| امروز سه شنبه, ۴ اردیبهشت , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

یادداشت؛


مفهوم عدالت در هرمنوتیک انقلاب اسلامی

رهیافت تاریخی انقلاب به رهیافتی عصری تبدیل شد و مفهوم انقلاب اسلامی در پارادایمی از اسلام، عدالت و آزادی به معنای ایجابی آن شکل یافت.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، مهدی کریمی پژوهشگر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و دانشجوی دکتری فلسفه اسلامی در یادداشتی نوشت: انقلاب به‌ مثابه یک متن خوانشی از خود را تبیین می‌کند که جامعه در ذهن بینا جمعی‌اش این خوانش را به نفع آرمان‌ها و آرزوهای گمشده خود مصادره می‌کند. انقلاب سال ۵۷ نه‌ فقط یک کنش اجتماعی و شورش مدنی بلکه یک متن مقدس برای انسانی است که حوصله‌اش از چکامه‌های مادی‌گرایی سرآمدِ و پای در راهی می‌گذارد تا بتواند آن آرزوهای برباد رفته خود را در عرصه‌های مادی و معنوی بیابد. از این‌ رو انقلاب اسلامی نه در زمینه‌ای ملی که در ساحتی فراملی، منطقه‌ای و جهانی به وقوع پیوست. چرا که هیچ جامعه‌ای را نمی‌توان در ساحتی جدا از دیگر اعضای جامعه جهانی تعریف کرد. جهان چنان یک متن بزرگ و جوامع بشری به‌مثابه پاراگراف‌ها و جملاتی از این متن گسترده‌اند و صدر و ذیل این متن بهم پیوسته و دارای شبکه‌ای از معانی و مفاهیم است.

در این شبکه گسترده از مفاهیم، انقلاب اسلامی به‌مثابه یک مفهوم و نه‌فقط یک آرمان شکل یافت. این مفهوم پیش‌ازاین هم برای بشریت شناخته‌شده بود. چراکه در مصر، ایران و برخی دیگر کشورها حرکت‌های تجدد خواهانه دینی که لباس سنت به معنای منفی آن یا همان ارتجاع را از تن برون کرده و لباس تجدد بر تن کرده بودند، سابقه‌ای دیرینه داشت؛ اما این حرکت‌های اصلاحی هرگز آن‌قدر رسا نشد که بتواند به گوش جهانیان برسد صرف‌نظر از آنکه بتواند خود را به‌مثابه مفهوم یا شبکه‌ای از مفاهیم در دل عصر خویش جای دهد. اما با ظهور انقلاب اسلامی، رهیافت‌های تاریخی از اسلام متجدد مجال بروز و ظهور یافت و آن اندیشه‌ای که پیش‌ از این در کنج دانشکده‌ها، حوزه‌ها، حسینیه‌ها، مساجد و گاه در اندیشه آزاد اندیشانی چون سید قطب به نجوا تکرار می‌شد، این بار بر بالای مأذنه‌ها به فریاد درآمد و این نبود مگر همان تحقق مفهوم انقلاب اسلامی در زمینه و زمانه‌ای که چون شبکه‌‌ای گسترده و در پازلی که گویا کسی آن را به‌دقت چیده تا در زمانی ثمرآفرین شود.

رهیافت تاریخی انقلاب به رهیافتی عصری تبدیل شد و مفهوم انقلاب اسلامی در پارادایمی از اسلام، عدالت و آزادی به معنای ایجابی آن شکل یافت. از این میان از جهت اهمیتی که مفهوم عدالت دارا است در این مجال به بررسی آن در ساختار متن انقلاب اسلامی و ره‌آورد این مفهوم و آنچه برای تحقق آن بعدازاین نیاز است می‌پردازیم. رئالیسم مفهوم یعنی واقع‌گرایی مفهوم نه‌فقط بدان معنا که مفهوم واقع‌نما است بلکه علاوه بر آن بدان معنی که مفهوم واقع ساز نیز هست. مفهوم بر این اساس ماهیتی سیال و غیرثابت ناآرام و در عین پیوستگی، گسستگی دارد که در فرآیندی هزاران ساله تحقق می‌باید. آفریده می‌شود، نو به نو می‌شود و در این صیرورت دائم حقیقت ناآرام آن شکل می‌یابد. مفهوم که در قرآن از آن به کلمه یاد می‌شود، هرگز از رشد بازنمی‌ماند، ایستایی ندارد و به‌جایی ختم نمی‌شود. هر مفهوم مسیری نامحدود از نامحدودها را طی می‌کند و در این شدن‌ها پیاپی به بالندگی و تحقق نائل می‌شود. در صیرورت معانی سه معیار همواره در خصوص هر معنایی وجود دارد، پیوستگی صیرورت های حادث با معانی قدیم، گسستگی و نو به نو شدن و تحول معانی به واسطه رهیافت‌های جدید و همبستگی معانی با یک‌دیگر و تأثیر و تأثر بر یکدیگر.

