به گزارش پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از ایکنا، نشست «طرحی نو در مباحث اجتماعی از منظر امام علی(ع) در نهجالبلاغه»، با همت انجمن علمی گروه مترجمی گروه زبان و ادبیات عربی دانشگاه علامه طباطبایی(ره) و همکاری جهاد دانشگاهی و پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه علامه طباطبایی با سخنرانی حفیظ الله فولادی، استاد پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و مصطفی دلشاد تهرانی استاد دانشگاه و نهجالبلاغهپژوه برگزار شد.
در ابتدای این نشست علمی فولادی طی سخنانی بیان کرد: شهید مطهری بیان میکند: از بیست سال قبل وارد مباحث که شدم، دغدغهام این بوده که مباحثم به حل مسئله کمک کند؛ همانطور که سیدرضی اشاره کردهاند که هر کس از یک منظری به نهجالبلاغه نگاه کند گویا حضرت امیر(ع) سرآمد آن بخش است.
وی در ادامه افزود: از هر منظر، نهجالبلاغه در حد اعلا است و حضرت امیر(ع) به تعبیر سیدرضی جامع اضداد است، با عنایت به نکات اجمالی و این نکته که نهجالبلاغه کتاب زندگی است و دردها با آن درمان میشوند، ضرورتی در برگشت به نهجالبلاغه برای سیاستگذاران جامعه احساس میشود؛ نهجالبلاغه این مرامنامههای زندگی را در حوزههای سیاسی و … دارا است که البته این که چقدر ما عمل میکنیم بحث دیگری است.
فولادی بیان کرد: در جامعهشناسی نظریهای وجود دارد مبنی بر اینکه انحراف و رفتار انحرافی یاد گرفته میشود؛ یعنی انتقال رفتار هنجارشکنانه از طریق یادگیری اجتماعی صورت میگیرد که این نظریه چند آیتم دارد، این که منِ انسان در ارتباط اجتماعی با دیگران ارتباط دارم که این ارتباط میتوانند با افراد نرمال یا افراد … نجار باشند، این که من چگونه میتوانم رفتار انحرافی را یاد بگیرم، مبتنی بر این است که ارتباطم با افراد بههنجار و نابههنجار چقدر است که ناظر به دوام ارتباط و … است که اگر اولویت، شدت، دوام و فراوانی ارتباط با فرد نابههنجار باشد، منِ انسان به این واسطه منحرف خواهم شد؛ لذا همین اکنون در درسهای جامعهشناسی در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد مفصل روی این مسئله بحث میکنند که ما میتوانیم اینها را در نهجالبلاغه دنبال کنیم و اگر این گونه باشد میبینیم که حضرت(ع) نسبت به همه این موارد بحث دارد که بنده به برخی از آنها اشاره خواهم کرد.
وی در ادامه افزود: در مورد نظریه همنشینی و نقش آن در انحراف اجتماعی باید گفت: گزارههای استخراجی از نهجالبلاغه وجود دارد که میتوان از آن استفاده کرد. گزارههایی در نهجالبلاغه داریم که من را از برخی از همنشینیها پرهیز میدهد، یک مورد پرهیز از حضور در برخی مکانها است که در نظریه ساترلند نیست. امام علی(ع) نیز الگوهایی را برای همنشینی معرفی میکند که اگر به آنها تمایل نشان دهیم من انسان را به سمت کنترل رفتارها سوق میدهند تا شهروند مطلوبی شوم یا این که به سمت انحراف کشیده شوم، مجموعه این دو که عنوان نهایی از آن استخراج میشود، این است که با توجه به این گزارههایی که ناظر بر پرهیز دادن از حضور در برخی از مکانهایی است که میفهمیم که میتوانم به سمت انحراف کشیده شوم یا خیر.
فولادی گفت: ضمنا جملاتی در نهجالبلاغه وجود دارد که فراتر از نظریه همنشینی است و آن هم پرهیز از برخی روحیات است، نظریه همنشینی لزوما انصراف دارد به اینکه با کسی در تعامل اجتماعی نشست و برخاست داشته باشم و کسی را دوست خود بگیریم، اما اگر با برخی از روحیات، خود را عجین کردیم، مثلا حسود و بخیل بودیم، این بخل و حسد و … کم کم شخصیت ما را به سمتی میبرد که ما حسود میشویم، برخی روحیات، شخصیتی از من میسازد که در صحنه اجتماعی آن را نشان میدهم.
