به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، انقلاب اسلامی یکی از بزرگ ترین رخدادهای سیاسی ـ اجتماعی نیمه دوم قرن بیستم به حساب می آید که آثار شگرفی در ابعاد گوناگون بر جای گذاشته است. بی شک انقلاب اسلامی دستاوردهای خرد و کلانی را داشته است که از جمله مهمترین و شاید مهمترین دستاورد انقلاب اسلامی، تأسیس نظام جمهوری اسلامی و مهمترین رسالت جمهوری اسلامی نیز بازتولید اهداف انقلاب اسلامی است. بلاشک جمهوری اسلامی، دارای فرصتهای مهم و هم چالشهای اساسی است که لازم است با تشریح آنها، آینده پیش رو تبیین گردد. در گفتگو با دکتر فرزاد چهان بین دارای دکترای مطالعات انقلاب اسلامی، استاد دانشگاه شاهد و معاون مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا به بررسی چالشها و امیدهای پیش روی جمهوری اسلامی پرداختیم که اکنون متن آن پیش روی شماست.
*آقای دکتر! چه نسبتی میان انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی وجود دارد؟
تحلیل ما از آینده انقلاب اسلامی ایران نسبت مستقیم با تعریف ما از انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی و رابطه آن دو دارد. بر این اساس سه فرض را می توان مطرح کرد:
فرض اول: نظام جمهوری اسلامی متکفل تحقق اهداف انقلاب اسلامی است.
فرض دوم: انقلاب اسلامی تمام شده و یک نظام تاسیس شده است و لازم است مانند یک نظام سیاسی متعارف و نه انقلابی عمل کند. در این فرض گروهی هستند که بیان می کنند باید سیاستهای اعلامی، انقلابی باشد اما سیاستهای اعمالی، پراگماتیک و عملگرایانه باشد.
فرض سوم: گروهی نیز معتقدند که حتی شعارها نیز نباید انقلابی باشد و این شعارها موجب به مخاطره افتادن نظم جهانی می گردد.
جز با نگاه اول، ارتباط بین حلقه انقلاب اسلامی و حلقات بعدی، بی معنا می گردد. بی شک انقلاب اسلامی دستاورد های خرد و کلانی را داشته است که از جمله مهمترین و شاید مهمترین دستاورد انقلاب اسلامی، تاسیس نظام جمهوری اسلامی است و مهمترین رسالت جمهوری اسلامی نیز بازتولید اهداف انقلاب اسلامی است. نگاهی به اصول قانون اساسی به وضوح حاکی از این امر است.
*هندسه عمومی جمهوری اسلامی چگونه شکل گرفت؟
در مرحله نظام اسلامی که از ۱۲فروردین ۱۳۵۸آغاز و تا ۱۳آذر۱۳۵۸ادامه می یابد شاکله کلی و هندسه عمومی جمهوری اسلامی شکل می گیرد. در این صورت بندی عمومی، یک سری ارکان غیر قابل تغییر و یک سری اجزای قابل تغییر وجود دارد که می تواند در گذر زمان مورد تغییر و بازنگری قرار گیرد. ارکان غیر قابل تغییر در اصل ۱۷۶مورد اشاره قرار گرفتند. تغییر در آنها به معنای تغییر در جمهوری اسلامی است. غیر از این، هندسه عمومی به این معناست که قانون اساسی به اجمال است و اجزای آن نیازمند تفصیل می باشد.
به عنوان نمونه در اصل ۴ اشاره شده است که همه قوانین می باید ابتنای بر اسلام داشته باشد. در اصل ۹۶ از شورای نگهبان خواسته شده که عدم تغایر مصوبات مجلس شورای اسلامی با شرع مقدس و قانون اساسی را بسنجد. پرواضح است که عدم تغایر با ابتنا دو چیز است: عدم تغایر، کف و ابتنا سقف می باشد. مرحله ابتنا در قانون اساسی، نیازمند نظریه پردازی است و این همان حلقه اتصال مرحله دولت اسلامی با مرحله نظام اسلامی است.
