| امروز جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

رضا لک‌زایی در گفتگو با طلیعه:


معارف اهل‌بیت(ع) و قرآن را با نگاه تمدنی فهم و ارائه کنیم

رضا لک زایی گفت: لازم است که به معارف اهل بیت علیهم السلام و معارف قرآن توأمان توجه کنیم و آن معارف را با نگاه تمدنی فهم و ارائه کنیم.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، رضا لک‏‌زایی، پژوهشگر پژوهشگاه بین المللی جامعه المصطفی(ص) معتقد است: الگویی که قرآن برای ما معرفی می ‏کند، پیامبر اعظم حضرت محمد صلوات الله علیه و آله هست. به هر میزان که ما و نهادها، سازمان‏ ها و دولت‏ ها به شخصیت ایشان نزدیک بشوند، به کمال نزدیک شده‏ اند و هر چه فاصله بگیرند از هدایت دور شده‏ اند. به نظر می‏ رسد مراحل پنج گانه‏ ای که مقام معظم رهبری برای تشکیل تمدن اسلامی مطرح فرمودند، در این زمینه قابل توجه است. آن مراحل پنج گانه «انقلاب اسلامی»، «نظام اسلامی»، «دولت اسلامی»، «کشور اسلامی» و «تشکیل تمدن اسلامی» است. ظاهراً حضرت رسول خاتم صلوات الله علیه و آله هم همین مراحل را پنج گانه را طی کرده‏ اند، تعلیم و تبلیغ پنهانی و آشکار پیامبر منجر به تحول بخشی از جامعه جاهلی و به تعبیری «انقلاب اسلامی» و در ادامه تشکیل «نظام و دولت اسلامی» در مدینه منوره شد، تثبیت و رسمیت یافتن دولت نبوی صلوات الله علیه و آله با اقدامات مختلف از جمله صلح حدیبیه، فعال سازی سیاست خارجی پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله با دعوت از سایر کشورها و فتح مکه منجر به شکل‏گیری «کشور اسلامی» شد، مرحله پنجم هم مرحله شکل‏ گیری «تمدن اسلامی» بود که اکنون جامعه ما در این مرحله قرار دارد.

نکته قابل ذکر این است که این مراحل به هم ارتباط دارند، مثلاً وقتی شما مطلبی را با خودکار نوشتید شاید دیگر نیازی به آن خودکار نداشته باشید اما وقتی به کلاس یا مقطع بالاتر رفتید، آموزش‏ های مراحل پایین‏ تر را لازم دارید، ارتباط این مراحل پنج گانه از مدل دوم است که مرحله بعد، در واقع ارتقا یافته مرحله قبل است نه اینکه از آن جدا و منقطع باشد.

در ادامه گفتگوی مشروح رضا لک زایی با طلیعه می آید:

*راهکار و مهندسی قرآن برای ارتقای سطح رفتار در جامعه اسلامی چه بود؟

می‏ دانیم که اندازه واژه‏ ای فارسی است، هندسه عربی شده همین اندازه فارسی است. مهندس هم از همین ریشه و اسم فاعل است. فیلسوفان مسلمان از دو نوع هندسه یاد کرده‏ اند، یک هندسه، هندسه‏ ای است که قدرت ساختن شهر را دارد و هندسه دوم، هندسه‏ ای است که قدرت ساختن انسان را دارد. قرآن از هر دو نوع مهندسی سخن گفته است، هم ساختن محیط زیست انسان و هم ساختن خود انسان. به نظر می‏ رسد بتوان گفت راهکار قرآن برای ساختن محیط زیستی که زندگی اجتماعی انسان در آن صورت می‏ گیرد و ارتقای سطح رفتار آحاد افراد آن جامعه، دعوت مسلمانان به قدرتمند شدن بود و هست. ما این دعوت را در محورهای مختلف می‏ بینیم. مثلاً در عرصه قدرت فرهنگی، قرآن در گام اول با تعلیم، مشکل اساسی آن جامعه جاهلی و خرافی را حل کرد و علاوه بر مشترکات انسان و حیوان از مشترکات انسان و فرشته سخن گفت و انسان را به عنوان جانشین خدا و نه جایگزین او به مسلمانان شناساند و در گام دوم، با تزکیه مشکلات انگیزشی و عملی و رفتاری تازه مسلمانان را حل کرد؛ به این ترتیب نخستین پایه‏ های تمدن الهی پایه گذاری شد.