مفهوم عدالت نیز از این قاعده مستثنا نیست، مفهوم عدالت با طی مسیری طولانی در دوران حیات زبانی و عینی خود از پیچ‌وخم‌های زیادی عبور کرد و در این صیرورت و شدن‌های پیاپی به عصر انقلاب اسلامی رسید. در این نوشتار نمی‌خواهیم به رهیافت تاریخی این مفهوم بپرداریم بلکه قصد داریم صیرورت و شکل‌گیری مفهوم عدالت را در جهان جدید و به‌ویژه در جامعه ایرانی و در عصر انقلاب اسلامی بررسی کنیم. بررسی این فرآیند می‌تواند عمق این مفهوم و جایگاه والای آن را در متن انقلاب نشان دهد. مفهوم عدالت در صیرورت جدید خود و برای تحقق در متن انقلاب به خوانشی نو نیاز داشت. این خوانش محقق شد و در تحقق آن چند عامل دخالت داشت. اولاً خوانش جدید عدالت وابسته بود به خوانشی که امام رضوان الله علیه از اسلام سیاسی داشت، متن اسلام در نظرگاه امام با تحقق اسلام سیاسی محقق می‌شد. ثانیاً خوانشی که مردم از انقلاب، اسلام و امام داشتند. ثالثا خوانشی که روشنفکران و عالمان آگاه از اسلام و تفکر اجتماعی اسلام داشتند. این هر سه خوانش هرکدام به‌نوبه خود علتی بود درتحقق متنی که وجود آن وابسته به خوانش و تأویل آن وابسته به درکی بود که از آن مفاهیم وجود داشت. أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ وَ مَثَلُ کَلِمَهٍ خَبیثَهٍ کَشَجَرَهٍ خَبیثَهٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ (ابراهیم ۲۴ و ۲۶)

انقلاب اسلامی نه در زمینه‌ای ملی که در ساحتی فراملی، منطقه‌ای و جهانی به وقوع پیوست. چرا که هیچ جامعه‌ای را نمی‌توان در ساحتی جدا از دیگر اعضای جامعه جهانی تعریف کرد

خوانش امام از اسلام تعیین جایگاه عدالت در این خوانش

مفهوم عدالت در این سه خوانش، نقش محوری داشت. و می‌توان گفت غایت و هدف در هرکدام خوانش‌ها مذکور، تحقق مفهوم عدالت بود.  عدالت بدین معنا دیگر یک مفهوم ثابت، غیرفعال و جامد نیست که خود را بر هر متنی تحمیل کند بلکه مفهومی سیال، اکتیو و پویا است که خود منشأ تحقق متن‌های جدید می‌شود. در خوانش امام از اسلام، عناصری چون سعادت ابدی، مفهوم ولایت فقیه، استقلال، استکبارستیزی در همه ابعاد آن، تمسک به سیره رسول خدا و ائمه معصومین در اسلام اجتماعی و عدالت اسلامی و ازاین‌دست مفاهیم، مفاهیمی است که امام رضوان الله علیه خوانش خود از اسلام را بر آن منطبق می‌کند.

در نظرگاه امام همه اسلام به‌مثابه یک کل نگریسته می‌شود و پیوستگی میان اجزای این کل است که دست فقیه را در تصرفات علمی و توجه به مقاصد شریعت و خروج از جمود فتوایی باز می‌گذارد، بی آن‌که از قواعد فقهی وسلوک فقاهتی خارج شود. امام کل‌نگری و جامع بینی را در عرصه فتوا لازمه فقاهت می‌داند و بی‌توجهی به جامعیت اسلام و پیوستگی عناصر دین با یکدیگر را مخالف سیره پیشوایان دینی می‌داند. این خوانش از دین، خوانشی جدید از دین و فقاهت بود که تا پیش‌ازاین سابقه بروز و ظهور چندانی نداشت. به جنبه‌های اجتماعی اسلام یا بی‌توجهی می‌شد و یا در فضایی تصوری مسائلی طرح می‌شد که هرگز موضوع نمی‌یافت.