*چه نیازی به استقرار حکومت اسلامی بود. آیا با برقراری حکومتهای دیگر امکان برآورده شدن خواسته هایی مردم وجود نداشت؟
احکام دین مبین اسلام خود در برگیرنده ابعاد فردی و اجتماعی است و روشن است که برای اجرای احکام دین اسلام الزاماً باید نهاد و یا سازمانی شکل گیرد تا با اجرای قوانین و احکام اجتماعی اسلام در جامعه علاوه بر نظم دادن به امورات جاری مردم، جهتگیری جامعه را نیز به سمت کمال و تقرب الهی رهنمون سازد. وجوب برخی از احکام اجتماعی از سوی خداوند و دستور به اجرا و عملی نمودن آن توسط مسلمانان؛ مانند احکام قضاوت، حدود، امر به معروف و نهی از منکر، انفال و … نشان دهنده این است که جوامع اسلامی برای انجام واجبات خویش باید اقدامات لازم را برای زمینه اجرای احکام فراهم آورند و با تشکیل حکومت، عملاً به سمت گسترش و جاری ساختن دستورات الهی بروند. این تکلیفی است که بر عهده هر مسلمانی قرار گرفته است.
امام خمینی(ره) در لزوم تشکیل حکومت اسلامی میفرماید: «احکام اسلامی اعم از قوانین اقتصادی، سیاسی و حقوق تا روز قیامت باقی و لازم الاجرا است، هیچیک از احکام الهی نسخ نشده، از بین نرفته است. این بقا و دوام همیشگی احکام، نظامی را ایجاب میکند که اعتبار و سیادت این احکام را تضمین کرده، عهده دار اجرای آنها شود؛ چه اجرای احکام الهی جز از ره گذر برپایی حکومت اسلامی امکان پذیر نیست. در غیر این صورت، جامعه مسلماً به سوی هرج و مرج رفته، اختلال و بینظمی بر همه امور آن مستولی خواهد شد.»
مقام معظم رهبری نیز در این باره می فرمایند: «مرحوم سید قطب در یکى از نوشته هایش حرفى دارد که من از چهل سال قبل یا شاید بیشتر که این حرف را دیدم، دائماً در ذهن من هست. او می گوید اگر طرفداران و داعیان اسلام – مضمون حرف این است. حالا جزئیات حرف چون خیلى قدیم دیدم، یادم نیست – به جاى نوشتن این همه کتاب، به جاى این همه تبلیغات، به جاى این همه سخنرانى، اداره این همه مسجد، یک کار براى ترویج اسلام بکنند، آن کار از همهى این کارها تأثیرش بیشتر است. و آن اینکه در گوشهاى از دنیا – به ذهنم است میگوید در یک جزیرهاى دور افتادهاى – یک حکومت اسلامى تشکیل بدهند؛ نفس تشکیل یک حکومت اسلامى در گوشهاى از این دنیاى بزرگ اثرش از هزاران کتاب، هزاران سخنرانى، هزاران مطلب نکتهدار در ترویج دین، بیشتر است. ما این را امتحان کردیم. نظام اسلامى وقتى تشکیل شد، فریاد اسلام وقتى از حلقوم آن مرد بزرگ و شجاع و بىنظیر خارج شد؛ امام بزرگوار ما – که هیچ شخصیتى از این شخصیتهاى مصلح اسلامى تاریخمان را با او نمی توانیم قیاس کنیم.»
ایشان در فراز دیگری با اشاره به اهمیت تشکیل حکومت می فرمایند: «در فضای نظام غیردینی، انسان اگر خیلی هنر کند، فقط می تواند به وظایف فردی خود عمل کند، که آن وظایف فردی دینی هم در آن شرایط تأثیر لازم را نمیگذارد؛ یعنی آن تعالی و نورانیّت لازم را به وجود نمی آورد؛ بخش مهمّی از آن هدر میرود – طبیعی است که فضای محیط بر انسان، با محتویات ذهن انسان اصطکاکی دارد – و بخشی از آن اثر میکند. این حدّاکثر چیزی است که در نظامی که دین حاکمیت ندارد و مجاری امور در دست دین خدا و قانون الهی نیست، گیر انسان می آید.»