در عرصه قدرت اقتصادی که ذیل قدرت فرهنگی ادامه پیدا می‏ کند، قرآن اصل مالکیت خصوصی را در نسبت با دیگران پذیرفت اما در نسبت با خدا هیچ کس را مالک ندانست بلکه امانت دار معرفی کرد. به این ترتیب امنیت اقتصادی و تقوای اقتصادی پدید آورد. از سوی دیگر بر همین مبنا، ثروت را به مشروع و نامشروع تقسیم کرد و اسراف و احتکار و مخصوصاً ربا را تحریم کرد و صراحتاً اعلام کرد که ربا، چه به صورت فردی و چه به صورت ساختاری و سازمانی، جنگ با خداست. قرآن به مسلمانان گفت ثروت، ستون فقرات جامعه است و باید مثل خون در رگه ای جامعه در گردش و تداول باشد، و مدیریت آن هم به دست افراد متخصص باشد و نه سفیهان اقتصادی. قرآن گردش ثروت را هم بر محور تجارت و رضایت افراد و یا سازمان‏ ها و نهادها قرار داد، علاوه بر این موارد، قرآن برای کسب و کار و تولید، مخصوصاٌ در کشاورزی و دامداری، ارزش قائل شد.

در عرصه قدرت اقتصادی که ذیل قدرت فرهنگی ادامه پیدا می‏ کند، قرآن اصل مالکیت خصوصی را در نسبت با دیگران پذیرفت اما در نسبت با خدا هیچ کس را مالک ندانست بلکه امانت دار معرفی کرد. به این ترتیب امنیت اقتصادی و تقوای اقتصادی پدید آورد.

قرآن مشوق مسلمانان در به دست گرفتن قدرت صنعتی و مهندسی هم بود که این قدرت در ساختن محیط زیست و ابزارآلات و لوازم و سایل زندگی به صورت مستحکم و زیبا تأثیر مستقیمی دارد. مثلاً قرآن در داستان حضرت داود(ع) از صنعت زره بافی از جنس آهن، نام می‏ برد، یا در داستان حضرت سلیمان می‏ فرماید مس مذاب همچون چشمه برای آن حضرت جاری بود، خوب معلوم است که از این فلز در ساخت انواع ابزار آلات و ظروف و … بهره می‏ بردند، صنعت معماری و اینکه حضرت سلیمان قصر شیشه‏ ای داشت و یا ساختن سد فلزی که در داستان ذی القرنین ذکر شده و موارد گوناگون دیگر از این قبیل، نشان دهنده این است که قرآن مسلمانان را به کسب قدرت‏ های فنی و صنعتی و مهندسی توجه داده که از ضمیمه این آیات با آیاتی که از انسان می‏ خواهد که بر دوش زمین سوار شود؛ فامشوا فی مناکبها، درمی‏ یابیم که در قرآن، قدرت صنعتی و فنی و مهندسی در رشته‏ ها و گرایش‏ های مختلف به رسمیت شناخته شده است. حدیث معروف علم را بجویید حتی در چین هم به نحوی در همین چارچوب قرار دارد، چون در چین علوم قرآنی و عرفانی که نبود، بلکه علوم تجربی و فنی و مهندسی بود.