این استاد دانشگاه بیان کرد: در پرداخت به موضوع اجتماعی در یک نگاه علمی نظریهای به نام همنشینی داریم، اما در مراجعه به نهجالبلاغه میبینیم که چه گزارههای قابل اصطیادی در آن وجود دارد که در عین حال که آن ادبیات را پوشش میدهد، فراتر از آن را نیز در بر دارد، البته این نگاه بنده به این معنا نیست که ادبیاتی را از فضای علمی بگیریم و نهجالبلاغه را بر آن بخورانیم و یا تحمیل کنیم، بلکه نگاه من این است که این حوزه ادبیاتی علوم انسانی به معنای اعم آن، یک نوع نگاه من را صیقلیتر و تخصصیتر میکند تا با نهجالبلاغه مواجهه بهتری داشته باشم.
وی در ادامه افزود: در جامعه خود و در جامعه علمی، این فضا و این ادبیات به ما کمک کند که در این متنی که دست نخورده باقی مانده است بهتر مواجه شدیم، چون در سطح حوزه و دانشگاه نگاه به نهجالبلاغه مانند نگاه به خود حضرات معصومان(ع) است تا این که بخواهیم نسخه درمانی از آنها بگیریم، در قالب کلمات موجز، امام علی(ع) کلمات گستردهای را ارائه میکنند، اما این که این منظرها را استخراج کنیم، اینطور نبوده است.
فولادی گفت: یکی از کارهایی که از بنده منتشر شده با عنوان «مجازات آخرین راه کار در کنترل انحرافات اجتماعی» است که البته این عنوان حاصل تحمیل بر نهجالبلاغه نبوده بلکه در بررسیهای بنده مشخص شده که ۱۳۱۰ عنوان گزاره در این زمینه داریم که بیش از ۱۲۰۰ عنوان در مورد رویکردهای پیشگیرانه است و مابقی آنها در مورد رویکردهای درمانی است که ۱۷ گزاره در مورد مجازات است، آن وقت در حوزه کنش عینی حکومتی، خود مجازات اولین راه کار کنترلی است. اگرچه شناخت ما نسبت به گزارههای نهجالبلاغه دقیق است که چرا این واژه را آورده و منظور امام(ع) چه بوده است، اما با اشراف بر این حوزه واژگانی استفادههای قابل کاربرد در زمینه اجتماعی و فردی را میتوانیم استخراج کنیم.
در ادامه این نشست علمی نوبت به سخنرانی مصطفی دلشاد تهرانی، از اساتید نهجالبلاغه و پژوهشگر این حوزه رسید، وی در ابتدا بیان کرد: نهجالبلاغه به معنای راه روشن بلاغت است، اما تنها این نیست، بلکه راه روشن اخلاق و تربیت، راه روشن سیاست و حکومت و مدیریت، راه روشن تاریخشناسی، راه روشن زیست انسانی، مسلمانی و ایمانی هم هست، لذا در رویکرد به نهجالبلاغه خیلی خوب است که بپرسیم که چگونه باید وارد این کتاب شویم.
وی تصریح کرد: کسانی که میخواهند مطالعه جدی داشته باشند، بهتر است که سه چیز مد نظر آنها باشد، اول این که خود این کتاب را بشناسند که هر چه بهتر بشناسیم از آن بهتر استفاده میکنیم، کسی که با سبک این کتاب آشنا نباشد گرفتار دشواریهایی در رویکرد فهم میشود، دوم این که بدانیم این کتاب چه فرصتهایی را در اختیار ما قرار میدهد، اشارهای به گوشهای از این فرصتها شد و خوب است که بدانیم در یک نگاه کلان، این کتاب چه فرصتی را برای ما در جهت مطالعه، تحقیق و آموزش و زندگی قرار میدهد و سوم هم این است که به این توجه کنیم که در معرض چه آسیبهایی قرار داریم.
دلشاد تهرانی بیان کرد: آن وقت اگر کسی خواست مطالعات عمیق و نظریهپردازی در نهجالبلاغه داشته باشد که هنوز افقهای بسیار زیاد و بکری باقی مانده، لازم است با یک بحثی به نام «روش شناسی رویکرد علمی به نهجالبلاغه»، آشنا باشد، اگر بخواهم در یک عبارت کوتاه بگویم که نهجالبلاغه حاوی چه مباحثی است و مجموعه مباحث آن را به صورت فشرده دستهبندی کنم، تقریبا همه مطالب آن در پنج حوزه اساسی تقسیم میشود که قابل مطالعه است و این پنج حوزه عبارت از آزادی، اخلاق، حقوق، قانون و عدالت هستند.
