| امروز پنج شنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

محمدحسين بياتی:


مهمترین آفت علوم انسانی آن است که به فضاهای انتزاعی کشیده شود

رئیس دانشگاه عدالت ابراز کرد: علوم انسانی باید نگاهش همواره به این باشدکه مباحثی که در فضای آکادمیک مطرح می شود کدام گره یا مشکل جامعه را می تواند مرتفع کند.

به گزارش پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از شبستان، دانشگاه عدالت، مرکزی غیردولتی و غیرانتفاعی است که همسو با سند جامع علمی کشور و به منظور احیای فرهنگ و تمدن اسلامی – ایرانی با اهتمام آیت الله هاشمی شاهرودی، پس از طی مراحل قانونی در سال ۱۳۹۱ به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسیده است، از مهمترین اهداف تاسیس دانشگاه عدالت می توان به تقویت ارتباط بین حوزه و دانشگاه، بومی سازی علوم انسانی، توسعه پژوهش های بنیادی و کاربردی به منظور نظریه پردازی در رشته های مختلف علوم و معارف اسلامی، دستیابی به علم بومی (ایرانی ـ اسلامی) با نگاه انتقادی ـ علمی به نظریه های ترجمه ای در زمینه های علوم انسانی و نیز تلاش در راستای نشر فرهنگ اسلامی و معارف اهل بیت(ع) اشاره کرد.

دانشگاه عدالت، فعالیت خود را با پذیرش دانشجو در چهار رشته دکترای علوم اقتصادی، حقوق خصوصی، حقوق جزا و جرم شناسی، و فقه و مبانی حقوق اسلامی آغاز کرده و اکنون حدود ۷۰۰ دانشجو در مقاطع تحصیلات تکمیلی دارد . این دانشگاه از دو طریق آزمون سراسری ویژه دانشجویان و امتحان داخلی ویژه طلبه هایی که در سطح ۳ حوزه باشند، دانشجو می پذیرد.

با توجه به آنکه چند سالی است تحول علوم انسانی و بومی سازی آن دغدغه رهبر معظم انقلاب است و بارها از مساله تقلیدی بودن و رکود علوم انسانی ابراز نگرانی کرده اند اما متاسفانه تولید علوم در این زمینه تاکنون آنگونه که شایسته است، محقق نشده، از این رو، و در بررسی ضرورت تحول در حوزه علوم انسانی گفت وگویی با حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمدحسین بیاتی، رئیس دانشگاه عدالت داشته ایم که در ادامه بخش دوم و پایانی آن را می خوانید:

*علم همواره قدرت زا است، آیا علوم انسانی نیز در ایران چنین توانایی را دارد؟

امیرالمومنین (ع) می فرمایند: «العلم سلطان» که بیانگر رابطه علم و قدرت است یعنی علم سلطنت است و قدرت و کمال را به همراه می آورد و امروزه نیز جوامعی که پیشرفته نامیده می شوند، به جهت موفقیت های علمی در بقیه ابعاد هم پیشرفت کرده اند و شرایط همانند دوره باستان که گفته می شد امپراطوری روم به جهت موفقیت نظامی غلبه پیدا کرده، نیست البته حتی در دوره های گذشته نیز شاید به همین دلایل علمی موفقیت هایی حاصل می شده است لذا مشاهده می شود، آن تمدن ها و ملت هایی که علم محور نبوده اند همانند امپراطوری روم، از بین رفته اند یعنی اتکاء بر قوه نظامی صرف و کارهای وحشی گری که در آن دوران وجود داشته است، نهایتا نتوانست یک تمدن اصیل ایجاد کند تا در همه ابعاد حرف برای گفتن، داشته باشد.

اما در دوران معاصر آن ملت هایی موفق تر هستند که برای هر عرصه ای اعم از سیاست، اقتصاد، فرهنگ و … در زمان لازم، برنامه ریزی بر پایه علم داشته باشند و براین اساس در آن زمینه ای که دارای برنامه ریزی علمی هستند، سکاندار هم خواهند بود.