قائلین به دین حداقلی، با محصور کردن دین در سعادت آخرتی، منکر دخالت و حضور دین در عرصه اجتماع، سیاست واقتصاد و… هستند .در نگاه دوم به دین، دنیا و آخرت را نمیتوان از یکدیگر جدا کرد؛ آخرت چیزی جز تجلی حقایق دنیا نیست. از منظر اسلام، راه رسیدن به معنویت و سعادت و اهداف آخرتی، از زندگی دنیایی مردم عبور میکند. اسلام دنیای مردم را آباد میکند؛ گرچه آبادی دنیا هدف نهایی نیست. هدف نهایی عبارت است از اینکه انسانها در زندگی دنیوی از معیشت شایسته و مناسب، از آسودگی و امنیت خاطر و از آزادی فکر و اندیشه برخوردار باشند و از این طریق به سمت تعالی و فتوح معنوی و اُخروی حرکت کنند، لذا علی(ع) فقر را بزرگ ترین مرگ می دانند.
امام خمینی (ره) در همین رابطه می فرمایند: «اسلام از اول ظهورش گرفتار دشمنانی خودخواه و سرکشانی عنانگسیخته» در جامعه بود، و خود دارای «سیستم» و نظام خاص اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی بوده است که برای تمامی ابعاد و شئون زندگی فردی و اجتماعی قوانین خاصی وضع کرده است و دارد، جز آن را برای سعادت جامعه نمیپذیرد. مذهب اسلام همزمان با اینکه به انسان میگوید که خدا را عبادت کن و چگونه عبادت کن به او میگوید: چگونه زندگی کن و «روابط» خود را با سایر انسانها باید چگونه تنظیم کنی و حتی «جامعهی اسلامی» با «سایر جوامع» باید چگونه روابطی را برقرار نماید».
از منظر امام خمینی (ره)، اسلام تمامش سیاست است: «اسلام این نیست. واللَّه اسلام تمامش سیاست است. اسلام را بد معرفی کردهاند. سیاست مُدُن از اسلام سرچشمه میگیرد. من از آن آخوندها نیستم که در اینجا بنشینم و تسبیح دست بگیرم؛ من پاپ نیستم که فقط روزهای یکشنبه مراسمی انجام دهم و بقیه اوقات برای خودم سلطانی باشم و به امور دیگر کاری نداشته باشم. پایگاه استقلال اسلامی اینجاست.»
ایشان می فرمایند از آنجا که انسان دارای سه لایه عقلی، قلبی و ظاهری است و بعد عقلی نیازمند کمال، بعد اخلاقی نیازمند تربیت و بعد ظاهری او نیازمند عمل است، دستورات انبیا نیز می باید ناظر بر هرسه بعد باشد. نگاه ایشان به دین، کاملاً جامع و منطبق بر لایه ای ساختاری وجود انسان و نیازهای بشر است، از این رو ایشان هم به فلسفه و عرفان که مربوط به بعد عقلی و روحی انسان است اهمیت میدهند، هم به اخلاق و تربیت که مربوط به بعد میانی وجود انسان است و هم به فقه و ظواهر شرع و از هیچ کدام به نفع دیگری عقب نمی نشینند. بر این اساس و با توجه به چنین دین شناسی منظومه ای و سیستمی ، سیاست جایگاه برجسته ای در تحقق دین می یابد. به عبارتی میتوان گفت، سیاست، مهندسی بعد ظاهری زندگی انسان، یعنی لایه ظاهری وجود بشر را بر عهده دارد. از این رو نفی سیاست به معنای نفی اسلام است.
*مهمترین نیازهای جمهوری اسلامی چیست؟
آنچه برای جمهوری اسلامی حیاتی است، تولید فکر و نظریه است. به تعبیر رهبری نگاه اجتهادی و عالمانه به عرصههای گوناگون از علوم انسانی تا نظام تعلیم و تربیت رسمی، از اقتصاد و بانکداری تا رسانههای مدرن و هنر سینما، از لوازم مهم دولت سازی اسلامی است. انقلاب اسلامی به مثابه جدولی است که خانههای خالی زیادی دارد و این خانههای خالی باید دانه دانه پر شود.