تحقق مفهوم اسلام سیاسی بدین معنا هنر امام و خوانش او از اسلام بود که در آثار برخی فقهای پیش از او نیز به‌ندرت دیده می‌شد. ظهور امام در حوزه‌ای که درزمانی با شدیدترین بایکوت‌ها مواجه بود بیشتر شبیه یک معجزه می‌ماند، و شاید این معجزه از جهت اضطراری بود که نهاد دینی جامعه ما بدان گرفتار شده بود، اضطراری که ناشی از ستم‌هایی بود که بعد از مشروطه و تلاش‌های ناموفق اجتماعی، از سوی حاکمان بر حوزه‌های دینی و انقلابی روا می‌شد. در اینجا نمی‌خواهم به ابعاد اجتماعی یا ریشه‌های تاریخی این حرکت بپردازم، اما سخن در این است، هر اضطرار یا پیش‌زمینه‌ای که تحقق‌بخش انقلاب بود، ظهور امام به‌مثابه یک رهبر اجتماعی مفهوم عدالت را در متن انقلاب عمق بخشید و توانست با خوانش نظام ساز از اسلام حکومتی مفهومی نو در عصر عدالت خواهانِ جدید با توجه به خاستگاه مدنی این عصر بیافریند. بی‌شک در این نوشتار سخن در میزان پایبندی به مفاهیم ارزشمندی چون عدالت یا آزادی در گستره مفاهیم انقلابی نیست بلکه سخن در اصل تحقق این مفاهیم در متن انقلاب و توجه به هرمنوتیک انقلاب از حیث این مفاهیم است.

خوانش امام از انقلاب خوانشی اسلامی بود و خوانش او از اسلام خوانشی انقلابی. امام نه انقلاب را منهای اسلام می‌دید و نه اسلام را منهای انقلاب، ازاین‌رو به بازتعریف اعتراض مدنی و جنبش اجتماعی در ساحت اسلام پرداخت و جمهوریت را که مفهومی مدنی است در چینشی از مفاهیم دینی مطرح ساخت این نوع نگاه که همان نگاه مشروطه مشروعه را در ذهن تداعی می‌کند. لباس معاصرت پوشیدن بر تن سنت دینی به معنای ایجابی آن است. بدین معنا اسلام در نگاه امام پویا، به‌روز و در حال نو شدن است، چنانکه همه مفاهیم دینی نیز چنین است. در برخی روایات آمده است، قرآن را چنان بخوان که گویا بر تو نازل‌شده است. این یعنی همان معاصرت در مفاهیم دینی، یعنی نو به نو شدن، و دائم در حال تحول بودن.

منظومه فکری امام مبتنی بر عناصر هستی شناسانه از کل نظام هستی بود، این هستی‌شناسی که در نگاه صدرالمتألهین تبلور یافت با نگاه وجودی به همه خلقت جایی برای عدم در نظام تکوین نمی‌گذارد و با خالی کردن معرفت خود از ماهیات یعنی اعدام هستی‌نما کل نظام آفرینش را به‌صورت یک کل می‌بیند، کلی که صدر تا ذیل آن را وجود پر کرده است. امام در سیر من الخلق الی الحق از تکثرات موجود در عالم جسمانی و کلمه‌های سفلا فاصله می‌گیرد و به سمت کلمه واحده علیا حرکت می‌کند در این خوانش خود را در مقابل یک عنصر وحدت‌آفرین و کثرت شکن می‌بیند و فقط در مقابل او سر تعظیم فرود می‌آورد.

سپس سیری من الحق الی الحق دارد و با خوانشی نو از عرفان عملی مراتب کمال را طی می‌کند و آنگاه در مقام رسولی که گویا رسالتی ناب را از بعد تکلیفی خود به ارمغان آورده بر جامعه و حکومت و عصر خویش خروج می‌کند، اما خروجی که نه‌فقط یک چالش اجتماعی، یک حرکت اصلاحی یا رهبری یک جنبش مردمی است، بلکه حرکتی است از حق به‌سوی خلق، و دعوتی است به سمت مبدأ آفرینش برای تحقق همه فضائل و ویژگی‌های بارز انسانی، آن‌هم در سطحی جهانی و به ابعاد تاریخی و جغرافیایی بشر امروز و با زبان معاصری که انسان معاصر آن را می‌فهمد. بدین ترتیب امام نه‌تنها یک اندیشنده یا نظریه‌پرداز حوزه علوم اسلامی است بلکه او تحقق کلمه است. انما المسیح عیسی بن مریم رسول الله و کلمته، چنانکه همه انبیاء، اوصیاء، شهداء و اهل ایمانی که زندگی و آرمان خود را خالصانه در خدمت خداوند قرار داده اند، مظهر اسمی از اسماء الهی شده و کلمه شده اند. وَ تَمَّتْ کلمَه رَبِّکَ صِدْقًا وَ عَدْلًا  لَّا مُبَدِّلَ لِکلمَاتِهِ  وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیم.(۱۱۵ انعام)