در زمینه قدرت سیاسی چه در بُعد ملی و چه در بُعد بین المللی قرآن ضمن آنکه عمل به پیمان و قرارداد و امانت داری و احترام متقابل را تأیید کرد، مسلمین را به وحدت دعوت و از ظلم کردن و ظلم پذیرفتن نهی کرد و بر دوش آنها مسئولیتی جهانی گذاشت که به قدرت جهانی نیاز دارد و آن حمایت از تمامی مستضعفان و محرومان جهان در مقابل مستکبران و جهان خواران است. قرآن جنگ را تحت قواعد و چارچوبی، با پیمان شکنان که مثل سنگ هستند، تجویز کرد. خاصیت سنگ این است که نه خود آب می‏ خورد و نه می‏ گذارد که آب به زمین‏ ها برسد و جنگ با پیمان شکنان چنین حالتی دارد یعنی به سان کلنگی است که پس از طی کردن همه راه های دیگر، برای کنار زدن سنگ از مسیر آب به کار می‏ رود. دعوت به قدرت نظامی هم در قرآن کاملاً واضح و مشخص است که این همه تحت لوای اخلاق و رعایت حقوق است و به دور از کینه و انتقام جویی و تکبر و ارضای حس برتری جویی و جهان‏گیری و جهان خواری انجام می‏ گیرد.  بنابراین جامعه هدایت یافته و فاضله و پیشرفته و متعالی، کشور و جامعه‏ ای است که قدرتمند است و این قدرت را در خدمت هدایت و صلاح به کار می‏ گیرد و نه و نه در جهت ضلالت و فساد.

این فرایند در مسیر صراط مستقیم باید دنبال شود. این صراط مستقیم،که سازنده و مهندسِ معمار خداوند متعال است، دارای شش رکن است؛ ۱٫ (متحرک و) مسافر این راه، که انسان است؛ ۲٫ مبدأ این حرکت از خدا و برای خداست؛ ۳٫ مقصد و پایان راه هم خداوند متعال است؛ انا لله و انا الیه راجعون. ۴و۵٫ زمان و مکان پیمایش این صراط محدود به دنیاست و در آخرت گرچه علم انسان افزایش پیدا می‏ کند، اما نمی‏ تواند ایمان بیاورد و یا کار نیکی انجام بدهد. ۶٫ انبیای الهی هم (متحرک و) قافله سالاران بشریت برای پیمودن این راه هستند؛ تمام دستورات انبیای الهی و اوصیای آن بزرگواران و جانشینان آنان برای ارتقای سطح رفتاری، اخلاقی و اعتقادی ما راهگشاست و در واقع در حکم زاد و توشه توشه راه است. به نظر می ‏رسد بشود از منظر قرآن این دستورات و معارف علمی و عملی را در پنج محور بیان کرد؛ معرفت شناسی، خداشناسی، وحی شناسی، معادشناسی و مسائل اجتماعی، که تا حدودی به مسائل اجتماعی با محوریت کسب قدرت پرداختیم.

*تدریجی بودن آیات در موضوعات مختلف چگونه باعث از بین رفتن رسوم جاهلی و استقرار احکام الهی در جامعه شد؟

باید دقت داشت که دعوت پیامبر از آغاز جهانی و جاودانی بود، اما در مقام اجرا از دعوت خانواده و نزدیکان شروع شد بعد هم‏شهریان که مشرکان مکه بودند و بعد اهل کتاب و سپس مردم سایر کشورها را در برگرفت. قرآن با نزول تدریجی‏ اش چند کارکرد داشت که باعث برچیده شدن مدینه جاهله و استقرار مدینه فاضله شد. شاید بتوانیم در سه محور این تأثیر را نشان بدهیم.

محور اول، ارائه معارف بر اساس یک مبنای انسان‏ شناسانه است. این مبنا به تربیت پذیری انسان برمی‏ گردد، تربیت پذیری انسان به تدریج و به آرامی صورت می‏ گیرد، مثلاً عاقلانه نیست که به دانش آموز همان روز اول تمام کتاب را درس بدهند یا تمام در‏س‏ ها را همان سال اول به او یاد بدهند، بلکه آموزش و پرورش، در تمام دنیا گام به گام است، و تعلیم و تزکیه انسان آرام آرام انجام می‏ شود؛ بنابراین قرآن با نزول تدریجی‏ اش یک روش کاملاً دل پذیر و فطری را که قابلیت اجرایی داشت، در پیش گرفت و آن را پیش برد؛ در این روش، قرآن با ارائه معارف الهی، به اصلاح انگیزه و اندیشه و در نتیجه رفتار و کردار مسلمانان نظر داشت.