وی در ادامه افزود: البته در معنای وسیع آن که مثلا آزادی، یعنی آزادی معنوی و …، اخلاق نه در معنای ارسطویی و نه در معنایی که در غرب مطرح است، بلکه اخلاق به معنای وسیع آن، حقوق در معنای گسترده که شامل تربیت و مسائل سیاسی و … هم میشود، قانون نیز مجموعه بایدها و نبایدها را شامل میشود و عدالت نیز در معنای گسترده آن که امام(ع) میگوید.
دلشاد تهرانی گفت: امام چهار سال و نه ماه حکومت کرده و قدری که جلو رفته به وسیله مدیریت خود فقر را تقریبا برچیده است، در خطبه ۸۷ فرموده است به وسیله عدالتم بر شما لباس عافیت پوشانیدم، امام(ع) روزی که حاکم شده سخنی دارد و میفرماید به هر طرف که میخواهید نگاه کنید، آیا جز فقیری میبینید که با فقر دست و پنجه نرم میکند و جز مسرفی که اسراف میکند؟ اما با مدل عدالت خود کاری کرد که میگوید هیچ کس در کوفه روز خود را آغاز نمیکند، مگر این که در رفاه است، پایینترین مردم از نظر وضع اجتماعی و کار، نان گندم میخورند، خانه و سرپناه دارند.
وی در ادامه افزود: شیخ طوسی در تهذیب آورده است که امیرالمومنین(ع)، تا چه حد در حکومت با همه دشواریها موفق بوده است، البته آنچه میخواسته نشده است، و دو گروه در طول تاریخ تلاش کرند بگویند امام کاری نکرد و در حکومت او فقط جنگ بوده است و نه اقدامات تمدنی و …، این دو گروه عبارت از معاویه و پیروان او و بیعرضگان تاریخ یعنی کسانی که عرضه مدیریت نداشتند هستند.
دلشاد تهرانی بیان کرد: شیخ طوسی میگوید امام(ع) در خیابان میرفت، با برخی از همراهانی که گویا مسئولان امر بودند، دید که مردی تکدیگری میکند، فرمود: «ما هذا»، این چه بساطی است؟ گفتند این مرد نصرانی است و ما مسلمان فقیر نداریم، حضرت بیشتر برآشفت که این فرد امروز که پیر شده باید تکدیگری کند، فرمود: باید از بیتالمال تامین شود، اما اگر اینگونه نمونهها زیاد بود اینطور عکسالعمل نشان نمیداد، اگر سر چهار راه بچههای کار را میدید اینطور سخن نمیگفت، لذا باید اراده کرد و از مدل نهجالبلاغه استفاده کرد.
وی در ادامه افزود: در نهجالبلاغه سخنی داریم که مربوط به شوریدن مردم علیه عثمان است، به سمت امام(ع) رفتند و گفتند شما با خلیفه سخن بگویید، امام نزد خلیفه رفت و با خلیفه سخن گفت، عثمان متاثر شد و پرسید که اگر بخواهم اوضاع را اصلاح کنم چقدر زمان میخواهد؟ چون عمده نابسامانیها حاصل دو چیز بود، بر سر کار گماردن انسانهای دست ناپاک و غارتگر و دوم بذل و بخشش داراییهای عمومی، اما حضرت به عثمان فرمود که در مدینه برای اصلاح امور، تو اراده کن زمان نمیخواهد، بیرون از مدینه هم تا زمانی که فرمان تو برسد طول میکشد. آن که در رویکرد به نهجالبلاغه است، اراده است که بخواهیم و برویم و بیابیم و وارد زندگی خود کنیم و البته به دیگران حواله نکنیم و از خود آغاز کنیم.
این پژوهشگر نهجالبلاغه بیان کرد: برای این که به درستی وارد نهجالبلاغه شویم و این پنج بحث را بدانیم، میخواهم چند جملهای را به عنوان اخلاقمداری بگویم که دید ما به این مسائل آشنا شود. اما قبل از آن نکتهای را در مورد سبک نهجالبلاغه بگویم، سبک این کتاب چند ویژگی دارد که باید آنها را بشناسیم، اول این که این متن گزینشی است، نهجالبلاغه گزیدهای از مطالب امام(ع) است، وقتی میخواهیم کار تحقیقی کنیم، توجه کنیم که در برخی از مباحث باید خانواده حدیث را در نهجالبلاغه ببینیم، دوم صحت صدوری است، شریف رضی که جمع کرده، به نظر خود آنچه آورده در انتساب به امام(ع) تردیدی نیست، این نظر او است، اما نظر ما چنین نیست، علمای ما در مواردی تردید میکنند در عبارت نهجالبلاغه و باید بدانیم کدام موارد قابل انتساب به امام(ع) نیست که تعدادشان کم است، اما مواردی را نیز داریم که قطعا از امام نیست.