بدین قرار، امام را در متن انقلاب کلمه می‌بینیم، کلمه‌ای الهی که مفاهیم عمیق دینی و الهی چون عدالت در ذیل آن تحقق می‌یابد. او خود مجری خوانشی نو از عدالت بر اساس موازین دینی می‌شود. این خوانش متناسب با محتوای مفهومی و نظریه‌ای فقه جواهری و عرفان اسلامی است. عدالت در هرمنوتیک متن انقلاب با قرائت امام پذیرفته می‌شود، قرائتی که مبتنی بر خوانش او از نظریه اسلام سیاسی و نظریه ولایت‌فقیه و دیدگاهِ توانایی و قابلیت و بلکه لزوم ورود دین در عرصه‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است.

خوانش مردم از اسلام

بخش دیگری از متن انقلاب خوانشی است که مردم از اسلام داشتند، این خوانش به‌شدت متحول و درحال دگر گونی بوده و هست. هر بخشی از مردم بر اساس رویکردهای عقیدتی، روانی و اجتماعی به‌صورت موقت یا همیشگی به دنبال قرائتی خاص از دین و حوزه‌های مربوط بدان شده‌اند. گاه دین به‌مثابه زینه المجالس ظهور یافته و گاه دریچه‌ای برای پناه‌جویی بشر معاصر در شدت‌ها و سختی‌ها و گاه دین به‌عنوان نسخه‌ای برای شفای دردهای فردی و اجتماعی انسانیت معرفی شده است. نزاع نگاه حداقلی و حداکثری به دین، نزاعی آشنا در طول تاریخ و به‌ویژه در تاریخ معاصر است.

انقلاب اسلامی را به‌مثابه یک فرآیند می‌بینیم و نه یک وضعیت، در این فرآیند صیروت و شدن‌های مدام انقلاب در شکل درونی و بیرونی پیوسته ادامه دارد

اما امام با ایجاد مفهوم امت اسلامی و سعی در تحقق این کلمه، رابطه‌ای عرفانی از نوع رابطه امام و امت را ایجاد کرد. بر این اساس با تحقق رهبری اندیشمندانه و عقلائی نگاه‌های متکثر اجتماعی را به سمت اجماعی محصّل برد تا با تحقق مفهوم امت و هم‌بستگی آن با مفهوم ولایت و نه حکومت، نهاد متکثر جامعه را به سمت وحدت و اتحادی همدلانه پیش برد. در این نگاه دین ردای کثرت از تن بیرون کرد و با تکیه بر مفاهیم الهی و قرآنی خواستار تحقق کلمه عدل، قسط و دیگر کلمه‌های قرآنی شد. همسو با جهان‌بینی الهی و تحقق مفهوم امام و امت، خوانش مردم از انقلاب نیز تغییر یافت. خوانشی که در ابتدای امر، مبهم و کلی بود الگوی معرفتی امام را پذیرفت و به سمت تحقق مفهوم آزادی، استقلال و عدالت در ساختار مفاهیم دینی شد. ازاین‌رو دیگر نه آزادی آرمانی مطلق بود، بلکه آزادی در شبکه مفاهیم ارزشمندی که در قالب اندیشه‌های امام و یارانش تبیین می‌شد، ارزشمند تلقی می‌شد.

آزادی از آن حیث که می‌توانست، مبتنی بر رویکردهای دینی زمینه‌ای فراهم آورد تا تحقق مفاهیم توحیدی در متن انقلاب اسلامی صورت گیرد. عدالت نیز در این قاموس ترجمان یافت، عدالت که در ذیل آن مفاهیمی چون برابری، آزادی، احسان، انفاق و دیگر مفاهیم دارای ارزش معنوی قرار داشت، در این متن خود موضوع تلاش‌هایی شد که پیش ازآن بدان توجهی صورت نمی‌گرفت. در این مقیاس عدالت دیگر نه فقط یک آرمان اجتماعی ساده در توزیع مواهب و فرصت‌ها بلکه بالاتر از آن به‌عنوان شبکه‌ای گسترده از مفاهیم ارزشمند بازتعریف شد که در ذیل مفهوم قسط و عدل قرار می‌گرفتند. بدین ترتیب خوانشی از عدالت که در جامعه آن روز ایران بر اساس نگاهی صرفاً اجتماعی و محدود به عدالت توزیعی شکل یافته بود، به عدالتی با خوانشی دینی تبدیل شد. و تحقق مفهوم عدالت بدین معنا و بر اساس آموزه‌های دینی که مبتنی بر اصولی اساسی چون برابری، انصاف، رعایت حقوق، ایثار و دیگر مفاهیم بنیادین بود، بازتعریف شد.

