‌هایی را داریم تحت عنوان اصول تفسیر که اینها درجه دوم هستند، ولی تدوین یافته به عنوان فلسفه تفسیر نیستند. در مورد این علم درجه دوم باید بگوییم که چه مشخصاتی دارد، یکی از مشخصات همان است که مستقیاما با متون دینی سرو کار ندارند. فرضا فلسفه فیزیک را در نظر بگیرید که فیزیک با طبیعت سرو کار دارد اما فلسفه فیزیک با علوم فیزیک سرو کار دارد. این یکی از ویژگی‌های علم درجه دوم است

وی بیان کرد: ویژگی دیگر این است که فلسفه یک علم به آن علم نگاه از بیرون دارد، فلسفه تفسیر به دانش تفسیر از بیرون نگاه می‌کند که این نگاه نیز به دو صورت است، یکی این که نگاه افقی به دانش تفسیر است و این نگاه به این معنا است که فلسفه تفسیر تاریخ پیدایش آن علم را توضیح می‌دهد. لذا این نگاه به عنوان نگاه از چشم پرنده است که از بالا به رودخانه نگاه می‌کند که رودخانه علم درجه اول است.

این استاد دانشگاه بیان کرد: در مورد تفسیر باید بگوییم که یک فیلسوف تفسیر این نکته را بررسی می‌کند که مثلا چرا محمد عبده در المنار «جن» را به معنای میکروب می‌گیرد، یا علامه طباطبایی در آیه خلقت می‌خواهند زبان آیه را زبان حقیقی بدانند و نه مجازی و وقتی با نظریه داروین مواجه می‌شوند تلاشی که می‌کنند به این می‌رسد که ایشان ازدواج خواهر و برادر را در ابتدا نامشروع نمی‌داند و می‌گوید که در ابتدای خلقت مشکلی نبوده است.

وی در ادامه گفت: همه اینها را یک فیلسوف علم بررسی می‌کند که چرا این مفسر این نظر را داده است، این یک نوع نگاه از بالا است، اما یک نگاه دیگر را که بیرون دینی محسوب می‌شود نیز داریم که با نگاه افقی تفاوت دارد و آن این که در این نگاه فیلسوف تفسیر، از بالا به علم تفسیر نگاه می‌کند و جایگاه این علم را در میان علوم دیگر بررسی می‌کند.

این استاد دانشگاه بیان کرد: می‌بینید که دانش تفسیری را داریم و از آن طرف نیز دانش‌های دیگری مانند منطق و علم زبان شناسی و … که محصول تفکر انسان هستند، البته تفسیر نیز محصول تفکر انسان است و فیلسوف تفسری این سوال را طرح می‌کند که جایگاه این علم در کنار علوم دیگر چیست و این سؤال را دارد که چه رابطه‌ای میان این علم برقرار است و آیا اینها بر هم تاثیر دارند یا خیر. در واقع کار فیلسوف علم این است که روابط بین علوم را بررسی می‌کند.

وی در ادامه افزود: همچنین در اینجا بحث پیش فرض‌های مفسر مطرح می‌شود که این پیش فرض‌ها را از کجا آورده است و فیلسوف تفسیر اینها را بررسی می‌کند و حتی به مفسر می‌تواند بگوید که از چه پیش‌فرض‌هایی استفاده می‌کند، همچنین پس از این مرحله فیلسوف تفسیر به مفسر توصیه هم می‌کند و می‌گوید اگر پیش فرض در مورد فلان آیه تغییر یابد می‌تواند معنای بهتری از آیه به دست آید.

این استاد دانشگاه در ادامه به نقش دیگر فلسفه تفسیر اشاره و بیان کرد: نقش دیگر فلسفه تفسیر در علم تفسیر، این است که مانند علم درجه دوم دیگر که دارند در مورد درجه اول کار می‌کنند، روش را بررسی می‌کند، مثلا در علوم تجربی اگر روش آزمایش وجود دارد، در علم درجه دوم، کاری که عالم فلسفه علم می‌کند این است که روش را مطالعه می‌کند و درستی یا نادرستی آن را بررسی می‌کند، اگر ببیند که مفسر از روش عقلی یا … استفاده می‌کند این روش‌ها را مورد بررسی قرار می‌دهد.

انتهای پیام/

کد خبر : 78115
تاريخ ثبت خبر : 23 مهر 1397
ساعت بارگزاری خبر : 15:49
برچسب‌ها:, ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)