به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، رساله دکتری رشته فلسفه تطبیقی با عنوان «نفس از دیدگاه حکمت متعالیه و عرفان اسلامی» توسط مصطفی عزیزی علویجه نگاشته شده است.
صادق لاریجانی، یدالله یزدان پناه و عباس شاهرودی، استاد راهنما، استاد مشاور این پایاننامه در سال ۸۹ در دانشگاه قم، مرکز تربیت مدرس دانشگاه قم، بودند.
چکیده این پایاننامه در ادامه میآید:
یکی از مباحث مهم در گستره عرفان عملی «معرفت شهودی نفس» است. منظور از «معرفت» در عنوان مذکور شناخت حضوری نفس به خود و مراتب مثالی و عقلی و فراعقلی خود است.
این معرفت حضوری و شهودی در مرتبه کاملتری از سنخ «علم به علم» و التفات و توجه حضوری به حضور مراتب نفس نزد خویش است. در این رساله نخست دیدگاه صدر المتألهین پیرامون «معرفت نفس» و مراتب آن باز پژوهی و بررسیشده است؛ سپس دیدگاه عرفان اسلامی مطرحشده و میان آن دو مقایسه و تطبیقی صورت گرفته است.
ملاصدرا در پرتو مبانی و بنیانهای حکمت متعالیه همچون: اصالت وجود، تشکیک وجود، جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء بودن نفس، تجرد مثالی و عقلی و فراعقلی نفس، اتحاد عاقل به معقول، حرکت جوهری نفس، به تبیین نظری معرفت نفس میپردازد و تصریح مینماید که معرفت حضوری به نفس و مراتب آن جز در پرتو سلوک و مجاهدت و مراقبت و ذکر و فکر امکانپذیر نیست.
او انسان را نمونه کاملی از جهان تکوین دانسته و معتقد به تطابق انسان بهعنوان جهان صغیر و عالم هستی بهعنوان جهان کبیر است؛ همه عوالم و مراتب هستی اعم از مادی و مثالی و عقلی و فراعقلی در انسان گنجاندهشده است، برخی از آنها در انسان به فعلیت و شکوفایی رسیده و برخی از آن مراتب بهصورت بالقوه و استعداد است و بایستی در پرتو حرکت جوهری نفس و مجاهدت و سلوک عملی و علمی به فعلیت برسد. صدرالمتألهین یک تبیین نظری دیگری از معرفت حضوری نفس ارائه میدهد؛ وی بر این باور است که:
الف- از یکسو «علم» در همه اقسام حضوری و حصولی از سنخ وجود بلکه عین وجود است.
ب- چنانکه جهل به دو نوع بسیط و مرکب تقسیم میشود؛ «علم» نیز به دو قسم «بسیط» و «مرکب» منقسم میگردد. منظور از علم مرکب همان «علم به علم» است.
ج- موجودات امکانی عین ربط و فقر و وابستگی به خداوند هستند بلکه آنها حیثیتی جز ربط و فقر به واجب تعالی ندارند. بر این اساس نگاه به موجودات بدون نظر و توجه به مقوم و هستیبخش آنها نگاهی باطل و غیرواقعبینانه است.
بنابراین ازآنجاییکه حقیقت و هویت نفس از سنخ علم و آگاهی است و از سوی دیگری چنین نفسی عین ربط و وابستگی بهحق تعالی است؛ سالک میتواند در پرتو مجاهدت علمی و عملی، فقر وجودی خود را شهود کرده و در پرتو آن مقوم و هستیبخش خود را نیز به شهود بنشیند و این معرفت حضوری از سنخ «علم به علم» است؛ نه علم بسیط. عرفان اسلامی نیز با تکیهبر مبانی خاص خود مانند: «وحدت شخصی وجود»، «تجلی»، «فناء فی الله» به تبیین نظری «معرفت شهودی نفس» میپردازد.
در این نوشتار پس از برجسته نمودن و ایضاح مبانی عرفانی «معرفت نفس» به ذکر دیدگاهها و نظریات برخی از اهل معرفت همچون «عز الدین نسفی»، «أفضل الدین کاشانی»، «ملکی تبریزی»، «علامه طباطبایی» پرداخته شده است. علت اصلی در مطرح نمودن دیدگاههای این چهار اندیشمند عارف این است که اولاً آنها در کتابهای خود موضوع «معرفت شهودی نفس» را بهطور ویژه و مبسوط بیان نموده و ابعاد و زوایای دقیق بحث را برجسته و تبیین کردهاند؛ و ثانیاً این بزرگان راهکارهای عملی و سلوکی دستیابی به معرفت نفس و موانع و مراحل موجود در آن را بهطور آشکار در اختیار رهپویان آن قرار میدهد.
عرفان اسلامی با تکیه بر دو مفهوم کلیدی «مطلق» و «مقید» معرفت نفس را تبیین میکند. نفس انسانی تعین و مظهر حقیقه الحقایق یا آن وجود مطلق الهی است. معرفت حضوری به نفس درگرو تابش انوار تجلی حضرت حق بر دل و ضمیر سالک است.
تجلی حقیقت مطلق در نفس سالک مستلزم فنای از قیود و تعینات است. سالک در پرتو دریافت نور تجلی برحسب استعدادش، به مقام فناء فی الله – اعم از فناء فعلی، صفاتی و ذاتی – رسیده و به «بقاء بعد الفناء» دست مییابد.
در پایان در سه زمینه؛ «مبانی و مفروضات»، «اصل نظریه»، «پیامدها و آثار»، میان دو دیدگاه حکمت متعالیه و عرفان اسلامی مقایسه و سنجشی صورت گرفته است.
در این رساله نیز به تبیین ملازمه معرفت نفس و معرفت رب پرداخته شده و به پنج تقریر از این ملازمه اشاره گردیده است: تقریر «مظهریت»، «عینیت»، «مشابهت»، «افتقار»، «اوصاف و خصلتها».
همچنین در ادامه پیامدها و آثار علمی و عملی معرفت نفس و عوامل و موانع دستیابی به آن ذکر گردیده است.
انتهای پیام/