در این نوشتار انقلاب اسلامی را به‌مثابه یک فرآیند می‌بینیم و نه یک وضعیت، در این فرآیند صیروت و شدن‌های مدام انقلاب در شکل درونی و بیرونی پیوسته ادامه دارد. تحقق مفاهیم و نو به نو شدن‌ها و لباس علیا و سفلا پوشیدن مفاهیم نیز  ادامه دارد. مطرح شدن یک مفهوم و نگرش خاصی نسبت به آن به معنای تحقق آن مفهوم نیست، بلکه تحقق مفهوم و کلمه شدن آن زمانی است که آن مفهوم در همه ابعاد اجتماعی و فردی جریان یابد که البته چنین جریان یافتن مطلقی نیز ناممکن است، پس تحقق تمام‌عیار مفهوم به معنای کامل آن ناممکن است. اما حرکت جامعه اسلامی و سیر پویای آن به سمت تحقق هر چه بیشتر کلمه علیا و مفاهیم دارای ارزش در همه سطوح فردی و اجتماعی است و حذف کلمه خبیثه و کلمه سفلا از ساحت‌های فردی و اجتماعی. وَ جَعَلَ کَلِمَهَ الَّذینَ کَفَرُوا السُّفْلى‏ وَ کَلِمَهُ اللَّهِ هِیَ الْعُلْیا وَ اللَّهُ عَزیزٌ حَکیم‏(40 توبه)

خوانش مسئولین و جناح‌های سیاسی‌ از اسلام و انقلاب

از منظری دیگر خوانش مسئولین  و جریان‌های سیاسی از اسلام و انقلاب محل توجه قرار می‌گیرد. در این خوانش گرچه نمی‌توان یکپارچگی در خوانش دینی یا غیر دینی از انقلاب را در میان جریان‌های مختلف سیاسی مشاهده کرد اما وقتی به توجه نهادهای دارای مسئولیت به مقوله حفظ شرایط موجود و آرامش نسبی از سویی و نگرش سود محوری در برخی از جریان‌های سیاسی از سوی دیگر توجه می‌کنیم، در می‌یابیم که نگرش سازمانی در تحقق مفاهیم انقلابی یا نگرش جناحی برای تحقق مفاهیم اسلامی و انقلابی چندان موفق نبوده است.

گرچه نمی‌توان حکمی عمومی کرد اما نگرش‌های جناحی و خاستگاه‌های سیاسی که رشد و تعالی سیاسی-اجتماعی خود را در مرکز توجه قرار می‌دهند. بیشتر از آنکه زمان و انرژی خود را صرف تحقق مفاهیمی چون عدالت، مهرورزی، ایثار، خدمت و دیگر مفاهیم بنیادین دینی نمایند به مفاهیمی چون سود، منافع سیاسی، موفقیت‌های جناحی و از این قبیل مفاهیم می‌پردازند. از این رو به جای تمرکز و توجه بر کلمه علیا، کلمه سفلا را برگزیده و راه را، یا بر تحقق مفاهیم الهی و انسانی می‌بندند و یا سیر تحقق آن مفاهیم را به تعویق می‌اندازند.

تغییر نگرش بنیادین در ترجیح کلمه سفلا بر علیا، آخرت محوری به جای دنیا محوری و باز تعریف شبکه معانی الهی در متن اجتماع، سبب خوانشی الهی از متن انقلاب اسلامی می‌گردد و این متن را در جامعه معاصر محقق می‌کند و هرگونه بازگشت از این سیر مسیر ما را در تحقق متن معاصر انقلاب با چالش مواجه خواهد ساخت. بی‌شک هرگونه اندیشه و عملی که از سوی نهادهای مسئول در جهت تحقق کلمه علیا صورت می‌پذیرد، چون مرهمی بر زخم‌های کهنه انقلاب و اسلام قرار می‌گیرد و رشد و بالندگی را در تحقق کلمه حق سبب می‌شود.

انتهای پیام/

کد خبر : 61688
تاريخ ثبت خبر : 17 بهمن 1396
ساعت بارگزاری خبر : 09:54
برچسب‌ها:, ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)