محور دوم، کارکرد منتقدانه به معنای بیان نقاط قوت و ضعف دارد. در این محور که قرآن در نزول تدریجی‏ اش در پیش گرفت بعد از ارائه معارف، اشکالات و اشتباهات و نقاط ضعف مسلمانان را حداقل در سه بعد اعتقادی ـ معرفتی، گرایشی ـ انگیزشی و کنشی ـ رفتاری تحلیل و بررسی و کالبدشکافی می‏ کرد و صریحاً به آنها می‏ گفت که علت آن ضعف و شکست چیست و از کجا نشأت گرفته و حتی آنان را توبیخ می‏ کرد، مثلاً در سوره آل عمران(آیه ۱۴۳ به بعد) مشاهده می‏ کنیم  که خداوند متعال می‏ فرماید: إِنَّ الَّذینَ تَوَلَّوْا مِنْکُمْ یوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ‏ الشَّیطانُ بِبَعْضِ ما کَسَبُوا (سوره آل عمران، آیه ۱۵۵) آیه می‏ فرماید اینکه دیدید عدّه‏اى از شما در جنگ احد، پشت به دشمن کرده و تن به شکست دادید، دلیل داشت، دلیلش این بود که این‏ افراد اشکال درونى داشتند و قبلاً دچار لغزش و گناه شده بودند، به همین جهت شیطان آنها را به کمک کارهایى که قبلًا کرده بودند، به لغزش وادار کرد. یعنى گناهان قبلى، اثرش را در جبهه ظاهر مى‏ کند؛ در جبهه‏ های گوناگون اعم از نظامى، سیاسى، اقتصادی، آموزشی، فرهنگی و در تمدن سازی و آن جایى که درک عمیق و استقامت و مبارزه لازم است، گناهانی که انسان از آنها توبه نکرده، جلوی انسان را می‏ گیرند. این اشکال کار مسلمانان بود. از طرف دیگر وقتی مؤمنین کارهای خوبی، قرآن رویکرد تشویقی داشت و آن را مطرح می‏ کرد و به این ترتیب مؤمنان را تشویق می‏ کرد و برایشان الگوسازی می‏ کرد، مثل زمانی که حضرت امیر المؤمنین و اهل بیت علیهم السلام بخشی از افطاری خودشان را به مسکین، یتیم و اسیر دادند و قرآن آن را در سوره انسان، به صورت برجسته ‏ای مطرح کرد.

در زمینه قدرت سیاسی چه در بُعد ملی و چه در بُعد بین المللی قرآن ضمن آنکه عمل به پیمان و قرارداد و امانت داری و احترام متقابل را تأیید کرد، مسلمین را به وحدت دعوت و از ظلم کردن و ظلم پذیرفتن نهی کرد و بر دوش آنها مسئولیتی جهانی گذاشت که به قدرت جهانی نیاز دارد و آن حمایت از تمامی مستضعفان و محرومان جهان در مقابل مستکبران و جهان خواران است. قرآن جنگ را تحت قواعد و چارچوبی، با پیمان شکنان که مثل سنگ هستند، تجویز کرد.

محور سومی که نزول تدریجی آن را دنبال می‏ کرد، کارکرد ارتباطی داشت. در واقع نزول تدریجی رابطه‏ ای دو طرفه میان مسلمانان و حتی غیرمسلمانان یعنی اهل کتاب، مشرکان و کفار با خدا برقرار می‏ کرد و بشر می‏ توانست سؤالات و مشکلاتش را بپرسد و از خداوند متعال جواب بگیرد، (مثل جریان مباهله یا جریان پایانی سوره یاسین در باره معاد) و سپس درباره آن جواب به قضاوت بنشیند و حقیقت را بیاید. در برخی از آیات می‏ خوانیم که خداوند متعال می‏ فرماید توبه کسانی را قبول کرده، یا دعایشان را مستجاب کرده یا خداوند متعال نحوه کمک خودش را توضیح داده که به همین کارکرد ارتباطی اشاره دارد. به نظر می ‏رسد قرآن با دو ابزار انذار و تبشیر این کارکردها را داشته که البته قابل بحث و بسط است.