ما چون در موضع منتقد هستیم،راحت اظهار نظر می کنیم اما نمیتوانیم پیشبینی کنیم که اگر خودمان در مسند قرار بگیریم واقعا چه تئوری و نظریهای برای اداره امور داریم! رهبری نظریهپردازی در همه جریانات اداره یک ملت و کشور را مسئله مهمی میدانند. اگر علمای دینی این کار را نکنند نظریههای غیردینی جایگزین میشود چرا که هیچ نظام و مجموعهای نمیتواند در خلا مدیریت کند.
مگر میشود به دولت بگوئید که حرکت نکنید تا من تولید نظریه کنم؟ کشور هم که در خلا نمیتواند اداره شود، هیچ مجموعهای در خلا نمیتواند مدیریت کند. اما اگر نظریه مادی شد در آن صورت مدیران هم برهمین اساس تربیت میشوند و آنوقت این مدیر در راس اقتصاد و سیاست و امنیت و… قرار میگیرد. پس مهمترین کاری که ما باید انجام دهیم تولید فکر و نظریه است. یعنی در کنار اینکه حاکمیت به وظایف ذاتی خود عمل می کند یک عدهای باید در این زمینهها فعال باشند و در عرصه اقتصاد و سیاست و… تولید فکر و نظریه کنند. یکی از مسایل مهم در همین جا مطرح می گردد و آن مفهوم شناسی علم دینی و مناسبات آن با علوم انسانی غربی است.
دومین نکته بعد از تولید فکر، کاربست الگو در عرصه زندگی است، یعنی این فکر عینیت پیدا کند و امتداد اجتماعی بیابد.. نکته اینجا است که یکباره نمیتوانیم بگوییم من ایده دارم و با این ایده میخواهم کشور را اداره کنم؟ روشنفکران در مشروطه حجم عظیمی عقبه تئوریک از بلژیک و فرانسه داشتند، اما علمای ما هنوز در حال تولید بودند و تجربه حکومتی نداشتند. اما از طرفی در دوران مشروطه تلاشهای مهمی شد و یکی از خیانتهایی که روشنفکران غربی کردند این بود که این حرکت را در نطفه خفه کردند. درحالیکه الگوی بومی داشت از آن تولید میشد. از عدالتخانه خامی که در مهاجرت صغری داریم به مجلسی که در مهاجرت کبری در قم مطرح میشود می رسیم.اینها زمین تا آسمان با هم فرق میکند. اینجا ساختار و نهاد پیشنهاد کردند و مبتنی بر فهم دین بود. متأسفانه اجازه ندادند اینها رشد کنند. به هر حال غرب نظریه آماده ای داشت و روی میز گذاشت لذا برای همین آن تیمی که قرار شد قانون اساسی را بنویسند یکی از ویژگیهایش این بود که زبان بلد باشد. چون میخواست ترجمه کند.
مسئله این است که وقتی شما ایده ای میدهید این ایده باید آرامآرام و به طور طبیعی رشد کند. برخی از ماها احساس میکنیم که اگر اجازه بدهند ما میتوانیم کشور را اداره کنیم و بقیه نمیتوانند.رهبری درباره جهاد سازندگی میگویند که این کار ابتد از خود جوانان شروع شد، جوانان دانشجو و دانشآموز آمدند و این کار را کردند. در سال ۷۹ گزارش این حرکت زیبا و پرشکوه به ما رسید و منجر به تشکیل بسیج سازندگی شد. این موضوع دقیقا همانند جهاد سازندگی در اوایل انقلاب است. میگویند آنجا هم ابتدا جوانان شروع کردند و خودشان در روستاها مشغول خدمتگذاری شدند. امام بزرگوار با فرمان بسیج سازندگی اینها را تشویق کرد. به عبارتی این الگویی که دارید یک جایی انجام میشود و کاربست خرد پیدا میکند، بعد اگر جا افتاد علیرغم دشمنیها آرام آرام خود جای خود را باز میکند.