دلشاد تهرانی گفت: سومین مورد ارسال حدیثی است، شریف رضی مطالب نهجالبلاغه را مرسل آورده است جز در ۱۷ مورد که به غیر از این تعداد مطلبی در مورد سند نیست و هیچ مطلبی در نهجالبلاغه سند متصل ندارد، البته بعدها اسناد آن گردآوری شده، اما شریف رضی این کار را نکرده و به درستی هم انجام نداده است، چون مقام و شان کار او چنین اقتضایی را نداشته است و حدود برای ۲۵ درصد از مطالب نهجالبلاغه سند پیدا نکردهایم.
وی در ادامه افزود: چهارم بلاغت محوری است که با نگاه زیباشناسانه و ادیبانه جمع آوری شده است، شریف رضی با محور بلاغت گردآوری کرده است، پنجم جامعنگری است که این کتاب جامع است و بسیاری از مسائل که بشر نیاز دارد را در بر دارد، ششم غنای محتوایی است که مطالب نهجالبلاغه بسیار غنی است و هفتم ناپیوستگی تاریخی است و سبب شده که گاهی که کم هم نیست، چنین عمل کرده که یک تکه از یک خطبه را برداشته و به هم چسبانده است و ناآگاهی به این امر در مواردی ما را دچار مشکل میکند که باید اینها را بدانیم.
دلشاد تهرانی گفت: نکته دیگری که اشاره میکنم این است که میتوان به سه روش نهجالبلاغه را مطالعه کنیم، اول، روش ترتیبی است که از اول آغاز کنیم، مزیت این روش این است که با همه نهجالبلاغه آشنا میشویم، ولی زمان زیادی میخواهد، روش دوم، تجزیهای است که مشکل زمان را حل کرد، که در واقع یک تکه را جدا کنیم، اما این روش اشراف به دیگر سخنان را میگیرد، روش سومی ابداع شد که مشکل دو روش قبلی را حل کرد که موضوعی است، خانواده حدیث نهجالبلاغه را ببینیم و همه را استخراج کنیم، نه سازماندهی که از بیرون تحمیل شود و تحلیل محتوا کنیم.
وی بیان کرد: البته در معرض هشت آسیب نیز قرار داریم، اول، مطلق انگاری است که تصور کنیم که بلا استثنا هر چه در این کتاب است از امام(ع) است، دوم کامل پنداری است که در همه مباحث کامل است، گاهی یک چیزی مد میشود میخواهند در نهجالبلاغه آن را پیدا کنند، سوم سادهنگری است که تامل نکنیم و مسئله را نبینیم، چهارم سبک ناشناسی است که سبک آن را ندانیم، پنجم ساختار ناشناسی است و ندانیم که چه ساختاری دارد و تقدم و تاخر آن چگونه است، ششم زبان ناآگاهی است، و دانستن ادبیات عرب برای فهم این کتاب کافی نیست، هفتم نسخه ناشناسی است، نسخههای چاپی در اختیار ما در موارد متعدد غلط دارد و باید با نسخههای خطی نهجالبلاغه نیز آشنا باشیم و هشتم روش نادانی است، اگر روش مطالعه و روش تحقیق و روش نقد متن را ندانیم در کارهای جدی آسیب خواهیم دید.
دلشاد تهرانی در ادامه به جنبه اخلاق در نهجالبلاغه پرداخت بیان کرد: مسائل با اخلاق مداری درست میشود و ریشه همه نابسامانیها در بی اخلاقی است، ابن ابیالحدید در پایان حکمتها متممی آورده که مستدرکی است و خواسته هزار مورد حکمت تکمیلی آورد که ۹۹۸ مورد آن رسیده است، میگوید فقدان ادب و اخلاق، سبب و علت و ریشه هر شر و فسادی است، ما بیش از هر چیز باید به اخلاق توجه کنیم، اما محصور به آنچه گفته شده نگردد، بلکه اخلاق به معنای وسیع خود یعنی در حوزههای اقتصادی و … مد نظر است.