البته اینجا این سؤال هم پیش می‏ آید که الان تکلیف ما در مقابل معارف قرآن که به صورت کامل در اختیار ما قرار دارد چیست، به نظر می‏ رسد بتوانیم پاسخ این پرسش را بااستفاده از از مبانی تفسیری امام خمینی بدهیم. امام خمینی (ره) در آثارشان از جمله کتاب آداب الصلوه که در اوایل دهه بیست آن را نوشته ‏اند، تصریح می ‏کنند، که تا کنون برای قرآن تفسیر نوشته نشده، چون مفسران هر یک از منظر به قرآن نگاه کرده و یک بعد آن را برجسته کرده. از نظر امام خمینی(ره)، کتاب تفسیر، کتابی است که راجع به اهداف نزول قرآن سخن بگوید و در هر داستان و بلکه در هر آیه بتواند مقصد نزول قرآن که هدایت بشر است را نشان بدهد. خوب چطور این کار انجام می‏ شود، پاسخ امام خمینی این است که با «روش تطبیق».

منظور از روش تطبیق این است که وقتی آیه‏ای را خواندیم، وضعیت خودمان یا جامعه، سیاست، اقتصاد، رسانه، مطبوعات، فرهنگ و… را با آن آیه تطبیق بدهیم. مثلاً وقتی در قرآن می‏خوانیم: «إنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إذَا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إذَا تُلِیتْ عَلَیهِمْ آیاتُهُ زَادَتْهُمْ إیمَاناً وَ عَلى رَبِّهِمْ یتَوَکَّلُونَ» در این آیه برای مؤمن سه نشانه برشمرده، با یاد خدا در دلش احساس ترس و هراس و می ‏کند، با تلاوت آیات قرآن ایمانش زیاد می‏ شود و در امور دنیوی و اخروی به خدا توکل می‏ کند. حالا انسان مسلمان باید بررسی کند و این خصوصیات را بر خود منطبق کند و ببیند که تا چه میزانی این خصوصیات را دارد. رابطه اضلاع مختلف جامعه با این آیه چیست، مثلاً در حوزه نظام سیاسی از قدرت های استکباری می‏ ترسد یا از خدای بزرگ، آیا به خدا توکل دارد یا برای حل هر مشکلی، دست به دامن دیگران می‏ شود، آیا دستگاه ها و سازمان هایی که مدیریت جامعه را بر عهده دارند، جامعه را به سمت توکل به خدا و خوف از خدا و افزایش ایمان قلبی هدایت و مدیریت می‏ کنند، یا اینکه اصلاً خودشان از خدا حساب می‏ برند یا نه، هدفشان کسب قدرت و ثروت است، پاسخ‏ هایی است که با روش تطبیق می‏ توانیم به آنها دست پیدا می‏ کنیم و هدایت شویم.

البته امام خمینی(ره) این مطلب را هم ذکر می‏ کند که کسانی که دانش زیادی ندارند، نباید به تفسیر قرآن بپردازند و دیگران هم نباید به تفسیر آنان اعتنا کنند، یا اینکه نباید مقاصد خود را بر قرآن تحمیل کرد که امام مفصل درباره شرایط آن بحث کرده‏ اند.

*مهمترین رفتارهای فردی و اجتماعی مسلمانِ نمونه چیست؟

شاید بتوانیم در یک پاسخ کوتاه بگوییم مهم‏ترین رفتار فرد و جامعه و دولت اسلامی این است که اهل ظلم نیست، چنین جامعه‏ ای یک جامعه نمونه قرآنی است و مردم آن در امنیت و آرامش زندگی‏ می‏ کنند. قرآن می‏ فرماید: الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ‏ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ؛ کسانى که ایمان آوردند و ایمان شان را با ظلم و ستم آلوده نکرده‏ اند، در امنیت هستند و هدایت شده. یعنی یکی از مهم‏ترین ویژگی‏ های انسان و جامعه مسلمان که نتیجه آن آرامش و امنیت و هدایت جامعه است، این است که مردم و نهادها از انواع ظلم‏ های الهی، فردی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، زیست محیطی  و … پرهیز می‏ کنند؛ بنابراین ایمان قلبی به اضافه پرهیز از هرگونه ظلمی و انجام عمل صالح که در دیگر آیات مطرح شده، مهم‏ ترین معیار انسان و جامعه و نظام سیاسی اسلامی نمونه است.