به نظر من کسانی که دغدغهمند هستند نباید اولویتها را گم کنند. به تعبیر مقام معظم رهبری مسئله ما فقط انتخابات نشود؛ انتخابات هم مهم است اما از آن مهمتر تولید فکر و نظریه هست.رهبری اذعان داشتند که امام به بنده فرمودند که بالاخره جنگ به سرانجام میرساند، حواس ها به دانشگاهها باشد. جنگ که تمام شد چه کسانی رفتند مسئولیت گرفتند؟ دغدغه مندان به جبهه رفته بودند و کسانی که به خارج از کشور رفته بودند و درس خواندند،وقتی برگشتند مسئول شدند. نمیخواهم بگویم جبهه نمیرفتند، ولی باید حواسمان باشد که یک عدهای باید در این حوزهها وارد شوند. مثلا فرض کنید اگر کشور ما را با خاک یکسان کردند، فردا که دوباره ساختیم چه کسانی میخواهند مسئولیت بگیرند؟ با چه تئوری میخواهیم جامعه را اداره کنید؟
*به نظر شما مشکل فعلی جامعه ما در چیست؟
مشکل اساسی جامعه ما در حال حاضر سیاستزدگی است؛ یعنی هر مسئله و موضوع از منظر سیاسی تحلیل میشود و این روند اجازه نمیدهد که گفتوگو شکل بگیرد. ما نیاز داریم که یک جریانی پیگیر همین مسئله باشد تا گفتوگو شکل گیرد و حرف زده شود.
نمیتوان گفت من کامل حق دارم. شما میبینید که خیلی مواقع اصلاحطلبان و اصولگرایان به هم نزدیک میشوند. گفتوگو یعنی همین! الان چه کار میتوان کرد که هم رشد اقتصادی بالا برود و هم تورم پائین باشد؟ چرا جمهوری اسلامی نتوانسته است؟ مگر میشود یکی را فدای دیگری کرد؟ رشد بالا و تورم بالا داشت. کنترل تورم پدر رشد را درآورده است. چه کار باید کرد؟چگونه می توان هم زن شان اجتماعی داشته باشد و هم خانواده، بالنده باشد. به نظر جای این مباحث در دانشگاه و حوزه علمیه است که واقعا روی این بحث تمرکز کنند. دانشگاه و حوزه باید به جایگاه اصلی خود بازگردد. امام فرمودند منشا سعادت و شقاوت یک ملت دانشگاه است. رهبری گفتند دانشگاه موتور محرکه است. تا دانشگاه و حوزه اصلاح نشود و تا بازنگردند به کارهایی که وظیفه دارند انجام دهند، جامعه ما اصلاح نمیشود.
بالاخره این دولتمرد از حوزه و دانشگاه بیرون میآید، از کوچه و بازار که نمیآید. اگر مناسبات را در دانشگاه و حوزه اصلاح کنیم سرریز این اقدام در جهت دولت اسلامی خواهد بود، ولو با یک فاصله زمانی هم باشد .«الناس علی دین ملوکهم»، ملوک فقط پادشاه نیست، به تعبیر رهبری «ملوک» شامل نخبگان جامعه میشود. سرریز فکری نخبگان است که به جامعه میآید، لذا جمعبندی بنده این است چیزی که در این میان میتواند به ما کمک کند اصلاح دانشگاه و حوزه است.
*چه چالشهایی پیش روی جمهوری اسلامی قرار دارد؟
تقسیم بندی که از چالشهای جمهوری اسلامی ایران بیان می کنم، حاصل تتبع و تامل حقیر است. چالش در اینجا به معنای موقعیتی هست که در بطن خود هم دارای فرصت و هم تهدید است. نوع مواجهه با این چالشها می تواند موجب بالفعل شدن فرصتها و یا تهدیدها گردد. بخش مهمی از چالشها منهای بینش تمدنی قابل فهم نیست.