وی تصریح کرد: چند عبارت را اشاره میکنم که ببینید نگاه امام(ع) به اخلاق چگونه است، در حکمت ۲۲۹ فرمود که انسان که به سمت قناعت در اخلاق آراسته باشد برای او کافی است، او همه امکانات را دارد، دولتمند است و اخلاق نیکو دارد که این فرد در واقع همه نعمات را در بر دارد، در آموزههای دیگر امام(ع)، شبیه این عبارت را فراوان داریم که ایشان توجه به اخلاق و خطر بی اخلاقی دادهاند، در خطبه ۱۷۶ میگویند، بپرهیزید از شکستن اخلاق نیکو و دگرگون کردن آن به اخلاق بد و جالب این است که در خطبه ۲۸ تعبیر حضرت این است که بیشترین نگرانی من از بی اخلاقیها است، لذا اگر بخواهیم، دغدغه امام را بیابیم و در مقابل این پرسش خود را قرار دهیم که نگرانی امام چه بود باید به این سخنان توجه کنیم، که البته این اخلاق را باید توسعه دهیم.
دلشاد تهرانی بیان کرد: امام در یکی از نامههای خود بیانی دارند که قابل تامل است و فرمودهاند بدانید آن تاسف و غصه من این است سرپرستی این امت به دست نابخردان و فاجران بیفتد، اگر اینطور شود داراییهای عمومی را بین خود دست به دست میکنند و بندگان خدا را به بردگی میگیرند و به ضعف میکشانند و مانند برده با آنها برخورد میکنند و انسانهای صالح و شایسته را دشمن میگیرند.
وی در ادامه افزود: این اخلاق است که باید به آن توجه شود که نسبت به آنها هشدار داده است، یک مسئله اساسی در آموزههای ایشان وجود دارد و آن این است که اگر قرار باشد که ما در زندگی و کار و … بر یک چیز بایستیم و عقب نشینی نکنیم آن چیست؟ پاسخ امام(ع) این است که بر یک چیز تعصب بورزید، فقط اخلاق، در خطبه ۱۹۲ فرمودهاند که اگر چارهای نیست که تعصب بورزید، پس تعصب ورزیدن شما بر ویژگیهای بزرگوارانه اخلاقی و بر افعال و کردار ستوده باشد، اخلاق را وسیع دیدهاند و در ادامه ۱۰ مسئله اخلاقی را میگویند که عبارت از این موارد هستند، یک حفظ جوار، که حقوق شهروندی است، دو، وفای به عهد، سه دنبال نیکی بودن، چهار مقابله با تکبر، پنج هر فضیلتی را بگیرید، شش پس زدن تجاوز و ستمگری، هفت قتل را بزرگ بدانید، هشت مدارا کردن و انصاف با مردم، نُه فرو بردن خشمها و دَه اجتناب از فساد و تباهی.
دلشاد تهرانی بیان کرد: امام(ع) میفرمایند خودم بهترین الگوی اخلاق هستم، من پرچم ایمان را در برابر شما بر افراشتهام و جایزها و ناجایزها را به شما آموختم و از عدالتم بر تن شما لباس عافیت پوشاندم و با سخنم معروف را و اخلاق را برای شما مفروش کردم و از جانب خودم بزرگواری اخلاقی را به شما نشان دادم، در خطبه ۱۷۵ میگویند، به چیزی شما را امر نکردم مگر این که خودم عمل کردم و از چیزی نهی نکردم مگر این که خودم هم آن کار را انجام ندادم.
وی در ادامه افزود: برای فهمیدن اخلاق در عمل ایشان باید بزنگاههای اخلاق را بشناسیم که این بزنگاهها میتواند عبارت از سیاست باشد که تهدیدگاه اخلاق است، قدرت و مکنت و رویارویی با دشمنان، که وقتی در مقابل دشمن است از اخلاق عبور میکند، یا فرضا وقتی در بحران قرار میگیرید، اینها اخلاق را به راحتی منزوی میکند.
دلشاد تهرانی گفت: امام(ع) با اصرار مردم حکومت را قبول کرد، امام(ع) برنامههای حکومت را فرمود، از جمله این که در خطبه ۱۶ نهجالبلاغه آمده است که، من در گرو آن چیزی هستم که میگویم، یعنی وعدهای که عمل نکند نمیدهد و میرسد به این جا که به خدا قسم به اندازه سر سوزن چیزی را پنهان نمیکنم به غیر از اسرار جنگی را، در واقع اختلاس و دزدی پشت درهای پنهان است، اگر دیوارهای بتنی برداشته شود و برای مردم همه چیز شفاف شود، فسادی پیدا نمیشود و امام(ع) میفرمایند من هیچ نوع دروغی نخواهم گفت، دروغ مصلحتی و مدیریتی و به نفع نظام و … در حکومت امام(ع) هرگز وجود ندارد، دروغی از او گفته نشد و در روایت آمده که نشانه شیعه این است که دروغ نمیگوید. این اخلاق امیر مومنان است.
انتهای پیام/