*معیارها و ملاک های رفتار فردی و اجتماعی چیست و چه تأثیری بر رفتار اجتماعی دارد؟

چنانکه برخی از متفکران مسلمان گفته‏ اند، در قرآن نگاه به انسان از دو زاویه است؛ یکی نگاه به فردِ انسان است؛ یعنی قرآن به انسان به عنوان یک فرد؛ به عنوان یک موجود دارای عقل و اختیار نگاه می‏ کند و او را مخاطب خودش قرار می‏ دهد. نگاه دیگر به انسان، به عنوان یک کل و یک مجموعه‌ از انسان‏ هاست. این دو زاویه هر دو منسجم و مکمل همدیگر هستند و هر کدام، دیگری را تکمیل می‏ کند. بر این مبنا، به نظر می‏ رسد که نگاه قرآن به فردِ انسان و جامعه، یک نگاه مکمل و منسجم است و اینطور نیست که قرآن برای یکی از آن دو و یا هر دو اصالت قائل باشد، یا حکم فرد و جمع را از هم جدا ‏کند و بعد بین آن دو رابطه برقرار کند.

برخی از متفکران مسلمان گفته‏ اند، در قرآن نگاه به انسان از دو زاویه است؛ یکی نگاه به فردِ انسان است؛ یعنی قرآن به انسان به عنوان یک فرد؛ به عنوان یک موجود دارای عقل و اختیار نگاه می‏ کند و او را مخاطب خودش قرار می‏ دهد. نگاه دیگر به انسان، به عنوان یک کل و یک مجموعه‌ از انسان‏ هاست.

مثلاً وقتی قرآن می‏ فرماید کم فروشی نکنید و یا از مال مردم کم نگذارید یا ظلم نکنید، یا تقوا داشته باشید، تمامی این دستورات دو بعدِ فردی و اجتماعی دارد به این معنی که یک فرد در محیط کسب و کار و خانواده باید این دستورات را رعایت کند، سازمان‏ ها و نهادهای مختلف کشور از دستگاه های اجرایی و تقنینی تا قضایی و حقوقی آنها هم باید این دستورات را رعایت کنند. همین دستورات بعد بین المللی و جهانی هم دارند. مثلاً وقتی قرآن می‏ فرماید مؤمنین با هم بردارند، این حکم اخلاقیِ به ظاهر فردی، یک حکم سیاسی و اجتماعی در بعد ملی، منطقه‏ ای و بین المللی هم هست؛ یعنی حکم برادری در صلح و در جنگ، از دو نفر و دو کشور به بالا را بدون هیچ محدودیتی در برمی‏ گیرد؛ بر همین مبنا قرآن می‏ فرماید باید بین دو برادر رابطه مسالمت آمیز حاکم باشد، اما اگر یک گروه به دیگری ظلم کرد و حاضر به صلح نشد، وظیفه سایر برادران دفاع از برادر مظلوم است؛ حالا می‏ توانیم به جای دو برادر دو کشور مسلمان را بگذاریم که یکی ظالم است و دیگری مظلوم، یا حمایت ایران از مردم فلسطین یا بحرین یا سوریه یا لبنان و را بر اساس همین آیه کریمه تحلیل کنیم. لذا این دو بعد مکمل یکدیگرند و کاملاً منسجم و درهم تنیده‏ اند، حتی در فردی‏ ترین عبادت که ظاهراً روزه است، ابعاد اجتماعی قابل مشاهده است. بنابراین به نظر می‏ رسد نگاه قرآن به فرد و اجتماع، جدا از هم نیست، بلکه فرد و جامعه بر یک کشتی سوارند که اعمال هر یک از مسافران در سرنوشت سایرین می ‏تواند تأثیر حیاتی داشته باشد.

به قسمت دوم سؤال شما هم اینطور می‏ توان پاسخ داد که در مقام اجرا، ساخته شدن فرد، مقدمه ساخته شدن جامعه است و بدون افراد صالح و مصلح نمی ‏توان جامعه صالحی داشت. مثلاً پیامبر خاتم صلوات الله علیه و آله وقتی توانست بر جامعه جاهلی غلبه کند، که افرادی مؤمن و با فضیلت را در کنار خود پرورانده بود. کسانی که هم صالح بودند و هم مصلح. بعد این افراد با تأسیس دولت در مدینه و با رهبری رسول الله و انجام مجاهدت‏ ها و فداکاری‏ ها توانستند، در مدینه تمدن اسلامی را پایه گذاری کنند.