الف- چالشهای فکری پارادایمی:
بخش مهمی از چالشها که در عرصه اقتصادی، سیاسی، علمی و فناوری و فرهنگی با آن رو به رو هستیم به تعبیری ناشی از ماهیت انقلاب اسلامی است که به دنبال طرح ریزی مدل جدیدی از زندگی است که مبتنی بر مختصات بومی است، مانند :
چالش توسعه و عدالت
چالش زن،اشتغال و خانواده
چالش دین و سیاست
چالش رشد اقتصادی و سازندگی اخلاقی
چالش آزادی و امنیت
چالش احزاب و تلاش برای قدرت
چالش جمهوریت و اسلامیت
ب- چالشهای موقعیتی:
برخی از چالشها ناشی از موقعیت جغرافیایی است؛ انقلاب اسلامی در ایران رخ داده است. در یکی از مهمترین موقعیت های جغرافیای سیاسی جهان، منطقه ای که در مجموع دارای بیشترین ذخائر گاز و نفت جهان است. از طرف شمال و جنوب به دریا راه دارد و در قلب خاورمیانه قرار گرفته است. تنگه هرمز مؤلفه دیگری است که این معادله را پیچیده می کند. به هر حال ایران هم بخواهد موضع بی طرفی بگیرد قدرتهای بزرگ اجازه نمی دهند. مسأله فلسطین، حزب الله لبنان، عراق، سوریه و… ناشی از موقعیت این منطقه است و لذا این چالشها اجتناب ناپذیرند. موقعیت ایران ابرقدرتها را به آن حساس می کند. مثلا اگر در کشوری مانند بنگلادش انقلابی با مختصات انقلاب ایران رخ می داد با آن کاری نداشتند.
ج- چالشهای مدیریتی:
برخی از چالش ها ناشی از روندهای مدیریتی است و ضعف مدیریت و یا نسپردن کارها به متخصصین امر و یا عدم بهره گیری از تجارب دیگران در حل مسائل است.
د- چالش های وضعیتی:
برخی دیگر از چالش ها ناشی از وضعیت پیچیده فرهنگی، سیاسی و تاریخی جامعه ایران است.
ه- چالشهای ساختاری:
برخی دیگر از چالشها ناشی از ساختار است مانند ساختار بانکی،ساختار قانونگذاری و….
و- چالش ناشی از دشمنی
جمهوری اسلامی بر اساس آنچه گفته شد دشمنان زیادی دارد که دشمنی خود را در قالب های سخت و نرم اعمال کرده و می کنند و از این طریق مزاحمتهایی ایجاد می کنند.
سه مرحله در شکل گیری تمدنها عبارتند از: تولید، بسط، تکثیر. پس از دو مرحله تولید (فکر) و بسط (عینیت یافتگی)، این نور که در گوشه ای از جهان درخشیدن گرفته در بستری طبیعی در جهان بشریت تلألو مییابد و تکثیر می گردد. جالب آنکه در دو مرحله اول و دوم به خاطر حجم بالای چالشها و مشکلات، چنین گمانی نمی رود که این الگو بتواند حالتی فرا وطنی بیابد.
به عنوان نمونه به انقلاب فرانسه اشاره می گردد. انقلاب فرانسه باعث میشود مدرنیته به یک تثبیت در واحد ملی برسد و تأثیر تمدنیاین انقلاب، تأثیر جهانی گردد. این انقلاب به لحاظ تمدنی به قدری تأثیرگذار و الهامبخش است که اعلامیه بیانیه انقلابفرانسه حدود ۲۰۰ سال بعد، منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد میشود، منشور حقوق بشری که از آن، بالغ بر ۱۵ کنوانسیون بینالمللی استخراج شدهاست و این خود تأثیرات بسیار بالایی بر گسترش چتر مدرنیته در جهان داشته است، چه تأثیر تمدنی بالاتر از این میتواند باشد؟
این در حالی است که بعد از انقلاب فرانسه، وضعیت هرج و مرج در فرانسه افزایش پیدا میکند، کشتار،ترور، قتل، خشونت و همهی اینها رو به تزاید میگذارد، استبداد بیشتر میشود و تحولات اجتماعی فرانسه در واکنش طبیعی، شکل نفی سیاسی انقلاب را به خود میگیرد، تا جایی که «میستر» با باریکبینی تام بیان میدارد که «انقلاب فرانسه دارای کیفیتی اهریمنی است که آن را از هر چیزی که تاکنون دیدهایم یا هر چیزی که از این پس محتمل است ببینیم متمایز میسازد»، اما ۵۰ سال بعد، ۷۰ سال بعد کمکم ثمرههای انقلاب مشاهده میشود.
انتهای پیام/