امروز در دنیای مجازی، اطلاعات همه افراد به راحتی در اختیار شرکت هایی قرار می گیرد که موتورهای جستجو و یا شبکه های اجتماعی را طراحی کردند و این خود یک قدرت و عامل قدرت زا محسوب می شود، بطور مثال براساس اطلاعات یک رایانه و مطالب موتور جستجوی گوگل، شخصیت یک فرد را براساس واژه های جستجو شده، شناسایی می کنند. افرادی که در شبکه های اجتماعی مختلف حضور دارند با رضایت کامل و طیب خاطر، تمام اطلاعات خود را در اختیار کسانی قرار می دهند که این شبکه ها را طراحی علمی کردند.

رابطه علم و قدرت یک بحث عقلایی است و اگر روایت امیرالمومنین امام علی (ع) نبود، مشخص بود، اگر هر فردی با نقشه کشی و طراحی عالمانه در هر عرصه ای وارد شود، نهایتاً برنده آن خواهد بود و این مهم در مقابل روزمرگی، انفعال و جایگزینی امور احساسی به جای برنامه ریزی های بلندمدت کردن است.

در علوم انسانی نیز همین گونه است و اگر نظام اقتصادی یا نظام سیاسی عالمانه طراحی شود، سلطنت و قدرت نیز به همراه خواهد آورد.

اگر انسان مومن با صفت ایمان خود، علم را از کتاب و سنت گرفت و از سرچشمه وحی غنی شد، نتیجه اش می شود، «اَنتُمُ الاَعلَونَ اِن کُنتُم مُؤمِنین».

*چرا علوم انسانی در کشور ما ناظر به نیازها نیست و تولیدات در این عرصه، برطرف کننده نیازها و مشکلات کشور نیست؟

مهمترین آفت علوم انسانی آن است که به فضاهای انتزاعی کشیده می شود در حالی که علوم انسانی باید نگاهش همواره به این باشد، مباحثی که در فضای آکادمیک مطرح می شود کدام گره یا مشکل جامعه را می تواند، مرتفع کند؛ بخش بسیاری از این مشکل فرهنگی است و در کشور ما در بسیاری از مواقع عالمان علوم انسانی در فلسفه و دیگر رشته ها احساس می کنند، اگر به این نکته بپردازند که این بحث چه فایده ای دارد، این مهم موجب تنزل علم می شود، در حالی که اینگونه نیست و می توان عالم بود و در فضای تحلیل های ذهنی و فلسفی بسیار در اوج و قله بود اما از ثمره بحث ها نیز مشکلی از مشکلات انسان ها را برطرف کرد.

این تفاوت را در فلسفه غرب و فلسفه اسلامی معاصر مشاهده می کنید، در فلسفه غرب چه محض یا مضاف همانند فلسفه حقوق، بطور جدی تر این بحث پررنگ است و این مباحث موجب تنزل سطح علم نیست بلکه بسیار هم قوی و غنی به آن پرداخته می شود و ناظر به حل مشکل بیرونی است، در حالی که در بسیاری از مواقع ذهنیت در جامعه ما به گونه ای است که اگر از جامعه صحبت کنم گویی ساحت علمی را تنزل داده ام و یا سطح علمی خود را پایین آورده ام.

این در حالی است که روایات ما ظرفیت های بسیار بالایی در این زمینه دارد و همواره پناه میبریم به خدا از علمی که بی فایده است «اللهم انّی اعوذُ بک من علمٍ لاینفعُ»، این خود نشان می دهد که آن ذهنیت غلط است و اینکه فکر کنیم علم برای علم موضوعیت دارد اینگونه نیست زیرا اگر علم سودی برای دنیا یا آخرت و یا هر دو نداشته باشد، بی فایده است و اینکه صرفا چون علم است، خوب و مفید است حتی اگر نافع نباشد، روایت و فرهنگ اسلامی آن را رد کرده اند.

انتهای پیام/

کد خبر : 30906
تاريخ ثبت خبر : 7 مهر 1395
ساعت بارگزاری خبر : 10:34
برچسب‌ها:, , , , ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)