*رفتار امروز ما ایرانی ها چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی با رفتار الگو، نمونه و ایده آل چه تفاوت هایی دارد؟

الگویی که قرآن برای ما معرفی می‏ کند، پیامبر اعظم حضرت محمد صلوات الله علیه و آله هست. به هر میزان که ما و نهادها، سازمان‏ها و دولت‏ ها به شخصیت ایشان نزدیک بشوند، به کمال نزدیک شده‏ اند و هر چه فاصله بگیرند از هدایت دور شده‏ اند. به نظر می‏ رسد مراحل پنج گانه‏ ای که مقام معظم رهبری برای تشکیل تمدن اسلامی مطرح فرمودند، در این زمینه قابل توجه است. آن مراحل پنج گانه «انقلاب اسلامی»، «نظام اسلامی»، «دولت اسلامی»، «کشور اسلامی» و «تشکیل تمدن اسلامی» است. ظاهراً حضرت رسول خاتم صلوات الله علیه و آله هم همین مراحل را پنج گانه را طی کرده‏ اند، تعلیم و تبلیغ پنهانی و آشکار پیامبر منجر به تحول بخشی از جامعه جاهلی و به تعبیری «انقلاب اسلامی» و در ادامه تشکیل «نظام و دولت اسلامی» در مدینه منوره شد، تثبیت و رسمیت یافتن دولت نبوی صلوات الله علیه و آله با اقدامات مختلف از جمله صلح حدیبیه، فعال سازی سیاست خارجی پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله با دعوت از سایر کشورها و فتح مکه منجر به شکل‏ گیری «کشور اسلامی» شد، مرحله پنجم هم مرحله شکل‏ گیری «تمدن اسلامی» بود که اکنون جامعه ما در این مرحله قرار دارد.

نکته قابل ذکر این است که این مراحل به هم ارتباط دارند، مثلاً وقتی شما مطلبی را با خودکار نوشتید شاید دیگر نیازی به آن خودکار نداشته باشید اما وقتی به کلاس یا مقطع بالاتر رفتید، آموزش‏ های مراحل پایین‏ تر را لازم دارید، ارتباط این مراحل پنج گانه از مدل دوم است که مرحله بعد، در واقع ارتقا یافته مرحله قبل است نه اینکه از آن جدا و منقطع باشد.

تفاوت ما با جامعه نبوی در این است که در آن جامعه قرآن و آموزه ‏های وحیانی، با تلاش اهل بیت علیهم السلام و شاگردان شان مخصوصاً در عرصه تمدن سازی در رأس قرار داشت و یا به آرامی در رأس قرار گرفت، متأسفانه در جامعه ما مخصوصاً در عرصه علوم انسانی که مدیریت فرهنگی و اقتصادی و سیاسی جامعه را بر عهده دارد، با تغافل از آموزه ‏های قرآنی و معارف اهل بیت علیهم السلام  روبرو هستیم و گرچه تلاش‏ هایی در این زمینه شده و می ‏شود، اما هنوز با مرحله مطلوب فاصله داریم و شاید این تفاوت، مهم‏ترین تفاوت باشد. اما در اینکه انقلاب ما اسلامی و قرآنی بود، یا تدوین قانون اساسی ما بر محور قرآن بود، یا دفاع از کیان دولت و ملت و کشور در دوران دفاع مقدس قرآنی بود، وجه اشتراک ما با الگوی ایده آل یعنی رسول خاتم صلوات الله علیه و آله زیاد است. بنابراین لازم است که به معارف اهل بیت علیهم السلام و معارف قرآن توأمان توجه کنیم و آن معارف را با نگاه تمدنی فهم و ارائه کنیم.

انتهای پیام/

کد خبر : 34380
تاريخ ثبت خبر : 7 دی 1395
ساعت بارگزاری خبر : 13:56
برچسب‌ها:, , ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)